داستان پنجم 🌷
#از_عهد_تا_شهد
#شهید_محمد_امین_کریمیان
وقتی میخواست وارد حوزه بشود گفتم: «حالا که دوست نداری دانشگاه بری، باشه نرو. میخوای سرباز امام زمان (عج) بشی، قبول؛ ولی رفتن به حوزه شرط داره. این لباسی که تو قراره بپوشی ارزش و بهای زیادی داره. شاید توی جامعه امروز خیلی خریدار نداشته باشه ولی جایگاه بالایی داره. این لباس از تن پیامبر (ص) اومده. آگه میخوای به مسئله گفتن و نماز جماعت اقامه کردن اکتفا کنی و به فکر این باشی که امورات زندگیات طی بشه، من اصلاً رضایت ندارم. آگه میتونی افق نگاه و هدفت رو به افق نگاه علمای برجستهٔ قدیم معطوف کنی، برو. آگه نمیتونی، نرو.» تکتک علما را برایش مثال زدم. گفتم: «برو ببین مطهری چهکار کرد که مطهری شد، علامه طباطبایی چهکار کرد، آیتالله بروجردی چهکار کرد. ببین علمای بزرگ شیعه چهکار کردند.» گفت: «من همه تلاشم رو میکنم»؛ و واقعاً به قولش عمل کرد.*
#شهید_مدافع_حرم
#بهنمیر
#مفقودالاثر
🕌🌙 @sebghah 🌙🕌
داستان ششم 🌷
اولین بار ماه رمضان سال 94 به سوریه رفت و بار دوم بهمن 94 و سومین بار خرداد 95 بود که به سوریه رفت و خلعت شهادت پوشید. محمد امین شهادت را درک کرده بود. می گفت شهید شدن به همین راحتی نیست. اول باید آدم در دلش شهید شود بعد به مقامی برسد که خدا او را به عنوان شهید قبول کند.
#شهید_محمد_امین_کریمیان
🕌🌙 @sebghah 🌙🕌