eitaa logo
‹ فَریادِ سكوت ›
781 دنبال‌کننده
772 عکس
234 ویدیو
0 فایل
[ ما هیچ اِلهی هَمه تو] نوشتن میتواند آدم را بکشد ، همیشه دارم از "تو" مینویسم..! اما سکوت قَوی ترین فریاد است! من اینجام،شنوایِ همه چی(: https://harfeto.timefriend.net/17252704841811 نوشته‌هایم‌تکه‌هایی‌از‌من‌هستندمن‌راپراکنده‌نکنید(: کپی؟نه عزیزِمن❗
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم پر است آنقدر پر که گاهی اضافه اش از چشمانم می چکد..(:
مشکل اینجاست که همیشه فکر میکنید گزینه ی بهتری هم هست، برای همین هیچوقت قدر هیچکس و هیچی و نمیدونید.
بغل کن مرا، چنان تنگ که هیچکس نفهمد زخم روی تن من بود یا تو.. حسن آذری
من خیلی چیزارو یادم نمیره فقط دیگه راجبش صحبت نمی کنم.
مرا آتش زد و از من دوری کرد تا نسوزد …
ینی اوضاع این شکلیه که تا خرخره پر از کارم و همچنان بیکاری رو ترجیح میدم به اون کارا👩🏻‍🦯
صاحبِ آوازه در اِقلیمِ گمنامی منم؛
دختری که با پادکست پرونده جنایی غذا میخوره رو، که نباید ناراحت کنی پسرخوب برو بشین ps5 و بازی کن...
«گفتم قوی‌ام و نمی‌شکنم دروغ گفته بودم، قوی نبودم و شکستم، بسیار هم شکستم.»
"نه‌خوابِ‌راحتی‌دارم‌؛نه‌مایلم‌به‌بیداری.." +منم‌همینطور‌چاووشیِ‌عزیزم،منم‌همینطور؛
شخصیت‌هایی در من وجود دارند‌ که همدیگر را زخمی می‌کنند ، همدیگر را می‌کُشند ، همدیگر را در خرابه‌های روحم خاک می‌کنند!
جمله‌ی " بریم باهم بیرون" میتونه روحمو ببوسه.
از چشمِ خود بپرس که ما را که می‌کشد؟!
دست ها؛
https://eitaa.com/Anjoman_makhfi/1995 قاتل بشی وکیلتم.
آدمیزاد؛ تنی نحیف و مُشتی استخوان که زیر بارِ زندگی،سخت تقلا میکند..!
https://eitaa.com/Anjoman_makhfi/1996 وعدهٔ ما چند روز قبل از روزِ دادگاه،به امیدِ آزادی.
مثلِ هربار می‌پرسند چه شده و می‌گویند دردِ خویش را شرح بده و مثلِ هر دفعه از من فقط نگاهِ پر سکوتی می‌ماند و بس،نگاهی که صدایِ سکوتش به بلندایِ رعد بود در آسمانی آرام..! و کیست که بخواند حکایتِ رنجِ گمشده در اقیانوسِ آرامِ چشمانِ طوفانی و پر تلاطمِ مرا؟!(: شاید مشکل همینجاست،رنج هایِ ما از شدتِ عیان بودن بر همگان نهان آشکار میشوند که دیگران بی تفاوت از آن عبور میکنند و تنها دلداری دادنشان دستی بر شانه نهادن و با کمی مکث عبور کردن است که این فعل،نه تنها از غم نمی کاهد که به آن می افزوند و چرا باید شکایت کرد از جماعتِ ظاهربینِ بی‌سواد و نامسلط به زبانِ چشمانِ پیچیده؟!(: . _نویسَنده‌جان
‹ فَریادِ سكوت ›
شایدم چند سال بعد از روز دادگاه، قصاص.
و آیا من قراره بزارم به اون روز برسیم؟!هرگز.