◽️رویکردسازی تحوّلی برای بخش فرهنگیِ لایحۀ هفتم
💢 کرسی علمی- ترویجی با عنوان «رویکردسازی تحوّلی برای بخش فرهنگیِ لایحۀ هفتم» برگزار شد؛
🔸در لایحۀ برنامۀ هفتم تلاش شده که در امتداد این سیاست، برنامهریزی فرهنگی صورت بگیرد، اما آنچه که پیشنهاد شده است، همخوانی چندانی با این سیاست ندارد و نمیتواند به آن تحقق بخشد.
🔸در مادۀ ۷۵، اقدامها یا شبهاقدامهایی برای اجرای بند سیزدهم سیاستهای کلی برنامه پیشنهاد شده که مشتمل بر طرح اصلاح وظایف دستگاهها فرهنگی، طرح رصد فرهنگی، ایفای نقش نظارتی وزارت ارشاد، ترویج اندیشۀ امام خمینی و رهبر انقلاب، طرح مسجدمحوری، بهرهگیری بیشتر از اوقاف، نوسازی گلزار شهدا، ارائۀ تخفیف در زمینۀ هزینه و مالیات به نهادهای فرهنگی مردمی است
🔍 ادامه را بخوانید👇
🌐 iict.ac.ir/rthvoli
#سخنرانی
🆔 @iictchannel
🔻یکهسالاری یا ترکیب ولایت و مردم؟!
🖋 مهدی جمشیدی
۱. هنگامی که در آغاز انقلاب، سخن از گنجاندن اصل «ولایت فقیه» در قانون اساسی گفته شد، برجستهترین دلیلی که نیروهای لیبرال برای مخالفت با آن در دست داشتند، این بود که ولایت فقیه، قدرت متمرکز و انحصاری پدید میآورد و همۀ امور حاکمیتی را به ارادۀ یک نفر گره میزند و حقوق سیاسی مردم را از میان میبرد. آنها معتقد بودند که ولایت فقیه، با وعدههای انقلاب در دورۀ نهضت، تعارض دارد و نوعی شاهسالاریِ دینی به وجود میآورد که حاصلش تبدیل استبداد سطلنتی به استبداد دینی است. امروز پس از گذشت بیش از چهار دهه، مهدی نصیری همان منطق را - البته با بیانی ضعیف و سطحی نسبت به گذشته - مطرح میکند و نظام جمهوری اسلامی را از لحاظ اینکه در آن ولی فقیه حضور دارد، مبتلا به یکهسالاری میانگارد. او در یادداشت اخیرش نیز مانند گذشته، کوشیده همۀ چالشهای واقعی و موهوم را به «یک شخص» نسبت بدهد و او را «علتالعلل مشکلات» معرفی کند؛ این شخص، ولی فقیه است.
۲. کسانی که «تصویر استبدادی» از ولایت فقیه دارند و از این جهت، این آموزه را برنمیتابند، در حقیقت از عنصر جوهری و ذاتی انقلاب عبور کردند و پرچم «سکولاریسم سیاسی» را به دست گرفتهاند. در اینجا دیگر سخن از «نقد عملکردها» در میان نیست، بلکه آشکارا، اینان در مسیر «نفی بنیانها»یی قرار گرفتهاند که سازۀ هویتبخش و تمایزآفرین در نظام جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند. روشن است در این حال، دیگر نمیتوان چنین اشخاصی را خودی و در زمرۀ نیروهای انقلابی انگاشت. نقادی اینان از «مرزهای هویتی» و «خطوط قرمز ارزشی» عبور کرده است و آنها به «دیگریِ انقلاب» تبدیل شدهاند. نقدهای میدانی و عینی، چه درست و چه نادرست، یک سخن است و نقدهای معرفتی و نظری که با ماهیت نظام، سرِ ناسازگاری دارند سخن دیگری است. این دومی، حکایت از آن دارد که برخی نیروهای سیاسی از قبیل نصیری، دچار «فرسایش اعتقادی» و «زوال هویتی» شدهاند و به اردوگاه لیبرالیسم سیاسی پیوستهاند. نقدهای اینان، دیگر نقد نیست، بلکه «ساختارشکنی» و «هویتستیزی» است. نزاع وی از پارهای مفاسد اقتصادی آغاز شد و اینک به تضاد ایدئولوژیک رسیده است؛ تا آنجا که او در یک سیر قهقرایی به ورطۀ لیبرالیسم سیاسی فرو غلتیده است. این در حالی است که حتی بخش مرکزی جبهۀ اصلاحات نیز که ماهیت لیبرال داشت، دستکم اینگونه رسوا و عیان، در برابر ولایت فقیه به صفآرایی نپرداخت. هنگامی که او از «جمهوری اسلامی» به «جمهوری سکولار» رسیده است، طبیعی است که خواهان برچیدن نظریۀ ولایت فقیه باشد. شیب دگردیسی او، بسیار تند و ناموجّه بود. آن تب آتشین کجا و این تجدیدنظر واپسین کجا؟!
