https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719568433572715825
🗒 جبههی انقلاب و مردم مؤمن، در انتخابات مجلس نشان دادند که دورهی «پدرخواندگی سیاسی» به سر آمده و دیگر تابع «حلقههای قدرت» نیستند. اما چنارها در این انتخابات، هم رویصحنهی سیاستشان را به «نیروهای غیرسیاسی» واگذار کردهاند و هم میخواهند با «طلسم تردید»، ما را مسحور کنند؛ تا قدرتشان تداوم یابد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719579000805585065
🗒 در این انتخابات، یک رقابت تمامعیار میان «سه گفتمان سیاسی» شکل گرفته. گفتمان «اسلام لیبرال» در یک سو است و گفتمان «اسلام انقلابی» در سوی دیگر. گفتمان «اسلام بینابینی» نیز در میانه نشسته. دوتکهگی جبههی انقلاب، یک دهه قدمت دارد و اینک به اوج رسیده؛ تفاوت گفتمانی این دو، انتخاب سیاسیشان را جدا کرد.
،،،،،،،،،
🖇 تعلیقه:
این تعابیر، معطوف به «مردم» نیستند، بلکه «گفتمانها» نامگذاری شدهاند و گفتمانها نیز ساختهی «نخبگان» هستند. نخبگان هر یک از این گفتمانها، آینهی تمامنمای آنها هستند، اما بخش عمدهی تودهی هوادار مردمی، انطباق نسبی و درجهای و بریدهبریده دارند. حساسیت گفتمانی، به معنی دقتنظر است نه تنگنظری.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻فهم اجتماعی از حاصل انتخابات:
واقعیّات اجتماعی در برابر حدسیّات نخبگانی
🖊 مهدی جمشیدی
[یکم]. دربارۀ پزشکیان. همچنان که پیشبینی میشد، تمام جریان اصلاحات و اعتدال به حمایت از او پرداختند و از مصرفِ هیچ امکان و بضاعتی فروگذار نکردند، اما نتوانستند «موج اجتماعیِ عظیم» ایجاد کنند و تجربۀ انتخاب خاتمی و روحانی را تکرار نمایند. حتی حمایت «خاتمی» و «ظریف» نیز نتواست به او کمک تعیینکنندهای نماید و ورق را به نفع پزشکیان برگرداند. این بدان معنی است که بدنۀ اجتماعیِ این جریان، هم دچار «ریزش» و «گسست» و «جدایی» شده، و هم دچار «سرخوردگی» و «انفعال» و «حاشیهگزینی». اینان، تمام اهرمهای تحریکی و استعدادهای انگیزشی خود را به کار گرفتند اما از «بسیج اجتماعیِ بزرگ»، عاجز ماندند. در ساعات پایانیِ رأیگیری، شاخۀ جنگ روانیِ اصلاحات به کار افتاد و گفتند اگر در انتخابات مشارکت نکنید، جلیلی به قدرت خواهد رسید و کار شما را خواهد ساخت، اما این حربه و خدعه نیز مؤثّر نیفتاد و تغییر چشمگیری ایجاد نکرد. پزشکیان، همۀ «توانمندیهای ساختارشکنانه» و «قابلیتهای هنجارستیزانۀ» خود را در دور اوّل، مصرف کرده و برای دور دوّم، سخن و عمل تازهای ندارد که بتواند با تکیه بر آن، «تغییر بزرگ» ایجاد کند. روشن شد که «هراسافکنی» عدّهای نسبت به پزشکیان، تحلیل واقعی نبوده و بیشتر برای صحنهسازیِ معطوف به نامزدِ مطلوبشان بوده است. بااینحال، هرگز نباید از شگردها و حیلههای اصلاحات در دور دوّم، غفلت کرد. ما در «لبۀ مرز» قرار داریم و چهبسا با بیتدبیری، سرنوشت انتخابات را به این رقیب خطرناک واگذار کنیم.
[دوّم]. دربارۀ قالیباف. نوشته بودم که «شیب اجتماعی» در میان انقلابیها و تودۀ مردم، همراه او نیست و تجربۀ انتخابات مجلس نشان داده که وارد دورۀ «افول سیاسی»اش شده و دیگر هیچ امکانی برای احیای خویش ندارد. او از نظر سیاسی، تمامشده و غیرقابلسرمایهگذاری است و حتی در انتخابات مجلس نیز این ناتوانی و عجز، ظهور یافت، چه رسد به ریاستجمهوری که عرصۀ انتخاباتیِ بسیار دشوارتری است. خطای او، خطای مشاورانش بود و او هرچه میکِشد، از نظرات وارونه و معوج اینان است. شخصیّت سیاسیاش را مچاله و منهدم کردند و اینک باید نتیجۀ راهبردپردازیهای غلطِ خود را به نظاره بنشینند. هم «حضور» قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری، خطا بود و جبهۀ انقلاب را دچار تردید و فرصتسوزی کرد، و هم «کنارهنگرفتن» وی، او را از نظر اخلاقی و انقلابی بر موضع اتهام و مؤاخذه نشانید. برخلاف بازنماییهای شاخۀ رسانهای قالیباف، او در میان «خاکستریها»، اقبال بسیار اندکی دارد و عمدۀ سبدِ رأی او، بخشی از «انقلابیها» بودند، اما تصریح به این واقعیّت، تمایز میان او و جلیلی را بیمعنی میکرد؛ چون حضور قالیباف و ترجیح او، همیشه به این امر استناد داده میشد که وی قادر است رأی خاکستریها را به سبد خویش بریزد. اینک به عیان و در بُعد ملّی دیدیم که چنین نشد. فراتر از این، حتی هواداریِ آنچنانیِ اصحاب منبر و مداحی و خرجکردن از سرمایههای فراانتخاباتی و فراجناحیِ جبهۀ انقلاب نیز نتوانست گره از کار فروبستۀ او بگشاید، بلکه اینک با شگفتی باید «نهِ انتخاباتیِ» بخش عمدۀ بدنۀ جبهۀ انقلاب را به همۀ این شهرگان دینی و اخلاقی و نظامی و ... مشاهده کنیم. «انتخاب بدنه»، همان «انتخاب رئوس» نبود و در اینجاست که شکاف میان لایۀ نخبگانی این بخش از جبهۀ انقلاب با بدنه مشخص شد. برای جبران، دیر نشده است.
