اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی دوّم محرّم ورود کاروان حسینی به کربلا
زینب سلامُاللّه یعنی عصمت و ایثار
زهرایِ اطهر در جوارِ حیدرِ کرّار
زینب سلامُاللّه یعنی عفّت و پاکی
یعنی تمامِ قصّههایِ چادرِ خاکی
زینب سلامُاللّه یعنی سینهای بیتاب
یعنی نمازِ نافله با روضهیِ ارباب
زینب سلامُاللّه یعنی حُرمتِ خالق
یعنی تمام خُلق و خویِ بندهای عاشق
زینب سلامُاللّه یعنی خطبهای غرّا
تکرارِ آوایِ علیِ عالیِ اعلا
زینب سلاماللّه یعنی بیرقِ اسلام
یعنی برایِ حفظِ نهضت اختیارِ تام
زینب سلاماللّه یعنی زاری و ندبه
یعنی تهِ گودالِ خاکی برتر از کعبه
زینب سلاماللّه یعنی اشک و بیداری
بعد از ابوفاضل علمداری سپهداری
زینب سلاماللّه یعنی غیرتِ مولا
حتّی به زیرِ تازیانه عصمتِ زهرا
زینب سلاماللّه یعنی نذرِ دین بودن
همسنگریِ گریهیِ اُمُّالبنین بودن
زینب سلاماللّه یعنی آه پشتِ آه
یعنی کتک خوردن به جایِ بچّهها در راه
زینب سلاماللّه یعنی گوشهیِ ویران
تشییعِ طفلی با تنی زخمی ولی حیران
زینب سلاماللّه یعنی آسمان بودن
حکمِ ظهورِ مهدیِ صاحبزمان بودن
#مثنوی #دوم_محرم #ورود_قافله_به_کربلا
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #کربلا
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی حضرت زینب سلام اللّه علیها و روضهیِ کوفه
کوفیان با این حرم بد کردهاند
بارها راهِ مرا سد کردهاند
روزگارِ خواهرت غمگین شده
روضههایِ زینبی سنگین شده
کوفه بر اشکِ حرم خندیده است
پیشِ من پایِ سرت رقصیده است
سنگ وُ آزار است وُ زینب وای وای
کوچه بازار است وُ زینب وای وای
زینبم دل بر تو بستم یاحسین
پایِ سر سر را شکستم یاحسین
مانده در صحرا تنِ تو بیکفن
رویِ نیزه سنگ خورده بر دَهن
پاسخِ اِنفاقهایِ مرتضی
نانِ خشکِ کوفیان وُ طعنهها
کوفه با آلِ علی بد کرده بد
روزیِ پهلویِ طفلی شد لگد
جایِ تو کنجِ تنورِ بیحیا
جایِ خواهر گوشهیِ زندان خدا
قاریِ قرآنِ من قرآن بخوان
نالهای کُن العجل صاحبزمان
#مثنوی #بعد_از_عاشورا #کوفه #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی حضرت زینب سلام اللّه علیها و روضههایِ بعد از عاشورا
نگاهی از سرِ نیزه به خواهرت کردی ؟!
ببین که با دو سه آیه چه با سرت کردی ؟!
جزایِ قاریِ قرآنِ من فقط شد سنگ
دوباره دخترِ دردانهات شده دلتنگ
سرت شکست و سرم شد شکسته ثاراللّه
نمیشوم نفسی از نفس جدا وَاللّه
نفس نفس نفسم با تو میشود معنا
همیشه فاتحِ من سر گرفتهای بالا
امیرِ نیزهنشین ناقهیِ مرا دیدی
به نیزه تکیه زدی کلِّ ماجرا دیدی
تو دیدهای چه به روزِ من و حرم آمد
تو دیدهای که چهها بعدِ تو سرم آمد
غروب بود و تو رفتی و خیمهها میسوخت
و دامنِ حرم و روسریِ ما می سوخت
صدایِ سیلی و شلّاق بود و هلهلهها
عذابِ دخترِ تو طعنههایِ حرملهها
یکی به خاطرِ انگشتری برید انگشت
یکی به صورت وُ گوشِ سهسالهات زد مُشت
شبیهِ خانهیِ ما در مدینه شد خیمه
رسید ناله به گوشم که معجرم عمّه ....
