رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
پیشتر در یادداشتی در همین کانال خدمت مخاطبین محترم عرض شد که سوریه پس از اسد تبدیل به یوگسلاوی خاورمیانه خواهد شد. گروههای بیرون از معارضه از کردها تا دروزیها و نیز نیروهای احمدالعوده در درعا وضع خودمختار دارند؛ از سوی دیگر علویان ناحیه ساحل سوریه هم که عمدتا افسران جدا شده از ساختار پیشین هستند در آنجا مستقرند و در طول این سه ماه به تناوب حرکتهای ایذایی از خود بروز دادهاند که مهمترین آن در روزهای اخیر و پس از تشکیل نیروی "سپر ساحلی" و نیز "شورای نظامی" در مناطق علوی نشین لاذقیه و طرطوس است. به نظر میرسد این گروهها بوسیله روسیه برای ایجاد حریم پیرامون پایگاهای نظامی و بوسیله افسران علوی نزدیک به سهیلحسن همچون "مقداد فتحیه" و "غیاث دلّا" شکل گرفته است. البته برخی روایات حضور نیروهای "کتائب اولیایحق" بعنوان یک گروه تازه تاسیس نزدیک به ایران در درگیریهای غرب سوریه را تایید میکند.
آنچه پیداست سوریه یک کشور مصنوعی است که از دل تجزیه عثمانی پدید آمدهاست. جامعهای که فاقد وحدت قومیتی میباشد و تنها به زور ارتش قدرتمند توان وحدت دارد؛ ارتشی که پس از ۱۵ سال جنگ داخلی در پایان ۲۰۲۴ به فروپاشی ساختاری و حتی تجهیزاتی رسید. نقش ارتش در تکوین سوریه را میتوان با نقش ارتش در پاکستان و یا میانمار مقایسه کرد؛ جوامع چند قومیتی که تنها بوسیله ساختار ارتش توان باقی ماندن در ید کشور واحد را دارند. ازینرو تکوین ناسیونالیسم سوری از مبارزات دهه ۱۹۲۰ تاکنون مبتنی بر ناسیونالیسم تهاجمی عربی بوده است. از مبارزات "سلطانالاطرش" دروزی در قیام عربی ۱۹۲۵ تا "ادیب شیشکلی" کُردتبار در دهه ۱۹۵۰ و نیز "حافظ اسد" علوی در دهه ۱۹۷۰ مبتنی بر همین امر بود. این ناسيوناليسم تهاجمی تنها با سرکوب اقوام در داخل و نیز اتحاد با مصر، تشکیل اتحادیه عرب و نیز سیاست تهاجمی در قبال لبنان و اسراییل تحقق مییافت؛ چیزی که احمدالشرع فاقد آن است به این معنا که وارث یک ارتش فروپاشیده است و در درازمدت نه توان سرکوب طولانیمدت اقلیتها را دارد و نه در برابر همسایگان دارای توان تمشیت امور میباشد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
ساعاتی پیش "انور قرقاش" مشاور سیاستخارجی رییس امارات به تهران سفر کرد؛ آنچه که از فحوای کلام رسانهها به چشم میخورد این است که وی حامل نامهای از ترامپ برای رهبر ایران است. این دومین پیامی است که در یک ماه گذشته از سوی امریکا بوسیله واسطههای جهانی و منطقهای به ایران ابلاغ میشود. پیام نخست از سمت سرگئی لاوروف به ایران داده شد؛ پیام ضعیفی که عباس عراقچی با پیشنهاد وی برای مذاکره ذیل چارچوب آن مخالفت کرد و به فاصله چند روز بعد حتی میخاییل اولیانوف دیپلمات روس نیز ورود مذاکرات آتی به حوزه فناوری موشکی و متحدین منطقهای ایران را موضعی ناسالم از سوی امریکا خواند.
حال دومین پیام نیز بعنوان نامهای خطاب به رهبری از سمت ترامپ به ایران آمد. آنچه پیداست با توجه به وزن واسطه میتوان محتوای آن را فهمید. با توجه به مقام واسطه برای چنین پیام مهمی میتوان متوجه شد که محتوای پیام مورد تایید واسطه نیست و از سوی دیگر واسطه هم امیدی به پذیرش این پیام ندارد. از سوی دیگر لابی امارات در امریکا (یوانی) از اصلیترین مخالفان توافق بین ایران و غرب میباشد و امارات چندان علاقهای به بهبود روابط تهران و واشنگتن ندارد. انتخاب امارات برای این واسطه از یکسو ناشی از تبدیل ابوظبی به تکیهگاه سیاست خارجی روسیه پوتین و امریکای ترامپ در آسیای غربی است و از سوی دیگر برآیند موضع نزدیک ترامپ به مقامات اماراتی است چیزی که نسبت به واسطهگری قطر یا عمان و حتی عربستان کمتر وجود دارد.
