در خیابان سگ پر نمیزد، چراغ ولی قرمز بود. چراغ قرمز یعنی باید پشت خط عابر ایستاد، تا آدمها با خیال راحت از خیابان عبور کنند. داشتم فکر میکردم حالا که کلهی سحر است و خیابان خالی از عابر و ماشین، چراغ قرمز برای چیست؟
حالا اصلا هر دلیلی داشته باشد، ما چرا منتظر سبز شدن میمانیم؟ چون اگر چراغ را رد کنیم جریمه میشویم؟ احتمالا!
اما پاسخ دقیقتر این است که ما به ایستادن پشت چراغ قرمز عادت کردهایم، برای همین روز و شب و شلوغی و خلوتی، فرقی در ماجرا ایجاد نمیکند.
من هم عادت کردهام به دلتنگی. عادت کردهام که وقت و بیوقت چند دقیقهای در روز پشت چراغ قرمز خاطراتت بایستم و منتظر بمانم.
چراغ سبز شد، همینقدر فرصت داشتم فکر کنم. برو خدایت را شکر کن، یک دیوانهای مثل من هست که کلهی سحر، با حال خسته، پشت چراغ، بیاختیار یاد تو بیفتد.
البته اگر من هنوز در خاطرت هستم...
به روز حشر چون بر سینهام مهر علی باشد
تبسم میکند زهرا و میگیرد مرا گردن
#سید_علی_حسنی
«لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّك يا أُمي يا سيِّدَتي وَ مولاتي يا فاطمة الزهراء سلامالله علیها»
4_6046220518518952634.mp3
1.44M
روضه شنیدن کار من نیست، سخته برام، من هرسال این شبا، وقتایی که حالم خرابه و خراب کردم، وقتایی که یه بغضی تو گلومه که نه میشه شکوندنش نه میشه خوردش، #آوینی گوش میدم.
آوینی برای من روضه میخونه، با همین کلمات قدسی، با همین صدای آسمونی و با همین وجود شریف.
فاطمیه، حرف زدن سخته، ۱۲ دقیقه این صدای بیتدوین رو گوش بده، حالت خوب میشه. حال من خوب شد.
اوایل ایام فاطمیهی اول، امیرعلی شریفی برایم مطلبی فرستاد که به نقل از حاج محمود ژولیده بود.
از آن شب، روضهها، بیشتر میسوزاندم.
تصویر بالا، چهرهی نورانی شهید بزرگوار «امیر تهرانی» است.
این شهید عزیز قبل عملیات بدر از حضرت فاطمه سلام الله علیها میخواهد که مصائب ایشان را درک کند.
در عملیات، ترکشی به اندازهی یک کف دست، به صورتش اصابت میکند، و رد آن ترکش میماند، تا سال بعد، که وقت شهادت، بر چادر فاطمهی زهرا آرام گرفت.