دختری که با پادکست پرونده جنایی غذا میخوره رو، که نباید ناراحت کنی پسرخوب برو بشین ps5 و بازی کن...
«گفتم قویام و نمیشکنم
دروغ گفته بودم، قوی نبودم و شکستم، بسیار هم شکستم.»
شخصیتهایی در من وجود دارند که همدیگر را زخمی میکنند ، همدیگر را میکُشند ، همدیگر را در خرابههای روحم خاک میکنند!
https://eitaa.com/Anjoman_makhfi/1996
وعدهٔ ما چند روز قبل از روزِ دادگاه،به امیدِ آزادی.
‹ فَریادِ سكوت ›
https://eitaa.com/Anjoman_makhfi/1996 وعدهٔ ما چند روز قبل از روزِ دادگاه،به امیدِ آزادی.
شایدم چند سال بعد از روز دادگاه، قصاص.
مثلِ هربار میپرسند چه شده و میگویند دردِ خویش را شرح بده و مثلِ هر دفعه از من فقط نگاهِ پر سکوتی میماند و بس،نگاهی که صدایِ سکوتش به بلندایِ رعد بود در آسمانی آرام..!
و کیست که بخواند حکایتِ رنجِ گمشده در اقیانوسِ آرامِ چشمانِ طوفانی و پر تلاطمِ مرا؟!(:
شاید مشکل همینجاست،رنج هایِ ما از شدتِ عیان بودن بر همگان نهان آشکار میشوند که دیگران بی تفاوت از آن عبور میکنند و تنها دلداری دادنشان دستی بر شانه نهادن و با کمی مکث عبور کردن است که این فعل،نه تنها از غم نمی کاهد که به آن می افزوند و چرا باید شکایت کرد از جماعتِ ظاهربینِ بیسواد و نامسلط به زبانِ چشمانِ پیچیده؟!(:
#دستنوشته145.
_نویسَندهجان
‹ فَریادِ سكوت ›
شایدم چند سال بعد از روز دادگاه، قصاص.
و آیا من قراره بزارم به اون روز برسیم؟!هرگز.