۳. معنی مطلقهبودن ولایت فقیه، مداخلۀ ولی فقیه در همۀ شئون و ساحات نیست. در عمل نیز، آیتالله خامنهای همواره از حضور در «اجرائیات»، پرهیز داشته و حتی در قلمرو اختیارهای خویش نیز، اغلب به «تفویض» رو آورده است. ایشان کوشیده است حضور حداکثری و جدیاش در طراحی «سیاستهای کلّی نظام» باشد، ولی جالب است که حتی در اینجا نیز ایشان، نگاشتن سیاستها را به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار کرده است و خود در نهایت، آن را ملاحظه میکند. ولی فقیه، از «روح معنوی و انقلابیِ نظام»، پاسداری میکند و اهتمام دارد که نظام، استحاله نشود و با اصالتهای اسلامی و انقلابی، زاویه و فاصله پیدا نکند، اما با این قید که «اجرائیات» در اختیار نیروها و جریانهایی است که خود «مردم» در قالب مردمسالاری دینی، آنها را به قدرت میرسانند. ولایت فقیه، در برابر مردمسالاری دینی نیست، چون ولایت فقیه یعنی کوشش برای استمرار هویت اسلامی و انقلابیِ نظام، و مردمسالاری دینی یعنی مردم بتوانند کارگزاران را انتخاب کنند و «چرخش قدرت سیاسی» در اختیار مردم باشد. این امر به خصوص از این جهت اهمیت دارد که دولت بهعنوان گرانیگاه بودجه و اختیار در حاکمیت، جملگی برآمده از «انتخاب مستقیم و مستقل مردم» بوده است و ازاینرو، همواره «نوسانهای بزرگ» و «دگرگونیهای فراوان» را تجربه کرده است. دهههای گذشته، دهههای تلاطمهای سیاسی در دولتها بود و کسانی در دولتها حضور داشتند که نقطههای مقابل یکدیگر بودهاند. در عمل نیز هر یک از دولتها، سیاستهای خاص خودشان را به اجرا نهادهاند. این سعۀ صدر تا آنجاست که حتی دولتی که چشم به غرب دارد، میتواند هشت سال، حاکمیت و جامعه را در ایران به معادلههای غربی، مشروط کند و به این ترتیب، از ارادۀ آیتالله خامنهای تبعیت نکند.
🖇 منتشرشده در فارس:
https://www.farsnews.ir/news/14020410000907/
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
«آمارسازی سوگیرانه»، زمینه را برای تصمیمسازی انفعالی مسئولان فراهم کرده است. با اعداد مبتنی بر پیمایشها و پرسشهای جهتدار، «دستگاه محاسباتی مدیران نظام» را دچار اختلال کردهاند. «تصور بریدگی جامعه از ارزشها»، همانند یک ویروس فلجکننده، ارادهی کارگزاران را برای تحول فرهنگی، سست کرده است.
،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
۱. اگر یک «نمونهی عینی صحیح» از مواجههی قانونی با کشف حجاب، تولد و تحقق یابد، ذهنیتهای بهفرض منفی نیز شکسته خواهند شد. گاهی باید با تولید «عمل عینی» و «مصداق واقعی»، نظر مردم را تغییر داد و آنها را همراه کرد. در این صورت، مخالفت آغازین به موافقت تبدیل خواهد شد.
۲. «تصمیمسازی مبتنی بر پیمایش شبهاجتماعی» را سرنوشتساز و حقیقتسوز بدانید. آنچه که اغلب اصحاب قدرت را سرمست یا سرخورده میکند، اعدادی هستند که مدعی بازگویی «نظر مردم»اند. چنین اعدادی را میتوان با «پرسشهای باردار» و «نمونههای مخدوش» آفرید و دستگاه ذهنی مدیران را مرعوب و منفعل کرد.
۳. بهنظرم اکنون روشن گشت که چرا لایحهی حجاب را اینقدر «ضعیف» و «رقیق» و «حداقلی» نوشتهاند. تصمیمسازان توانستهاند از طریق آمارهای شبهاجتماعی به مسئولان القاء کنند که «جامعه»، تاب و تحمل مواجههی جدی با کشف حجاب را ندارد. ازاینرو، باید عقب نشست با حرام شرعی و سیاسی، «مصالحه» و «مدارا» کرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۱
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۲
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۳
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۴
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۵
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقد لایحهی حجاب-۶
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقد لایحهی حجاب-۷
شبکهی چهار، برنامهی شیوه
۱۰ تیر ۱۴۰۲
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«گاهی اوقات، انسان میبیند مثلاً فرض کنید یک نظرسنجیهایی را دربارهی نظرات مردم ابراز میکنند، [امّا] اینها حقیقت ملّت ایران را نشان نمیدهد؛ حقیقت ملّت ایران را جریان تشییع شهید سلیمانی نشان میدهد؛ اینها است که نشان میدهد ملّت ایران چه حال و هوایی دارند، چه روز و روزگاری را میگذرانند، احساساتشان چیست، باطنشان چیست؛ یعنی یک عرصهای به عظمت و پهنای کشور ایران و ملّت ایران لازم است که بتواند حقیقت این ملّت را و باطن این ملّت را نشان بدهد. این نظرسنجیهایی که حالا بعضی باغرض یا بیغرض، در گوشه و کنار انجام میدهند، نمیتواند ملاک باشد.»
در اینجا بخوانید:
https://khl.ink/f/49361
،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
۱. مطالبهی رهبر انقلاب، «مهندسی فرهنگی» است؛ یعنی مسئولان باید به فرهنگ، «جهت» بدهند نه اینکه نسبت به نظرسازیهای آماری، تابع و تسلیم و منفعل باشند. اینان باید «هدایت» کنند و ذهن مردم را رها نکنند. اینها کارهای گفتمانی و روایتی است که بخشهای فرهنگی دولت در هشت ماه گذشته انجام ندادند.
۲. بزرگان جبههی انقلاب، احساس میکنند که فضای «انفعال» در میان مسئولان شکل گرفته و طرحهای فرهنگی، صوری و تزیینی هستند. گویا هدف، «بستن دهان منتقدان ولنگاری فرهنگی» است، نه «اصلاح واقعی وضع حجاب». اگرچه معترض هستند اما میخواهند امید را رقیق نکنند. دهانشان پر از سنگریزه است و زبانشان زخمی ...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻ظرفیت اجتماعی و حکم خدا
۱. همراهی با مردم، غیر از عوامزدگی و جَوزدگی و تحت تأثیر های و هو قرار گرفتن است. یکی از مهمترین خصوصیّات امام همین بود؛ اگر نظری داشت که همه با او مخالف بودند و او معتقد بود که این نظر، نظر شرعی و درست است، میایستاد؛ میگفت همهی دنیا [هم] با من مخالف باشند، باشند. قرآن هم همین دستور را به پیغمبر میدهد: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ اللَه. شما یک قانون را تصویب کردید، به نظر شما قانون درستی هم بوده، یک عدّهای مخالفت کردند، اگر منطق درستی نداشتند بِایستید؛ بگویید من تصویب کردم این قانون را، پایش هم میایستم.
