رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در سالگرد هفتم اکتبر ۲۰۲۳ مهمترین پرسش این است که زمینههای پدیدآمدن عملیات طوفان الاقصی چه بود؟ چه جیزی باعث شد اسراییل از فعالیت شاخه نظامی حماس در غزه غفلت کند؟ آیا یک گروه مسلح محصور به تنهایی توان انجام چنین عملیات مهمی را دارد؟ و سوالاتی از این دست... .
نتانیاهو پس از شکست دولت ائتلافی لاپید و بنت در پایان دسامبر ۲۰۲۲ برای بار سوم به نخست وزیری رسید و سعی داشت تا با محور تمیم-بایدن که حامی مشارکت حماس برای تشکیل دولت فلسطینی بودند تعارضی نداشته باشد. تنها دغدغه امنیتی او غیر از برنامه هستهای تهران، گروههای تازه تاسیس مقاومت در کرانهباختری و تحرکات جهاد اسلامی در نوار غزه بود. ابتدا در ماه مه ۲۰۲۳ پس از مرگ خضر عدنان در زندانهای اسراییل زد و خورد نظامی بین گردانهای قدس شاخه نظامی جهاد اسلامی و اسراییل انجام شد. اسراییل ذیل عملیات سپر و پیکان در ماه مه ۲۰۲۳ چند تن از فرماندهان ارشد گردانهای قدس همچون جهاد غنام، ایاد الحسنی، علی غالی، طارق عزالدین و ... را ترور کرد که این ضربه بزرگی به سرایالقدس ۵ ماه پیش از هفتم اکتبر بود. در چنین شرایطی اسراییل با فراغ بال از غزه پرونده کرانه باختری را جلو برد و با تهاجم به نابلس و جنین در جولای ۲۰۲۳ در پی تهاجم به گروههای تازه تاسیس استشهادی در کرانه باختری بود و سپس به کمک ماجد فرج(رییس دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان) و ویلیام برنز(رییس سیا) میخواست تا با این گروهها مقابله کند.
ولی داستان به خوشی برای نتانیاهو تمام نشد.در چنین شرایطی یحیی السنوار بوسیله اصل غافلگیری توانست یک عملیات بزرگ را انجام دهد که عمیقا معتقدم عملیات به این مهمی اندازهای فراتر از یک گروه مسلح کوچک و تحت حصر دارد و بدون مشارکت کشورهای دیگر ممکن نیست. با توجه به متضرر شدن ایران، چین و روسیه از راهروی هندوعربی(IMEC) و اتصال هند از طریق اعراب به اسراییل، نقش داشتن این سه کشور در این عملیات آن هم در پنجاه سالگی جنگ ۱۹۷۳ یک فرضیه جدی است که ازینرو حتی برخی رسانههای داخلی از نقش سردار محمدرضا زاهدی در طراحی هفتم اکتبر خبر دادند. هفتم اکتبر با وجود بحران نسلکشی در غزه علاوه بر ایجاد بحران امنیتی فرسایشی در اسراییل، تشکیل و شناسایی دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ را تسریع بخشید. چنانچه امروز حتی کشورهای اروپایی در حال به رسمیت شناختن دولت فلسطین هستند. این عملیات باعث شد تا مسئله وطن فلسطینی بیش از پیش مورد تاکید دولتهای حهان قرار بگیرد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در روزهای گذشته خبری مبنی بر برکناری "امیر سیاح" از معاونت وزیر اقتصاد و رییس هیئت مقرراتزدایی منتشر شد. سیاح را افکار عمومی با مقرراتزدایی و مجوزهای کسبوکار در سالهای اخیر میشناسند. وی از جوانان موسوم به گام دومی بود که بنمایه فکری او در جهت زدودن امر بروکراسی از نظام سیاسی ایران میباشد. هاشمیرفسنجانی در دهه ۱۳۷۰ و محمود احمدینژاد در دهه ۱۳۹۰ به ادغام وزارتخانهها در جهت کوچکسازی دولت، بروکراسیزدایی و در عوض سپردن امور حاکمیتی به بخش خصوصی مبادرت کردند. این سیاستها در طول سالهای اخیر با نام مردمیسازی و با اسم رمز "بذارید مردم خودشون..." وارد اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی شد.
پیشفرض مردمیسازی این است که دولت یک شر ضرور در گذشته بوده که امروز نیازی به آن نیست. این تفکر از این جهت غلط است که در واقع دولت مهمترین اختراع بشر برای بسط تمدن بودهاست. تمامی آثار بزرگ فرهنگی و هنری تاریخ جهان نه بوسیله عرضه و تقاضا بلکه در "دربار" و به سفارش نهاد سیاسی تدوین شدهاست. آثار معماری محیرالعقول در تاریخ از اهرام مصر تا باغهای بابل نه بوسیله نهاد بازار بلکه بوسیله دولت پدید آمدهاست؛ ازینرو قوام و بسط تمدنها وابسته به نهاد دولت بوده است. متاسفانه جوانان مومن انقلابی و گروه موسوم به عدالتخواهان بدون مطالعه تاریخ و درک مفهوم دولت آن هم در منطقه غرب آسیا همواره بر مقرراتزدایی و بازارسپاری تکیه کردهاند. بطور مثال امیر سیاح فراتر از برنامه آزادسازی در طول سالهای اخیر خواستار تغییر قانون کار و حتی خلع ید نقش حداقلی اصناف کارگری در فرآیند تعیین دستمزد بود.
