eitaa logo
مدرسه اقتصاد
819 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
950 ویدیو
195 فایل
اینجا محلی‌است برای اشتراک‌گذاری تحلیل‌ها، درسگفتار، صوت، کلیپ،فیلم، سخنرانی اساتید و جزوات اقتصادی،برای رشد و پیشرفت مردم و کشور درعرصه اقتصاد و سبک زندگی‌اقتصادی سالم ذیل تمدن جهانی اسلام.منتظرنظرات شمادر: http://eitaa.com/joinchat/715718678C6b9ae86a0b
مشاهده در ایتا
دانلود
(قسمت هفتم) 💥وقتی باید نترسیم! 🔹روزى زنبور و مار با هم بحث می‌کردند. مار ميگفت: آدما از ترسِ ظاهر ترسناک من میمیرن، نه بخاطر نيشم! مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و به زنبور گفت: من چوپان را نيش مى‌زنم اما تو بالاى سرش سر و صدا کن! 🔹مار چوپان را نيش زد و زنبور بالای سرش پرواز کرد. چوپان گفت: اى زنبور لعنتى! و شروع به مکيدن جاى نيش و تخليه زهر کرد و خوب شد. 🔹مار و زنبور نقشه ديگه اى کشيدند: اين بار زنبور نيش زد و مار خودنمايى کرد! چوپان از خواب پريد و همين که مار را ديد، از ترس پا به فرار گذاشت! از ضمادی استفاده نکرد و چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نيش زنبور مرد! 🔻خيلى از مشكلات هم همين هستند؛ و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود مي‌شوند. همه چى بر میگرده به برداشت ما از زندگى. برای همين بهتره ديدگاهمان رو مثبت كنيم "مواظب تلقين های زندگی باشیم! 🔺 منفی و سخت‌تر از خود است. مواظب کرونا باشید اما خیلی بهش فکر نکنید. در همین مدتی ‌که حدودا 40 تا ‌فوتی داشته، توی سه برابرش کشته دادیم! مراقب باشیم اما نترسیم! @ponezs @schoolofeconomics
🚃 (قسمت نهم): واگن کرونا 📕مایکل دانشجوی رشته پزشکی در یکی از شهرهای مرکزی استرالیا بود. او در سال ۱۹۶۱ برای انجام یک تحقیق دانشجویی به سیدنی مسافرت کرد. ⏪ بعد از چند روز وقتی که میخواست به شهر خود برگردد متوجه شد که برای خرید بلیط پول کافی ندارد. بنابر این تصمیم گرفت که به صورت مخفیانه سوار قطار شود. منتظر شد و دقیقاً در لحظه حرکت قطار داخل یکی از واگنهای باری پرید و بدون معطلی درب واگن را بست تا کسی از حضورش باخبر نشود. ⬅️ بعد از حرکت قطار و بعد از اینکه چشمهایش به تاریکی داخل واگن عادت کرد متوجه شد که داخل یکی از سردخانه های مخصوص حمل گوشت قرار دارد. 😩 ترس تمام وجودش را فرا گرفت. هرچه سعی کرد نتوانست در را باز کند و صدای فریاد او را هم کسی نمی شنید. کمی فکر کرد و بعد تصمیم خود را گرفت. 🙁🙁 او دیگر مجاب شده بود که در این واگن خواهد مرد. بنابراین از آنجا که یک دانشجوی پزشکی بود تصمیم گرفت به عنوان آخرین کار زندگیش گامی در راه پیشرفت علم پزشکی بردارد و مراحل یخ زدگی یک انسان را تا جایی که توان داشت بنویسد. 😳چند ساعت بعد وقتی کارگران راه آهن درب واگن سردخانه را باز کردند با جسد پسری جوان در حالی که کاملاً منجمد و بیجان بود مواجه شدند. 😳همگی از این اتفاق کاملاً در شگفت بودند چون در تمام این مدت سردخانه خاموش‌ بوده و دمای داخل آن ۱۵ درجه بالای صفر بوده است. بعد هم که نوشته های او توسط دانشمندن مطالعه شد همگی با کمال تعجب متوجه شدند که این جوان در دمای ۱۵ درجه بالای صفر تمام مراحل یخ‌زدگی را دقیقاً تجربه کرده است. @hadiqotbi @schoolofEconomics