۱۴۰۱/۰۳/۰۴
https://khl.ink/f/50317
۲. دستگاهها و عناصر فرهنگی-تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه نباید از جنجال و هوچیگری و اتهامات ترسید.
۱۴۰۱/۱۰/۲۸
https://khl.ink/f/51777
🖇 تعلیقه:
۱. تعابیر «عوامزدگی»، «جَوزدگی»، «تحت تأثیر های و هو قرار گرفتن»، «همه با او مخالف بودند»، «همهی دنیا هم با من مخالف باشند»، «اَکثَرَ مَن فِی الاَرضِ»، «بِایستید»، «حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند» و «نباید از جنجال و هوچیگری و اتهامات ترسید» نشانگر چیست؟! ظرفیت اجتماعی، شرط ضروری و حتمی برای اجرای حکم خدا است؟! اگر اینگونه است پس تقبیح تبعیت از عوام و جو و اکثریت به چه سبب است؟! ملاک اصالی و نهایی، ظرفیت اجتماعی قانون است یا تطابق آن با حق و خیر و صلاح؟!
۲. در مقام جدل باید گفت زنجیرهی حکمرانی فرهنگی ما اینگونه شده است:
الف. دشمن از طریق روایتسازی، «جو منفی» نسبت به احکام خدا ایجاد میکند.
ب. «ذهنیت مردم» در اثر فشار این جو روایتی، صورتبندی میشود.
پ. سپس کارگزاران فرهنگی بر اساس «نتایج نظرسنجی»، اجرای احکام خدا را در جامعه، «دوقطبیساز» و «تنشآفرین» معرفی میکنند!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مناظره با موضوع:
اصولگرایی؛ تنگنظری ما یا تجدیدنظر آنها؟! -۱
تیرماه ۱۴۰۲
(نسخهی صوتی کامل)
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مناظره با موضوع:
اصولگرایی؛ تنگنظری ما یا تجدیدنظر آنها؟! -۲
تیرماه ۱۴۰۲
(نسخهی صوتی کامل)
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻برادرانه با آقای کلهر- ۱
🖊 مهدی جمشیدی
برادر گرامی، آقای سینا کلهر در یادداشتی که پس از مناظره نگاشته، به نکتههایی اشاره کرده است که پرداختن به آنها را سببساز خیرِ روایتی و گشایش فرهنگی میدانم. من نیز به اشارت و تذکار بسنده میکنم و سطرهای نانوشته را به مخاطب وا مینهم تا با ذهن خویش، امتداد بدهد و از این تنه، ساقه و برگ بیافریند.
۱. ایشان نهفقط «حق اظهار» دارد، بلکه «تکلیف» اظهارنظر دارد. کسی در برابر اظهارنظر ایشان، سخن از «فضیلتِ نگفتن» به میان نیاورده و دامنه را بر ایشان تنگ نکرده که ایشان بخواهد از «انقباضهای معطوف به گفتن» گلایه کند. در زمانۀ روایت و کجروایت، «نگفتن»، کمک به جبهۀ رواییِ معارض است. از قضا، یکی از بزرگترین ضعفهای کارگزاران فرهنگی این دولت، حجم انبوهِ «نگفتنها»ی آنهاست؛ اینان در ماههای اغتشاشی و پسااغتشاشی، بسیار نگفتهاند و از گرهگشایی غفلت داشتهاند و یکی از مهمترین نقدهای نیروهای غیررسمی نیز همین است. همۀ وزیران فرهنگی دولت و همراهان آنها، «سکوت حداکثری» در پیش گرفتند و رسانه و تبیین و روایت و روشنگری را تنها نهادند و به جلسههای رسمی و اداری بسنده کردند. در دورۀ تنیدگی فرهنگ به رسانه و بعلیدهشدن واقعیت فرهنگی از جانب رسانه، چنین «نگفتنها»یی نشانۀ ضعف و سستی است. چگونه میتوان در مردابِ «فقر روایتی»، به صورتبندیِ فرهنگ پرداخت و در پی بازسازی انقلابی آن بود؟! اگر در گذشته، تدبیر رسمی در عمل جلوهگر بود، امروز، «گفتن» نیز به آن اضافه شده است؛ چنانکه «کنشِ بیروایت»، کارساز و پیشبرنده نیست. زبانداری و روایتمندی، فضیلت است.
۲. اگر «نگفتن»، کمک به دشمن است، «معوج گفتن» نیز چنین حکمی دارد. اگر ما این پرسش را روی میز مباحثه بنهیم که چرا کارگزاران فرهنگیِ دولت، گاه با جریان سکولار - که در جبهۀ اصلاحات متعیّن است - صورت مشترک و مخرج مشترک دارد، باید بر این «پرسش تلخ»، نام «برچسب» نهاد؟! حتی اگر این پرسش، آغشتۀ به قضاوت گزنده باشد، وظیفۀ کارگزاران فرهنگیِ رسمی، پاسخدادن است و نه طرد پرسش با «برچسبِ برچسب». هر که قدرت را اختیار میکند و بر کرسی ریاست مینشیند، باید بداند که برای نیروهای غیررسمی، حق و تکلیف «نقادیِ صریح»، محفوظ است و او نیز باید در «وسط میدان پاسخ»، بایستد، نه اینکه «وسطنشینِ اندرونیِ نگفتن» باشد. دولت انقلابی کجا و توافق نظری با غیرانقلابیها کجا؟! بهجای راندن نقد، پاسخ بدهید که تفاوت و مرزبندی شما با نیروهای تجدّدی چیست و چرا با آنها به درد مشترک رسیدهاید و همسخن و همداستان شدهاید؟! مبطل این سطور رنجور، اقامۀ «استدلال» است، نه تکرار تعبیر «برچسب».