حال با توجه به سخنرانی رهبری همزمان با ارسال نامه فوق دو سناریوی محتمل وجود دارد؛ نخست ارسال پیام سوم به ایران از موضعی همسوتر و دیگری امکان بمباران تاسیسات اتمی ایران که ضمن محتمل بودن هر دو گزینه، ارسال پیام جدیدتر از سوی ترامپ را محتملتر میدانم.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
انتخابات پارلمانی ۲۰۲۵ در آلمان بیش از هر چیز برآیند بحران رکود آلمان در دو سال گذشته است. اگر مرکل در ۲۰۰۸ با تقویت تقاضا باعث عبور آلمان از بحران رکود شد؛ در سال ۲۰۲۵ تولید ناخالص آلمان برای دومین سال متوالی کاهش یافته و این کشور در حال حاضر دارای کمترین رشد اقتصادی بین هفت کشور صنعتی است؛ در نتیجه انتخابات کنونی را باید تالی این بحران دانست.
ائتلاف دمکرات مسیحی و سوسیال مسیحی، به رهبری "فردریش مرتس" با کسب ۲۰۸ کرسی بوندستاگ بعد از سه سال مجددا به اریکه قدرت بازگشت. شعارهای مرتس در این انتخابات بیانگر "چرخش به راست" در برنامههای اقتصادی و سیاسی بود. مقرراتزدایی در اقتصاد، سیاست علیه مهاجران غیرقانونی و در عرصه سیاسی هم شعار "به اوج رساندن آلمان" و "تقویت ارتش" مهمترین سیاستهای اعلامی مرتس همزمان با بحران روابط اروپا و امریکا و از سوی دیگر تقابل آلمان و روسیه است. این چرخش به راست در زمانیکه روابط خوب آلمان با امریکا و روسیه رو به نزول است به معنی همسویی بیشتر آلمان با چین در سالهای آینده است با کنار رفتن احتمالی "آنالنا باربئوک" گزینه حزب سبز از وزارتخارجه به نظر میرسد که مرتس به بهبود روابط با چین علاقهمند باشد. راهی که بریتانیا و فرانسه نیز همزمان با روی کار آمدن ترامپ ناگزیر به انجام آن هستند.
با توجه به تضعیف شدید احزاب معتدل مانند سوسیال دمکرات(SPD)، دمکراتیک آزاد(FDP) و پیروزی دمکرات مسیحی با شعارهای رادیکال راست به نظر میرسد که این وضعیت رادیکال، محصول بحران رکود باشد. در عوض احزاب اولترا همچون آلترناتیو(Afd) و حزب چپ رشد خوبی داشتند و حتی آلترناتیو بعنوان حزب دوم پشت سر دمکرات مسیحی قرار گرفت. با این وجود مرتس ترجیح میدهد تا دولت ائتلافی را با کمک سوسیال دمکراتها تاسیس کند؛ هرچند که سوسیالدمکراتها عملا بزرگترین شکست تاریخ خود را متحمل شدند.
از دیگر نکات جالب حدنصاب مشارکت ۸۲ درصدی بود که تا سالها چنین آماری از مشارکت سابقه نداشت. به نظر میرسد با پایان عصر سیاستگریزی و فرهنگ فراماتریالیسم و نیز همزمان با بحرانهای اقتصادی، سیاست مجددا به متن زندگی انسان اروپایی بازگشتهاست و این همزمان با رشد احزاب رادیکال چپ و راست در شرایط بحران اقتصادی میباشد؛ چنانچه دو حزب "چپ" و "آلترناتیو" بعنوان احزاب رادیکال بیشترین آرا را از کسانی گرفتند که در ادوار گذشته در انتخابات شرکت نمیکردند.
