«یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هقهق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»
برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»
شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی❤️
🌷یادش با ذکر #صلوات
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات با خدا درمان درد ما مناجات است
#راهبان_شب_و_شیران_روز
✍امام باقر علیه السلام :
يَظهَرُ في ثَلاثِمِأةِ و ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً . . . رُهبانٌ بِاللَّيلِ اُسدٌ بِالنَّهارِ ؛
{امام زمان} با همراهى سيصد و سيزده مرد، كه #راهبان_شب و شيران روزند، ظهور مى كند.
📚الفتن،ابن حمّاد، ج1،ص 345
📝 برگی از دفتر خاطرات
روزے که در گوش پسرم
اذان خواندند و هنگامے ڪه فرزندم
را به سینه چسباندم، به او گفتم:
نامت را #مهــدے میگذارم تا در
سایهسار وجود امام زمان(عج)
منتقم خون امام حسین(ع) باشے . . .
🌷 #شهید_مهدی_ذاکر_حسینے
یاد عزیزش با صلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
راه سردار ، کلام سردار🎤
در کشور نباید کلامی برخلاف سیاست هاو منویات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) گفته شود و اگر گفته شود اعتراض صورت نگیرد، در آن گناه سهیم هستیم.
چقدر مدیون این مَردیم و بدون او تاریکیم.
خداوندا!
وجودش را برای ایران و اسلام حفظ بفرما.
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
در مکتب نبوت
در محضر آقا رسول الله (ص)
راه پیامبر ، کلام پیامبر
🌻پیامبراکرم (ص):
مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند.
آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📚 : انوار الهدایه، ص 115
هدیه به آقا رسول الله (ص) صلوات
🌹🌹🌹🌹🌹
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید ، عمل شهید
شهید علی چیت سازیان
حافظ بیت المال
لیموشیرین ها، مثل چراغ می درخشیدند و خوردن و یا نخوردنشان برای مدافعان شهرِ خالی از سکنه ی سرپل ذهاب معمّایی شده بود.
چند تا از بچه ها فتوا داده بودند که میوه های روی درختها داره خراب می شه، باید خوردشان و رفتند سر وقت لیمو شیرین ها!
خبر به علی آقا رسید. برافروخته شد و عصبانی، یقه ی سرگروه میوه چین ها را گرفت و گفت: «حق نداشتید دست به میوه ها ببرید!»
پکر و گرفته، رفت همدان، پیش استاد اخلاقش حاج آقا رضا فاضلیان.
حاج آقا گفته بود: «باید معادل میوه ای که خورده اند، پولش را پرداخت کنند.»
علی آقا هم تا قِران آخر، پول ها را گرفت و ریخت به صندوق مهاجرین جنگ تحمیلی.
یاد عزیزش با صلوات
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