eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
757 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 وزیر خارجۀ شورشیان سوریه: دمشق هرگز تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود. پ ن ♦️ما ساخته شدیم برای مقابله با پیروان اسلام محمّدی با یهود کاری نداریم 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
؟! 💢دست دزدان و سارقین را قطع کنید آیه 38 مائده ♦️ما اصلا کاری به آفتابه دزد ها نداریم الله وکیلی بیایید طبق آیات قرآن با دزدان که همانا مفسیدین فی العرض هستند طبق حکم خدا و اسلام برخورد کنید ♦️یعنی چه که در نظام اسلامی دزدهزاران میلیاردی حتی با ثابت شدن دزدیش نه چهراش نشان داده می شود نه نامش اعلام می شود ؟! 🔹چرا باید بیت المالی که متعلق به بیش از 90 میلیون ایرانی است مصون از مجازاتِ فسادشان باشند؟! 🔹متطمعن باشید اگر با این دزدان و مفسدین فی العرض زالو صفت طبق حکم قرآن واسلام رفتار شود طرفداران نظام که بماند حتی آنهایی که بر ضد نظام هم هستند دستتان رامی بوسند! از چی می ترسید از حقوق بشر غرب؟ یا از انتهای سرنخ ؟! ♦️ضربه ی این ابر دزدان مفسد والله بیشتر از تحریم غربی هاست هم به دارایی ملت وکشور ضربه وارد می کنند هم به اعتقاد و اعتماد ملت 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
! 💢! ♦️کابینۀ نتانیاهو توافق آتش‌بس را تصویب کرد ♦️رسانه‌های عبری از تصویب توافق آتش‌بس در کابینۀ این رژیم خبر دادند. ♦️یک وزیر صهیونیست نیز به آکسیوس گفت که ۲۴ وزیر رأی مثبت و ۸ نفر دیگر رأی منفی دادند. ♦️دفتر نتانیاهو هم اعلام کرد که با تصویب توافق آتش‌بس در کابینۀ این رژیم، اجرای توافق از روز آغاز می‌شود. پ ن ♦️صهیون بعداز 16 ماه جنایت و کودک کشی جز خفت و خواری و نفرت افکار عمومی جهان وشکست هیمنه ی پوشالی قدرتمندیرین ارتش دنیا بقول خودشان، چیزی آیدشان نشد وسر آخر تسلیم مقاومت .صبر وایمان و ایستادگی مردم غزه ومجاهدت رزمندگان حماس شدند 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
💢 ♦️انتشار اسامی برخی اُسرای فلسطینی که قرار است در مرحلهٔ اول آزاد شوند ♦️وزارت دادگستری رژیم صهیونیستی اسامی ۷۵۳ اسیر فلسطینی که قرار است در مرحلهٔ اول تبادل اسرا آزاد شوند را منتشر کرد. ♦️طبق توافق قرار است در مرحلهٔ اول ۱۷۵۰ اسیر فلسطینی در مقابل ۳۳ اسیر صهیونیست آزاد شوند که از این تعداد ۲۵۰ نفرشان دارای حکم حبس ابد هستند و هزار نفرشان هم پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بازداشت شده‌اند. ♦️آزادی باقی اسرای صهیونیستی در مرحلهٔ دوم صورت خواهد گرفت که مذاکرات مربوط به چگونگی تبادل آن‌ها پس از مرحلهٔ اول از سر گرفته خواهد شد. ♦️بیش از ۱۰ هزار و ۳۰۰ اسیر فلسطینی در زندان‌های رژیم صهیونیستی در اسارت هستند. ♦️طبق گمانه‌زنی‌ها حدود ۱۰۰ اسیر صهیونیست نزد گروه‌های مقاومت در غزه هستند که مشخص نیست چه تعدادشان زنده و چه تعدادشان در حملات صهیونیست‌ها کشته شده‌اند. @seYed_Ekhlas🇮🇷
جاماندگان از قافله عشق 🦋
نقش قرارگاه کربلا در #عملیات_کربلای۵ به روایت اسناد ۱۴ ♦️چند دقیقه پس از
نقش قرارگاه کربلا در به روایت اسناد ۱۵ ♦️غلامپور: ما مشکل بیمارستان ه داریم، این را چه می‌کنید؟ مُبلغ: اینجا سه بیمارستان درحال تکمیل و راه‌اندازی است، بچه‌ها دارند شبانه‌روزی کار می‌کنند تا آماده شود، ولی شما فقط می‌توانید روی بیمارستان امیرالمؤمنین حساب کنید. 🔹رضوی: نه بابا، بگویید بیمارستان بقایی. ♦️غلامپور که تصور می‌کرد این بیمارستان‌ها برای عملیات کربلای ۴ آماده شده‌اند و قابل بهره‌برداری هستند، گفت: قرار بود اینها برای عملیات قبلی (کربلای۴) آماده باشند. فاصله ما تا بیمارستان امیرالمؤمنین چهل کیلومتر است. رفتن به این بیمارستان عبور از آب (رودخانه کارون) دارد، جاده‌اش آماده نیست. در عملیات قبل خدا به ما رحم کرد. ♦️شهید ذوالفقاری پایش تیر خورده بود که شهید شد. وضع لشکرها خیلی به‌هم ریخته بود، برای تخلیه مجروح اتوبوس می‌خواستند که نداشتیم به آنها بدهیم. نباید این وضع دوباره تکرار شود. ♦️رضوی: حالا کدام کار آماده می‌شود که این یکی بشود؟! فروزش: بله کارشان یک ماه طول می‌کشد. رضوی: پد توپخانه‌ها یک ماه طول می‌کشد. غلامپور که از برخوردهای منفی و مأیوس‌کننده برادران جهادسازندگی بسیار ناراحت و دلگیر شده بود و این نوع پاسخگویی را درست نمی‌دانست از برادر رضوی پرسید: ♦️پس چرا اینها را به آقا محسن نمی‌گویید؟ رضوی مجدداً با خنده‌ای کنایه‌آمیز پاسخ داد: خب آقا محسن چیزی نپرسیده است. اینجا (منطقه) که بمباران می‌شود، کارها یک هفته تعطیل می‌شود. ♦️غلامپور باخنده: پس بگویید کار چرا عقب است؟!... این هزار دستگاه کمپرسی که آقای زنگنه (وزیر جهادسازندگی) قول داد چه می‌شود؟ فروزش: قرار است ما از غرب سیصد دستگاه بیاوریم جنوب، حدود هفتصدوشصت دستگاه هم در منطقه فعال است و کار می‌کند. 🔹در میان صحبت‌ها، برادر فتحیان مسئول نیروی زمینی وارد جلسه شد و در کنار برادر مُبلغ نشست. وی بلافاصله از آقای غلامپور سؤال کرد: ما برای جمع کردن کارهایمان چقدر وقت داریم؟ 👈آقای غلامپور درحالی‌که پاسخ آقای فتحیان را می‌داد، گفت: حداکثر یک هفته وقت دارید، اما آقای فروزنده می‌گفت اورژانس‌ها تا بیست روز دیگر آماده می‌شود. مشکل استحکامات یگان‌ها نیز حل نشده است. جاده فجر روی دژ مرزی نیز هنوز به پایان نرسیده است. کارها خیلی عقب است. ♦️وفایی: اگر جاده فجر را قبل از عملیات آماده نکنید، دشمن در حین عملیات تلفات بالایی از ما می‌گیرد. ♦️جلسه فرماندهی قرارگاه کربلا با برادران مهندسی بدون نتیجه مشخصی پایان یافت و غلامپور پس از رفتن آنها برادران صیاف‌زاده و محرابی را برای کسب آمادگی ذهنی به‌منظور شرکت در جلسه امشب (۶۵/۱۰/۱۰) به اتاق خود فراخواند و پس از بحث مختصری درباره وضعیت دشمن و مانور عملیات، به‌اتفاق هم عازم پادگان در اهواز شدیم تا در