eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
8.7هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🍃در طراحی و کار با فتوشاپ فوق العاده استاد شده بود. بسیاری از طراحی های و بسیج و هیئت را خودش انجام می داد. یکبار گفتم: "چرا اینقدر برای کامپیوتر وقت تلف می کنی!؟" 🍃گفت: "این کار مثل است. هر کلیدی که من فشار می دهم مثل گلوله ای است که در به سوی شلیک می شود. 📙
در محضر شهید باور کنید که #جنگ است و جنگ امروز بسے سخت تر از #دفاعِ هشت ساله، #دشمن باتمام قوا از زمین و آسمان درحال حمله به مرزهای #اعتقادے و ایمانے ماست، #حرڪتے کنید. #شهید_حامد_ڪوچڪ_زاده🌷
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
قسمت سوم: #اینک_شوکران انقلاب پیروز شد و من هم سرم خیلی شلوغ بود. درس می خوندم، کلاس زبان می رفتم و
قسمت چهارم: ...بعد عقد دیدم هر چی بهش تعارف می کنم می گه: روزه ام! 😟 گفتم:تو چرا اینقدر روزه می گیری؟ گفت: ببین فرشته من 2 بار به خاطر نجات جون تو دستت رو گرفتم. حالا با خودم عهد کردم 6 ماه روزه بگیرم و تو این مدت حتی دستم به سر ناخن تو هم نخوره!!!😑😑😑 چون من و به خدا رو مفت به دست نیاوردم که حالا به این را حتی از دستش بدم!!! ➖بعد از ازدواجمون تا یک سال گفت: بیا غذای پختنی . نون پنیر می خوردیم برای اینکه تنوع هم داشته باشه، یه روز با گردو،یه روز با خیار و... بعد از یکسال گفت: حالا پختنی بخوریم ولی بدون گوشت🍗، پختنیمان هم یه برنج ساده بود یا...، نه پلو و خورشت و... . می گفت:باید جسم و روح و ذهن رو با هم ساخت. که شد رفت . بعضی اوقات ماهی یک بار هم فرصت نمی کرد زنگ بزنه. می گفتم: آخه ، من دلم تنگ می شه. گفت: فرشته می دونی که من وقت ندارم. بیا یه کاری کن. بعد از نماز مغرب، تسبیحات رو که گفتی سر جانمازت بشین ذهنت رو بفرست پیش من. اینطوری می تونیم با هم حرف بزنیم. چند شب همین کار رو کردم ولی اصلاً نمی تونستم تمرکز کنم، 😒 حواسم به همه چیز بود الا . چند وقت که گذشت منوچهر زنگ زد گفت: نیستی؟! گفتم: منوچهر نمی تونم، حواسم پرت می شه. گفت: از خدا هم کمک خواستی؟ گفتم:نه. همون شب بعد نماز شروع کردم به الله گفتن، ولی دیگه محو خدا شدم. اینقدر الله گفتم که یادم رفت به فکر منوچهر بیفتم!! فردا شب از ذکر زود گذشتم و رفتم سراغ . باز اینقدر محو ایشان شدم که منوچهر رو یادم رفت! همین طور 14 معصوم رو نام بردم و هر شب منوچهر رو فراموش می کردم! شب آخر بعد از اینکه نام (عج) رو صدا زدم یک لحظه احساس کردم دلم برای منوچهر تنگ شده. بدون اینکه صداش کنم احساس کردم سرم زیر برف هاست. سرم رو بلند کردم و دیدم منوچهر بالای یه تپه داره با دوربین📷 شناسایی می کنه. وقتی از اون حالت خارج شدم یکی از دوستان آمد خانه مان. دستم رو که گرفت، گفت:چقدر سردی،انگار دستت زیر برف بوده! ➖چند سال پیش با تبلیغات این فکر بین مردم رایج شده بود که 💥 یک عده آدم ،بی رگ و ریشه و بی احساس بودن که از سر کمبود و بیچارگی به ها پناه آوردن! به ما گفتن: شما بیایید خاطراتتون رو برای مردم تعریف کنید تا مردم اون جنبه دیگه زندگی بچه های جنگ رو هم بشناسن. ✔ این خاطره رو من اونجا تعریف کردم: یه رو داشتیم با ماشین می رفتیم یکی از جلسات . سر یه چراغ قرمز پیرمرد گل فروشی با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامه ها و کارهایی که داشتیم می گفت،ولی من حواسم به پیرمرد بود (شاید چون من رو یاد پدربزرگم می انداخت) منوچهر وقتی دیده بود حواسم به حرفهاش نیست،نگاهم رو دنبال کرده بود و فکر کرده بود دارم به ها نگاه می کنم.توی افکار خودم بودم که احساس کردم پاهام داره خیس می شه!! نگاه کردم دیدم منوچهر داره گل ها رو دسته دسته می ریزه رو پاهای من! همه گل ها رو خرید!! بغل ماشین ما ، یه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانوم خیلی بود، به شوهرش گفت: خاااااک بر سرت!!! این ها رو ببین همه چیزشون درسته! منوچهر یه گل برداشت گفت: اجازه هست؟ گفتم: آره، داد به اون آقا و گفت: این رو بدید به اون خواهرمون! اولین کاری که اون خانوم کرد این بود که رژ لبش رو پاک کرد و روسریش رو کشید جلو!!! به اندازه 2-3 چراغ همه داشتند ما رو نگاه می کردن!!! .... ...ادامه دارد...