نتیجه ایدههای دولتزدایی در ابتدای قرن ۱۴۰۰ و در دوران تصدی جوانان انقلابی، تورم بیسابقه در اردیبهشت ۱۴۰۱ و پس از حذف ارز ترجیحی بود. مجموعه سیاستهایی که به آزادسازی نرخ ارز، رسیدن دلار به قیمت ۵۰ تومان، گرانسازی قوت غالب جامعه و تورم ۶۰درصدی انجامید؛ همه و همه با شعار عدالت و حذف رانت انجام شد. از همین رو گروه عدالتخواهان در طول این سالها عملا تبدیل به سربازان متعصب جبهه نئولیبرالیسم، مقرراتزدایی و تجویزهای بانک جهانی شدند. نتیجه مقرراتزدایی و آزادسازی را امروز در اقتصادهای ورشکسته پاکستان و مصر با ۴۰ سال اجرای دستورات بانک جهانی و در سطح بالاتر دولت لبنان در غرب آسیا میبینیم. هاییتی در امریکای لاتین نیز نمونه اعلای برنامههای آزادسازی، مقرراتزدایی، کوچکسازی دولت و افزایش تولید میباشد. کشوری که تولیدات پوشاک آن سرآمد است ولی بهرهمندان از این تولید زیاد تنها شرکتهای چندملیتی هستند.
از سوی دیگر عدم مطالعه تاریخ باعث میشود که ضرورت وجود بروکراسی آن هم در جامعه پربحران ایران وسط تحولات غرب آسیا نادیده گرفته شود. بروکراسی کنونی پاسخی به بحران نهاد بازار در سالهای پس از مشروطه، بین ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۹ بود. بحران بازار به قحطی بزرگ انجامید و بروکراسی کنونی پاسخی به بحران بازار است. حال از بین بردن و تحلیل رفتن این بروکراسی در طول یک دهه اخیر با اسامی همچون مقرراتزدایی، آزادسازی، کوچکسازی و مردمیسازی، جامعه ایران را دچار بحران ساخته است. بحرانهای اجتماعی و فرهنگی کنونی بیش از هر چیز برآیند سیاست بازارسپاری و کوچکسازی دولت در سالهای اخیر است. مسیر مقرراتزدایی چنانچه در بالا گفته شد پیشتر بوسیله کشورهایی چون پاکستان، مصر و هاییتی پیموده شدهاست و ایران در صورت ادامه اجرای این سیاستها سرنوشت بهتری نخواهد داشت.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
یکی از پرسشهای مهم در رابطه با جنگ غزه این است که آیا اسراییل چنانچه در تبلیغات عمومی میگوید شاخه نظامی حماس در غزه را نابود کرده است؟
جواب نگارنده به این پرسش "خیر" است. اسراییل و امریکا در مورد غزه پس از جنگ، دو اختلاف عمده داشتند. اسراییل میخواست تا به کمک امارات "محمد دحلان" را به ریاست غزه برساند که این ذیل طرح کوشنر برای غزه عنوان میشد؛ طرحی که علاوه بر مسئله امنیتی باعث تقویت نقش اسراییل در تامین گاز اروپا در آینده خواهد شد. طرح دیگر نیز بوسیله بایدن و اردن مطرح شده و آن اداره غزه بوسیله محمود عباس است؛ چیزی که نتانیاهو تمایلی به آن ندارد.
حال صحبت اینجاست که اگر شبکه حماس در غزه سقوط کرده است و جز بقایایی از این گروه نمانده است؛ چرا اسراییل ترتیبات امنیتی مدنظر خود در غزه را اجرایی نمیکند و چرا محمد دحلان را برای اداره غزه از ابوظبی فرانمیخواند؟ و یا چرا حاکم نظامی اسراییلی موقت برای نوار غزه همچون نقش پل برمر در عراق تعیین نمیکند. این مهمترین دلیل برای دروغ بودن نابودی حماس در غزه است.
