رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
ششمین انتخابات پارلمانی اقلیم کردستان عراق روز ۱۸ اکتبر برگزار شد و حزب دمکرات به رهبری نچیروان بارزانی با کسب ۳۹ کرسی، اتحادیه میهنی به رهبری بافل طالبانی با کسب ۲۳ کرسی، جنبش نسلنو با ۱۵ کرسی و اتحاد اسلامی با ۷ کرسی چهار حزب برتر بودند. انتخاباتی که پس از دو سال وقفه برگزار شد و با تغییراتی از جمله کاهش کرسیهای پارلمان اقلیم از ۱۱۱ به ۱۰۰ مواجه بود.
اهمیت انتخابات ۲۰۲۴ از این جهت است که در تقاطع بحرانهای اقلیم واقع شدهبود. از یکسو چالشهای روابط اقلیم با بغداد بر سر حقوق کارمندان و صادرات نفت به ترکیه باعث تضعیف هر چه بیشتر اقتصاد اقلیم شده است. علاوه براین رهبران نسل دوم اقلیم هم دچار روابط متعارضی هستند؛ از یکسو اختلافات بین لاهور شیخ جنگی و بافل طالبانی در سلیمانیه به انشعاب جبهه خلق از اتحادیه میهنی انجامید. از سوی دیگر در اربیل هم اختلافات نچیروان بارزانی و مسرور بارزانی ریشهدارتر شدهاست؛ بویژه اینکه دستگاه امنیتی اربیل با وجود ارتقای جایگاه مسرور به نخست وزیری هنوز دست تیم اوست. برخلاف رویه یک دهه پس از حمله امریکا که حزب دمکرات و اتحادیه میهنی با "فهرست کردستان" بشکل واحد در انتخابات اقلیم حاضر بودند؛ انتخابات ۲۰۲۴ جاییست که بسیاری از تضادهای اقلیم از جمله تعارضات اقتصادی و نیز تعارضات موجود در هیئت حاکمه اقلیم در اوج خود قرار دارد. این تعارضات پس از همهپرسی سال ۲۰۱۷ با روندی رو به رشد مواجه بودهاست.
بافل طالبانی در مصاحبههای قبل و بعد از انتخابات بر این نکته تاکید کرد که وقت آن رسیده تا حاکمیت در اقلیم دچار تغییرات عمده شود. آنچه پیداست با وجود اینکه فهرست وی نتوانست رتبه نخست انتخابات باشد؛ ولی با توجه به کاهش کرسی حزب دمکرات و کاهش کرسیهای اقلیتها وی توان ائتلاف علیه حزب دمکرات را دارد که البته تمام اینها بسته به قدرت مذاکره او با سایر جریانات میباشد. غیر از حزب اتحاد اسلامی و چند حزب اقلیت که روابط خوبی با حزب دمکرات دارند مابقی احزاب مهم دارای شکاف جدی با این حزب هستند. نسلنو که رهبر آن دوسال پیش از نچیروان در دادگاه فدرال شکایت کرد تا اتحادیه میهنی که معارض قدرت ۳۲ ساله حزب دمکرات بر اقلیم است؛ "علی همهصالح" و جریان "موقف" که از مخالفان بارزانی هستند و ... نمونهای از این جریانات هستند. البته تغییرات سیاسی در اقلیم با توجه به قدرت اقتصادی خانواده بارزانی و نیز مهرهچینی آنان در دستگاه امنیتی حزب دمکرات(پاراستن) و پیشمرگهها قطعا دارای اصطکاکهای فراوان خواهد بود.