۳. بسیار بر تعبیر «فضای دوقطبی» اصرار ورزیده شده و میشود. اما چرا باید با تلقین بیرونی، جامعه را گرفتار وحشت تصنعی از اندیشهورزیِ صریح کرد و هر نوع اختلاف و تفاوتی را به معنی دوقطبیشدنِ موقعیتها تفسیر کرد؟ تمایزها و تفاوتها میتوانند دوپاره و دوبخشی باشند، اما بهطور ضروری، خصوصیت قطبی نداشته باشند. پس نباید هراس آفرید و مجال گفتگو را ستاند و در نقطۀ آغاز، پایان تلخ تصویر کرد. انقلاب ما حتی در دورۀ پیشاانقلاب، سرشار از این گفتگوهای دوگانه و دوضلعی بوده است؛ درحالیکه امروز، «تفاوت» را به «قطبیشدگی» تفسیر میکنند و با این تغلیظ و تشدید، پرسش را از میدان میرانند. مجال دهید که هم جامعه گفتگو کند و هم در میان نخبگان، مباحثههای جدّی صورتبندی شود. راهحل معقول و توافق نسبی، میوۀ همین روند آزاداندیشانه و پُرچالش است، نه خوف از تعدّد و چندگانگی که در قامت تعبیرِ دوقطبیشدن، به جان نقد و پرسش و گفتگو افتاده است.
۴. ایشان گفت که از گفتگو ناراضیست؛ چراکه متحمل برچسب شد. ایشان نمیتواند در گفتگو، بیزمان و بیمکان باشد و با هیچ خاستگاه و موقعیتی، نسبت نداشته باشند که در اثر آن نتوان دربارهاش مختصاتسنجی و نسبتیابی کرد. ما و ایشان، جملگی تاریخ و هویّت و انگیزه و علاقه و تعلّق داریم و «عنوانها» و «مفهومها»یی – به تعبیر ایشان، «برچسب» - که به ما نسبت داده میشوند، بر این اساس هستند. نمیتوان از مطلقِ این مفهومسازیها نالید و ناخرسند شد، بلکه باید دربارۀ واقعنمایی و صدقشان سخن گفت. پس خواهناخواه، «شخصیتمندی» و «نسبتمندی» هر یک از دو طرف، اقتضای مفهومسازی و عنوانبندی دارد و ازاینرو، گریختن ایشان از قالبها و هویّتها، موجّه نیست. جهان انسانی، جهان آکنده از همین سنخبندیها و دستهسازیهاست و «ماهیّت» و «مختصات» ماست که مشخص میکند در کجا نشستهایم و چه نام داریم. پس طلب «بینامی» و «ناکجاآبادی»، تمنّای محال است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻برادرانه با آقای کلهر- ۲
🖊 مهدی جمشیدی
۵. ایشان در حالی به بیاثر بودن و حتی اثر معکوس داشتن «روشها»یی که تا به حال برای حل مسألۀ حجاب به کار گرفته شدهاند اشاره میکند که پیش از این تصریح کرده بود که نظام در ده سال گذشته، حجاب را به حال خود «رها» کرده است. من در گفتگوی پس از مناظره نیز، این تناقض را به ایشان یادآور شدم. چگونه ممکن است که بیعملی ما، روشمند بوده باشد؟! ما جر نظارهگری، چه کردیم که بخواهیم دربارۀ «نامعقولیّت روشی» سخن بگوییم. مگر جز این است که در شهر تهران، حدود پانزده ون گشت ارشاد حضور داشتند و عملکرد آنها چیزی بیش از مواجهههای موردی و اندک نبوده است؟! مسألۀ حجاب، «رهاشده» و «سرگردان» بوده و فقط در روایتپردازیهای رسانهای، اینگونه وانمود شده که حجاب، دغدغۀ نخست نظام و متضمن منطق سخت بوده است. هیچ دولتی در پی اصلاح وضع حجاب نبوده است، بلکه برعکس، دولتها کوشیدهاند که به خیال خویش، با ولنگاری و بیعملی دربارۀ حجاب، وارد روند «امتیازدهی به جامعه» بشوند و برای خود، مقبولیت منفعلانه و بدنۀ اجتماعی باجگیر بیافرینند. دولتها، به رأی خویش و تداوم قدرت اندیشیدند، نه استقرار حجاب در جامعه. از کدام «روش» سخن میگوییم؟! تعداد اندکی ون را به عنوان گشت ارشاد در چند معبر کاشتن، بیشتر شبیه «مترسکسازی فرهنگی» است تا روش مواجهه با معضل بیحجابی. حجاب، مدتهاست که در «خلاء حکمرانی» قرار گرفته و «یتیم» شده است. نباید به گونهای سخن گفت که بیعملی به بیشفعّالی و رهاشدگی به انقباض تعبیر شود.
۶. ایشان «نتایج امروزی» را به «روشهای دیروزی» نسبت میدهد و از وخامت نتایج، غلطبودن روشها را استنباط میکند؛ درحالیکه وضع کنونی حجاب، حاصل «یک علّت» نیست، بلکه چون «کنشگری کارگزاران فرهنگی» دربارۀ حجاب، بسیار اقلّی و ناچیز بوده است، باید بیش از هر چیز، وضع امروزین حجاب را به «جبهۀ مهاجم» نسبت داد. به زنجیرۀ تدریجی کشف حجاب در دهه گذشته بنگرید:
مرحلۀ اول: «برهنهگی بازیگرانِ مهاجرتکرده» که از سال نود آغاز شد و به این واسطه، «برهنگی» نیز به «مهاجرت» به عنوان نماد مخالفت سیاسی افزوده شد.