اگر چه روضهیِ عصرِ عذاب معروف است
عذابِ دخترکِ تو رُئوسِ مَکشوفهَست
تنِ تو در دلِ گودال وُ سر رویِ نیزه
کفِ دو پا وُ تنِ دخترت شده روضه
به رویِ خار دوید وُ دو پایِ او زخمی
زدند کودکِ تو با کمالِ بیرحمی
دوباره گوش پُر از خون وُ گوشواره شکست
دوباره مانده به یک گونه رَدِّ پایِ دست
کبود شد بَر وُ رویِ تمامِ این گلها
شبیهِ کوچه شده روضهها گلِ زهرا
شبیهِ مادرِ سادات چادرم پاره
خمیده قامتم وُ بیقرار وُ بیچاره
نَه اینکه صبر وُ قرار از کَفَم رَوَد هرگز
ولی بدونِ تو عمرم به سر شود؟! هرگز
فراقِ توست که بیچاره کرده زینب را
غمِ تو جان به لبم میکند حسین امّا...
به عشقِ حضرتِ حق صبر میکنم آری
به جایِ ساقیِ تو میکنم علمداری
گرفتهام عَلمِ کربلایِ تو بر دوش
نفس نفس نفسِ خواهرِ تو شد چاووش
اگر هلال شده قدِّ من خدا با ماست
هنوز پرچمِ کربوبلایِ تو بالاست
گرفته شیعه از این خانواده عزّت را
رها نمیکند ایرانِ ما ولایت را
به پایِ عزّت و ایمان و کشورم هستم
فداییِ حرمُاللّه وُ رهبرم هستم
تمامِ حاجتِ من روزِ وصلِ دلدار است
تمامِ آرزویِ جمعه دیدنِ یار است
#مثنوی #روضه #بعد_از_عاشورا #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی روضههایِ بعد از عاشورا
حرم از سَبِّ علیِ کوفیان ترسیده
حرمله پایِ سرِ بر رویِ نِی رقصیده
باز هم قهقههیِ حرملهها واویلا
حرفِ سر آمده است وُ صِلهها واویلا
روبهرویِ سرِ بابا سرِ اصغر را بست
سنگ آمد سرِ او مثلِ سرِ شاه شکست
پیچ و تابِ گلِ بیتابِ حرم یادم رفت
حرفِ معجر شد و حلقِ اصغرم یادم رفت
به عروسِ فاطمه خیره شده یک بازار
چشمهایِ همهیِ قافلهیِ غمها تار
خواهرِ شاهِ وفا با هدفِ کُشت زدند
دختری گفت پدر ... با لگد و مُشت زدند
حال وُ روزِ حرمُاللّه به هم ریخته بود
قامتِ غنچه خمیده صورت و گونه کبود
پر و بالِ زینب و سهسالهیِ شاه شکست
سرِ بابا به رویِ زانویِ دُردانه نشست
لکنت وُ دردُدل و لطمه زدن تواَم شد
روضهخوان دختر وُ خواهر ... کوهی از ماتم شد
دیده بودم .... خیزران رویِ لبی کوبیدند
حرمی گفت نزن ... مِی زده میخندیدند
دلم آن روز برایِ سر وُ صورت میسوخت
کِی ؟! همان روز که هیزی دیده بر رویم دوخت
حال آن صورت و سر که خیزران میخورده
بر رویِ دامنِ خاکی شده خوابش برده
ذکرِ سجّاد و رقیّه ذکرِ ارباب و رباب
العجل تا به طلوعِ ماهتابِ سرداب
#مثنوی #بعد_از_عاشورا #روضه #امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی روضههایِ شام
دستهِگلهایِ تو همهِ نیلی
رویِ هر گونه رَدّی از سیلی
رویِ نیزه گرفتهای آرام
روضهیِ زینبِ تو شد اَلشّام
غربتِ حیدری به چشم آمد
هر که هر گونه شد حرم را زد
بویِ نِعمَالنّصیر میآید
خواهرِ تو اسیر میآید
به دو دستم طناب میبندند
وَ به اشکِ رباب میخندند
سَرم وُ سنگِ شام واویلا
من وُ بزمِ حرام واویلا
چوب رویِ لبِ تو کوبیدند
حَرمت گریه کرد رقصیدند
کُنجِ ویرانه جایِ ناموست
بند بر دست و پایِ ناموست
رویِ دستِ سهسالهات تاوَل
