#ادامه_خطبه_صدوشانزدهم_نهج_البلاغه
اندرز ياران مردم اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است باخبر بوديد، از خانه ها كوچ مي كرديد، در بيابانها سرگردان مي شديد، و بر كردارتان اشك مي ريختيد، و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه مي زديد، سرمايه خود را بدون نگهبان و جانشين رها مي كرديد، و هر كدام از شما تنها بكار خود مي پرداختيد، و به ديگري توجهي نداشتيد. افسوس، آنچه را به شما تذكر دادند فراموش كرديد، و از آنچه شما را ترساندند، ايمن گشتيد، گويا عقل از سرتان پريده، و كارهاي شما آشفته شده است.
#ادامه_دارد
#ادامه_خطبه_صدوشانزدهم_نهج_البلاغه
تعريف ياراني كه به شهادت رسيدند
به خدا سوگند! دوست داشتم كه خدا ميان من و شما جدايي اندازد، و مرا به كسي كه نسبت به من سزاوارترست ملحق فرمايد به خدا سوگند! آنان مردمي بودند، نيك انديش، ترجيح دهنده بردباري، گويندگان حق، و ترك كنندگان ستم، پيش از ما به راه راست قدم گذاشته، و شتابان رفتند، در به دست آوردن زندگي جاويدان آخرت، و كرامت گوارا، پيروز گرديدند
#ادامه_دارد
#ادامه_خطبه_صدوشانزدهم_نهج_البلاغه
خبر از خونريزي و شكمبارگي حجاج بن يوسف ثقفي.
آگاه باشيد! به خدا سوگند پسركي از طايفه ثقيف (حجاج بن يوسف) بر شما مسلط مي گردد كه هوسباز و گردنكش و ستمگر است، سبزه زارهاي شما را (اموال و داراييها) مي چرد و چربي شما را آب مي كند
#پایان.