eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
962 دنبال‌کننده
431 عکس
560 ویدیو
247 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت مسلمیه شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام دستم قلم شود که نوشتم بیا نیا      آواره شد سفیرِ تو در کوچه‌ها نیا دل را به عهدِ کوفه‌یِ نامرد خوش نکن   بویی نبرده شهرِ ریا از وفا نیا سردارِ روز قبلم‌ُو بر دار می‌روم      آقا سفیر شد هدفِ سنگها نیا چرب است نانِ سفره‌یِ آهنگرانِ شهر      شد کوره‌ها پر از سپر و تیغ‌ها نیا مردیِ مردِ کوفه محال است و فکرِ اوست  دنبالِ غارتِ حرم و خیمه‌ها نیا اینجا به هر که سر ببرد حکم می‌دهند      رِی مزدِ بردنت شــده بر نیزه‌ها نیا برداشت حرمله سه سه‌شعبه برایِ جنگ     وای از گلو و دیده و قلبِ شما نیا زنجیرها و بند و غـلِ جامع حاضرند     تکرارِ روضه‌یِ علی و بچّه‌هـا نیا جانم به لب رسید و ندیدم نگار را      آقا بگیر جان و نـگو کربلا نیا @sehreashk @sehreashk110
غزل شب اول محرم.png
حجم: 17.57M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل اوّل محرّم حضرت مسلم ابنِ عقیل علیه السلام در وفا و شجاعت از این ایل بعد از عبّاس مسلمِ ابنِ عقیل رقصِ شمشیرِ او شبیهِ عمو لایقِ لاٰ فَتاٰیِ جبرائیل‌‌‌ برقِ چشمش چنان ابوفاضل در مصافِ نفاق عزرائیل‌‌‌‌ ظاهراً تشنه و گرسنه ولی ..... آب و نان می‌دهد به میکائیل‌‌‌ او رجزخوان که می‌شود اِنگار که دَمیده به صور اِسرافیل کنجِ‌‌ دِنجی زِ مسجدِ کوفه دلِ ما را به عشق کرده دخیل روزِ محشر هم او همهِ‌کاره‌َست چون امامش کند وصی وُ وکیل اختیاری به آب لب نزده قبل از عبّاس مسلمِ ابنِ عقیل بر رویِ دار ندبه می‌خواند سرِ سردار تا وصالِ خلیل 📄۱۴۰۳/۴/۱۲ @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُسمّط مربّع مسلمیه اوّل محرّم شهادت حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام سفیرِ مضطر و لب‌تشنه می‌پرد از خواب ابوتراب صدایش زده شده بی‌تاب چه آمده به سرِ این پرستویِ ارباب به حرمله که نظر کرد گفت وای رباب نوشته‌ام که بیایی ولی پشیمانم به یاد طفلِ حرم مضطر و پریشانم تو را به پهلویِ زخمیِ مادرت برگرد به خون سرخِ امیرِ قلندرت برگرد به پاره‌هایِ وجودِ برادرت برگرد به دست‌وپا زدنِ تازه گوهرت‌‌ برگرد گلویِ نازکِ اصغر کجا و تیرِ و کمان نیا که نقشه برایِ سرت کشیده سنان نیا که سکّه شده حرفِ کوچه و بازار نیا که قافله را شمر می‌دهد آزار نیا که پایِ سرت می‌زنند زنها زار نیا که جمع شده بهر کشتنت ابزار چه زخمها بنِشیند حسینِ من به تنت به گرگ‌ها برسد پاره‌هایِ پیرهنت میان سینه‌یِ تو نیزه را شکستند و .... دو دستِ فاطمیون پایِ نیزه بستند و .... چقدر پایِ سرت دورِ هم نشستند و ...‌. زبانِ شاعرتان لال آه مَستند و ..... چه حرفهایِ بدی که به خواهرت نزدند بخوان فرج چه لگدها به دخترت نزدند 📃۱۴۰۴/۳/۱۲ @sehreashk