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت چهارم 🔸 #ورزش_باستانی اوایل دوران دببرستان بود که #ابراه
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت پنجم 🔸 🔷 (قهرمان وکشتی گیر جهان) به ما آمده بود و با بچه ها ورزش میکرد یک باربه حاج حسن گفت کسی هست که با من بگیرد .حاج حسن هم را نشان داد وهر دو داخل گود رفتند اما هیچکدام شان نتوانست دیگری را مغلوب کند واین بار برنده ای نداشت. ورزش تمام شده بود وحاج حسن خیره به خیره را نگاه میکرد با تعجب گفت چی شده حاجی؟ حاج حسن گفت تو قدیمی های تهرون دوتا پهلوون بودن به نامهای رزاّز و توی کشتی هم کسی حریفشان نبود .وهمیشه کشتی شان را با و برای آقا علیه السلام شروع میکردند وتا جایی که میدادند من تو رو مثل اونا میدونم لبخندی زد گفت حاجی ما کجا واونا کجا حاج حسن از تعریف میکرد وبچه ها ناراحت میشدند فردای اون روز پنج به زور خانه ما اومدن تا باما بگیرند حاج حسن داور بود واونها سرش داد میزدند وشلوغش میکردند تا به مرحله پایانی رسید و باید میگرفت همه میدونستند که حریف نمیشن خیلی حساس شده بود وامکان دعوا بعد بازی در صورتی که اونها شکست میخوردند بود وقتی توی گود رفت با همه رفقا وبقیه دست داد وگفت من بازی نمیکنم ورفاقت ما بیشتر از این بازی ارزشش را دارد گرچه بازی نکرد ونبُرد ولی مانع دعوا وکدورت شد بعد بازی رو به بچه ها کرد وگفت حالا متوجه شدید چرا از تعریف میکنم او روی نَفسش پا گذاشت ومانع دعوا شد او واقعی است داستان ادامه داشت تا اینکه شد وبیشتر بچه ها درگیر مسائل شدند تا اینکه پیشنهاد داد صبح ها داخل زور خانه رو به میخواندیم وصبحانه مختصری میخوردیم و ورزش را شروع میکردیم با شروع فعالیتهای زور خانه بسیار کم شد و کمتر تهران می آمد یکبار هم که آمد وسایل ورزشی زورخانه اش را همراهش برد و در جبهه مشغول شد با فوت حاج حسن هم به خانه مسکونی تبدیل شد ودوران طلایی ومعنوی ای به پایان رسید 🔸🔸 🔸🔸 ♻️ چون ودر سالهای قبلش تختی و .... تربیت یافتگان چنین مسلک ومرامی بودند که در تاریخ ماندند ...... 👉 http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره: برخورد خشن برای مقابه با دشمنان نزدیک؛ این یک مجموعه دستور نظامی برای مومنان است. نخست اینکه برای جهاد ابتدا به سراغ دشمنانی بروند که از نظر موقعیت مکانی به آن ها نزدیک ترند. در مقابله های نظامی این یک اصل است. چون خطر دشمنان نزدیک تر بیشتر و اطلاعات ما به آن ها افزونتر است. ضمن اینکه مشغول شدن به دشمنانی با موقعیت مکانی دورتر باعث خواهد شد تا دشمنان نزدیکتر فرصت شبیخون زدن پیدا کنند. دومین دستور در این آیه شدت عمل است. می فرماید دشمن باید در شما خشونت احساس کند. دشمن باید بداند که در شما روحیه آمادگی و سرسختی هست تا سبب عقب نشینی و تضعیف روحیه آن ها شود. به تعبیر دیگر صرف وجود قدرت کافی نیستو باید قدرت را نمایش داد!ی نظامی نباشند، چون خدا با تقواپیشگان است. 🔷 آیه روز: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَ لْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه / آیه 123) 🔶 ترجمه: اي كساني كه ايمان آورده ايد با كافراني كه به شما نزديكترند پيكار كنيد (و دشمن دورتر شما را از دشمنان نزديك غافل نكند) و آنها بايد در شما شدت و خشونت احساس كنند، و بدانيد خداوند با پرهيزكاران است. ، ، ، ، ، ،
