eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
932 دنبال‌کننده
365 عکس
464 ویدیو
168 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام سائلت بر سرِ این سفره کرم را حس کرد واردِ صحن که‌شد عطرِ حرم را حس کرد کرمِ تو حسنی و حَرمت بیتِ‌ حسین زائرِ تو لطفِ زهرا مادرم را حس کرد راویِ علمِ حدیثی می‌نِویسی با عشق با نوشتارِ تو باید باورم را حس کرد بویِ سیبِ حرمِ شاهِ کرم می‌آید می‌شود سایه‌یِ بالایِ سرم را حس کرد شده‌ای سایه‌یِ بالاسرِمان همسایه مثلِ بابا حسنَت نان برِسان همسایه برکت می‌چکد از هر سرِ انگشتِ کسی که ندارد به دلَش غیرِ تولّا هَوَسی هر کسی اهلِ تولّایِ علی شد برده خُرّم آنکه زده هر دَم به‌هوایت نَفَسی پادشاهانِ جهانند غلامانِ علی عاشق آن شد که نَزَد غیرِ نوایت جَرَسی درسِ هر چاٰر امامی که تو درکش کردی مَخلَصَش گفت که از او به خدایت برسی سیّدِ شهرِری و قبله‌یِ تهرانِ منی جانِ تو وَقفِ ولایت شده جانانِ منی من که با خادمی‌اَت محترمَم عبدالعظیم خانه‌زادِ حرمْ عبدالحسنمْ عبدالعظیم نانِ تو نانِ سرِ خوانِ کریمِ حرم است نان‌خورِ سفره‌یِ شاهانه منم عبدالعظیم پدرم کرب‌وبلایی شده در صحنِ شما مادرم خواست دَم از تو بزنم عبدالعظیم اهلِ ایرانِ رئوفِ حَرمَم رَعْیَتِ شاه هم‌قطارم شدی و هم‌وطنم عبدالعظیم یا کریمِ اِبنِ کریمِ اِبنِ کریمِ اِبنِ کریم پشت‌در‌پشت گدایِ تو شدیم عبدالعظیم اَبرِ چشمَش شده بارانی و دارد جارو..... می‌زند خادمتان صحن‌وسرایِ دلجو آب‌وجارو زد و خاکِ کفِ صحنَت که گرفت در سَماوات به او داد خدا آبرّو آبرودار شد از خادمیِ دربارت جووُنِ این خانه شد و شد نَفَحاتش خوش‌بو در همین صحن‌وسرا رو به گدا کرد رضا زائرِ شش‌سویِ‌ شش‌گوشه شد و بُغضِ گلو.... واٰ شد و ابرِ بهاریِ دو چشمَش بارید ندبه‌خوان بود و ضریح و عَلمَش را بوسید 📃۱۴۰۰/۸/۱۷ @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل پیوسته میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام  سائلت بر سرِ این سفره کرم را حس کرد واردِ صحن که‌شد عطرِ حرم را حس کرد کرمِ تو حسنی و حَرمت بیتِ‌ حسین زائرِ تو  لطفِ زهرا  مادرم را حس کرد راویِ علمِ حدیثی  می‌نِویسی با عشق با نوشتارِ تو باید باورم را  حس کرد بویِ سیبِ حرمِ شاهِ کرم می‌آید می‌شود سایه‌یِ بالایِ سرم را حس کرد شده‌ای سایه‌یِ بالاسرِمان   همسایه مثلِ بابا حسنَت نان برِسان همسایه برکت می‌چکد از هر سرِ انگشتِ کسی که ندارد به دلَش غیرِ تولّا  هَوَسی هر کسی اهلِ تولّایِ علی شد برده خُرّم آنکه زده هر دَم به‌هوایت نَفَسی پادشاهانِ جهانند  غلامانِ علی عاشق آن شد که نَزَد غیرِ نوایت جَرَسی درسِ هر چاٰر امامی که تو درکش کردی مَخلَصَش گفت که از او به خدایت برسی سیّدِ شهرِری و قبله‌یِ تهرانِ منی جانِ تو وَقفِ ولایت شده جانانِ منی من که با خادمی‌اَت محترمَم  عبدالعظیم خانه‌زادِ حرمْ  عبدالحسنمْ  عبدالعظیم نانِ تو نانِ سرِ خوانِ کریمِ حرم است نان‌خورِ سفره‌یِ شاهانه منم  عبدالعظیم پدرم کرب‌وبلایی شده در صحنِ شما مادرم خواست دَم از تو بزنم  عبدالعظیم اهلِ ایرانِ رئوفِ حَرمَم   رَعْیَتِ شاه هم‌قطارم شدی و هم‌وطنم  عبدالعظیم یا کریمِ اِبنِ کریمِ اِبنِ کریمِ اِبنِ کریم پشت‌در‌پشت  گدایِ تو شدیم عبدالعظیم اَبرِ چشمَش شده بارانی و دارد جارو..... می‌زند خادمتان  صحن‌وسرایِ دلجو آب‌وجارو زد و خاکِ کفِ صحنَت که گرفت در سَماوات به او داد خدا  آبرّو  آبرودار شد از خادمیِ دربارت جووُنِ این خانه شد و شد نَفَحاتش خوش‌بو در همین صحن‌وسرا رو به گدا کرد رضا زائرِ شش‌سویِ‌ شش‌گوشه شد و بُغضِ گلو.... واٰ شد و ابرِ بهاریِ دو چشمَش بارید ندبه‌خوان بود و ضریح و عَلمَش را بوسید @sehreashk