البته اسراییل در حال حاضر در محور نتصاریم و فیلادلفیا حضور جدی دارد ولی اسقاط کنترل حماس در غزه واقعیت ندارد. از سوی دیگر اگر تهاجمات اسراییل به مناطق مختلف غزه در یکسال اخیر به معنی سقوط حماس بود حملات مجدد به جبالیا و یا خانیونس معنی نداشت که این به معنی صحت خبر بازسازی بخشی از توان حماس با کاهش تهاجمات و عقبنشینیهای ارتش اسراییل است.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
جدای از مفهوم الهیاتی "حزبالله" در ادبیات مذهبی، جریانات سیاسی متعددی در تاریخ منطقه ما نام خود را حزبالله گذاشتهاند. نخستین جریان سیاسی که این نام را برخود گذاشت جنبش حزبالله به سرکردگی "حاجی صاحب تورنگزایی" (صاحب عکس بالا)بود. جنبش حاجیصاحب چه بسا نخستین نمونه از شکلگیری ناسیونالیسم پشتون بود که بعدها بوسیله افرادی چون "فقیر ایپی" پی گرفته شد. تاسیس این جنبش نسبت مستقیمی با خط دورند داشت که مناطق پشتون نشین را از هم جدا میکرد حزبالله در سال ۱۹۰۰ میلادی پنج سال پیش از تاسیس مسلملیگ ایجاد شد. گفتنی است ناسیونالیسم پشتون تا پیش از استقلال هند، خود را متحد حزبکنگرهملی و مهاتماگاندی تعریف میکرد.
در دهه ۱۳۴۰ و پس از سرکوب اعضای حزب ملل اسلامی ایران که تحت تاثیر جریان حزبالدعوه در عراق بودند. ابوشریف از اعضای این حزب، بقایای آن را در سال ۱۳۴۶ تحت عنوان گروه حزبالله متشکل کرد. پس از انقلاب، سپاه پاسداران از دل حزبالله ابوشریف متولد شد. فرماندهان اولیه سپاه مانند عباس دوزدوزانی،ابوشریف و جواد منصوری جزو حلقه حزبالله و پیش از آن حزب ملل اسلامی بودند.
پس از انقلاب نیز نام حزبالله بر روی جریانات سیاسی متعددی در غرب آسیا گذاشته شد. حزبالله لبنان مهمترین این جریانات بود که در حال حاضر قویترین بازیگر غیردولتی در جهان محسوب میشود و نقش مهمی در شکلگیری لبنان کنونی پس از قرارداد طائف داشت. علاوه بر این حزبالله ترکیه در مناطق کردنشین دیاربکر و حزبالله جزیره(عربستان) در مناطق شیعهنشین از جمله جریانات دیگری بودند که نام خود را حزبالله گذاشتند.
✅@Seidnima70
نقد فیلم "سرب" ساخته مسعود کیمیایی به قلم بنده:
https://filmshenakht.ir/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%be%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%da%af%d9%84%d9%88%d9%84%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d8%b1%d8%a8%db%8c/
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در تفاوت واکنش افکار عمومی جهان نسبت به وقایع غزه و وقایع لبنان در یک سال گذشته یک نکته حائز اهمیت است.
علیرغم نفوذ صهیونیسم، رسانههای چپ جهانی همسو با لابی گسترده قطر که در دو دهه اخیر در جهان فعال بودهاست در برجستهسازی مسئله غزه ایفای نقش کردند. حضور حماس در غزه به همراه حضور گروههای مسلح در صحرای سینا با کارکرد جهانی قطر بعنوان یک قدرت نوظهور با ارکان پستمدرن قدرت بسیار حائز اهمیت میباشد. حتی برگزاری جام جهانی در قطر، داشتن قویترین رسانه جهان عرب (الجزیره) و یا جشنوارههای هنری و فرهنگی ذیل همین کارکرد جدید قطر میگنجد. کارکردی که باعث شده تا لابی چپ جهانی تحت عنوان جنبش ضدجنگ غزه حتی تا مراکز دانشگاهی امریکا و یا سلبریتیهایی همچون گرتا تونبرگ برسد. ولی این لابی تبلیغاتی با وجود ظهور زیاد در جلوگیری از جنایات اسراییل در غزه موثر نبود.
ولی در مورد لبنان اوضاع پیچیدهتر است. حزبالله لبنان نه مانند حماس گروگانهای اسرائیل را در اختیار دارد و نه لابی رسانهای چپ جهانی پشتیبان آن است و نه شخصیتهای تاثیرگذار نسبت به حوادث رخ داده در آن موضع میگیرند. کشته شدن ۲ هزار نفر در سه روز نخست تهاجم هوایی اسراییل به جنوب لبنان که رقمی همسنگ تلفات جنگ ۲۰۰۶ در ۳۳ روز بود؛ نشان از وخیمتر بودن اوضاع لبنان حتی نسبت به وضعیت غزه دارد. چنانچه در یکسال گذشته علیرغم ارتکاب نسلکشی در غزه هیچگاه شاهد استفاده از بمب سنگرشکن در منطقه شهری و یا منع ورود آمبولانس به منطقه حمله شده در غزه نبودیم. از این رو شرایط لبنان بدلیل مارپیچ سکوت رسانه بسیار پیچیده تر است.
✅@Seidnima70