جلسه فرمانده عالی جنگ (آقای هاشمی رفسنجانی) شرکت کنیم. ♦️قطعی‌شدن عملیات در حضور فرمانده عالی جنگ 👈آقای هاشمی رفسنجانی پس از آنکه در جلسه ۶۵/۱۰/۵ عملیات را عملیات برمبنای دستور فرمانده عالی جنگ اعلام کرد، جهت پیگیری تصمیمات خود و پیشرفت فعالیت‌ها در منطقه شلمچه، در پادگان گلف (قرارگاه مرکزی سپاه) حاضر شد تا از نزدیک روند فعالیت قرارگاه‌ها و یگان‌ها را بررسی کند. در این جلسات که از غروب روز ۶۵/۱۰/۱۰ آغاز و تا بامداد روز ۶۵/۱۰/۱۲ ادامه یافت، احمد غلامپور یکی از محورهای اصلی مباحث بود. ♦️ در این جلسات ضمن مرور مختصر عملیات کربلای۴ و نیز مأموریت‌های دو قدس و نجف در هور و غرب کشور (سومار و نفت‌شهر)، بحث اصلی درباره عملیات شلمچه و مسائل کلی پیرامون جنگ بود. ♦️در اولین روز که در غروب ۶۵/۱۰/۱۰ میان فرمانده کل سپاه، تعدادی از معاونان وی و فرماندهی نیروی زمینی سپاه با آقای هاشمی تشکیل شد، ابتدا درباره عملیات کربلای۴ و مزیت‌های منطقه شلمچه نسبت به منطقه عملیاتی کربلای۴ مطالبی بیان شد و سپس بر ضرورت انجام عملیات در منطقه شلمچه تأکید شد. ♦️این جلسه برای صرف شام و حضور فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها در جلسه خیلی زود تعطیل شد و مقرر شد جلسه بعدی پس از شام تشکیل شود. ... @seYed_Ekhlas🇮🇷  
! آزاده عزیز جناب حسینعلی قادری ‌‌‍‌‎ ♦️مرا آوردن به مقر گردان زرهی‌شون. در آنجا چند تا تانک، نفربر، بی‌سیم و تجهیرات داشتند، مرا گفتن کنار همین نفربر بایستم. دست و چشمام رو بستند و گفتند کناری بشین. حالا زخما و خونریزی خیلی شدیدی داشتم. یواش یواش حس کردم دارم از حال میرم. دو سه نفر از این درجه دارای عراقی بالای نفربر ایستاده بودند. نگاه کردند و دیدند ♦️ من هنوز انگشتر و وسایلی مثل ساعت دارم. از بالا به پایین پریدند و ساعت را باز کردند و به یغما بردند. هرچی توی جیب‌هام داشتم از قاشق تاشو و این‌ چیزها رو ازم گرفتند. قبلا از این بعضی وسایل رو به اون سربازی که منو با مهربانی باندپیچی کرده بود هدیه کرده بودم. ♦️ نزدیک غروب نیم ساعتی نشستم و دیدم نه دیگه نمی‌تونم بشینم و چشام داره بسته می‌شه. دراز کشیدم، احساس کردم دیگه چیزی متوجه نمی‌شم چشامو هرچند لحظه یک بار باز می‌کردم و دو مرتبه از حال می‌رفتم. ولی الحمدلله دردی احساس نمی‌کردم. یکی از تعجب‌هام که هنوز جای سواله این بود که اول که ترکش خوردم دردی احساس نکردم ولی دفعه دوم دردی خیلی شدید شد ولی خیلی زود تموم شد و الان هی میگم مگه می‌شه انسان اون همه ترکش بخوره ولی هیچ دردی رو احساس نکنه. ♦️ نیم ساعت یه ساعتی رو خاک، کنار این نفربر ایستاده بودم و دستام بسته بود. یکی از نیروهاشون اومد و گفت: بلندش کنید. نفراتی اومدن و منو بلند کردند و انداختند توی نفربر و گفتند می‌ریم عقب. از نیروهای ایرانی فقط من تنها اونجا بودم. حرکت کرد و بشدت توی چاله چوله‌ها می‌رفت. کف نفربر آب بود، حالا نه اون‌قدر ولی لباسم نم