علاوه بر آلترناتیو، احزاب رادیکال چپ هم رشد رای بالایی داشتند. حزب چپ علیرغم شکستهایی که طی سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۲۱ کسب کرد؛ در انتخابات اخیر رشد خوبی داشت و توانست ۶۴ کرسی را از آن خود کند. سیاستهای چپ اقتصادی، افزایش مالیات، گسترش خدمات اجتماعی در کنار موضع منتقدانه در قبال روسیه امّهات آموزه این حزب را تشکیل میدهد. از سال ۲۰۲۴ اتحاد "زارا واگنکنشت" از این حزب منشعب شد. این جریان نماد چپ محافظهکار است و کادر ریاست آن عمدتا از مهاجرین مسلمان تشکیل شده است. "زارا واگنکنشت" و "شروین حقشنو" از ایرانیتباران مقیم آلمان از رهبران این جریان هستند که البته نتوانستند در این انتخابات موفق به جذب کرسی شوند.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
آنچه در تعارض میان امریکا و گروه انصارالله در یمن میبینیم دارای دو لبه است:
نخست این تعارض جزیی از تعارض ایران و امریکا محسوب میشود. امریکا قصد دارد تا با از بین بردن اهرم فشار ایران بر روی تنگه راهبردی بابالمندب با از دور خارج کردن یکی از نمادهای قدرت منطقهای ایران، ایران را وادار به ورود به توافقی با موازین خود بنماید. چنانچه در نامه ترامپ به مقامات عالیرتبه ایران بر لزوم امضای توافق جدید تا دو ماه دیگر تاکید شدهاست؛ در این میان اروپا هم با وجود تعارضات شدید با واشنگتن همچنان تعارض با ایران را به مثابه مخرج مشترک خود با ترامپ میبیند.
از سوی دیکر پرونده یمن نقطه اشتراک ترامپ و نتانیاهو است. با آغاز مجدد درگیری در نوار غزه به نظر میرسد که حمله امریکا به یمن در راستای تقسیم کار میان نتانیاهو و ترامپ باشد. در این میان حملات موشکی انصارالله به سرزمینهای اشغالی پاسخی در راستای مقابله با جداسازی دو جبهه نبرد است.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
از سال ۱۳۹۵ تا کنون رضا پهلوی سعی داشته تا خود را بعنوان بدیل نظام سیاسی مطرح کند؛ درحالیکه تا پایان دهه ۱۳۸۰ کسی او را بعنوان بدیل نظام حاکم جدی نمیگرفت. آغاز دور جدید فعالیت او از شورای ملی ایران در سال ۱۳۹۲ و همزمان با تغییر ریلگذاری حاکمیتی جمهوری اسلامی در جهت مذاکره با غرب بود؛ الگویی که قرار بود مدلی از اپوزیسیون بشار اسد و گروه "برهان غلیون" در سالهای آغازین بحران سوریه باشد و حتی بخشی از جنبش سبز و گروههای قومیتی نیز با آن موتلف شدند؛ ولی اوج پروژه رضا پهلوی از سال ۱۳۹۷ همزمان با تاسیس اندیشکده ققنوس آغاز شد. پس از آن بود که وی با اتکای جدی به تلویزیون منوتو در ایجاد برندی نو از خود تلاش کرد. برای اولین بار پروژه منوتو با اتکا به تصاویر آرشیو صداوسیما سعی در ایجاد یک نوستالژی دلانگیز از دهه ۱۳۵۰ داشت؛ جامعهای که ۷۰درصد جمعیت آن در روستاها فاقد امکانات بهداشتی اولیه بود حال با نمایش چند خیابان شمالی تهران در دهه ۱۳۵۰ قرار بود تا تصویر رویایی آن هم در بحبوحه تشدید تحریمها برای جامعه ایران نشان دهد. برآمدن پهلوی از سال ۱۳۹۲ را پروژهای از داخل میبینم؛ چنانچه از پایان دهه ۱۳۸۰ پارادایم اصلی مطبوعاتی اصلاحطلبان از روشنفکری دینی به اندیشه ایرانشهری رسید؛ این پروژه بوسیله نشریه مهرنامه اجرا شد و از میانه دهه ۱۳۹۰ این گفتمان از مرحله نخبگان به درون جامعه آمد تا جاییکه تجمع آبانماه ۹۵ در پاسارگاد و در پس آن برجستهسازی پهلوی از سال ۱۳۹۶ و آغاز پروژه ققنوس حائز اهمیت است.
