فرازی از وصیتنامه📜
#مادر، از تو متشکرم ✓وقتی تحلم کردی، ✓وقتی با اسم #ارباب شیرم دادی، ✓وقتی دعا کردی #شهیدشوم🌷.
✓وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب، غرب و شرق بود و تو ما را بزرگ کردی، #تنها و سخت.
⭕️ان شاءالله همیشه پیرو بی بی باشی👌.
⭕️ان شاءالله #باشهادتم_شفاعتت_کنم.
#شهید_روح_الله_قربانی
♦️هر دو «سردارزاده» بودند و هم دانشگاهی. درسشون که تموم شد، شدند #همکار دست تقدیر #همرزمشون هم کرد👥 در جبهههای سوریه، برای دفاع از حریم اهل بیت.
♦️آخه هر دو، عاشق❤️ سینه چاک #امام_حسین بودند. ↼یکیشون شد؛ #فرمانده تیپ سیدالشهدا ↼یکیشونم #تخریبچی تیپ سیدالشهدا✅
♦️القصه؛ #تخریبچی زودتر شهید شد🕊 اونم چه #شهیدی...! فرمانده هرچی که تو روضهها خونده و شنیده بود حالا به چشم میدید😔 یه پتو آورد و شروع کرد به #جمع_کردن گلی که پرپر شده🌷 بود.
♦️تخریبچی شو تو بغل گرفت💞 و گفت: ای بیمعرفت! #رفتی و منو با خودت نبردی؟ اما تخریبچی بیمعرفت نبود. سه روز🗓 بعد اومد سراغ فرمانده. دستش رو گرفت و #باهم پرکشیدند🕊 تا خود خدا. همونجایی که #حسین(ع) ساکن بود.
♦️خلاصه قصه شون هم شد:
⇜عشــ💖ـقِ سیدالشهدا
⇜ #تیپ سیدالشهدا
⇜محضر #سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
(حاج عمار) فرمانده تیپ سیدالشهدا
#شهید_روح_الله_قربانی
🌷 یادشون کنیم با ذکر #صلوات
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌱🥀🌱🥀🌱🥀
🌸محسن در سوریه با شهید روحالله قربانی آشنا شده بود و یک مدت باهم بودند.
وقتی روحالله قربانی شهید شد، محسن خیلی ناراحت شد.
مدام عکسش رو نگاه میکرد و میگفت: این آقا روحالله خیلی بچه ی خوبی بود. خوش به حالش که شهید شد.
🌸همانطور که به عکسش خیره شده بود گفت: نگاه کن، عرب نبودا اما نمیدونم چجوری انقدر ماهرانه چفیه رو دور سرش میپیچید...
🌸بعد هم عکس شهید را به طرف من گرفت و نشانم داد.
داشت در مورد همین عکس معروف آقا روحالله صحبت میکرد. همان عکسی که چفیه ی کرم رنگش را دور سرش پیچیده بود.
به نقل از: همسر شهید محسن حججی
#شهید_محسن_حججی🌷
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
#گروه_جهادی_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
جـهان
با #خنده هایتـــــ
صورتـــــ زیباتـرے دارد😍
بخنـــــ♥️ـــــد!
این خنـده هاے"مـــــاه"
کلـے #مشتـــری دارد
#شهید_روح_الله_قربانی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
صلوات 🌷🍃
«من از قنوت نمازهای روحالله حاجت میگرفتم»🔻
🌱روحالله خیلی خاص قنوت میگرفت.
حالت معنوی و نورانی در قنوت نمازش به اوج خود میرسید.
گاهی که قنوت میگرفت او را نگاه میکردم و تند تند خدا را به ذکر قنوتهای او قسم میدادم تا حاجتم را بدهد.
همیشه هم حاجت میگرفتم.