[سوّم]. دربارۀ جلیلی. هیچکس مانند او نمیتوانست در این انتخابات، رأیساز و کارساز باشد و جبهۀ انقلاب را همسو و همداستان نماید. او یک «سیاستمدار سفید» است و با «برنامه» و «عمل» به میدان آمده است و سنجیده سخن میگوید و حکیمانه، میدان را میشناسد. از این گذشته، ما در «دورۀ پسارئیسی» قرار داریم و خواهناخواه، «منطقِ انتخابکردن» در جامعه، تا حد زیادی، متأثّر از کارنامه و خُلقیّات رئیسی است. جامعه، زیر سایۀ اوصاف و حالوهوای رئیسی، انتخاب میکند و نه مستقل از آن؛ ازاینرو، به عرصه مینگرد و «شبیهترین» گزینه به رئیسی را برمیگزیند. روشن است که از نظر عقل اجتماعی، آنکه میتواند «امتداد» و «دنبالۀ» رئیسی باشد، جلیلی است و نه قالیباف. کسانیکه تحلیلی غیر از این داشتند، در فضای سیاسیِ پیشارئیسی میاندیشیدند و به این نقطۀ عطف، اعتنا نمیکردند. حسِ جامعه، دستکم در بخش انقلابی و تودۀ محتاج عدالت، کسی همچون جلیلی را میطلبد و انتخاب او، یک انتخاب «طبیعی» و «اقتضایی» است. اینک جلیلی، یک آزمون دشوار در پیشِ رو دارد؛ او باید با تمامیّتِ جریان اعتدال و اصلاحات روبرو بشود و آنها را درهمبشکند. کار سادهای نیست؛ به خصوص از این جهت که شاخۀ عملیات روانیِ اصلاحات، دست به کار خواهد شد و هرچه در آستین دارد را به کار خواهد گرفت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719647780189024885
🗒 واقعیتهای متمایز و جذابی در شخصیت جلیلی وجود دارند که هنوز در ذهن مردم، چندان تصویر و مجسم نشدهاند: «صداقت سیاسی»، «سلامت اقتصادی»، «عدالتخواهی ساختاری»، «برنامهی موشکافانه» و «تسلط بر میدان». اینها، نقاط ضعف پزشکیان و جریان سیاسی حامیاش هستند.
جلیلی، فقط یک قدم تا ریاستجمهوری فاصله دارد.
،،،،،
🖇 تعلیقه:
جلیلی از لحاظ تضادی و تقابلی، باید اینگونه بازنمایی و تصویرسازی شود که برخلاف دو جریان اعتدال و اصلاحات؛
۱. دروغگو نیست،
۲. دزد نیست،
۳. ویژهخوار نیست،
۴. کلیگو نیست،
۵. سخنران نیست.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719659718148363751
🗒 مؤثرترین و فوریترین اقدامی که میتواند هم بر مشارکت مردم و گرمی فضای انتخابات بیفزاید و هم فضیلتها و مزیتهای جلیلی را در مقابل دیدهی همهی مردم قرار بدهد، برگزاری «مناظرهی زندهی تلویزیونی» است. باید این دو «تفکر متضاد»، در برابر یکدیگر بنشینند و یک گفتگوی بهشدت «چالشی» و «صریح» شکل بگیرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719672757140345714
🗒 رأی پزشکیان، رأی به «شخصیت» او نیست، بلکه رأی به «موقعیت» اوست؛ جریان اصلاحات، او را در «جغرافیای گسلها»ی سیاسی و قومی و مذهبی نشاند و رأیسازی کرد. او نه «مدیر قوی» است، نه «سیاستمدار جذاب»، نه «متفکر طراح» و نه «روشنفکر خوشبیان». او یک بوروکرات معمولی است که نان موقعیت تصنعیاش را میخورد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719689366044552794
🗒 پزشکیان هیچ راهحل مشخصی ندارد، بلکه کلیاتی میگوید و آنگاه، همهچیز را به «کارشناسان فرضیاش» ارجاع میدهد! اما مگر کارشناسان، «نظر یکسان» دارند؟! تفاوت میان همین رویکردهای کارشناسی است که به انتخاب، معنا میدهد. بنابراین، او توقع دارد که مردم به «ابهام» رأی بدهند و پای «کاغذ سفید» را امضا کنند!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719721863200787749
🗒 در «مناظره»، با کسیکه «نظر» ندارد چه میتوان گفت؟! پزشکیان، ریاستجمهوری را به «مدیریت بر کارشناسان» تقلیل میدهد و «بینظری»اش را توجیه میکند. در مناظره با شخص بینظر، باید «بینظری» او را عیان کرد تا مردم، زندگیشان را به دست کسیکه از «دانایی» بهره ندارد نسپرند. «ریاست جاهلان»، آغاز مصیبت است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719728066952159048
🗒 پزشکیان، «تجربهشده» است؛ او روی دیگر سکهی سیاه حسن روحانیست. زبانش میگوید نیست، اما ستادش میگوید هست. سرمایهسالاران و تصمیمگیران دولت روحانی، یاران او هستند. صداقت ندارد که اعتراف کند. او میخواهد آن «گذشتهی تلخ» را بازسازی کند و دوباره سفرهی مردم را به آتش بکشد. آزموده را آزمودن خطاست.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719731457259574696
🗒 هم «طالبان» خطرناکند و هم «نادانان». هر دو اگر به قدرت برسند، کام مردم را تلخ خواهند کرد. اما جلیلی، «انقلابی» است، نه «طالبانی»؛ او یک «انقلابی دانا» است. انقلابی، هم میفهمد و هم میشنود؛ هم اهل نظر است و هم اهل مشورت؛ هم دیانت دارد و هم عقلانیت؛ هم متعهد به شرع خداست و هم مهربان با عامهی مردم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻چرا «آری به جلیلی»؟ -۱
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. جلیلی، اهل نظرورزی و فهم و تحلیل است و نامسئولانه و خاماندیشانه، امور مردم را به دیگران – بهاصطلاح، کارشناسان – ارجاع نمیدهد و از خود، رفعتکلیف نمیکند. او با «طرح» و «برنامه» و «نقشه» و «راهحل» به میدان انتخابشدن آمده است و ذهنش و دستش از راهکار و نسخۀ علاج، تهی نیست. او همچون پزشکیان، در «نقطۀ صفر» قرار ندارد و نمیخواهد تازه پس از انتخابشدن، به سراغ کارشناسان برود و راهچاره را بیابد. او این راهها را در طول دهۀ گذشته رفته و مسألهها و گرهها و چالشها را شناخته، و نظریهها و نسخهها و مسیرها را به محک تجربه نهاده است. او در دولت رئیسی، سایهنشین بود، اما بود؛ در همانجا، نسخهها را بهصورت تدریجی و تکهتکه، ارائه کرد و کارآمدی و کارآیی آنها را سنجید. پس او، از نظر «رسمی» در سایه بوده، وگرنه در «عمل»، میدان و تجربه و عینیّت را درک کرده است. اما پزشکیان، هیچ در دست ندارد؛ جز خطابهخوانیهای کلّی و شعاری و کلاسی و انتزاعی. ذهن او، هنوز با مسألهها و واقعیّتها درگیر نشده و او در مرحلۀ «پیشادولتمردی» قرار دارد؛ یعنی در مرحلۀ جنینی است و چهبسا هیچگاه متولّد نشود؛ چه رسد به اینکه وی را بالغ و رشدیافته بدانیم. جلیلی، سالها خود را برای این معرکه، ساخته و آماده کرده و میداند که چه میخواهد و چه نمیخواهد.