از آنچه که امروز میبینیم میتوان فهمید برجسته شدن کارت پهلوی نسبت مستقیمی با پوستاندازی الیگارشی داخلی دارد. الیگارشی که از سالهای دهه ۱۳۷۰ و واگذاری شرکتهای دولتی و سپس خصوصیسازی در دهه ۱۳۸۰ صاحب صنایع مادر، معادن، بانکهای خصوصی و گلوگاههای اقتصادی شد حال با برجستهسازی پهلوی برای خود آینده سیاسی جدید تعریف میکند. برجسته شدن گفتمان ایرانشهری از نشریات نزدیک به اتاق بازرگانی و حلقه نیاوران در دهه ۱۳۸۰ آغاز این پروژه بود و در کنار آن ایجاد نوستالژی پهلوی از مستند "تهران-قاهره" در شبکه منوتو در سال ۱۳۹۱ به موازات این پروژه در حال رخدادن بود. نکته مهم در شناخت این مستندها استفاده از آرشیو صداوسیما در این مستندهاست. جالب اینکه سازنده برخی از مستندهای تاریخی شبکه منوتو ، "علی حمید" مستندسازی بود که تا چند سال قبل در موسسه روایت فتح مشغول بکار بود.
در حال حاضر از مهدی نصیری عضو سابق بیترهبری، نادر فتورهچی فعال سابق چپ که بعد از خروج از زندان رویه دیگری در پیش گرفت، چندین و چند بازیگر صادراتی به لسآنجلس در کنار چند صد صفحه اینستاگرامی در حال برجستهسازی "پهلویسم" هستند؛ تا جاییکه گستره تبلیغ پهلویسم به سریالهای شبکه خانگی در بستر فیلیمو نیز کشیدهشدهاست. با توجه به ارتباطات داخل میتوان فهمید که گزینه پهلوی بیش از آنکه آلترناتیو غرب برای ایران باشد آلترناتیو الیگارشی داخلی برای پوستاندازی است. فردی مثل رضا پهلوی هیچگاه ارتباطات مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون و مریم رجوی را با سیاستمداران غربی نداشتهاست و شبکه حامی وی از الیگارشهای داخلی تامین مالی میشود؛ لذا "پهلویسم" اسم رمز پوستاندازی الیگارشی داخلی میباشد؛ چنانچه هویت امروز رضا پهلوی بقای شبکه بروکراسی، بانکداران و سرمایهداران ولی با پوستاندازی و عبور از اسلام است.
پیشدرآمد این گذار تغییرات فرهنگی و اقتصادی در داخل میباشد؛ شوکهای متعدد اقتصادی علاوه بر سودآوری برای الیگارشی حاکم، زمینهساز روانی برای شورش اجتماعی و تغییرات سیاسی مدنظر الیگارشی را ایجاد میکند. بدنه تغییرات نئولیبرالی از سوی کارشناسان سازمان برنامه، حلقه دانشکده اقتصاد شریف و مرکز پژوهشهای مجلس انجام میشود. در کنار تغییرات اقتصادی، تغییرات فرهنگی نیز پیشنیاز گذار مدنظر الیگارشهاست. عبور از شریعت در عرصه عمومی، فرهنگ مصرفی اینستاگرام، صفویسازی هویت اجتماعی که در افغانستیزی، تُرکستیزی و عربستیزی دیده میشود؛ انقلاب جنسی بویژه در نسل زد و تغییرات دو دهه اخیر در مناسک دینی(برجسته شدن گفتمان برائتی) جزئی از تغییرات فرهنگی است که در راستای پوستاندازی و چرخش به راست در جمهوری اسلامی دیده میشود.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
جنگ و تونل( قسمت ۱ از ۲)
یکی از مهمترین ابداعات بشر حفر کانال های زیرزمینی برای دستیابی به منابع زیرزمین است. با توجه به دوران ذوب فلزات، بشر توانست با استفاده از وسایل تیزی که میساخت در عمق زمین تونلها و چاههایی برای حفاظت از خود و انبار کردن مواد غذایی بوجود آورد. به تدریج ساخت تونل و چاه برای بهره گیری از آبهای زیر زمینی و بهره گیری از معادن نیز استفاده شد. آنچه در یادداشت زیر میخوانیم ابتدا بیان تاریخچه ای از نقش حفر تونلها در جنگهای مهم تاریخ است که در پایان به نقش حفر تونل در مقطعی از «جنگ ایران و عراق» و نیز جنگ اخیر غزه در دوران معاصر خواهیم پرداخت.