کشیده بود. با این وضعیتی که من داشتم این ضربه‌ای که می‌خورد خیلی دردناک بود. در مسیر بی‌هوش بودم، فقط با ضربه‌ای که می خوردم چشامو باز می‌کردم می‌دیدم باز همونجا هستم. یک ربع بیست دقیقه طول کشید. سردم شده بود! ♦️ رسیدیم خط سومشون.... پیاده‌م کردند و دستام و چشامو باز بستند، هوا هم تاریک و‌ شب شد. منو یه گوشه انداختند روی خار و خاشاکی که اونجا بو د. دستا و چشما بسته روی زمین افتادم و بی‌هوشیم بیشتر می‌شد. نیم ساعت بعد یکی اومد منو بلند کرد و گفت بریم و بردند داخل یک چادر فرماندهی و یکی که فارسی بلد بود اولین بازجویی رو شروع کرد. ♦️نفهمیدم عراقی بود یا نه چون چشام بسته بود ولی فارسی رو عین خودمون حرف میزد. نمی دونستم کی هست ولی برای خودم جای سوال بود که این کیه! تا آمدم از قانون اسرا صحبت کنم ضربه ای را روی کمرم احساس کردم... آزاده تکریت ۱۱ ‌‌ @seYed_Ekhlas🇮🇷
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌‎ ♦️از افسر توپخانه پرسیدم ما در چه موقعیتی قرار داریم؟ پاسخ داد در مواضع قرارگاه تیپ ٤٨ پیاده که ایرانیها در شروع حمله آنجا را به تصرف خود در آورده بودند. دیروز موفق شدیم آنها را وادار به عقب نشینی کنیم.» ♦️ مدتی در آن شرایط مصیبت بار بسر بردیم. منتظر بودیم همه کشته شویم و یا به اسارت در آییم. عقربه های ساعت پنج صبح را نشان می‌داد. همه کسانی که با من در داخل سنگر بودند، از فرط خستگی خوابشان برد اما چشمهای من که رنگ خواب را به خود ندیده بود مبهوت و نگران به در سنگر خیره شده بودند. نیم ساعت بعد، دوستانم را بیدار کرده و به آنها گوشزد کردم که در چنین شرایطی خوابیدن جایز نیست. لحظاتی بعد افسر، همراه سربازانش خارج شد ونیم ساعت بعد همگی با قیافه های مضطرب باز گشتند. از آنها پرسیدیم: «چه اتفاقی رخ داده است ؟» گفتند: «نیروهای ما شکست خوردند. ایرانیها ما را به محاصره خود در آوردند.» ♦️خبر مثل پتکی بر سر ما فرود آمد. همه به طرف در سنگر دویدند. در آن حال سرباز مجروح که نقش بر زمین شده بود، از جا برخاسته بروی پاهایش ایستاد و بازوی مرا گرفت و گفت: «دکتر! من متاهل هستم. من برادر شما هستم. خواهش می‌کنم مرا تنها نگذارید ممکن است بمیرم!» به او گفتم: «نترس حتی اگر بمیرم و یا اسیر شوم ترا اینجا تنها نمی گذارم.» ♦️از سربازانی که همراه من بودند خواستم که او را به داخل زره پوش ببرند. آنها خودداری کردند. گفتند: دکتر او را به حال خود بگذار ما قدرت حمل او را نداریم. مجدداً درخواستم را تکرار کردم، اما فایده ای نداشت. سلاح کمری ام را در آورده و با لحنی تهدید آمیز گفتم: به خدا قسم اگر او را با خود نبرید به طرف شما تیراندازی خواهم کرد. گویا این اقدام موثر واقع شد و دو نفر از سربازان به سرعت او را از سنگر خارج کرده به داخل زره پوش بردند. دقایقی بعد اطمینان پیدا کردیم که محاصره ای در کار نیست و نیروهای ما در نقطه مقابل هنوز مبارزه می کنند. به داخل سنگر برگشتیم. منتظر دریافت نتایج درگیری بودم. ♦️حوالی ساعت ۷ بعد از ظهر در شرایطی که از شدت گرسنگی، سرما و ترس و نگرانی به خود می‌پیچیدم، ستوان «محمدجواد» به بیسیم چی دستور داد برای اطلاع از وضعیت جبهه با خطوط مقدم تماس بگیرد. وقتی تماس برقرار شد صدای استغاثه نیروهایمان را شنیدیم که در خواست کمک مهمات و پشتیبانی از توپخانه می کردند. متوجه شدیم که آنها در وضعیت بسیار بدی قرار دارند 👈هنوز صدای استغاثه سروان «رحمان» را به یاد می آورم که می‌گفت: «تعداد زیادی از آنها دارند از کامیونها پیاده می‌شوند. آنها نیروهای هستند و مارا تارو مار می کننداز هیچ چیز نمی ترسند... ♦️کمک و مهمات برای ما بفرستید! در میان آن همه سر و صدا پیامی از فرمانده به گوش نمی‌رسید. این امر ستوان محمد جواد و سربازان ما را نگران کرده بود. چند دقیقه ای از ساعت ۷ گذشته بود که یک مرتبه صدای گوش خراش تانکها را شنیدیم. آنها به شکلی وحشتناک در ♦️حال عقب نشینی بودند. به ستوان محمد جواد گفتم: اجازه بدهید سنگر را ترک کنیم... در معرض خطر قرار گرفته ایم... تانکها سنگر را با خاک یکسان خواهند کرد و ما زیر تلی از خاک مدفون خواهیم شد.» او موافقت نکرد و گفت: دکتر منتظر باش! من دستوری مبنی بر عقب نشینی دریافت نکرده ام. چند دقیقه بعد یکی از تانکها دریچه سنگر را منهدم کرده در را از جا کند. وقتی هوا از غبار پاک شد دیدم در سنگر به صورت شکاف غار در آمده است. اولین نفری بودم که سنگر را ترک کردم بقیه هم به دنبال من. لحظات حساس پرتشویشی بود. ♦️شدت گلوله باران به اوج خود آتش سنگین و فرار خودروها، قشر غلیظی از گرد و غبار آسمان منطقه را پوشانده بود. هراسان خود را به سنگر بزرگی که مقابل سنگر قبلی مان بود رساندم. داخل شدم، بلافاصله ۱۲ نفر از همسنگرانم داخل شدند. آن سرباز مجروح هنوز در داخل زره پوش بود. او زمانی که حرکت و سروصدای ما را شنید تصور کرد ما فرار کرده و او را تنها گذاشته ایم. ♦️بیچاره در جانبی زره پوش را باز کرد و فریاد کشید. در همان لحظه ناگهان مورد اصابت چند ترکش دیگر خمپاره ای که در نزدیکی ما فرود آمد قرار گرفت. به طرف او رفتیم که دیدیم خون از سرورویش جاری است. با زخم هایش را بستم جلو خونریزی را گرفتم. پس از این که مطمئن شد او را ترک نکرده ایم به همان سنگر بزرگ بازگشتم. نیروهای ایرانی معلوم بود که بسرعت پیش می آمدند وما زیرآتش منتظر سرنوشتمان کشته شدن یا اسارت..... ادامه دارد..... @seYed_Ekhlas🇮🇷        ‌‌          
جاماندگان از قافله عشق 🦋
نقش قرارگاه کربلا در #عملیات_کربلای۵ به روایت اسناد ۱۵ ♦️غلامپور: ما مشکل