مرحلۀ دوم: کشف حجاب در فضای مجازی در قالب «آزادیهای یواشکی» که از سال نودوسه شکل گرفت و جلوۀ فراوان یافت و به خط مقدّم مبارزه مدنی تبدیل شد.
مرحلۀ سوم: کشف حجاب به صورت «خیابانی اما پنهان» که در قالب «چهارشنبههای سفید» از سال نودوشش پدید آمد و به دلیل تازگی طرح، با استقبال از سوی نیروهای هوادار سبک زندگیِ غربی مواجه گردید.
مرحلۀ چهارم: کشف حجاب به صورت «آشکار اما نمادین» که در قالب «دختران خیابان انقلاب» و «نه به حجاب اجباری» در سال نودوشش به وقوع پیوست و موج ویرانگری را به وجود آورد.
مرحلۀ پنجم: کشف حجاب در داخل خودرو از سال نودوهشت به عنوان اینکه حریم خصوصی است و حاکمیت، حق مداخله در آن را ندارد.
مرحلۀ ششم: کشف حجاب به صورت «خیابانی و آشکار» که از سال نودونه مشاهده شد و در اوج ناباوری، گسترش یافت، چنانکه شصت درصد از زنان مکشفۀ کنونی، در همین مقطع و پیش از اغتشاش، کشف حجاب کردهاند.
مرحلۀ هفتم: کشف حجاب به صورت «گسترده و بیپروا» که در پی اغتشاش سال گذشته تحقق یافت و به این ترتیب، چهل درصد بقیۀ زنان مکشفه، در این مقطع به آن پیوستند.
حال پرسش این است که کارگزاران و مدیران فرهنگی در کدام نقطه از این «روند ده ساله» حضور داشتند و چه روشی را به کار بردند؟! آیا آنها حرکت تدریجیِ این روند را احساس کردند؟! از همان نقطۀ آغاز این روند، کدام روند موازی طراحی شد؟! اکنون که طرح به نهایت خودش رسیده و دشمن در آن سوی مرزها، میوههای طرحِ اباحهگریِ عملی میچیند، رواست که بگوییم بهکارگیری روش سخت و قانونی، چنین نتیجهای را به دنبال داشته است؟! وضع کنونی، برآمده از «بیعملی» و «تساهل» و «بیروشی» و «خوابزدگی» ما است. این صحنه، حاصل «کنشگری حداکثری جبهۀ دشمن در منطقۀ فرهنگی ما» است. ما عرصه را برای فاعلیّت جبهۀ مهاجم «خالی» کردیم و او نیز بهآسانی، طرح خویش را پیش برد؛ چنانکه گویا حاکمیّتی در میان نیست و فرهنگ، بیدولت است. اگر اکنون نیز بخواهیم همان «روایت دشمنساخته» را تکرار کنیم و بگوییم «سیاستهای انقباضی» با ما چنین کرده است، وضع از این نیز آشفتهتر خواهد شد. آری، وقتی ما در خواب بودیم، باغ فرهنگمان به تاراج رفت ...
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
۱. موضعگیری «خبرگزاری تسنیم» دربارهی کارنامهی آقا وحید جلیلی در تلویزیون، عاری از «انصاف» و آکنده از «تحریف» بود؛ آن هم به بهانهی جابجایی طبیعی مدیر یکی از شبکهها!
۲. تفسیر من این است: «صفآرایی محافظهکارانه» در برابر «تحول انقلابی».
۳. تأسف برای تسنیم که نوشتهاش، همصدا با اصلاحطلبان است.
🖇 تعلیقه:
وقتی جلیلی میخواهد رسانهی ملی را به «فضای ارزشی و انقلابی» نزدیک کند، تسنیم همانند جریان لیبرال، برآشفتهی «تکثر مخاطب» میشود و مینویسد رسانهی ملی به یک «طیف خاص»، منحصر شده است. این همان شگرد جریان اصلاحات برای خاکستری و بیجهت و عقیم نگاهداشتن رسانهی ملی است. هدایتکردن رسانهی ملی به سوی ارزشهای انقلابی، دعوت مردم از مضامین سکولار به ساحت ارزشهاست. میخواهند زیر چتر «تنوع مخاطب»، ارزشها را از میدان به در کنند. میخواهند نقطهی مرکزی وجود نداشته باشد و در قالب رویکرد کثرتگرایانه، «انقلاب» در شبکهی افق و «دین» در شبکهی قرآن، محبوس و منحصر بماند. او میخواهد فکر و فرهنگ و حیات انقلابی را به رسانهی ملی بازگرداند اما تسنیم میگوید که چنین کاری، مخاطبسوز و مرجعیتبرافکن است. این بدان معنی است که انقلابیگری، بدنهی اجتماعی گسترده ندارد و ما باید همچون گذشته، رسانهی ملی را در مسیر عوامپسندی و بیطرفی و سبک زندگی خنثی به حرکت درآوریم. چماق ساختگی تکثر مخاطب، به ابزاری برای توقف در گذشته و جلوگیری از چرخش انقلابی تبدیل شده است.
گویا روح فرهیختگان در کالبد تسنیم، حلول کرده است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
بازدارندگی اصولگرایان در برابر «تحول انقلابی»، دستکمی از اصلاحطلبان ندارد. دیگر حتی زبانشان هم انقلابی نیست؛ چون «استدلالهای لیبرالها» را تکرار میکنند. با ترکیب «لیبرالیسم-محافظهکاری» مواجه هستیم. هر کسی آنها را به عنوان «پدرخوانده» نپذیرد، سوپرانقلابی، مخاطبسوز و پردافعه معرفی میشود.