یونانیان بعنوان قومی که برای نخستین بار با حفر درون زمین به معادن دست پیدا کردند. به تدریج حفر زمین را در خدمت اهداف نظامی قرار دادند. نخستین زمینه های حفر زمین جهت برداشت معادن در معدن لوریون در جنوب آتن بود تا جاییکه برخی تاریخ معدن کاوی در یونان را به قرن 6 پیش از میلاد نسبت میدهند. از سوی دیگر در ایران هم حفر تونل برای دسترسی به منابع آبی زیرزمین انجام میشد. چاههای افقی که با چشمه های زیر کوه دسترسی داشت میتوانست با توجه به بیابانی بودن اقلیم ایران راه مطمئنی برای رسیدن به آب سالم جهت کشاورزی و نوشیدن باشد. البته بتدریج فن حفر تونل در خدمت نظامیگری نیز قرار گرفت. هخامنشیان پادشاهان باستانی ایران از فن حفر قنات علاوه بر توسعه منابع آبی و کشاورزی برای اهداف جنگی نیز استفاده میکردند. پولیبیوس مورخ یونانی که در قرن دوم پیش از میلاد مسیح میزیست به فن حفر تونل آبی(قنات) بوسیله ایرانیان در عصر هخامنشیان اشاره کرده است.
از سوی دیگر از مهمترین ابتکارات مقدونیان و سپس رومیان در جنگهای عصر باستان بهره گیری از حفر تونل بود، آنان فن حفر تونل را از معدنکاران یونانی آموختند و آن را در خدمت دکترین جنگی خود قرار دادند. طی جنگهایی که در قرن دوم میلادی بین فیلیپ پنجم مقدونی با مردم پریناسوس انجام شد، فیلیپ با بهره گیری از فن حفر تونل باعث شکسته شدن محاصره پریناسوس و تصرف آن شد. بعدها در جنگهای بین پارتیان و سلوکیان(نوادگان اسکندر مقدونی) در ایران نیز این فن بکار گرفته شد. بطور مثال در جنگی که در شهر سرینکس (ساری کنونی) در شمال ایران انجام شد؛ آنتیوخوس به مدد حفر تونل توانست پارتیان را از سرینکس براند. در یکی از مهمترین جنگها بین ایران و روم که در قرن سوم میلادی رخ داد؛ شاپور اول پادشاه ایرانی در جنگی که در سال 256 میلادی رخ داد توانست با تکنیک حفر تونل قلعه دورایوروپوس که اکنون در نزدیکی شهر صالحیه در دیرالزور سوریه است را به تصرف درآورد. البته در کنار تکیک حفر تونل، تکنیکهایی هم برای مقابله با آن اندیشیده میشد. سوزاندن گورگرد و زغال به مثابه شکل قدیمی از حمله شیمیایی در برابر تاکتیک حفر تونل مطرح بود. در قرون بعدی با تلفیق صنعت باروت در چین با تجربیات ایرانی و رومی در زمینه حفر تونل، نخستین بمبگذاریهای زیرزمینی هم انجام شد؛ بعدها در جنگهای داخلی امریکا در قرن 19 و حتی جنگهای اول و دوم جهانی این روش بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
در گذشته با توجه به اینکه حفر تونل احتیاج به پیش نیاز سنگین مهندسی داشت؛ این امکان بیشتر در اختیار ارتشهای ملی بود که بتوانند با استفاده از فنون مهندسی حفر تونل، آن را در خدمت منافع نظامی خود قرار دهند. در دوران جنگ سرد با توجه به رشد گروههای گریز از مرکز و جنبشهای آزادیبخش در سراسر جهان و از سوی دیگر توسعه فناوری حفر تونل به تدریج این فنون بدست گروههای غیردولتی نیز رسید. مهمترین آوردگاه حفر تونل نظامی در جنگ ویتنام بود که با ابتکار ژنرال جیاپ وزیر دفاع ویتنام که از شخصیتهای محبوب جوانان جهان در دوران جنگ سرد بود. این روش بکار گرفته شد. تلفیقی از استتار جنگلی با تونلسازی در مناطق صعب العبور باعث شد تا در جنگ چندین ساله سرانجام امریکا مجبور به فرار از ویتنام بشود. راهکاری که در همان دوره جنگ سرد در جنگهای داخلی لبنان نیز بکار گرفته شد. تونلهایی که از زمان جنگ داخلی لبنان تا کنون حفر شده است، امروزه شبکه ای از ارتباطات زیرزمینی را برای گروههای مسلح ساکن در لبنان ایجاد کرده است.
ادامه در پست بعدی...
✅@Seidnima70