نقش قرارگاه کربلا در به روایت اسناد ۱۶ ♦️در جلسه دوم که اکثر فرماندها قرارگاه‌ها و یگان‌ها شرکت داشتند، ( تعدادی از فرماندهان اصلی حاضر در این جلسه عبارت بودند از 👈آقایان هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، محسن رضایی، علی شمخانی، رحیم صفوی، غلامحسین بشردوست، احمد غلامپور، عزیز جعفری، حسین علایی، مصطفی ایزدی، نورعلی شوشتری، حسین خرازی، احمد کاظمی، مرتضی قربانی، قاسم سلیمانی، علی زاهدی، امین شریعتی، نبی رودکی، محمد کوثری، سیف‌الله حیدرپور، کاظم میرحسینی، باقر قالیباف، علی فضلی، غلامرضا صالحی، مرتضی صفار، محمد فروزنده، علی فدوی، احمد صیاف‌زاده، غلامرضا محرابی و...) ♦️ابتدا عزیز جعفری گزارشی از وضعیت عملیاتی منطقه هور ارائه کرد و سپس تعدادی از فرمانده لشکرهای درگیر در منطقه شلمچه گزارشی از پیشرفت کار خود را در منطقه شلمچه ارائه کردند. پس از گزارش مختصر فرماندهانی همچون نبی‌رودکی، باقر قالیباف و امین شریعتی، برادر محرابی گزارشی از وضعیت دشمن در منطقه شلمچه به‌ویژه تقویت محورهای پنج‌ضلعی و بوارین ارائه کرد و بعد از آن احمد غلامپور به ارائه گزارش درباره منطقه شلمچه پرداخت. وی گفت: ♦️در طول جنگ همیشه منطقه شلمچه ازنظر مطرح بوده است. ما در اینجا به‌خاطر که [نسبت‌به استحکامات دشمن] داشته‌ایم تاکنون کار اساسی نکرده‌ایم. پس از کربلای4 متوجه شدیم که دشمن در اینجا [محور در منطقه شلمچه] دارد و اگر در این محور سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کردیم، نتایج بهتری از عملیات کربلای4 به دست می‌آوردیم. زمین این منطقه از بوارین تا زید به هم وابسته است و نمی‌شود قسمتی را عمل کرد و در قسمت دیگر عمل نکرد. دشمن باتوجه‌به عملیات کربلای4 حساس شده و حداقل کاری که می‌کند توجه به خطوط است که ما [در عملیات کربلای4] چگونه عبور کردیم. ♦️بعد از یک هفته هنوز حساسیت دشمن را می‌توان مشاهده کرد که سخت مشغول ترمیم مواضعش است. راهکار اصلی عملیات آینده به‌لحاظ عقبه، به یک جاده منتهی می‌شود که ما یک جهاد را کامل گذاشتیم روی آن کار کند و این زمان می‌برد. اگر را عمل نکنیم، دشمن هم عقبه‌هایمان را تهدید می‌کند و هم نیروهایش را به‌راحتی وارد منطقه می‌کند. عقبه‌مان به‌شدت محدود است. برادران توپخانه می‌گویند اگر دشمن پنج گردان توپخانه را به این محور اختصاص دهد، وجب به وجب آن توپ می‌خورد. ... عقبه عملیات باتوجه‌به وضعیت آب ابهام دارد، 👈 اگر ده روز دیگر بخواهیم عمل کنیم خوب است ولی اگر زمان زیادی طول بکشد ضمانتی نیست که چه وضعی پیش خواهد آمد. دشمن درحال تقویت منطقه است. با شلیک اولین تیر احتیاط‌های دشمن [به‌دلیل نزدیکی به منطقه] سریع وارد منطقه می‌شوند. ♦️چون دشمن حساس است نیاز داریم با وارد عمل شویم و اگر بخواهیم با زمان کم وارد عمل شویم، غافلگیری رعایت نمی‌شود. اگر هم رعایت نشود، مانند عملیات کربلای4 می‌شود. ما در تجربه عبور یگان از یگان را داشتیم ولی اینجا نیاز به عبور قرارگاه از قرارگاه داریم. جناح راست عملیات با تیپ18 الغدیر است، اما اجرای این مأموریت در حد توان این یگان نیست و باید تقویت شود. و... ♦️ هرچند در صحبت‌های برادر غلامپور بارقه‌هایی از امید نسبت به اجرای عملیات آینده مشاهده می‌شد، اما بیان مشکلات متعدد نشان می‌داد که هنوز اطمینان چندانی نسبت به آمادگی‌ها وجود ندارد. به همین دلیل آقای هاشمی پس از شنیدن صحبت‌های فرماندهان قرارگاه‌ها و یگان‌ها مجدداً تأکید کرد: ♦️ کلیت مسئله این است که ما دیگر نمی‌توانیم [در زمان عملیات] تأخیر بیندازیم. نقدترین منطقه شلمچه است. دراین‌مورد [عملیات شلمچه] نظرات متفاوت بود. بعضی‌ها می‌گفتند اگر می‌خواهید بشود زودتر عمل کنید. ♦️ غلامپور می‌گفت با این واحدها کم است و... این وضع را تا فردا روشن کنید. برای عملیات دوم ما فعلاً به هور نمی‌رسیم. ارتش هم نمی‌خواسته که تنها عمل کند و اگر شما [در جنوب] عمل نکنید، آنها شکست می‌خورند. ..... سیّداخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷        ‌‌‍‌‎‌
💢 ا👇 ♦️جناب آشنا که آشناهست براتون؟! گفته آیا لبنان به دوران برمی گردد ؟!البته با استفاده از (وفاق) ♦️خدا کنه این پیامش واقعا از روی نفهمیدن باشد . نه از روی عناد و تحریف تاریخ جنبش به رهبری (شهید)امام موسی صدر ، که با تشکیل سازمان امل 👇 بنیان مبارزات با صهیونست را بنا نهاد 👈و فرمود :حسینه ای که در آن رزمنده ای برای مبارزه با اسرائیل تربیت نشود حسینیه نیست ♦️جناب آشنا کمی در مورد جنبش. مطالعه کنید بعد افاضات فرمایید وفاق را هم تحریف نکنید ♦️مردم آلزایمر ندارند جنبش امل پایه واساس مبارزه با اسرائیل جنایتکار بودوحزب الله از دل جنبش امل بوجود آمد! ♦همه ی مردم از تمام طوایف لبنان مدیون جنبش امل و حزب الله وشیعه هستند ! همین نقشه وکشوری بنام لبنان هم نمی ماند! اگر جنبش عمل وحزب الله (شیعه)نبود! 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ازفاتح_خیبر_داردیهود! ♦️حماس درمیان مردم غزه حماس با استقبال مردم بصورت مسلحانه وفریاد👇 خیبــــــــــــــرخیبــــــــــــــریایهــــــــود 🖌سیّد اخلاص موسوی @seYed_Ekhlas🇮🇷
  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی      ‌‌‍‌‎‌ ♦️ ساعت هفت و چهل دقیقه معاون و ستوان یکم «کنعان» به همراه گماشته اش پیش ما آمد. در چهره اش آثار ترس و خستگی نمودار بود. ستوان «محمد جواد در مورد فرمانده هنگ از او سئوال کرد. پاسخ داد: «فرمانده نیمه شب احساس کرد سربازان در عبور از رودخانه و پیشروی تردید به خود راه میدهند. از این رو به من گفت که از رودخانه عبور می کنم ... تو اینجا منتظر باش. او محافظین و گماشته خود را همراه من رها کرده و به تنهایی رفت و تا این لحظه است.» ♦️از او سئوال کردیم: «وضعیت الان چگونه است؟» در پاسخ گفت: «نیروهای مهاجم در عبور از رودخانه و پیشروی به سمت مواضع ایرانی‌ها و بیشتر نفرات به پشت جبهه فرار کردند.» ♦️حوالی ساعت ۸ بامداد ما در داخل آن سنگر بزرگ محاصره شده‌بودیم. معاون و ستوان «محمد جواد» پس از گفتگو تصمیم گرفتند منطقه را به قصد به پشت جبهه، ترک کنند. معاون دژبان سرباز "علی رسن" را مامور کرد خود را به زره پوش برساند و آن را به نزدیکی ما بیاورد. قرار شد به وسیله آن از فرار