[دوّم]. جلیلی، خودش است و جمعی از اصحاب عقلانیّت و فکر و مطالعه و تدبیر و اجرا و اقدام. او سیاستزده نیست و در جناحها و حزبها، آشیانه نکرده است، بلکه مستقل از نیروهای سیاسی، خویش را برای مدیریّت کلان، ساخته است. به عبارت دیگر، «خودساخته» و «خودبنیاد» است و نان کفایت و کاردانیاش را میخورد. اما پزشکیان، «دنبالۀ اصلاحات» و «امتداد اعتدال» است و از این و از آن، وام میگیرد تا کاستیها و ضعفهای عیانِ خویش را بپوشاند. در ستاد و حامیان جلیلی، جوانانِ مؤمنِ انقلابی و دانشجویانِ آزاداندیش و نخبگانِ متعهد و پیرانِ باتجربه و عقلای عاقبتاندیش قرار دارند، اما در جریان پزشکیان، اصحاب قدرت و متنفّذانِ سرمایهسالار و سیاستبازانِ کهنهکار به چشم میخورند که بدنام و بدسابقه هستند. بخش زیادی از مردم، از مناسبات و معادلات قدرت، بیخبرند و نمیدانند که در پشتصحنۀ این نمایش، چه میگذرد، و اگر میدانستند، از قدرتگیری کسی چون پزشکیان میهراسیدند. آنان که باید حقایق پنهان را به جامعه میگفتند و علّتها و ریشهها را با جامعه در میان میگذاشتند، سکوت کردند. اما امروز، باید نشان داد که ائتلافِ پیرامون پزشکیان، «اتئلاف ثروت و قدرت» است. در مقابل، جلیلی که اندک تبلیغی دارد، هزینهاش را از مردم خواسته و به آنها نیز گزارش داده است. او نه کیسۀ پُر زر و سیم دارد و برای قدرت، کیسه دوخته؛ و نه در آینده، به کسی اجازه خواهد داد که در دولتش، دکانداری و کاسبی کند.
[سوّم]. جلیلی، «خویشتنِ حقیقی»اش را عرضه کرده است؛ دروغ نمیگوید و تظاهر نمیکند و در پی عوامفریبی نیست. هرچه هست، همان است که میبینید. لایۀ پنهان و سخن نهان ندارد و نمیخواهد پس از ریاستجمهوری، چهرۀ واقعیاش را آشکار کند؛ چون هماینک، همۀ واقعیّت و باطن و قصد خودش را در معرض انتخاب و ارادۀ مردم قرار داده است. سیاستمدار است، اما سیاسیکاری نمیکند و با خدعه و نیرنگ، مردم را اغفال نمیکند. یکرنگ و یکرو و بیپیرایه است و کاسهای زیر نیمکاسۀ او نیست. اما پزشکیان، مسیر صداقت و راستی را در پیش نگرفته است؛ به رهبر انقلاب و سیاستهای کلّیِ ایشان ارجاع میدهد، اما هم سخنانی میگوید که در تضاد آشکار با ایشان است و هم با کسانی مینشیند و مصاحبت میکند که اصحاب فتنه و استحاله و توطئه و ساختارشکنی هستند. نمیتوان پذیرفت که نمیداند و دچار «تناقض ناآگاهانه» شده، بلکه باید گفت او در پی «بازیسازیِ سیاسی» است و در انتخابات، «دکانِ دونبش» گشوده است. اما پس از انتخابات، خودِ واقعیاش را آشکار میسازد و میکوشد با ارجاعدهی به رأی مردم، پرچم مخالفت و تقابل و اصطکاک بلند کند و موضع خودش را بر کرسی بنشاند. او با صراحت، موضعاش را دربارۀ فتنه و اغتشاش و کنشگران اصلی آنها نمیگوید و اغلب، میانه را میگیرد تا در این مرحله، گزند نبیند، اما آن هنگام که در قدرت، تثبیت شد، تعارف و مماشات را کنار میگذارد و به آن سو میغلتد. او «سیاست» نمیداند – همچنان که هیچچیز جز طبابت نمیداند و ذهنش ابتدایی و ساده است – اما «سیاسیکاری» و «سیاستبازی» را میداند و میکوشد با وسطنشینی و مبهمگویی، از این مرحله عبور کند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻دوستانه با دکتر بیژن عبدالکریمی
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. از مصاحبههای مطبوعاتی دکتر بیژن عبدالکریمی دریافتم که گویا ایشان از ریاستجمهوری مسعود پزشکیان دفاع میکنند و یا دستکم، چشم امید به وی دوختهاند. بهلحاظ منطقی، شگفتزده شدم اما بهلحاظ عملی و در نسبت با سیرۀ خودِ ایشان، این انتخاب را طبیعی دانستم؛ چراکه معتقدم عبدالکریمی، گرفتار این تلاطمهای ناموجّه و بهدور از خطکشیِ معرفتی و حِکمی است. او در عرصۀ سیاست، بیش از هرجا، این قبیل تکانهها و نوسانها را به رخ میکِشد و نشان میدهد که در جغرافیای غریبِ سیاست، بهآسانی «ازخودبیگانه» میشود و یک «دیگریِ وارونه» در روح او حلول میکند. عجیب است که حتی اصحاب فلسفه و تعقّل و تدقیق، به ورطۀ چنین تناقضها و جابجاییهایی میافتند و چهرۀ متفاوتی از خویش را نشان میدهند. به یاد دارم که در دولت اعتدالیهای تکنوکرات، استاد ایشان، دکتر رضا داوری اردکانی در کنار یک «لیبرالتکنوکراتِ فرومایه» – یعنی عباس آخوندی، وزیر راه دولت اعتدال – نشست و دربارۀ «ایرانشهری» سخن گفت. اینک عباس آخوندی، همان وزیر چندهزار میلیاردی که خانهداشتن را به رؤیای محال تبدیل کرد و رنج و درد جانکاه تودههای مردم را به ارمغان آورد، رهسپار ستاد پزشکیان شده است و به جانبداری از وی میپردازد و عبدالکریمی نیز امروز به اردوگاهی پیوسته که این «تکنوکرات» در آن حضور دارد.
[دوّم]. نمیدانم که آیا عبدالکریمی، اندکی پای سخنان پزشکیان نشسته و از وی شنیده است یا خیر. میداند که اگر تعبیر «خودآگاهیِ تاریخی» را در برابر پزشکیان به کار ببرد، او هیچ فهمی از این تعبیر نخواهد داشت و چهبسا این مفهوم، حتی تاکنون به گوش وی نیز نرسیده باشد؟! عبدالکریمی میداند که پزشکیان، هیچ طرح و نقشهای ندارد و با ذهنی خام و ابتدایی و صیقلنخوره، پا به عرصۀ انتخابات نهاده است؟! عبدالکریمی میداند که همۀ گفتارهای انتخاباتیِ پزشکیان در طول مدّت تبلیغاتش، اگر تکرارهای خستهکننده را بزداییم، حتی «یک صفحه» نیز نمیشود؟! اصلاحطلبان برای او، متنی نگاشتند که بهعنوان موضع خودش در پایان مناظره بخواند، اما چنان «پُرلکنت» و «گیج» و «سردرگم» خواند که مخاطبان دریافتند که او بیآنکه فهمی از این نوشته داشته باشد، فقط آن را «روخوانی» کرد و بس. ما با کسی روبرو هستیم که قوارۀ وجودیاش، اینقدر نازل است، اما سودای ریاستجمهوری دارد و شعارش «برای ایران» است! نکند ایران در مرداب «نادانی» و «ناچیزی» غلتیده که این ذهنیّت در وی شکل گرفته است؟! بهراستی، او برآیند و برآمد جامعۀ ایران است و نخبگانی همچون عبدالکریمی، آرمانهای خود را در سایۀ ریاستجمهوریِ کسی مانند پزشکیان طلب میکنند؟! او چه امکان تاریخی و بضاعت هویّتی دارد که شایستۀ حمایت شده است؟! تأمّل کنید که آیا پزشکیان، حتی اندک فهمی از صیرورت تاریخ دارد و میداند که ما در کجا ایستادیم و به کدام سو در حرکت هستیم؟! او که بهعنوان رئیسجمهور، حتی از اجرائیّات نیز بیاطلاع است و لحظهبهلحظه در برابر پرسشها و چالشها و نقدها، به کارشناسان مجهولی ارجاع میدهد که مردم، آنها را ندیدهاند، چگونه میتواند واجد «فهم تاریخی» باشد؟! و اگر رئیسجمهور، اینچنین «سطحی» و «بیگانه» و «دورافتاده» و «اداری» باشد، چه بر سر ایران خواهد آمد؟! او که در میزگرد فرهنگیاش، بهشتی را از اعماق دهۀ شصت میآورد تا در مدح لیبرالیسم فرهنگی بگوید، اما منتقد زیرک که در آن سوی نشسته – یعنی شهاب اسفندیاری – گذشتۀ انسدادی و اختناقیاش را به یادش میآورد و آنگاه، زبان بهشتی بند میآید، چه تفسیر و درکی از «فرهنگ» و «هویّت» دارد؟! و یا او که در همان میزگرد، محمد فاضلی را فراخوانده که تاب نقد ندارد و بهآسانی برآشفته میشود و از گفتگو میگریزد و ادب را در حضور مردم، مچاله میسازد، میتواند گشایش فرهنگی ایجاد کند و یک افق متفاوت و لطیف در برابر ما قرار بدهد؟!
[سوّم]. امیداورم که چنانچه عبدالکریمی، قصد پاسخ داشت، در مصرف تعابیر «ایدئولوژیک» و «تئولوژیک»، اسراف نکند و گمان نکند که تکرار ملامتبار این اصطلاحات، جای استدلال مینشیند و مرا و مخاطب خودش را قانع میگرداند. چه من و چه عبدالکریمی، هر دو آمیختۀ با ایدئولوژی و تئولوژی هستیم و اگر این اوصاف، نقصان و کاستی باشند، هر دو در آنها مشترکیم؛ چهبسا ایشان فزونتر و من کمتر. پس بهتر این است که ایشان، منطق و مدخل دیگری را برگزیند و خودش را در نسبت با انتخابهای سیاسی و جایابیهای اجتماعیاش، تعریف و معنا کند و نکوشد با تصویرسازی هیولایی از دیگریِ منتقد، حاشیۀ امن برای خود بسازد. بر اهل نظر و معرفت، فرض است که «سیاست» را تابع «تفکّر» سازند، نه اینکه مرزهای خویش را در عالَم سیاست، جابجا کنند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719761117689871029
🗒 دولتمردی، جراحی است اما نه جراحی «قلب»، بلکه جراحی «اقتصاد» و «سیاست» و «فرهنگ». جراح قلب را از این اتاق عمل، بیرون برانید و ایران را به اصحاب ندانستن و ندانمکاری و نفهمیدن نسپارید. میشود و میتوان، اما او چون نمیداند، نمیتواند. کسیکه تدبیر ندارد، حاکمیت را در تعلیق و سرگردانی نگاه میدارد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719774509730168478
🗒 در تلویزیون و برای مردم از «نهجالبلاغه» میخواند اما در اطرافش و در ستادش، با «قاسطین سیاستباز» و «ناکثین سرمایهدار» مینشیند. در رویصحنه، از «عدالت» و «حق» میگوید، اما در پشتصحنه، همپیالهی «قدرتپرستان» و «زرسالاران» است. به قصد عوامفریبی، نمایش میدهد و بازیگری میکند تا رأی به چنگ آورد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719812719588116677
🗒 پزشکیان، چارهای جز ایجاد موج «جلیلیهراسی» ندارد؛ چون خودش تهیدست است، باید از رقیبش، «هیولای هولناک» بسازد. از روی هوس در انتخابات شرکت کرد و تأیید شد؛ اینک خود را در مقابل پرسشها و مسألههایی میبیند که برای هیچیک، «پاسخ» و «راهحل» ندارد. پس سادهترین و مؤثرترین کار، ترور شخصیت جلیلی است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻دربارۀ کاهش مشارکت سیاسی
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. تجربۀ مشارکت انتخاباتیِ مردم ایران در چهار دهۀ گذشته، روند «خطی» و «یکنواخت» نداشته؛ بلکه همواره «افتوخیز» و «نوسان» داشته است. حتی در دهۀ شصت نیز «چندین مشارکت متوسط» رخ داده است. پس تلاطم در مشارکت انتخاباتی، به معنی این نیست که از این به بعد، با چنین سطحی از مشارکت روبرو خواهیم بود و به طور قهری، در این موقعیّتِ تثبیتشده قرار گرفتهایم. مشارکت سیاسی، گاهی اوج گرفته و گاهی دچار افول شده است و این جابجاییها را نباید برجسته کرد و از آن، بحران مشروعیّت سیاسی را نتیجه گرفت. این سیر، مقطعی و موقتی است و امکان گذار از آن وجود دارد. پس واقعیّت اجتماعی این است که بخشی از مردم، گاهی در عرصۀ سیاسی هستند و گاهی نیستند.
[دوّم]. مشارکت انتخاباتی را باید در چهارچوب انقباض و انبساط «شرایط»، تحلیل کرد، نه بهطور مطلق. انقلاب از «دهۀ تضعیفشده»ای که در آن لیبرال-تکنوکراتها حاکم بودند عبور کرده و در حال گذار به تحوّل جهشی است. ازاینرو، دشواریهای وضع کنونی، مقطعی و موقتی هستند و نوسانها و تلاطمهای دورۀ گذار، طبیعیاند. جامعه، دههای را پشت سر گذارده که «دهۀ تعطیلیِ نسبیِ اقتصاد» بوده و ازاینرو، دچار کاهش «امید اجتماعی» و «اعتماد سیاسی» شده است. ما همچنان زیر آوار این دهۀ مخرّب و تلخ قرار داریم و گویا تا چند سال باید بکوشیم که پیامدهای ناگوار آن را جبران کنیم. بخش عمدۀ کاهش مشارکت را باید به تبعات گذشتهای نسبت داد که همچنان حضور دارد و جامعه را رنج میدهد. روشن است که این وضعِ مستقرشده در طول یک دهه، در مدّت سه سال، برطرف نخواهد شد و نباید انتظار معجزه داشت، بلکه باید صبوری کرد. در این برهه نیز، جامعه بهتدریج درخواهد یافت که وضع و حالش در مسیر «بهبود» است و هرچه این احساس، قویتر شود، مشارکت سیاسی نیز افزایش خواهد یافت.
[سوّم]. بخشی از جامعه، از «منطقۀ حکمرانیِ نظام» خارج شدهاند و در یک «زیستجهانِ موازی» زندگی میکنند که عبارت است از شبکههای اجتماعیِ غربی. ساختار ذهنیِ اینان، خواهناخواه، بازیچۀ القاها و تفسیرهایی است که این شبکهها، مولّد آنها هستند. ذهنیّتِ این پاره از جامعه، به حال خویش، رها شده و در واقع، به دست دشمن سپرده شده و روشن است که دشمن نیز، میکوشد این بخش را از نظام، جدا کند و گسست سیاسی را رقم بزند. شبکههای اجتماعیِ غربی از ما، یارگیری کرده و میان ما، جدایی واقعی افکندهاند؛ چنانکه گویا ما یک جامعه نیستیم. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان میگویند: «هممکانی»، تسهیلگر «هماعتقادی» است. پس تفاوت در «زیستجهانِ جغرافیایی»، تفاوت در «زیستجهانِ فرهنگی» را به دنبال دارد. ما و آنها، دچار گسستگیِ مکانی شدیم. اینستاگرام، «وطن دیگر» است و «هویّت دیگر»ی هم میآفریند. ما تکهتکه شدهایم؛ استعمار با ما چنین کرده است.
[چهارم]. در عین حال، نباید غفلت کرد که مسألۀ بخش عمدۀ غایبان انتخابات، «گلایۀ معیشتی» است، نه «گسست سیاسی». ازاینرو، اقتصاد که بهسامان شود، بهصورت طبیعی، باز خواهند گشت. این بخش از جامعه، قصد معارضه و ضدّیّت ندارد و نمیخواهد رو به سوی دیگری داشته باشد، بلکه فقط، خسته و کلافه و سرخورده شده و نمیتواند وضعِ معیشتیاش را تحمّل کند. دشواریهای معیشتی، آنها را بیانگیزه و دلسرد کرده است؛ چنانکه گمان میکنند هر کسی که در قدرت، مستقر شود، تفاوتی در وضع معیشتی آنها رخ نخواهد داد. میتوان گفت دستکم سیدرصد از غایبان انتخابات، چنین درد و دغدغهای دارند. اگر زخمهای معیشتیِ اینان برطرف شود و این «سی درصدِ غایب» به آن «چهل درصدِ حاضر» بپیوندند، مشارکت به حدود «هفتاد درصد» خواهد رسید که مطلوب است. پس نباید از مسأله، خوانشِ سیاسیِ محض داشت و بر طبل «گسست سیاسی» و «شکاف ایدئولوژیک» کوبید و تصوّر کرد که جامعۀ خاموش و غایب، از نظام سیاسی، عبور کرده است. اگر مسأله، چیزی غیر از اقتصاد و معیشت میبود، بهسادگی قابلعلاج نمیبود، اما مسأله، عمق ندارد و اکنون در سطح است و فقط با معیشتِ روزمرّه، گره خورده است. در طول سه سال گذشته، دولت رئیسجمهورِ شهید، از یک سو مشغول مواجهه با خلاءها و نقصانهای بزرگی بوده که دولت تکنوکراتها از خود بهجا نهاده بود؛ و از سوی دیگر، اهتمام وسیع به گشایشهای زیرساختی و مبنایی داشته است. ازاینرو، معیشتِ روزمرّه در حاشیه قرار گرفت و مردم، آنچنان که باید احساس نکردند که تحوّل به زندگیِ شخصیشان رسیده است. اینک باید توان دولت، توزیع شود و زندگیِ روزمرّۀ مردم را نیز پوشش بدهد تا کاهش مشارکت، متوقف شود.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻دربارۀ مناظرۀ دو جانبه
🖊مهدی جمشیدی
۱. جلیلی، حمله را آغاز کرد. او گفت برخلاف نظر پزشکیان، ترجیحها و مسألههای مردم، معیشت و گرانی و بیکاری است، نه حواشی دروغین و فرعی که در قالب تعبیر زنندهی «طالبان» که به رقیب، نسبت داده شد. برجستهسازی فرعیات، مشارکتسوز هستند. جلیلی توانست «زمین بازی» را از سیاست و فرهنگ به اقتصاد تغییر بدهد.
۲. پزشکیان میخواهد «قومیّت» و «مذهب» را تحریک کند تا برای خود، رأی بسازد. او برخلاف اقتضای تعهد به امنیت ملی، در حال تلاش برای فعّالسازی گسلها و شکافها است. این نیز مسألهسازی تصنّعی و به تعبیر جلیلی، معاملهی انتخاباتی است. جلیلی تلاش میکند که به گفتگو، هندسهی واقعی بدهد و حواشی را بزداید.
۳. پزشکیان در موقعیت یک «منتقد بیمَسند» نشسته و طوری سخن میگوید که گویا در قدرت نیست. گفتارش، «سیاستزده» است و میکوشد با ملامت دولت، جانب مردم را بگیرد. نقدهایش، «کوچهبازاری» و «عوامزده» است و ربطی به منزلت کسیکه داوطلب ریاستجمهوری است، ندارد. نگاه او، دولتزده است.
۴. جلیلی توانسته برای هر «گزارهی نظری»اش، «نمونهی عینی» بیاورد؛ نشان میدهد که نه ذهنزده است و نه عینزده، بلکه دوسویه تحلیل میکند. در مقابل، پزشکیان در سطح مثالهای عوامزده و خیابانی و پیشپاافتاده، متوقف مانده است و یا حداکثر، «شعار» میدهد و «سخنرانی» میکند، اما از برنامه نمیگوید.
۵. جلیلی میگوید «اعتراض خیابانی»، حاصل گسستگیِ مسئولان از مردم و نشنیدن صدای آنها و دوری از میدان و مردم است. اعتراض، وقتی به «خیابان» کشیده میشود که دفاتر کارگزاران به روی مردم بسته شد یا آنها در کنار مردم نباشند که صدای مردم را بشنوند. پس باید منطق حکمرانی به سطح زندگیِ روزمرهی مردم نزدیک شود.
۶. پزشکیان از «سروصدای معترضان» میفهمد که اعتراض وجود دارد، اما جلیلی، «سازوکار ارتباط مردمی» تعریف میکند تا در متن مواجههها و گفتگوهای منظم، حتی سروصدا نیز بلند نشود؛ چه رسد به اغتشاش خیابانی. منطق جلیلی، «مردمیسازی حکمرانی» است و میخواهد راهکار ساختاری بیابد.
۷. پزشکیان دربارهی فضای مجازی، بهطور کامل، به پوپولیسم رو آورده و میکوشد «سخنان رأیساز» بگوید نه «سخنان کارشناسی». ادبیات و منطق او، «تودهای» و «زرد» است. اما جلیلی، هم «سکوی خارجیِ مسئولیتپذیر» را مجاز میداند و هم میخواهد از «وضع مصرفی» خارج بشویم.
۸. مجری از پزشکیان دربارهی «احتمال وجودِ تضاد میان کارشناسان» میپرسد. پزشکیان میگوید ملاک، شواهد و نظر اکثریت است. اما مگر در فضای علمی، کارشناسی هست که به تجربه ارجاع ندهد؟! یا مگر در علم، اکثریتِ عددی، وجود یا حجیّت دارد؟! جلیلی نیز افزود که رئیسجمهور باید پیشاپیش، به نتیجه رسیده باشد.
۹. جالب است: پزشکیان میگوید ما در برجام و افایتیاف، «بدهکار» و «متهم» هستیم و جلیلی میگوید ما در هر دو، «طلبکار» و «مدعی» هستیم! یکی به ما میزند و دیگری به دشمن! پزشکیان در کجا ایستاده و مدافع و مخالف چه کسی است؟!
۱۰. پزشکیان میپرسد: «ما با دنیا چه کردهایم که دنیا با ما اینطور رفتار میکند؟» به این سئوال حقارتآمیز، دقت کنید؛ او ما را متهم میداند و تیغش را برای ما تیز کرده است! جلیلی میگوید ما معامله کردیم، اما همهچیز را دادیم اما چیزی نگرفتیم. پزشکیان، عصبی شده و سخنان جلیلی را مرتب قطع میکند.
۱۱. پزشکیان، همچنان در حال تکرار گفتارهای انتخاباتی خود در هفتهی گذشته است. او سخن افزودهای ندارد و فقط تکرار میکند. ذهنیّت او در یک نقطه، متوقف شده و هرچه بیشتر زمان بگذرد، تکرارهای او بیشتر میشود. او حتی هنوز هم از کلیات و ابتدائیات فراتر نرفته و قدرت ندارد وارد جزئیات و نتایج بشود.
۱۲. جلیلی، بسیار متراکم و فشرده سخن گفت؛ از تمام لحظهها برای روایتگری استفاده کرد؛ بیشترین تعداد کلمات را در دقیقه بیان کرد؛ برنامههایش را یکبهیک گفت؛ هم اثباتی گفت و هم سلبی؛ همدفاع کرد و هم حمله؛ تعادل و ثبات عصبی داشت؛ تناقضهای رقیب را استخراج کرد؛ و با شجاعت و قاطعیّت سخن گفت.
۱۳. پزشکیان در اثر عجز منطق و فقر استدلال، به پوپولیسم و لمپنیسم رو آورد؛ هوچیگری کرد تا سخن جلیلی شنیده نشود، اما جلیلی، چهرهی فعّال و قاطع و حاضرجوابِ خود را نشان داد و از عهدهی ابطال پزشکیان برآمد. چهرهی پزشکیان، در هم کشیده شد و تعادلش را از دست داد. در پایان هم انشاخوانی کرد و اتهام زد.
۱۴. جلیلی در نیم ساعتِ پایانی، چهرهی متفاوتی از خود نشان داد؛ او به یک سلاح نقطهزن تبدیل شد که در لحظه، شلیک میکند و به هدف میزند. او همان شد که بسیاری از هوادارانش خواسته بودند؛ یک مواجههگرِ ضربتی و بیتعارف. پزشکیان کوشید با ورود مکرر، جلیلی را مغلوب کند، اما ناخواسته به او کمک کرد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻عقلانیّت در برابر عوامزدگی:
ریاستجمهوری و منطق کوچهبازاری!
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. مناظرۀ شب گذشته، یک موقعیت چالشی برای پزشکیان بود که برای گریختن از آن، چارهای جز در پیش گرفتن مسیر «عوامزدگی» نداشت. او بر روی استعداد «بازیگری» و «هوچیگری»اش حساب باز کرده بود و همۀ این ناهنر را نیز بهکار گرفت تا در مقابل جلیلی، قافیه را نبازد. یک غول فکری و میدانی همچون جلیلی در برابر او نشسته بود که از کلیات تا جزئیات را رصد کرده و با دقت فراوان، راهحلها را یافته است. در معرکۀ مواجهه با چنین شخصی، چه میتوان کرد جز شارلاتانیسم انتخاباتی. باید همۀ شگردهای مواجهۀ «کوچهبازاری» را بهکار گرفت و «کولیگری» کرد تا عوام، فریفته شوند. و البته برای مخاطب، بسیار عجیب است که چگونه «نامزد ریاستجمهوری»، اینقدر سخیف و مبتذل و دَمدستی سخن میگوید و با علم و منطق و عقلانیّت، بیگانه است. گویا در خیابان، با کسی درگیر شده و برای اینکه مغلوب نشود، باید هرچه که میتواند جوسازی و غوغاسالاری کند تا مردم، جانب او را بگیرند. وی بیادبانه، بارها و بارها، سخنان جلیلی را قطع کرد و کوشید با بیان حرفهای نامرتبط و غلط، مجال ندهد که منطق جلیلی در ذهن مخاطب بنشیند. او به دنبال ایجاد «اختلال» بود و نه طرح «اشکال». او میخواست سخن جلیلی، تثبیت نشود و برای این کار، کلام وی را قطع میکرد تا گزارههای بههممتصلِ جلیلی، بریدهبریده شوند. از نهجالبلاغه خواند اما خودش و نامنطقش، فرسنگها با چهارچوبهای آن فاصله داشتند.
[دوّم]. پزشکیان، سادهترین و ابتداییترین سخنان را دربارۀ مدیریت گفت که در کتابهای «مدیریتِ مقدماتی» نگاشته شدهاند؛ و البته سعی کرد با گفتن معادل فرنگیِ اصطلاحات مدیریتی، نشان بدهد که بسیار میداند! اما نه سخنش عمق داشت و نه اصطلاحاتی که گفت، کاربردِ بهجا داشتند. باید حیرت کرد از درک نازل وی از مفاهیم علم مدیریت. و شگفتی بیشتر اینکه فهم ناچیز و سطحی خودش را به حالتی عرضه میکرد که گویا نکات و دقایقی را میگوید که در هیچ دکانی نیست و او، تازه به آنها دست یافته است. آنچنان سطحی و بیرمق است که حتی نمیفهمد که در «پوسته» و «مقدمات»، متوقف مانده است. گفتههای وی، شاید بهسختی و با تسامح، ارزش ارائه در کلاسهای کاردانی را داشته باشد، اما بدیهی است که با چنین سطح تفکری، هرگز نمیتواند تدبیر کلان و گسترده را به دست بگیرد. گفتههای پزشکیان دربارۀ مبنا و منطق حکمرانی، علم نیست؛ او هیچ درکی از منطق حلمسأله در جهان انسانی و اجتماعی ندارد؛ او نه اقتصاد میداند و نه سیاست و نه فرهنگ. او یک جراح قلب است و نه بیشتر. او میخواهد همانند رأیهای ناآگاهانهاش در مجلس، تدبیر را به دیگران بسپارد و هفتهای دو بار، عمل جراحی قلب انجام بدهد! بهراستی، آیا حکمرانی در جهان آشفتۀ کنونی، اینگونه است؟!
[سوّم]. پزشکیان، هم «عوامفریب» است و هم «عوامزده». او نهفقط به زبان عوام، «سخن» میگوید بلکه حتی عوامانه، «فکر» میکند. منطقِ ذهنی او، همین اندازه، سست و بیپایه و بیمقدار است. قدرت تجزیهوتحلیل ندارد و نمیتواند ریشهیابی و موشکافی کند؛ مانند یک رهگذرِ خیابانیِ بیخبر، به پیچیدهترین مسألههای حاکمیّتی مینگرد و سخیفترین و مبتذلترین روایتها را از آنها میپروراند. البته با گستاخی تمام، از علم و تجربه و عقلانیّت و کارشناسی نیز سخن میگوید تا مخاطبی که نمیفهمد، همچنان نفهمد که او نمیفهمد. مسأله نیز عبارت است از همین ایجاد اختلال در فهم مخاطب. او میخواهد حقیقت، در پرده بماند و آشکار نشود. حقیقت این است که پزشکیان، هم «ادبیاتِ عوامزده» دارد و هم «تفکرِ عوامزده»، و این دوّمی، بسیار خطرناکتر و تأسفبرانگیزتر است. اگر چنین کسی به ریاستجمهوری دست یابد، در اثر درک ناچیزِ خود از مسألههای پیچیده، ایران را با چالشها و حتی بحرانهای بزرگی مواجه خواهد کرد و چهبسا در میانۀ راه، از این منزلت کنار گذاشته شود. آری، میان «مردمگرایی» و «عوامزدگی»، تفاوت وجود دارد؛ در میان عامۀ مردم بودن و جانب مردم را گرفتن و درد آنها را شناختن، یک سخن است و عوامفریبی و ذهن و فکر و شعور مردم را به بازی گرفتن و کولیگری سیاسی، سخن دیگر. مردمگرای حقیقی، جلیلی است که در طول دهۀ گذشته، به میان مردم رفته و از نزدیک، مسألهها و دغدغهها را دیده و شناخته. مردمگرایی، به معنی کاربستِ ادبیاتِ کوچهبازاری و مبتذل در گفتگوی سیاسی نیست، بلکه سیاستمدار مردمی، کسی است که واقعیّتهای زندگیِ مردم را درک کرده و با آنها، همدل شده است؛ چه اینکه مولانا گفته است: «همدلی از همزبانی بهترست».
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گفتار کوتاه:
دربارهی جلیلی، به مردم چه بگوییم؟!
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖇 سرمایهداران و عدالتخواهان-۱
شهریار زرشناس، دوباره سخن از جلیلی میگوید. او بر روی گشایش اقتصادی و معیشت و محرومان و فرودستان تأکید میکند و روایتش از جلیلی، از این حقیقت حکایت میکند که صفآرایی اشراف و بالانشینان در برابر او، به دلیل این است که گریبان آنها را خواهد گرفت و با تیغ عدالت، در برابرشان خواهد ایستاد.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719936283070388367
🗒 پدربزرگ عزیز من، ترک بود؛ ترک ارومیه. اما امروز، سرافکنده و خجلتزده میشوم اگر قوم من، بر اساس «تعصب قومی» به کسی رأی بدهند، نه بر اساس «شایستگی». انتخاب قوممدارانه، عقلانی نیست و دیگران دربارهی ما، قضاوت تلخی خواهند کرد. جانب «حق» را بگیریم و نه «قومیت» را. بیایید منطقی و فکورانه انتخاب کنیم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻دربارهی مناظرهی دوم:
خروش ناگهانی جلیلی
🖊مهدی جمشیدی
۱. سعید جلیلی، از همان آغاز با حمله آغاز کرد؛ صریح و بیتعارف. پزشکیان، انتظار تقابل در لحظهی نخست را نداشت. گیج شد و کوشید با قطع سخنان، ابهام ایجاد کند اما نتوانست. چقدر دلرباست این چهرهی تقابلی و مواجههای از جلیلی. ضربهی اول را جلیلی نواخت. جلیلی، اجداد سیاسی پزشکیان را به رخش کشید و از هاشمی و خاتمی و روحانی سخن گفت. شارلاتانیسم پزشکیان در حال خنثیشدن است. او انتظار نداشت که جلیلی، اینچنین در برابرش ظاهر شود.
۲. پزشکیان، ناچار است وارد گفتار پوپولیستی شود تا امکان تهاجم بیابد. لحن پزشکیان، اهانتآمیز است؛ او خطاب به جلیلی، تعبیر «این» را به کار میبرد. لاتمآب و قلدرصفت است و نان حرافیاش را میخورد. پزشکیان، اندکی منطق ندارد و ادب نیز. دهاندریده و لمپن است. روش او، جدلی و طرح اشکال برای پریشانکردن طرف مقابل است. او چنانچه رئیسجمهور شود، با صدای مخالف چه خواهد کرد؟!
۳. نظم ذهنی پزشکیان به هم ریخت و برای تنفس، شروع به متنخوانی کرد تا قدری آرامش یابد. نشان داد که تاب مقاومت در برابر تهاجم استدلالی را ندارد و دچار خلاء گفتار میشود. اکنون، جای متنخوانی نبود. عجله کرد، چون سخن مقابل نداشت. متن او، شعاری و خطابی و پوشالی بود و از جنس راهکار و برنامه نبود. بیچاره حسن روحانی که پزشکیان با صراحت، از اینکه دولت سوم روحانی خوانده شود، اعلام برائت کرد.
۴. پزشکیان بهنهایت، مستأصل و سردرگم شده است. حملات مکرر و متعدد جلیلی، او را فلج و فشل کرده است. تاکنون چنین مواجههای از جلیلی دیده نشده؛ یکپارچه تهاجم و تقابل و چالش. چنین توقعی از جلیلی میرفت. پزشکیان به کدامیک از اشکالات جلیلی پاسخ بدهد؟! یک مواجههای تمامعیار شکل گرفته است. پزشکیان، طرح دوم را ندارد و نمیداند چه کند. اکنون سرگردان و معطل است و میخواهد زمان را بسوزاند تا بیشتر ضربه نخورد. او باید پیشبینی میکرد که جلیلی، چنین تنگنایی را برای او به وجود خواهد آورد.
۵. پزشکیان، هرجا که در میماند، از کارشناسان سخن میگوید تا ضعف خود را در زمینهی نشناختن مسأله، بپوشاند، اما جلیلی او را رها نمیکند؛ ضربه از پی ضربه. جلیلی، علیه اشرافیت سیاسی و حلقهی بستهی قدرت، شوریده و در کنار مردم نشسته است. جلیلی به تمام جزئیات، تسلط دارد؛ پوشهای که روی میز گذاشته، مطالب متعدد تفکیکشده دارد. تسلط و شجاعت، با هم جمع شدهاند و این ترکیب، جلیلی را غالب کرده است.
۶. جلیلی، پیشتاز نقادی شده و امکان چالشگری را از پزشکیان گرفته. حامیان سیاسی و قدرتمند پزشکیان، برای او در این مناظره، هزینهساز و چشم اسفندیار شدهاند. جلیلی به منتقد تبدیل شده و پزشکیان به متهم. جلیلی، خودش را در برابر جریان پنهان قدرت قرار داده و یک دیگری بزرگ، تعریف کرده است.
۷. جلیلی، به نیروی تناقضیاب تبدیل شده و فقدان انسجام پزشکیان را آشکار میکند. دستاویزهای متعددی در اختیار جلیلی است و از همهی برگهها نیز استفاده میکند. پزشکیان در جغرافیای بحث، گم شده و نمیداند باید از کدام نقطه حمله کند. جلیلی نشان داد که استعداد تهاجمش، بسیار زیاد است و میتواند حریف خود را دچار سرگشتگی کند. بدونشک، برندهی مناظرهی امشب، جلیلی است.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
https://virasty.com/Mahdijamshidi/1719978708410463756
🗒 در مناظرهی دیشب، جلیلی نشان داد که اگر اراده کند، منطق پزشکیان را خاکستر خواهد کرد و به باد خواهد داد. او دیشب توانست پزشکیان را بر جایگاه متهم بنشاند و وادار به اعتراف کند. آنچنان مناظرهای بود که در ذهن و انتخاب مردم، پزشکیان برافتاد و جلیلی برآمد. فریاد عدالتخواهی، همواره جذاب و دلربا است.
🖇 تعلیقه:
پزشکیان در همان دقایق اول مناظره، در اثر حملهی شدید و صریح جلیلی، به هم ریخت و اطمینانخاطرش را از دست داد. او آنقدر دستپاچه شد که شکستهشدن نظم ذهنیاش، حتی در رفتارش هم نمایان گردید. جلیلی، سنگتمام گذاشت و تعادل و ثبات و آرامش را از پزشکیان گرفت. پزشکیان در پایان مناظره، برخلاف مناظرهی اول، با عصبانیت و عجله از صحنه گریخت. جلیلی توانست با حملههای زیرکانه و متعدد، او را مرعوب و منفعل کند و طعم شکست قطعی را به وی بچشاند. اکنون جریان اصلاحات و اعتدال، در گیجی و گنگی به سر میبرند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻در مذمّت رضا داوریاردکانی:
از فلسفۀ عقیم به سیاست علیل
🖊مهدی جمشیدی
[یکم]. دکتر رضا داوریاردکانی در بیانیهای، به حمایت انتخاباتی از مسعود پزشکیان پرداخته و چنین نگاشته: این انتخابات، انتخاب میان «بودن و نبودن ایران» است؛ اکنون رأی میدهیم که آیا ایران بماند و بکوشد بعضی دردهای مهلکی را که دچارش شده است درمان کند یا به راه وخیمترشدن آن دردها و گرفتاریها و افتادن در ورطههای خطرناک «جنگ» و «ویرانی» برود. رأیدادن به او، رأیدادن به «بقای ایران» است. او گرفتار «سوداها و اوهام بیهوده»ای که ایران را به سوی ورطههای خطر و تباهی میبرد، نیست.
[دوّم]. عجبا که فیلسوفِ محتاط و محافظهکار که بهسختی، زبان به صراحت میگشاید و در تجربۀ دهههای گذشتهاش، به انتخاب راههای «میانه» و «مبهم» و «دوپهلو» مایل بوده، اینک بر مدار شفافیّت و وضوح، سخن میگوید و راههای گریز را بر خویش میبندد. پیش از این، او همواره در جایی مینشست که «لامکان» بود؛ چنانکه گویا ایشان از زمرۀ مجرّدات است که محتاجِ ظرف مکان نیست. البته وی به این سو و آن سو میچرخید و نعل و میخ را با هم مینواخت، اما میکوشید به کوچۀ بنبست پا نگذارد و شرایطِ امکانِ «جابجاییهای نابجا» را بر خویش نبندد. اما رفتهرفته دارد دست به انتخابِ واضح میزند و خویشتنِ فلسفی و تمنیّات زیرمیزی و امیال نهفتهاش را عیان میسازد و به مخاطبِ معطّل، میگوید که در کجا ایستاده و چه میخواهد. او یک «فیلسوفِ چندنسخهای» بوده که دهه به دهه، چرخشهای محسوس و نامحسوس را تجربه کرده، اما زیرکانه و منطقگریزانه، نوسانهایش را به شرایط و تاریخ و زیستجهان و افق و عینیّت و هرآنچه غیر از خودش ارجاع داده تا از نواختهشدن تیغ نقد بر پیکر اندیشههایش، جان سالم به در ببرد. ازاینرو، باید اینک خشنود بود که او تا حدی، مکانمند و زمینی شده و هویّت و مرز وجودیِ خویش را آشکار کرده است.
[سوّم]. گرهزدن انتخابات به «بقای ایران»، ادعای فربه و فراخی است که نباید آن را به حالوهوای این فیلسوفِ محافظهکار نسبت داد، بلکه باید در زیر پوست این انتخاب سیاسی، ماهیّتِ فلسفی وی را طلب و مشاهده کرد. وی به تصریح خودش، به این سبب جانب پزشکیان گرفته که عاقبتِ برقدرتنشستنِ جلیلی را «جنگ» و «ویرانی» میداند و معتقد است که جلیلی، اسیر «سوداها و اوهام بیهوده» است. با خواندن این جملهها، بیاختیار به یاد «جامعۀ باز و دشمنان آن» افتادم و حیرت کردم که چگونه او در این قدمهای آخرِ تفلسف، به اینچنین اتّحادِ فلسفیای با کارل پوپر رسیده و با او همداستان شده است؟! بر وی چه گذشته که اینک، بر «آرمانخواهیِ انقلابی» میتازد و آن را «سودازدگی» و «اوهامزدگی» میخواند و اینچنین سادهاندیشانه و ظاهرسازانه، مردم را از وقوع جنگ و ویرانی میهراساند؟! چرا بهجای دعوت به تفکّر، «تبلیغ هراس» میکند و میخواهد با «علّت» - و نه با دلیلی که گویا در دست ندارد! - سخن خویش را اثبات کند؟! چرا وی در کنار اصلاحطلبیِ لیبرالیِ پوپر مینشیند و انقلابیگری را آمیختۀ با توهم و سودا میانگارد و درافکندنِ نظم قدسی در گسترۀ جهانی را با جنگ و ویرانی، پیوند میزند؟!
[چهارم]. بهنظرم باید در صورتمسألهای که در بند پیش بیان کردم، تجدیدنظر کنم و بگویم دچار خوانش وارونه از واقعیّت شدهام. آن پرسش، ما را به حقیقت نمیرساند، بلکه رهزن است و با واقعیّت، بر سر مِهر نیست. مسأله را باید از این پنجره دید که همافقی او با انقلاب اسلامی، برخاسته از «شرایط» بوده و در نتیجه، دگرگونشدن شرایط، همان و چرخشِ معرفتی او همان. او در آغاز نیز در این پاره از تاریخ، ننشسته بود و اگر در دهۀ شصت، قدری در فضیلت انقلاب نگاشت و به هواداری از آن برخاست، به سبب استیلای شرایط بوده و یا حتی به جهت ظهورِ تقابلیاش در برابر عبدالکریم سروش. آن شرایط، مولّدِ چنین امکانی برای او بوده و شرایط دیگر نیز، راههای دیگری را پیشِ روی وی نهاد. این فیلسوفِ قفلشدۀ به شرایط و فاقدِ ارادۀ بیرون از تاریخ، شناوریها و سیّالیّتهای عجیبی داشته و برای اینکه دستاویزی در اختیار منتقدان خویش قرار ندهد، قلم و تفکّرش را با ابهام و تعلیق و سرگردانی پیوند داد و همواره در پرسش و طرحمسأله، متوقف ماند. و اینک که به حاصل حیات معرفتی او مینگریم، به تعدادی پرسشِ تعلیقی و متوقفکننده میرسیم و توصیۀ به انتخاب یک لیبرالتکنوکرات به عنوان رئیسجمهور. این است سرِ جمعِ دههها تفلسفِ لامکانیِ مبتلا به سرطانِ فقدانِ وضوح، و همچنین حضور شبهمعرفتی و همیشگی در عالیترین نهادهای فکری و فرهنگیِ حاکمیّت.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖇 سرمایهداران و عدالتخواهان-۲
شهریار زرشناس از حلقهی بستهی قدرت سخن میگوید که در کنار پزشکیان نشسته و او حاصل ارادهی آنهاست، درحالیکه جلیلی، بیرون از این دامنه و از جنس مردم است. لیبرالتکنوکراتهای سرمایهسالار، نگران حضور جلیلی در قدرت شدهاند و میخواهند مردم را از او منصرف کنند.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi