🔻 #هنگ_سوم
خاطرات اسیر عراقی
دکتر مجتبی الحسینی
♦️ دستور عقب نشینی امشب را به همه حاضرین ابلاغ کرد.
فرمانده هنگ ما سرهنگ ستاد «عبدالکریم» رو به من کرد و گفت: «دکتر! اکیپ پشتیبانی را بردار و به پشت رودخانه میسان نزدیک روستای مجاور پل، عقب نشینی کن!»
پوزش خواسته و گفتم: «من پزشک هستم نه مسئول رده پشتیبانی
در جواب گفت: «تو در درجه اول افسر هستی و در درجه دوم پزشک. ما با کمبود شدید افسر مواجه ایم و تو بایستی ما را در این امر یاری کنی این یک دستور نظامی است!»
♦️برگشتم و دستورات جدید را به اطلاع بقیه رساندم. پیش از غروب کاروان ما به راه افتاد. من آخرین نفری بودم که با یک دستگاه آمبولانس حرکت میکردم. تاریکی بر همه جا سایه گسترده بود. از بخت بد هر چه استارت زدم #آمبولانس روشن نشد. موقعیت حساس و دشواری آن شب داشتم.
کجا میتوانستیم برویم. ارتش تدریجاً عقب نشینی کرده بود
♦️و ایرانیها در حال تعقیب آنها بودند. در آن وضعیت بحرانی، ناگهان خودرویی که دستگاه بی سیم را حمل میکرد از آشیانه خود خارج شد. وقتی مرا دیدند با تعجب پرسیدند چرا دستور عقب نشینی را به ما نرساندید؟ ظاهراً به دلیل فراموشی کسی آنها را مطلع نکرده بود. از آنها کمک خواستم ؛ و آنها مرا در تعمیر آمبولانس یاری کردند. شبانه با هم به راه افتادیم. ساعت ۸ شب به روستای پشت رودخانه «میسان» رسیده و با دوستانم ملاقات کردم. چند دستگاه از خودروها را ندیدم. متوجه شدم که آنها به منطقه پشتیبانی هنگ واقع در پشت رودخانه کرخه رفته اند. سوار اتومبیل فرمانده هنگ شده بدان سو حرکت کردم و آنها را در آنجا یافتم. سپس آنها را برداشته و ساعت ۱۰ حرکت کردیم و پس از پیمودن جاده موازی هور به رودخانه کرخه رسیدم. روی این رودخانه پل کوچکی وجود داشت و در کنارش یک روستای بزرگ. مرد مسلحی جلو ما را گرفت فهمیدم که از ساکنین محلی است و بعثی ها او را به عنوان نگهبان محلی به کار گماشته اند. وقتی فهمید که نظامی هستیم ما را به جاده منتهی به رودخانه میسان هدایت کرد. ساعت ۱۲ شب به دوستانم محلق شدم. شب را به سختی در آنجا سپری کردیم.
♦️صبح سرگردی از قرارگاه لشکر آمد و از ما خواست فوراً منطقه را ترک کنیم. تمامی افراد گروه بلافاصله به پشت جاده خاکی موازی رودخانه عقب نشینی کردند.
پس از شکست نیروهای عراقی در بازپس گیری شهر #بستان و اطراف آن در سایه مقاومت نیروهای ایرانی و نامطلوب بودن جغرافیای منطقه - نیروهای عراقی بالاجبار از زمینهای #اشغالی عقب نشینی کردند. پس از این عقب نشینی نیروهای لشکر پنجم یک رشته مواضع دفاعی اولیه در پشت رود خانه میسان ایجاد کردند. نیروهای مهندسی سپاه سوم نیز درصدد ساختن یک خط دفاعی مستحکم در پشت رودخانه کرخه بودند. این خط از شهر هویزه تا نقطه مقابل هورالهویزه امتداد می یافت.
♦️هنگ ما اواخر دسامبر ۱۹۸۱ / اوایل دی ۱۳۶۰ در یک موضع دفاعی نزدیک روستای شیخ خزعل واقع در سواحل رود میسان استقرار یافت. بعد از ظهر همان روز از سرگرد «فاضل» فرمانده گروهان کماندویی تیپ به عنوان جانشین فرمانده هنگ سوم وارد شد. از او به گرمی استقبال کردم. پس از نوشیدن چایی، به من گفت که بعنوان فرمانده هنگ نزد ما آمده است. او رفت و از خطوط مقدم هنگ بازدید کرد. سپس پیش ما برگشت و از من خواست خودروهای پشتیبانی جنگی و واحد سیار پزشکی را به سه کیلومتری پشت رودخانه میسان انتقال دهم.
واحد سیار پزشکی و خودروهای پشتیبانی هنگ در نزدیکی جاده ارتباطی رود کرخه و رود میسان مستقر شدند. آنجا یک منطقه زراعی متروکه و مملو از درختان کوچک و گیاهان صحرایی بود که در ۸۰۰ متری مقابل رود کرخه و روستای واقع در آن قرار گرفته بود. روزها در میان علفها و ساقه های خشک کوچک زندگی می کردیم و شبها در داخل آمبولانس. با وجود این که از گلوله باران خبری نبود و با خطوط گاه مقدم فاصله زیادی داشتیم اما در موقعیت بسیار دشواری بسر میبردیم. و بیگاه وقوع حوادث ساده این زندگی را از حالت یکنواختی خارج می کرد....
#هنگ_سوم
@seYed_Ekhlas🇮🇷