،،،،،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
۱. میخواهند با «چرخش لیبرالی»، قدرت اجتماعی خود را حفظ کنند، درحالیکه اگر جامعهی ایران، دلبستهی لیبرالیسم باشد به «نسخهی اصلی» آن که اصلاحطلبان هستند رو خواهد آورد، نه «نسخهی گرتهبرداریشده». خوشبختانه هیچ بضاعتی هم در عرضهی «روایتهای لیبرالیستی خلاقانه» ندارند؛ فقط تکرار طوطیوار!
۲. نواصولگرایی نیز حاصل تجدیدنظرهای لیبرالیستی و گذار نامحسوس از «سیاست هویت» به «سیاست تمایز» است. میخواهند «رضایت» را اصیل معرفی کنند نه «هدایت» را. ارجاعشان به جامعه و مخاطب و نظرسنجی و تکثر اجتماعی و ... برای توجیه این چرخش است. فهمشان اینگونه که تداوم قدرت سیاسی، وابسته به «معامله بر سر ارزشها» با بخشی از جامعه است. میانه و حد وسط را میگیرند تا در قدرت بمانند. وقتی قدرت، اصل انگاشته شد، چارهای جز مصالحهی سیاسیکارانه بر سر ارزشها باقی نخواهد ماند.
۳. هر جا که نیروهای انقلابی اصیل و تکلیفاندیش وارد میشوند، ناگهان برمیآشوبند و سودای «سقوط» آنها را در سر میپرورانند. وحید جلیلی - انسانی که اهل تسلیم و معامله و استحاله نیست - نباید مرکز حملهی اینان باشد؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻قیام علیه منفعت شخصی
۱. او علی خضریان است؛ نمایندهی مردم تهران در مجلس و سخنگوی کمیسیون اصل نود. بنگرید که چگونه از نظارت وزارت کشور بر نمایندگان دفاع میکند تا نمایندگان، دچار جهتگیری انتخاباتی در مناسبات و ارتباطاتشان با دولت نشوند. درحالیکه «دویست نماینده»، وزیر کشور را تهدید به استیضاح میکنند و میکوشند با جوسازی و هوچیگری، ورق را به نفع خود برگردانند، اما خضریان با «نظارت بر خویش»، موافقت میکند.
۲. این رفتار به آن معنی است که او در تلهی «تعارض منافع» نیفتاده است؛ چون چشم به انتخابات و تداوم قدرت و رأیآوری ندارد. دغدغهی او تکلیف است و نه نتیجه. اغلب نمایندگان مجلس برای فضای مجازی و حجاب و اغتشاش، یقه چاک ندادند و خاموش و منفعل نشستند، اما در اینجا با «قلدری» و «گردنکلفتی»، از نظارت و تعیین حدود منطقی گریختند. در مقابل، خضریان برخلاف موجسازی منفعتطلبان در مجلس حرکت میکند و حق را میگوید و به خود قید میزند تا قدرت، «عدالت» را به حاشیه سوق ندهد.
۳. این ماجرا، یک امتحان و ابتلای رسواگر برای مجلس بود که در آن، «دویست نماینده» به حقیقت و عدالت باختند و از چشم حساس و مساواتطلب مردم افتادند، اما خضریان و آنان که چون او هستند، اعتبار و منزلت مردمی بیشتری یافتند.
۴. فضیلت خضریان، محدود به این موضع و کنش نیست، بلکه شخصیت او دربردارندهی مجموعهای از «فضائل انقلابی» است. حضورش در مجلس، مایهی دلگرمی و امید است؛ چنانکه حضور برخی دیگر، موجبات تأسف و خجلت را فراهم کرده است. در انتخابات بعدی، قاطعانه تجدیدنظر خواهیم کرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
۱. واقعهی غدیر به این معنی است که دینیبودن «حکم» (قانون)، شرط کافی برای دینیبودن «حکومت» نیست، بلکه «حاکم» (مجری) نیز باید از سوی خدا تعیین (نصب) شود.
۲. هرچه از این دو شرط ضروری، فاصله گرفته شود(فرسایش ایدئولوژیک)، به «سکولاریسم» نزدیک شدهایم.
۳. استحاله و زوال «هویت سیاسی»، اغلب تدریجی است.
،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
فقیه نیز از طرف امام معصوم، «نصب عام» شده و خبرگان، فقط کاشف از ارادهی امام معصوم هستند. ازاینرو، او ولایت دارد نه وکالت. به باور امام خمینی:
«مجلس خبرگان میخواهند تصویب کنند آن چیزی را که خدای تبارک و تعالی فرموده است. ... قضیهی ولایت فقیه، یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه، یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است؛ همان ولایت رسولالله هست.»
(صحیفهی امام خمینی، ج۱۰، ص۳۰۸).
تکنوکراتها، ولایت فقیه را «امر زمینی» و لیبرالها، آن را «امر انتخابی» میدانند، درحالیکه هر دو نظر، ترجمان سکولاریسم هستند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
جذبهی علی، «باطن دینیِ جامعهی ایران» را در خیابانهای شهرها، نمایان کرد. خیابان به «تجلّیگاه هویت الهیِ مردم» تبدیل شد. خیابان را برای «مبارزهی مدنی» میخواستند اما تمامیّت خیابان، بستر «معاشقهی معنوی» شد. جوشش دینیِ مردم، آلودگیهای برآمده از محرّمات شرعی و سیاسی را در خویش فرو برد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻نقدهای چهارگانه به لایحۀ حجاب
🖊 مهدی جمشیدی
۱. نقد رویکردی (زمینهای)
لایحه بهشدت از «حقیقت» به سوی «مصلحت»، چرخیده است؛ بهطوریکه از «روحیۀ انقلابی» فاصله گرفته و دچار «محافظهکاری» و «احتیاط» شده است. این امر نیز به دلیل هراس اجتماعی بوده است. از این جهت، باید لایحه را فرزند «نگاه انفعالی» دانست که به دلیل اعتقاد به انسداد اجتماعی، عقبنشینی را انتخاب کرده و میل به «حد وسط» و «موقعیتهای بینابینی» پیدا کرده است. این در حالی است که به تعبیر رهبر انقلاب، امام خمینی در همان آغاز انقلاب، با «قاطعیت» موضعگیری کرد. از قضا باید حساسیت و قاطعیت، بیش از گذشته باشد؛ زیرا وضع حجاب نسبت به گذشته، دچار یک «نقطۀ عطف» شده و چندین گذار را تجربه کرده است. گذار از «تصمیم فردی» به «تصمیم جریانی» (در اثر قاببندیشدن در هندسۀ زن، زندگی، آزادی)، گذار از «حرام شرعی» به «حرام سیاسی» (در اثر تبدیلشدن به نماد مخالف سیاسی و مبارزۀ مدنی و دنبالۀ داخلی دشمن گردیدن)، گذار از «آزادی یواشکی» به «آزادی جسورانه» (در اثر تجاهر به فسق و تلاش برای عادیسازی و رسمیتیابی)، گذار از «دامنۀ محدود» به «دامنۀ گسترده» (چنانکه شصت درصد از مکشفهها، پس از اغتشاشات تصمیم به کشف حجاب گرفتند).