کنیم. سرباز «علی رسن» روانه شد. در آن لحظه کنار در سنگر ایستاده بودم. هنوز چند متری از ما دور نشده بود که خمپاره ای فرود آمد و ترکش آن به شکمش اصابت کرد. آه و ناله سرباز به هوا رفت و فریاد کنان گفت: «دکتر! کمکم کن... دارم می‌میرم» فریاد زدم: « خیلی زود خودت را به زره پوش برسان. من قادر به حمل تونیستم.» از شدت ترس خودش را به زره پوش رسانید و سوار شد. به دنبال او راه افتادم. ♦️ در نزدیکی آشیانه زره پوش، خمپاره دیگری در چند قدمی من منفجر شد. اگر با شنیدن سوت آن به سرعت روی زمین دراز نمی‌کشیدم کارم ساخته بود. سوار زره پوش شدم. سرباز «علی رسن» را دیدم که ترکش به شکمش اصابت کرده بود. محل جراحت را پانسمان کردم. چند لحظه بعد تعداد ماتکمیل شد و سریعاً محل را ترک کردیم، باران به اوج خود رسیده بود. در طول مسیر بسیاری از نظامیان 👈فراری به ما ملحق شدند تا جایی که زره پوش از کثرت افرادی که از آن آویزان شده بودند به صورت خوشه انگور در آمد. پس از یک ربع ساعت به خاکریزی که در غرب مواضع پشتی قرار گرفته بود، رسیدیم. تعجب کردم. مسافتی که هنگام شب در مدت بیش از سه ساعت آمده بودیم، آن را هنگام در عرض ۱۵ دقیقه طی کردیم. از دور افراد واحد سیار را دیدم که سرهایشان را بلند کرده و مرا جستجو می‌کنند. زره پوش به مواضع قبلی‌مان رسید. معاون به من گفت: سرت را بیرون بیار تا افرادت ترا ببینند! ♦️ برخاستم و سرم را از برج بیرون کشیدم مرا که دیدند، تعجب کردند. همگی پیاده شدیم. افراد به دورم حلقه زدند و در حالیکه صورتم را می بوسیدند گفتند از تو مایوس شده بودیم. تصور می کردیم که کشته شده ای و یا به اسارت در آمده ای!» ♦️داخل سنگر تمامی جریاناتی را که رخ داده بود برای آنها تعریف کردم. آنها هم به ما گفتند که دیشب در اینجا باری را زیر گلوله باران سنگین سپری کرده اند. آثار گلوله ها که زمین را زیر و رو کرده و با باروت سیاه به آن سرمه کشیده بود، دیده می‌شد. ♦️ساعت ۱۰ بامداد افراد پراکنده هنگ در یک جا تجمع کردند و سرهنگ دوم ستاد #«عبدالکریم» نیز مجدداً به عنوان فرمانده موقت از قرارگاه لشکر پیش ما آمد. چند کیلومتری به عقب حرکت کردیم و در کنار ساحل . پس از یک استراحت کوتاه که طی آن مورد حمله توپخانه نه چندان شدید قرار داشتیم، محل را ترک کردیم. در جریان این گلوله باران یکی از آمبولانس‌ها ترکش خورد. چند کیلومتر جلوتر ؛ باردیگر در کنار هور متوقف شدیم. فرمانده این محل را به عنوان استراحتگاهی موقت برای سازماندهی هنگ برگزیده بود. ♦️ در جریان برآورد خسارات و تلفات محرز گردید که مقداد جمعه احمد، فرمانده هنگ ما و محسن درینه کشته شده اند. سروان «سلام» افسر اطلاعات، ستوان یکم جبیر، ستوان یکم «علی» فرمانده گروهان یکُم نیز آسیب کلی دیده بودند و از حدود ۱۵ سرباز و درجه دار هنگ بی خبر بودیم. خودروهای یگان خمپاره اندازها و توپخانه ضد زره 9.A.B.G هم منهدم شده بودند.        ‌‌‍ ادامه دارد... @seYed_Ekhlas🇮🇷