بسم الله الرحمن الرحیم 📋 گزاره : واقعیت این است که تدبیر امور زندگی از جزئی ترین مسائل شخصی تا بزرگترین اتفاقات سیاسی به دست خدا است. در این آیه خداوند عدم رخ دادن جنگ میان مسلمانان و کافران را در صلح حدیبیه به خود نسبت می دهد. در صلح حدیبیّه،خداوند از یک سو دست تجاوز مشرکان را قطع کرد و از سوی دیگر مؤمنان را از کشتن مشرکان بازداشت که این نیز به دو دلیل،در آن تاریخ نعمت بود:یکی حفظ قداست حرم و مکّه که نباید به دست مسلمانان هتک و ضایع شود ودیگری آتش بس ده ساله ای بود که در قرارداد صلح آمد،و در این مدّت،جمع بسیاری به مسلمانان پیوستند،و به خاطر آنکه مسلمانان کسی از آنان را نکشته بودند،در سال بعد،عمره دسته جمعی انجام دادند و سال بعد با شکوه و هیبت هرچه تمام تر،مکّه را فتح کردند،که تمام اینها از برکات آن صلح بود. اگر در حدیبیّه،جنگ و درگیری رخ می داد و نفراتی از مشرکان کشته شده بودند،راه صلح، آتش بس و راه عمره در سال های بعد و راه حفظ و قداست مکّه و شاید راه فتح مکّه در آینده بسته شده بود،به همین دلیل،صلح حدیبیّه را فتح مبین و راه گشای نفوذ با عزّت اسلام و زمینه ساز رشد سریع اسلام دانسته اند. 🔷 آیه روز: وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا (فتح / آیه 24) 🔶 ترجمه: او كسى است كه دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرد، بعد از آنكه شما را بر آنها پیروز ساخت; و خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست! 📅 سه شنبه 25 دی 1397 ، ، ، ،
هدایت شده از 💢 بصیرت سایبری 💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مظلومیت_مجاهدان_بدر اومدند گفتند #حشد_الشعبی چرا اومده #ایران! یک احمق مفلوک رگ گردنش را ورم داد و کلیپ داد بیرون که اینها چرا اومدند ما با #عراق جنگیدیم و مردم ما از #عراقی ها بدشون میاد و خاطره خوبی از عراق ندارد‼️ بعضی از آن #سلبریتی ها و پیرپاتال ها که گفتند سن شان میرسد و خوب به یاد دارن #جنگ را.. ولی برای آنان که بعد از انقلاب متولد شده اند و از تاریخ جنگ و انقلاب اطلاع چندانی ندارند، بگویید: 👇 ✅ زمان جنگ دو دسته عراقی با نیروهای #ایران همرزم شدند علیه #صدام یکی دلاوران #لشکر_بدر و یک هم اسرای #احرار یعنی عراقی هایی که بعد از #اسیر شدنشان توبه کردند و به نیروهای ایرانی پیوستند برای خدمت و برخی چه دلاورانه جنگیدند.. برای نسل جدید بگویید صدام هزاران #شیعه و #کرد و کسانیکه در جنگ شرکت نمیکردند را کشت و #تبعید کرد (اغلب به #ایران آمدند) و بخاطر همین مجبور میشد از دیگر کشورها #مزدور بیاورد.. و اینک همین الان هزاران عراقی در شهرهای مختلف ایران داریم که در اینجا خانواده تشکیل دادند و از خیلی ایرانیها #انقلابی تر و شیعه ترند.. همان عراقی هایی که در #اربعین مهربانی شان را می چشیم و دلشان برای ما مردم ایران می تپد.. بیایید تخم #کینه و #نفرت نکاریم.. #محبت بکاریم، #دوستی درو کنیم اینجا #گلزار_شهدای_قم قطعه #شهدای_عراقی.. در همه شهرها این قطعه ها هستند.. و چه مظلومانه ما را می نگرند.. روح تمام #شهدا شاد❤️ مخصوصا شهدای مظلوم و مجاهد عراقی💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️‏شيرزنِ عربِ خوزستانی كه در زمانِ با وجودِ همسرِ نابینا ۶ سرباز و افسرِ عراقی را در عملیاتِ آزادسازیِ (۲۶ آبان ۱۳۵۹) با زیرکی و به تنهایی خلعِ سلاح كرده و به اسارت درآورده بود، درگذشت. ‌ ‌ 👈اينگونه است قصه مقاومت ميگفت با نتونست من رو از خانه ام بيرون كند كه جاي خود دارد ... ‌ ‌ ‌ 📝داستان اسارت سربازان بعثی: او درباره عملیات حماسی خود می گوید: «وقتی ارتش عراق در شکست خورد، سربازان دشمن با اضطراب و سراسیمه پا به فرار گذاشتند. در مسیر خود با تیراندازی به سوی مردم، سعی داشتند از دست آنها فرار کنند؛ ولی راه رسیدن به مرز را بلد نبودند. من نیز مانند دیگران منتظر فرصتی برای دستگیری نیروی دشمن بودم. زمانی که شش تن از افراد متجاوز، نزدیک منزل ما رسیدند، به آنها گفتم: «اگر جلوتر بروید، در محاصره مردم و نیروهای سپاه قرار می گیرد و کشته می شوید.» گفتند: «پس چه کار کنیم؟» گفتم: «فورا داخل خانه بروید و در اتاق پذیرایی بنشینید و اسلحه خود را درآورید تا آن را پنهان کنم.» آنها به گفته من عمل کردند. وقتی خلع سلاح شدند، از پشت، در اتاق را قفل کردم و مردم را صدا زدم. و با اسلحه غنیمتی از آنها شش تن عراقی را به سوی مسجد بردم. ‌ ‌ 📿 شادی روحشان 🆔 @seedammar
🌷 💠 🌿مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. ☘هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌿پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. ☘حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌱یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. 🌴رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌿به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید 🌷 🍃🌹صلوات
📩پیام ارسالی شهید مدافع حرم چند روز قبل از شهادت 💢هنوز صبح ها از خواب بیدار میشوم. مثل همیشه! هنوز به عصاهایم عادت نکرد ه ام. گاهی خیلی خسته میشوم از عصاهایم و پاهایم و حتی از جانم... هنوز عادت نکرده ام به جا ماندن از کسانی که دوستشان دارم نمیدانم از اول اگر شهدا را نمیشناختم وضع زندگی ام چه میشد... میدانم تسلیم بودن سخت است. خدایا با همه وجود میدانم که سرچشمه تویی، این تویی که این همه را در دل من جا داده ای اما بارها فکر کردم، مخصوصا وقتی را میخواندم که بیش از آن که دلم به شوق بتپد به عشق و تو میتپد، در طول زندگی ام، نبودم. آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال وخانمان را چه کند دیوانه کـنی هر دو جهــانش بخـشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند خدایا اگر از من راضی نشده ای، مرگم را نرسان، ببخش که بنده گنهکارت غیر از رحمتت امیدی ندارد، و تو خــود میدانی که هرگز از رحمتت ناامید نشده ام و نخواهم شد و به همه گفته ام که چقدر خدای مهربانی دارم. میدانی که چقدر خانوده ام را دوست دارم، اما تو متکفل امور آنهایی و من میدانم وسیله ای بیش نبوده ام. عزیزانم را به تو میسپارم. اکنون از هر وقت دیگری خوشحال ترم.... پ ن: شهید پس از چند ماه مجروحیت در سوریه، به فیض شهادت نائل آمدند 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
💢مردی که تا آن تاریخ بعد از هشت سال و شانزده سال جانبازی و کار مستمر فرهنگی نمونه‌ای از مردان دوران جنگ بود که هیچ از هیچ‌کس نداشت! انگار آفریده شده بود برای به خلق خدا 📸شهید مدافع حرم حاج مردی از جنس 🗓شهادت ۲۳ دی ماه ۹۴ 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان 🆔
سردار دلها سلیمانی عزیز: 🎤 هنوز جامعه ما متاثر از آن روزهاست؛ روزهای پرشور دفاع مقدس گنجی كه سال های متمادی ملت ما را ثروتمند خواهد كرد؛ گنج جنگ، گنج بی همتایی است كه دُرهای ذی قیمتی در آن وجود داشت كه بایستی كاوش و به جامعه معرفی شود.
✨به نام خدا 🍃پس از پایان جنگ دفاع مقدس،مردم در گوشه کناره مینشستند و میگفتند اگر بار دیگر شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و راهی شود،با آغاز جنگ و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند. 🍃مدافعانی که نظر کرده بودند و غیرتشان اجازه نمیداد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود.گویا میرفتند که باز قافله حسین(ع)را یاری کنند.همچو شهیدان پر شور و عشق؛و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه،راه است♥️ 🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و ، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊 🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار موج میزد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر. 🍃روحیه ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی الگویی با باور های مقدس و آرمان زندگی بی ، ریاضت تدریجی برای رسیدن به است💔 ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز شهادت 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊 @seedammar
‍ 🍃🌹 ردپای اشک های جامانده بر روی #سنگر #جبهه را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان #شهادت ، چشم هایت روشن می شود به ضریح #عقیله_بنی_هاشم. 🍃 همانجا که یادگاران #جنگ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک #ابوحامد های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید #داریوش_درستی برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان #حضرت_زهرا مهر گمنامی خورده اس 🍃❣ بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و #ترکش بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم #عمه_سادات در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت #شهادتنامه اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید #قطعه_۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار،#پهلوی_شکافته_ات ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان #منتظر است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که #انگشترت جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم #ساربان را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر 🌸به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #داریوش_درستی 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره 11 صلوات🌹 #از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣❣
این روزها قلمم هوایت را کرده، میخواهد از تو بنویسد. به کاغذ که می‌رسد شرح دلتنگی خویش با او می‌گوید و من عمق پریشانی اش را از کلمات می‌خوانم. از زمانی که پا به این دنیا نهادی تا زمانی که پیمانه عمرت سر آمد همه را در گوش کاغذ نجوا میکند. میگوید که در آغوش زمستان متولد شدی و حال و هوای آخرین ماه این فصل را بهاری کردی. 👈شدی ! که با مدد از پا در میدان نبرد نهادی و بعد از هشت سال با خود خس خس سینه و تنگی نفس را سوغات آوردی! سوغاتی که یادگار بود، هم شیرین بود و هم تلخ... برایت خاطرات آن روزها را به ارمغان می‌آورد و همین تو را خرسند می‌ساخت ولی بیدار ماندن های شبانه و زمستان هایت که با دستگاه اکسیژن سپری می‌شد اذیتت میکرد و هی به جانت نیش میزد که تا مرز شهادت رفتی سید، اما برگشتی! و قلم از فرط دلتنگی قصه جاماندنت را نمی‌گوید و چند سال جلوتر میرود تا به نزدیک تر شود. به آنجا می‌رسد که برای دفاع از داوطلبانه سوی میدان شتافتی. به میرسد درست زمانی که مردمانش تو را می‌خواندند و حماسه برهم ریختن میانه النصره و میان همه پیچیده بود. کار تو بود با شعار . تو با همین شعار آوازه‌ نبردت پیچید و با همین شعار نیز آواز پروازت! پ.ن الدجیل (به عربی: الدجیل) یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در استان صلاح‌الدین واقع شده‌است. 📸شهید مدافع حرم 🗓تاریخ تولد: ۱۵ اسفند ۱٣۴۶ 🗓تاریخ شهادت: ٧ خرداد ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت: عراق 🥀مزار شهید: 🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: هر وقت در سختی های فشارها بر ما حادث میشد وقتی که بصورت بسیار مضطری هیچ کاری ازمون بر نمی آمد پناهگاهی جز (س) نداشتیم و ما هم پناهگامون زهرا (س) بود... 🌱