۲. نقد معرفتی (ارزشی)
فهم از کشف حجاب میتواند به سه صورت باشد: کشف حجاب به عنوان «قانونشکنی» که به معنی فروکاهیدن آن در حد تخلف رانندگی است؛ کشف حجاب به عنوان «هنجارشکنی» که به معنی ارجاع به معیارها و سلایق عرفی است؛ کشف حجاب به عنوان «حرام شرعی و سیاسی» که از یک سو، به معنی ایستادن در برابر خدا و از سوی دیگر، به معنی مبارزۀ مدنی بر ضد نظام و همنمادی و همصدایی با جبهۀ دشمن است. برخلاف سادهنگریهای رایج، اینگونه نیست که جهتگیریهای معرفتیِ یادشده، یکسان یا بیتأثیر باشند، بلکه هر یک به لایحه، ماهیت متفاوتی میبخشند. تأکید لایحه بر روی شناختن حجاب به عنوان «فرهنگ» و «هنجار اجتماعی» است، نه «حکم خدا» که فارغ از رضایت جمعی و توافق عمومی، موضوعیّت و منزلت دارد. در اینجا، لایحه از «حقیقت» به «هویت» و از «دین» به «عرف» چرخش پیدا کرده است، در حالی که باید حجاب را به عنوان «حرام شرعی و سیاسی»، فهم کرد که مستقل از میل عمومی و جهتگیری اجتماعی است و از این جهت، تصرّفناپذیر و قطعی است.
۳. نقد حدودی (ضابطهای)
اگر مسأله، کشف حجابِ کامل باشد، کشف حجابهایی که اکثریتِ مطلقِ سر در آنها آشکار است و فقط اندکی پوشیدگی وجود دارد، کشف حجاب قلمداد نخواهند شد. در این صورت، کشف حجابِ حداکثری، ملاک قرار خواهد گرفت نه کشف حجابی که در عمل، کشف حجاب است. این رواداریها در لایحه، برخاسته از روح حاکم بر آن است که حاکمیت را منفعل و گرفتار بنبست میانگارد و ازاینرو، میکوشد حتی در قالب تقنین انفعالی، با روند سکولار در لایههایی از جامعه، همراهی کند. در واقع، بخشی از سکولاریسم در حال جامۀ قانون به تن پوشیدن است و در عین حال، بخش دیگری از آن خلاف قانون تعبیر میشود. این «منطق بینابینی» و «موقعیت حد وسطی»، در پی برقراری جمع میان عرف و شرع است و قصد شکنندگی و تغییر اجتماعی ندارد، بلکه تلاش دارد که با تأخیر و بهناچار، با روند پیشروی نیروهای اجتماعیِ سکولار، «همراهیِ قانونی» داشته باشد و نشان بدهد که مبارزۀ مدنی، مؤثر و کارساز است و میتوان حاکمیت را به عقب راند. دربارۀ چرخش از جرم به تخلف و چرخش از محرومیت اجتماعی به جریمه نیز ملاحظههایی وجود دارد.
۴. نقد اجرایی (عملی)
لایحه به صورت جدی از «پلیس میدانی» به «دوربین چرخش» داشته است و «نظارت سامانهای» را بر «نظارت عینی» ترجیح داده است، در حالی که سامانۀ دوربینی نمیتوانند «همۀ موقعیتها» را پوشش بدهد. در این صورت، موقعیتهای فاقد نظارت دوربینی، به حال خویش رها خواهند شد؛ چراکه پلیس، حق مواجهۀ غیردوربینی را ندارد. به این ترتیب، «فرصتسازیِ قانونی» برای کشف حجاب فراهم خواهد شد. حذفکردن پلیس از خیابان و صحنۀ عینی و میدان را به دوربین سپردن، روایت نادرستی از مواجهۀ هوشمندانه است. نباید پلیس را به «پیامکزن» و «رصدگر دوربینی» و «گزارشده»، فروکاهید. ازآنجاکه دوربین، توانمندی حداکثری ندارد، باید «منطق دولایه» را در مواجهۀ انتخاب کرد و بخشی از نظارت را عینیسازی کرد. در این راستا، باید به دنبال راهاندازی «پلیس تخصصی» بود. مسألۀ حجاب، اولاً «ارزشی» است و ثانیاً «زنانه». ازاینرو، باید یک مختصات جدید برای پلیس متناسبِ با آن طراحی کرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،
عباس عبدی نوشته حضور مردم در اجتماعات غدیر، به دلیل «توزیع اقلام دولتی» بوده است.
این در حالی است که:
۱. بیشتر اقلام، از «نذورات مردمی» بوده، نه از «بودجهی دولتی».
۲. اقلام سفرهی اهلبیت در نظر و دیدهی مردم، همچون «تبرک» هستند نه «طعام».