سهمِ زینب کنایهیِ مَقتل
دشمنت پیشِ چشمِ طفلانت
زد لگد بر دهان وُ دندانت
مَست بود وُ تِلوُ تِلوُ میخورد
دست نَه .... با لگد طبق میبرد
غیرتِ حیدری شکوفا بود
رنج در راهِ عشق زیبا بود
مثلِ عبّاس یاورت شدهام
من علمدارِ لشکرت شدهام
نالهام فرش و عرش لرزانده
خواهرت ندبه از غمَت خوانده
#مثنوی #شام #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی سفر کربوبلا و زنده شدن خاطرات سفر اوّل کربلا و سختیهایِ شیرین آن سفر
زنده شد خاطراتی از سفری
خاطراتِ عجیبِ دربهدری
خاطراتِ غریبِ دشتِ بلا
سفرِ پر شکیبِ کربوبلا
سفری پر تلاطم و پر رنج
غم و درد و عذاب و جستنِ گنج
یادِ گلهایِ خشک و پژمرده
یادی از آن لبِ تَرک خورده
یادِ آوارهگی و بیتابی
لَعلِ جویایِ جرعهیِ آبی
لبِمان سوخت مثلِ دلبرمان
چوبِ طعنه نشست بر سرمان
کاروانی شدیم آواره
از غمِ عشقِ یار بیچاره
تنِمان سُست لیک محکم گام
بینشان و غریبه و گمنام
تشنهلب خونجگر قدمبهقدم
گام برداشتیم سویِ حرم
ذکرِ ما هر قدم به شیون و شین
شد به وَاللّه جان فدایِ حسین
با لبِ خشک کربلا دیدیم
خَم شدیم و غبار بوسیدیم
وَ دو گنبد طلا که شد ظاهر
اشک بر رویِ گونه شد حاضر
کفُّالعبّاس و تَلّی از غربت
اشک و احساس و عطری از تربت
حال یادِ عزیزِ همسفرم
در دیارِ غریب دربهدرم
آمده یاحسین بیمارت
دل سپرده به تو گرفتارت
هستیام شاه نذرِ دیدنِ تو
اشکِ چشمِ من و خریدنِ تو
یاحسینِ ابنِ فاطمه لبّیک
تشنهیِ آبِ علقمه لبّیک
📄در راه نجف
#مثنوی #کربلا #خاطرات #امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@sehreashk110
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی وفات شهادت گونهیِ حضرت سکینه سلام اللّه علیها
بابا چقدر روضه برایِ تو خواندهام
ماندم چه شد که بعدِ تو من زنده ماندهام ؟!
یادم نمیرود که در آن عصرِ هولناک
پیشِ دو پایِ اسبِ تو افتادهام به خاک
طعمِ نوازشِ پدریات چشیدهام
خون رویِ یالِ اسبِ وفادار دیدهام
بر رویِ نیزه دیده سرت نوحههایِ ما
مکشوفه بوده روضهیِ اُنظُر رُئوُسَناٰ
رفتی و شعله در حرمت پا گذاشته
شلّاقها به رویِ تنم جا گذاشته
بر رویِ نیزه طُرِّهیِ مویِ سرِ تو سوخت
روبند و روسری و پَرِ دخترِ تو سوخت
با دستِ بسته پایِ برهنه به پایِ سر
با قاتلِ عمو و پدر رفتهام سفر
در شام و کوفه روضهیِ گودال پا گرفت
سیلی رسید و گوشِ رقیّه هوا گرفت
باور نکن ولی به سراغِ من آمدند
باور نکن ولی به سکینه لگد زدند
خاکیست چادرِ نوهیِ فاطمه هنوز
چشمِ امیدِ من به سویِ علقمه هنوز
شاید عمو بیاید و آرامتر شوم
با شاهزاده اکبرِ تو همسفر شوم
شاید زبان گرفت گلِ دامنِ رباب
یکبار وقتِ تشنه شدن گفت آب آب
دادم به سینه وعده که دلشاد میشود
قاسم به پیشِ چشمِ تو داماد میشود
ذکرِ لبِ سکینه شده بیکفن حسین
عَجِّل علیٰ ظُهوُرِکَ یابنَالحسن حسین
#مثنوی #وفات_شهادت_گونه #حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@sehreashk110