به نقل از: همسر شهید
#شهید_روح_الله_قربانی
🍃🌷🌷🌷صلوات
🔸 #مداح بود. تمام روضهها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش میآمد. مخصوصا روضه #علی_اکبر(ع)🖤
🔹ماشین که منفجر💥 شد، همه مات و مبهوت مانده بودند. همین دو دقیقهی قبل #روحالله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر #شهادت رو روزیم میکنه»
حالا چطور میتوانستند باور کنند😢 ماشینی که جلوی چشمانشان میسوزد، #قتلگاه رفقایشان است؟!
🔸صدایش که از شدت #بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد:
«خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما #عاشق_شهادتیم...» رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش🥀 را جمع کند.
🔹خب! فرمانده بود. #غیرتش اجازه نمیداد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گلهایش🌷 را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را #بویید و بوسید. زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید😭
🔸اما، امان از آن لحظهای که میخواست برخیزد! باز هم #روضه:
« الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکسـ⚡️ـت» کمرش خم شده بود. دیگر نمیتوانست راست بایستد🚫 ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد.پر کشید سوی #شهیدان ،سوی #سالار_شهیدان🕊
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_روح_الله_قربانی
🌹🍃صلوات
@seedammar
آقازاده بود
پسرِ #سردار_داود_قربانی
✨نه جایی میگفت که پدرش چه کاره است، نه از پدرش میخواست که برای ورود به #سپاه کمکش کند. ۲ سال📆 طول کشید تا از راه #معمول وارد سپاه شد.
✨روحیهاش در مقایسه با بعضی از #آقازاده های امروز عجیب و خاص بود.
بله هنوز هم هستند کسانی که #تقوای_الهی پیشه میکنند و میشوند محبوب خدا💖
مانند شهید مدافع حرم
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهدا نگاهی
🍃🌹🍃🌹صلوات
در مکتب شهادت
یاد یاران
🌹🏴از وقتے مادرش را از دست داده بود بیشتر در روضهے حضرت زهرا(س) گریه مےڪرد...🕊
🌷🖤هیچ چیز مانند روضهے حضرت بـےتابش نمےڪرد.گاهے آنقدر گریه میڪرد ڪه از حال مےرفت...🕊
مدافع حرم
🥀 #شهید_روح_الله_قربانے🕊
رفاقت هایتان را
خط بہ خط
ڪلمہ بہ ڪلمہ
مرور میڪنیم
شاید فهمیدیم
رفاقت تان بهانہ شهادت بود
یا شهادت بهانہ رفاقت
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهید_قدیر_سرلک
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#یا_صاحب_الزمان_عج
برنامه ریزی و تبیین هدف از اولویت های زندگیِ روح الله بود.
همیشه از کارهایی که باید انجام می دادیم ، لیست برداری میکرد و داخل دفترِ تقویمش یادداشت می کرد.
کارهای هفتگی ، ماهیانه و بعضا سالیانه ی زندگی را می نوشت تا بتواند درست برنامه ریزی کند و سر وقت و به نحو احسن به تمام برنامه هایش برسد.
آخرین بار قبل از رفتن لیست کارهایش را نوشت و برای اینکه جلوی چشمش باشد به درب اتاقش زد...
__________
Planing for his purpose was one of Ruholla's priority in his life.
He always wrote a list about things what we had to do and wrote it in his calender.
He wrote weekly , monthly, and yearly tasks in order to he would do them at the best time and at the best way.
Last time was befor his leaving, he wrote the list of his tasks and pinned it on his bedroom's door to see it always....
#شهید_روح_الله_قربانی
🕊🕊🕊
روحالله خیلی اهل رعایت بود.
هیچوقت اجازه نمیداد در بالکن و یا پشت بام آپارتمان جوجه کباب درست کنیم.
میگفت بوی کباب به همسایهها میخوره و مدیونشون میشیم..
اگر مسافرت میرفتیم و یا جایی بودیم که فضا باز بود و خیلی کسی آنجا نبود، آتش و بساط کباب را برپا میکرد...
اگر کسی آنجا بود و بوی کباب بهش میخورد، حتما تعارف میکرد.
گاهی هم فقط قارچ و گوجه کباب میکرد که خیلی بویی ندارد...
#شهید_روح_الله_قربانی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"