۳. محبت و ارادت مردم به اهلبیت، «قلبی» است نه «اقلامی».
،،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
۱. وقتی او میگوید نظام به دنبال «تولید مناسک دینی» با تکیه بر «توزیع اقلام دولتی» است، دربارهی «مردم ایران» نیز قضاوت کرده است. قضاوتش این است که دینداری مردم، گرهخورده به «شکم»شان است و به دلیل این ضعف، نظام میتواند از طریق توزیع اقلام دولتی، بازیسازی مناسکی کند و مناسکهای عظیم دینی بیافریند.
۲. اگر مردم در مناسک دینی شرکت نکنند، مدعی میشوند که جامعه به سوی «دینداری سکولار» حرکت کرده است، و اگر شرکت کنند به معنی «دینداری شکمی» خواهد بود. پس هر نوع حضور و حیات دینی مردم، به گونهای تفسیر و معنا میشود که حاکی از «شکست فرهنگی» باشد. «تفاسیر کینهای» نسبت به انقلاب، اینچنین رسوا هستند.
۳. غرض عباس عبدی، اثبات ناکامی انقلاب در زمینهی فرهنگ است و تا آن حد در این باره لجاجت دارد که حتی پروایی از «اهانت به مردم» نیز ندارد. اینکه نظام میخواهد از طریق توزیع اقلام دولتی، بستر تداوم مناسک را فراهم کند یعنی مردم در اجتماعات سیاسی، «ساندیسخور» هستند و در اجتماعات دینی، «قابلمهبهدست». هیچ انسان شریفی بر روی دینداری مردم، «قمار سیاسی» نمیکند و نمیکوشد با اقلامی (شکمی) تفسیر کردن آن، به آبروی انقلاب، ضربه بزند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻جلوهگری ظرفیتهای اجتماعی
🖊 مهدی جمشیدی
۱. جنگ ترکیبی کنونی، معطوف به تخریب و انهدام چند نقطهی کانونی دربارهی باطن و ارادهی جامعهی ایران است:
الف. امکان و گشودگی زندگی روزمره
(مسألهی نابودی زندگی)،
ب. توانمندی در ایجاد اجتماعات دینی عظیم
(مسألهی ازدسترفتن خیابان)،
ج. تداوم دینداری و دینمآبی در مردم
(مسألهی گذار از سنت دینی)،
د. تعلقخاطر مردم به حاکمیت سیاسی
(مسألهی زوال اعتماد سیاسی)،
ه. جریانداشتن حیات و نشاط در جامعه
(مسألهی فقدان امید)،
و. همبستگی و همصدایی اجتماعی
(مسألهی شکاف اجتماعی)،
ز. پیوستگی و استمرار نسلی ارزشها
(مسألهی گسست نسلی).
۲. خوشبختانه سیاست حکیمانه و خلاقانهی سازمان تبلیغات اسلامی در زمینهی صورتبندی و طراحی چنین اجتماع فخیم و فراخی، تمام ظرفیتها و امکانهای پیشگفته را فعال و نمایان کرد و مسألهها و چالشهای معطوف به آنها را به حاشیه راند. به رسم انصاف و ایمان، باید قدردان بود و آغوش سپاس گشود و دست ارادت فشرد.
۳. آنان که مناسکستیزی میکنند و دینداری نمایانشده را قشری میانگارند،
و آنان که سرگرم حواشی و لغزشهای جزئی هستند و توقع حداکثری از مهار کلاناجتماع دارند،
از چنین کارکردهای درخشان و فتوحات شیرینی غافل هستند. این تجربهی اجتماعی، حتی با وجود اینکه در نقطهی آغاز خویش قرار دارد، ستودنی است.
۴. کاش آن دسته از برادران انقلابی که قدرتنشیناند، اما بر طبل انسداد اجتماعی و فقر امکانهای مردمی میکوبند و مدعی غلبهی گسستها و غلیان قطبیتها در جامعه هستند، از این تجربه بیاموزند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
۱. آیتالله خامنهای در بیانیهی گام دوم نوشتهاند: جمهوری اسلامی به اصول خود، بهشدت «پایبند» است و برایش مهم است که «چگونه» بماند.
۲. پس مسأله، «ماندن توأم با ارزشها» است، نه فقط «ماندن».
۳. ازاینرو آرزوی «جمهوری اسلامی بدون حجاب»، توهم مطلق است.
۴. «حداقل قطعی» نیز، پرهیز از کشف حجاب است.
،،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
۱. اهمالکاریها و انفعالها نسبت به حجاب در ماههای پسااغتشاش، برخی را دچار این دغدغه کرده که گویا «جمهوری اسلامی» در حال عبور از «ارزشها» است و دیگر به چیزی بیش از «ماندن خویش» نمیاندیشد. اما زوال ارزشها، زوال جمهوری اسلامی است؛ چون این ارزشها، «روح» و «ساخت حقیقی» هستند، نه ضمیمههای تزیینی.
۲. به تعبیر رهبر انقلاب، جمهوری اسلامی هم «صورت» دارد و هم «سیرت»، هم «ظاهر» و هم «باطن»، هم «ساخت حقوقی» و هم «ساخت حقیقی». «استحاله» که همان براندازی خاموش است، معطوف به ارزشهاست و ارزشها، سیرت جمهوری اسلامی هستند. سکولاریسم پنهان یعنی دستکشیدن از ارزشها، درحالیکه نظام، مجموعهی همین ارزشهاست.
۳. معنی اینکه کارگزاران جمهوری اسلامی بخواهند از ارزشها عقبنشینی کنند یا التزام قاطع نسبت به استقرار اجتماعی آنها نداشته باشند، «استحالهی جمهوری اسلامی» به دست خود اینان است. در این صورت، نام «جمهوری اسلامی» میماند و «ارزشها»ی آن میروند. البته این پوستهی خنثیشده نیز چندی بعد، زوال خواهد یافت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi