eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
10.3هزار ویدیو
143 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #خادم👇🏻 @Mousavii13 #تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh
مشاهده در ایتا
دانلود
23.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 یاد باد آن روزگاران یاد باد خاطرات دفاع مقدس ... از زبان سردار شهید حاج حسین همدانی. یاد عزیزش با صلوات
غرق خواب بودیم که با صدای اذان، بیدار شدیم. چشم‌هایم از کم‌خوابی می‌سوخت. مجید با استفاده از بلندگو دستی اذان می‌گفت. با خودم گفتم چقدر زود صبح شد. بچه‌ها یکی‌یکی، از خواب بیدار شدند. وقتی همه از چادرها بیرون آمدند، وضو گرفتند و آماده نماز شدند. مجید با بلندگو گفت: برادرها، هنوز وقت اذان نشده، الان ساعت دو و نیمه، اذان صبح ساعت چهار، برید بخوابید!! یکی از بچه‌ها گفت: مجید، چرا این قدر مردم آزاری می‌کنی؟ بچه‌ها به سمت چادرها ‌رفتند تا دوباره بخوابند که مجید دوباره با بلندگو اعلام کرد که برادرها کجا میرید؟ وضو که دارید، اگه می‌خواهید ریا نشه، برید توی این بیابون، نماز شبتونو بخونید. روز بعد، عده‌ای از بچه‌ها گفتند: دیشب اولین شبی بوده که لذت مناجات با خدا را چشیده‌اند. 🎤: حمید حبشی
هوای خیلی گرم بود. حاج قاسم برای رسیدگی به اموری به بیرون از سنگر رفت. من کلمن آب را گذاشتم داخل ماشین ایشان و چندتا کمپوت میوه نیز داخل کلمن گذاشتم، تا خنک بماند. حاج قاسم کلمن را تکان داد و گفت: حاج حسین این ها چیه؟ گفتم: چهارتا کمپوت. گفت: این ها را بردار. گفتم: حاج آقا هر روز کلی از این کمپوت ها خورده می شود. حالا شما در این گرما یکی را بخورید چه می شود؟ گفت: نه! همین کلمن آب کافیست. این ها را بگذار وقتی بچه ها تشنه از خط بر می گردند، به آن ها بده 📚:ویژه نامه مکتب حاج قاسم،ص182
پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر بانه رفت و با نیروهای حزب کومله درگیر شد و به اسارت آنها درآمد. آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند. پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند. 🎤: فرزندشهید وی در بهمن‌ماه 1366 و در منطقه "ماووت" که یکی از مناطق مرزی عراق با غرب کشور است به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
خودش برای خودش خیریه و قرض الحسنه بود. حقوقش را که می گرفت به افرادی که نیاز داشتند می داد. گاهی اوقات به عنوان قرض و گاهی اوقات بلاعوض می داد. من هم فرش فروشی داشتم به من سپرده بود افرادی که برای خرید می روند با قیمت مناسب و قسطی با آنها حساب کنم. زمزمه های عملیات که می شد دیگر روی زمین بند نمی شد. همه کارهایش را رها می کرد و برای عملیات آماده می شد. اگر کسی هم مانعش می شد می گفت: اگر ما نرویم پس چه کسی برود؟! اگر درنگ کنیم نصف ایران را از دست داده ایم. اگر روز قیامت جلوی ما را بگیرند که چرا درنگ کرده ایم چه جوابی می توانیم بدهیم؟ اگر ما نرویم چه کسی به فرمان رهبرمان لبیک خواهد گفت؟ 🎤: پدرشهید
سال 1397 به عنوان روحانی کاروان حج به مکه مکرمه مشرف شدم. توفیق داشتم که در خدمت سردار پور جعفری باشم. او علاقه و محبت خاصی به سردار سلیمانی داشت، در سفر حج به بنده فرمود: نمی دانم چگونه روزهای سفر حج را با دور شدن از حاج قاسم تحمل کنم. در آن سال شهید پور جعفری به عنوان زائر نمونه، از سوی بعثه مقام معظم رهبری مورد تشویق قرار گرفت. او بیشترین ختم قرآن را در مکه و مدینه داشت و توانست در این سفر روحانی 12 بار قرآن کریم را ختم کرد. او در ایام حج همواره سعی داشت گمنام بماند، و تا آنجا که ممکن است کسی او را نشناسد. در انجام اعمال و مناسک حج دقت فراوانی داشت و در خدمت به زائران خانه خدا از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. زمانی که سردار سلیمانی و سردار پور جعفری به شهادت رسیدند، هر دو قرآن به همراه داشتند، و این، نشان پیوند ناگسستنی و شدت علاقه و انس آنها با قرآن بود. 🎤: حسن ملک محمدی
روح محمد با عاطفه و حساس و چهره ای مهربان داشت. همين امر باعث شده بود که دوستان زيادی داشته باشد. استعداد فوق العاده ای در امر تحصيل داشت و حلال مشکلات خانواده، دوستان و حتی افراد نا آشنا بود. هيچگاه شخص برايش مطرح نبود، بلکه هدفش خدمت به عموم مردم بود. محمد هيچگاه خواسته مادی بيشتر از حد احتياج و ضرورت نداشت. او در زندگی اش کارهای خير زيادی انجام می داد؛ اما هيچ وقت آنها را برای کسی بازگو نمی کرد. وقتی خبر شهادت محمد در بين مردم پخش شد، هر کسی که به منزل ما می آمد با حالتی متاثر از خدماتی که محمد برای آنها انجام داده بود، ياد می کرد. راوی: مادرشهید
آقای سروشیان از بزرگان زردتشتیان کرمان است. زردتشتیان در کرمان طایفه محبوب و نجیبی هستند. آدم های خوشنام، امین و مورد احترام هستند. آنها در عزاداری های حضرت اباعبدالله شرکت می کنند و نذر می دهند. یک روز سروشیان که حاج قاسم را در اتوبوس می بینند دست روی شانه ایشان می گذارد و می گوید: حاج قاسم ما شما را دوست داریم. حاج قاسم وقتی او را می بیند بلند می شود او را بغل می کند می بوسد و کنارش می نشیند. بعد می پرسد مشکل شما چیست؟ می گوید: مشکل قضایی داریم و به تهران می روم. ایشان می گوید: شماره تلفنتان را بدهید به یکی از دوستان می گویم پیگیری کنند... سروشیان می گوید: بعد از چند روز از دفتر حاج قاسم زنگ می زنند و مدارکش را می گیرند و اظهاراتش را گوش می کنند و دنبال کارش را می گیرند و به نتیجه مطلوبی هم می رسد. حاج قاسم قدری مسئولانه کار من را پیگیری کرد که تا ابد فراموش نمی کنم. 🎤:سید محمود دعایی 📚: سردار دلها
🔰 عیدی هایی که اهدا شد.. هرزمان سردار به قنات ملک می آمد، حداقل ۲۰۰ نامه و یادداشت از مردم به دستش می‌رسید.سردار وقت می‌گذاشت و ان ها را تک به تک می‌خواند و پاسخ می‌داد. یک روز یک بچه مدرسه ای از اهالی قنات ملک، نامه ای به سردار داد. ۴۰۰۰ تومان عیدی جمع کرده و به عنوان هدیه به سردار داده بود و نوشته بود این، تمام عیدی امسال من است که به شما هدیه می دهم تا در راه اسلام خرج کنید. 🎤: سبحان بروشان(از اعضای تیم حفاظت امنیت سردار سلیمانی)
🕊 پسرم در همه حال خوش قلب و مهربان بود، همیشه لبخند بر لب داشت و خوش اخلاقیش در فامیل زبانزد خاص و عام بود به همین دلیل همه دوستش داشتند و برایش احترام ویژه ای قائل بودند. او اهل كمك به دیگران بود، محال بود نیازمندی را ببیند و به او كمك نكند، معمولا كمك هایش هم مخفیانه بود و چند مورد از آن ها را به صورت اتفاقی متوجه شدیم. 🎤: پدر شهید
سردار سلیمانی هیچ وقت زیر علم جریان های سیاسی سینه نزد و به آنها وابستگی هم نداشت.نه از جریانی حمایت و نه مخالفت می کرد. هر شخصی و جناحی که کار خوبی انجام می داد آن را تایید و تحسین و اگر با کار بد و ناشایست مواجه می شد آن را تقبیح می کرد و نظراتش را در سطح گسترده عنلی نمی کرد که مبادا جانبداری یا علیه جناحی تعبیر شود. همچنین از هر دو جریان سیاسی، افراد در تشکلات حاجی حضور داشتند. سردار با همه این افراد کار می کرد و مشکلی نداشت. خط قرمز ایشان، مسائل انقلاب بود و همیشه و در همه شرایط، به ولایتمداری توجه می کرد. 🎤: حجت الاسلام عسگری 📚:سردار دلها
برنامه متفاوت مردم خوزستان برای شهید سلیمانی عزیز... "" با حضور: - مجری - شاعر سید جوادهاشمی - بازیگر - مداح - بازیگر از عراق - شاعر گروه سرود زهرائیون گروه سرود خدام الزهرا پنجشنبه 13 دی ساعت 18 حرم علی بن مهزیار اهوازی 🌹