ناگفته نماند که ستاره این انتخابات "شاسوار عبدالواحد" تاجر جوانی است که رهبری حزب نسلنو را بر عهده دارد که پیشتر درباره وی در این کانال صحبت شده بود(+). وی بعنوان یک بازرگان کُرد که در حوزه املاک فعال است شناخته میشود و تلویزیون NRT و شرکت نالیا از جمله مایملک اوست. وی در سال ۲۰۱۷ با ایجاد کارزاری علیه همهپرسی مشهور شد؛ و در سالهای بعد از جمله منتقدین حاکمیت اتحادیه میهنی در سلیمانیه بود که در سال ۲۰۱۹ دستگیر شد و پس از آزادی اینبار لبه انتقاد خود را علیه بارزانی فعال کرد. نقش اپوزیسیونی که در سالهای قبل برعهده جنبش گوران بود و با مرگ "نوشیروان مصطفی" این حزب بسیار ضعیف شد؛ حال بنظر میرسد این نقش به نسلنو رسیده است. فضای انتخابات به گونهایست که عبدالواحد میتواند بعنوان حزب سوم، تاجبخش انتخابات پارلمانی اقلیم باشد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
اخیرا "مرتضی مردیها" استاد فلسفه ایرانی که در دهه ۱۳۷۰ پای ثابت "صفحات اندیشه" مطبوعات کشور بود و سالهاست در امریکا زندگی میکند؛ در یادداشتی که در کانال تلگرام خود منتشر کرد (+)؛ دلیل رای دادن خود به ترامپ را اعتقاد ویرانگر حزب دموکرات به مبادی حقوق بشر در مقابله با حکومتهای خطرناکی چون روسیه، چین، کرهشمالی و ... که به زعم او دشمنان جهان لیبرال دمکراسی هستند، نام برد.
این نگاه کودکانه آکادمیسینهای ایرانی به حوادث دوران جنگ سرد تا کنون برآیند یک نگرش ایدئولوژیک برآمده از زیستن در عصر رسانههایی چون ایراناینترنشنال و نگرشهای کوچهبازاری اپوزیسیون لیکودی ج.ا است. با نگاهی دقیقتر به حوادث دوره جنگ سرد در مییابیم که آغاز نگاههای امنیتی در مهار بلوک شرق و تشکیل سازمانهایی چون سیا، ناتو و سیتو در دوره ریاست جمهوری ترومن انجام شد؛ همچنان که مهار دو جانبه ایران و عراق و تحریمهای داماتو و نیز حرکت ناتو به سمت بلوک شرق سابق در دوران بیلکلینتون انجام شد؛ ضمن اینکه فروپاشی یوگسلاوی نیز بعنوان یکی از ستونهای چپ جهانی با بمباران ناتو در دوره کلینتون روی داد. تشدید تصاعدی سیاست رسمی مهار چین و روسیه هم از دوره اوباما و سفر هیلاری کلینتون به استرالیا در سال ۲۰۱۲ و نیز استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان آغاز شد و حتی بمباران لیبی قذافی هم در دوره اوباما رخ داد.
در عین حال کمکهای سنگین مالی و تسلیحاتی امریکا به اوکراین و اسراییل برای مقابله روسیه و حماس هم در دوران بایدن انجام شد. در کنار این در دوران حاکمیت جمهوریخواهان در واشنگتن، حمایت از احزاب چپ و کشورهای رقیب نیز انجام شدهاست. دوستی با چین مائو در دوران نیکسون، همسویی با پوتین در دوران بوش و ترامپ و نیز همسویی با کرهشمالی در دوران ترامپ همه در دوران روسای جمهوریخواه انجام شدهاست. درگذر از اینکه جمهوریخواهان از بسیاری از احزاب چپ در یکصد سال اخیر حمایت کردهاند. حمایت از خمرهای سرخ، یونیتای آنگولا و مائوئیستهای افغانستان در دوره نیکسون و فورد انجام شد؛ چنانچه همسویی واشنگتن با حزب کمونیست عراق در اکتبر ۲۰۱۹ هم در دوره ترامپ صورت گرفت.
مراد از سطور بالا اذعان به اتکای حزبحمهوریخواه به سیاست مماشات و حقوقبشر در برخورد با رقبای جهانی نیست؛ صحبت اینجاست که سیاست امریکا در برخورد با دشمنان و رقبای این کشور فراتر از اندیشه نخبگان حزبی و سیاستگذاران کارزارهای انتخاباتی مدیریت میشود. نکته بعد هم اینکه سیاستخارجی آمریکا ایدئولوژیک و در جهت مقابله با چپ نیست بلکه استراتژیک است و ممکن است برای مقابله با دشمنان، با احزاب چپ هم همسو شود. و نکته پایانی اینکه در انتخابات ۲۰۲۴ "کامالا هریس" نماد تمامعیار لیبرال دمکراسی و روندهایی همچون تجارت آزاد، دخالت بشردوستانه، حمایت از گردش آزاد اطلاعات و فعالان دمکراسیخواه در سراسر جهان بود؛ برخلاف ترامپ که نماد دور شدن امریکا از لیبرالیسم به سمت مرکانتیلیسم بودهاست. در این میان رای به ترامپ از قضا نماد بدبینی بخش مهمی از جامعه امریکا نسبت به تجارت آزاد و روندهای دمکراسیخواهانه است نه در جهت ارتقای لیبرال دمکراسی مدنظر جناب "مرتضی مردیها".
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
تا بحال ترامپ سه انتصاب مهم در مورد سیاستخارجی در حوزه غرب آسیا انجام دادهاست که دوتای آن تاثیر پررنگ ضد ایرانی دارد. انتصاب "استیو ویتکاف" بعنوان فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، انتصاب "مارکو روبیو" بعنوان وزیر خارجه و نیز انتصاب "مایکل والتز" بعنوان مشاور امنیت ملی. انتخاب این سه نفر نشان میدهد که دکترین اصلی ترامپ در سیاستخارجی مهار همزمان چین و ایران است که معتقدم برخلاف سخنرانیهای ابتدایی این سیاست مهار در ادامه آنقدر شدید خواهد شد که به گفتگوی ترامپ و اپوزیسیون ایرانی میانجامد. ولی در عین حال این فشار همزمان باعث نزدیک شدن بیشتر ایران و چین خواهد شد و در عین حال اعراب را از همراهی با فشار حداکثری دور خواهد کرد.
- مارکو روبیو که در کنار ریچارد گرنل از مهمترین گزینههای وزارت خارجه ترامپ بود که حال بعنوان وزیر خارجه برگزیده شد. وی در طول یک دهه اخیر دارای سرسختترین مواضع علیه تهران بودهاست و همواره از سنگینترین برنامههای تحریمی علیه ایران حمایت کردهاست او حتی بانی قانون مهسا در سنای امریکا بود و در یکسال اخیر که نزاع حماس و اسرایبل رو به رشد بودهاست از تشدید فشار بر تهران حمایت کردهاست.
- مایکل والتز که بعنوان مشاور امنیتملی کاخ سفید منصوب شد نیز بعنوان یک کهنهسرباز از چهرههای ضدایرانی محسوب میشود که حتی در بهار امسال از حمله اسراییل به تاسیسات نفتی ایران حمایت کرد و جزو شخصیتهای دارای موضع تند در حمایت از اسراییل جای میگیرد. وی حتی مخالف فشارهای بایدن بر نتانیاهو برای ممانعت از حمله به تاسیسات هستهای ایران بود. ضمن اینکه وی در طول دوره نمایندگی فلوریدا در مجلس نمایندگان از حامیان افزایش بودجه نظامی امریکا برای مقابله با چین، روسیه و ایران بود.
- نفر سوم "استیو ویتکاف" یک مشاور املاک یهودی و از دوستان نزدیک ترامپ است. ویتکاف اگر چه فاقد سابقه دیپلماتیک در مقام فرستاده ترامپ در امور خاورمیانه میباشد ولی به همان نسبت بدلیل اعتماد فراوان ترامپ به این پست دست یافته است. گویا ویتکاف قرار است تا نقش جرد کوشنر را در همسویی اعراب و اسراییل در دولت دوم ترامپ برعهده داشتهباشد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
حوادث طبیعی همواره جزء جدانشدنی زندگی بشر از گذشته تا کنون بودهاست. این حوادث در بسیاری از موارد باعث تغییرات سیاسی در جوامع شده و زندگی این جوامع را دستخوش تغییر کردهاست. یکی از این حوادث ناگوار که باعث تغییرات سیاسی در قاره آسیا شد طوفان بولا در سال ۱۹۷۰ بود. طوفانی که زمینهساز جدایی بنگلادش از پاکستان گردید.
در نوامبر ۱۹۷۰ طوفان بولا در منطقه پاکستان شرقی (بنگلادش کنونی) زمینهساز مرگومیر حدود ۴۰۰هزار نفر از ساکنان این منطقه گردید. از ژانویه ۱۹۷۰ مجموعه طوفانهای استوایی از جزایر مارشال در اقیانوس آرام آغاز شد و با طوفان پاملا و امانگ در ژوئن ۱۹۷۰ تداوم یافت. تا پایان تابستان بشکل تدریجی شاهد بروز طوفانهای گرمسیری گسترده هستیم؛ طوفانهایی که ساحل آسیایی اقیانوس آرام را تحت تاثیر قرار میداد. از ماه اکتبر شدت این طوفانها بر ناحیه هندوچین سوار میشد. طوفان نورا و لوییز مهمترین طوفانهایی بود که مناطقی چون ویتنام را مورد اصابت قرار داد. در نوامبر ۱۹۷۰ وقوع طوفان مرگبار بولا در کنار ناکارآمدی دولت پاکستان در حل بحران سبب شد تا اثر وضعی این طوفان بر انتخابات پارلمانی پاکستان افزایش یابد. در دسامبر ۱۹۷۰ پس از تحریم انتخابات پارلمان بوسیله احزاب چپ، عوامیلیگ حزبی که پایگاه اصلی آن در پاکستان شرقی بود با کسب ۱۶۷ کرسی رای بالایی در پارلمان کسب کرد و پس از آن، حزب مردم با ۸۶ کرسی جایگاه دوم را از آن خود کرد. در این میان مسلملیگ نتوانست توفیق چندانی کسب کند.
چهار ماه بعد در مارس ۱۹۷۱ ارتش پاکستان به بهانه حفظ حقوق اقلیت بیهاری در پاکستانشرقی عملیات موسوم به نورافکن را در این منطقه آغاز کرد که هدف اصلی اهرم فشار بر عوامیلیگ بود. جنگی که یک سمت آن ارتش پاکستان و سمت دیگر نیروهای آزادیبخش بنگالی موسوم به "موکتیباهینی" بودند که حمایت هند را بعنوان پشتیبان داشتند. درست پس از کشتار طوفان بولا در نوامبر ۱۹۷۰، در سه ماه نزاع پاکستان با نیروهای بنگالی، چندصدهزار نفر کشته شدند که این نوعی از نسل کشی بود که دولت یحییخان در اسلامآباد با حمایت کسینجر انجام داد. البته در کنار نیروهای ارتش پاکستان، نیروهای داوطلب رزاکار نیز که نزدیک به جماعت اسلامی بودند به نبرد میپرداختند. دولت هند که ضمن تعارضات قبلی با پاکستان از موج آوارگان بنگالی میترسید؛ از موکتی باهینی حمایت کرد و در نهایت در دسامبر ۱۹۷۱ پای هند به تعارضات بنگال باز شد و باعث شد تا پاکستان شکست بخورد و بنگلادش از پاکستان مستقل شود.
تاثیر طوفان بولا بر استقلال بنگلادش را میتوان با تاثیر طوفان نرگس در سال ۲۰۰۸ در وضعیت کشور میانمار مقایسه کرد؛ وضعیتی که باعث شد تا میانمار وارد مرحله سنگین نظامیسازی قدرت پس از تغییرات قانون اساسی در سال ۲۰۰۸ شود و نیز بحران در روابط خارجی میانمار پدید آید. فرآیندی که از عوامل پیشران بحران روهینگیانا در میانمار در شمال استان راخین بود.
پ.ن: روزهای گذشته ۵۴امین سالگرد وقوع طوفان بولا بود؛ طوفانی که همچون زلزله سال ۱۷۵۵ لیسبون، تغییرات مهم در جغرافیایسیاسی منطقه پیرامون خود بوجود آورد و تاثیراتی فراتر از یک حادثه طبیعی داشت.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
علی لاریجانی سیاستمدار کهنهکار ایرانی در روزهای گذشته سفر مهمی را به سوریه و لبنان انجام دادهاست. با توجه به ارتباطات او با رئوس قدرت در تهران میتوان برداشت کرد که وی در این سفر حامل پیام از سوی مقامات عالیرتبه ایران بودهاست. این سفر در شرایطی انجام شدهاست که در روزهای گذشته شاهد تشدید حملات اسرایبل در ضاحیه و زینبیه دو مرکز راهبردی حضور شیعیان در لبنان و سوریه بودهایم.
دمشق که مقصد اصلی سفر او بود در روزهای گذشته زیر تهاجم شدید ارتش اسراییل قرار داشت؛ تا جاییکه برخی از محافل از تهدید جانی بشار اسد خبر دادهاند. این سفر درست در زمانی انجام شد که بسیاری از کشورهای عربی مانند امارات درصدد هستند تا روابط خود با بشار اسد را تقویت کرده تا از پیوند امنیتی اسد با تهران و حزبالله جلوگیری کنند. اگر چه حل نشده ماندن مسئله جولان و ادلب باعث شده تا دمشق به ارتباطات امنیتی با ایران و حزبالله نیازمند باشد؛ ولی تبدیل شدن خاک سوریه به جعبه تقسیم پشتیبانی از حزبالله و جهاد اسلامی چیزی نیست که مورد رضایت اسراییل و کشورهای عربی مانند امارات باشد. سفر لاریجانی در پی ایجاد همسویی و اطمینان در طرف سوری برای بهبود ارتباط با تهران است. بلافاصله پس از سفر لاریجانی شاهد سفر وزیر دفاع ایران به دمشق هستیم که به نظر میرسد این سفر ضمیمه نظامی سفر لاریجانی باشد.
بیروت مقصد دوم سفر لاریجانی بود. این سفر با توجه به طرح آتشبس در جنوب لبنان و صحبت پیرامون اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و بازگشت حزبالله به پشت رود لیتانی معنا پیدا میکرد. این طرح مورد حمایت امریکا، روسیه و کشورهای عربی است و حتی دولت لبنان نیز آن را پذیرفتهاست. سفر لاریجانی به بیروت در جهت رساندن پیام تهران جهت طرح آتشبس فوق است. از نوع بازرسی وی در فرودگاه بیروت به نظر میرسد که این امر ناشی از اختلافات بین دولت لبنان و ایران در این زمینه باشد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
نوامبر ۱۸۳۱ زمانی بود که رویای اتحاد امریکای جنوبی برای همیشه ناکام ماند. "سیمون بولیوار" رهبر فقید جنبش بولیواری پس از تاسیس کلمبیای بزرگ که متشکل از ونزوئلا و گرانادا بود؛ رویای تشکیل امریکای جنوبی متحد همچون کاری که شارلمان در اروپا کرد را داشت و حتی در کتابی بنام "نامه جاماییکا" نظرات خود را پیرامون اتحاد امریکای لاتین ارائه کرد. وی با وجود اتحاد ناهمگونی که بین پاناما، ونزوئلا و کیتو(اکوادور) وجود داشت درصدد برآمد حتی پروی شمالی را به "کلمبیای بزرگ" ملحق سازد. فروپاشی "اتحادیه ریودلاپلاتا" و سپس "پروی شمالی" او را به طمع انداخت و باعث شد تا در پایان عمر جنگی را با جمهوری پرو آغاز کند.
ولی مهمترین دلیل شکست پروژه بولیوار یکسال پس از مرگش، ناهمگونی زیست قاره امریکایی بود که هر بخش آن در راستای اهداف مستعمراتی دچار تغییر در ابزار تولید شده بود. منطقه پاناما که جزئی از گرانادا محسوب میشد؛ تبدیل به محل زیست الیگارشی تجاری متحد بریتانیا شده بود. ونزوئلا هم که بوسیله فرماندار کل اداره میشد محل تامین نظامیان کلمبیا بود. افزایش تعرفه تجاری باعث دشمنی دولت بوگوتا با الیگارشهای پانامایی و نیز افزایش سن خدمت سربازی باعث نارضایتی اهالی ونزوئلا شد.
سرانجام چند ماه پس از مرگ بولیوار در حالیکه اختلافات درونی کلمبیا بین طرفداران سانتاندر و بولیواریها افزایش یافته بود و نیز بخشی از نیروی کشور صرف جنگ با پرو شده بود؛ اختلافات منطقهای نیز رشد یافت. در کنگره والنسیا در ۱۸۳۰ "خوزه پاز" بعنوان فرماندار ونزوئلا از دولت بوگوتا اعلان استقلال کرد؛ "خوان فلورس" نیز درست در همین سال در "کنگره کیتو" زمینهساز جدایی اکوادور از کلمبیا را فراهم آورد. سرانجام در نوامبر ۱۸۳۱ این جدایی بشکل رسمی اعلام شد و این به معنی فروپاشی "کلمبیای بزرگ" بود؛ ایده شکستخوردهای که رویای سیمون بولیوار بحساب میآمد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
برخلاف آنچه که رسانههایی چون نیویورک تایمز و یا افرادی مانند باراک راوید در روزهای گذشته میگفتند؛ حزبالله نظر مثبتی نسبت به طرح هوخشتاین و بازگشت به پشت رود لیتانی ندارد و در صدد داغ کردن سطح بازی است. چنانچه مصاحبه ساعاتی پیش نایب رییس شورای سیاسی حزبالله با الجزیره نیز نشان از عدم تایید ضمنی طرح هوخشتاین داشت. هرچند که دولت لبنان و نبیهبری نیز هماهنگی صددرصدی با این طرح ندارند و با برخی مفاد آن همچون بازگذاشتن دست اسراییل برای تهاجم به لبنان معارض هستند.
آنچه که امروز در صحنه لبنان شاهدش هستیم نظم نوینی است که بین حزبالله و اسراییل ایجاد شده و آن موازنه بیروت در برابر تلآویو است. این موازنه حیاتیتر از موازنه حیفا-ضاحیه حزبالله را در عمل از یک گروه شیعی به یک گروه ملی و در قامت ارتش غیررسمی لبنان تعریف میکند؛ که پرتاب موشک فاتح۱۱۰ به تلآویو ایجادگر این موازنه بود. ازینرو نزاع امروز حزبالله و اسراییل باعث لبنانیتر شدن گفتمان حزبالله در آینده نیز خواهد شد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
جواد ظریف نه تنها نماد مخالفت با وضع موجود نیست؛ بلکه عین وضع موجود است. دیپلماتی که از دهه ۱۳۶۰ تا کنون مدیریت اکثر پروندههای دیپلماتیک را برعهده داشتهاست و با رانتی مثالزدنی در طول چند دهه چسبندگی بالایی به سیستم اجرایی کشور داشتهاست. باید توجه داشت که چنین فردی با این سابقه چسبندگی در برخورد رسانهای خود را مخالف وضع موجود جا میزند.
ولی بزرگترین خطر این است که دکترین جواد ظریف یعنی ایدآلیسم لیبرال، چندجانبهگرایی و مکتب وابستگی متقابل تا این اندازه در دستگاه دیپلماسی کشور جاپا داشتهاست که وی در طول چند دهه سکاندار مهمترین پروندههای دیپلماتیک در ایران باشد. قدمت مکتب وابستگی متقابل به دهه ۱۹۸۰ و آرای کوهن و جوزفنای میرسد. این تلقی در طول ۳۵ سال گذشته جریان اصلی اقتصاد سیاسی و دیپلماسی ایران را تشکیل دادهاست.
سلطه بنیادگرایی بازار و الیگارشی خصوصیسازی در اقتصاد داخلی و نیز کنار زدن دیپلماتهای رئالیست و تکیه بر راهبردهای چندجانبهگرایی در عرصه دیپلماسی خط مشترک اداره ایران در ۳۵ سال پس از قطعنامه بودهاست. ولی خطر بزرگ اینجاست که در جهان ۲۰۲۴ که در اوج تعارضات بینالمللی ناشی از انتقال قدرت از غرب به شرق بسر میبریم. تفکری که محیط تعارض بینالمللی را در توهمات لالالندی خود بعنوان عرصه چندجانبهگرایی و همکاری مشترک تحلیل میکند منجر به آسیبهای شدیدی به منافع ملی ایران در سالهای آینده خواهد شد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
مصاحبه اخیر علی لاریجانی با تارنمای Khamenei.ir مشتمل بر این ایده بود که ایران همزمان با پیروزی ترامپ در واشنگتن بسامد مثبتی برای همکاری میفرستد. این دومین بسامد همکاری پس از مسجلشدن پیروزی ترامپ در انتخابات امریکاست. بسامد نخست در بازدید رافایل گروسی از فردو جهت اعتمادسازی و بسامد دوم مصاحبه لاریجانی بود. آنچه لاریجانی در این مصاحبه مطرح کرد بیانگر این نکته است که ایران با فراموش کردن خروج امریکا از برجام حتی به "برجامپلاس" و دادن امتیازات جدید به امریکا راضی است. این دو بسامد همکاری پیش از تصویب قطعنامه آژانس علیه ایران اتفاق افتاد.
بیاهمیت شمردن نشانههای همکاری در تهران بوسیله کشورهای غربی، بیش از اینکه برایند عدم فهم غرب باشد؛ برآیند این است که تصمیمسازان سیاستخارجی در تهران در فهم جهان پس از جنگ اوکراین ناتوان هستند و همچون سال ۲۰۱۳ میپندارند که با بدهبستان میشود جلوی تنش را گرفت. با وجود این مسئله، در این میان امریکا و غرب، ایران را بدلیل فقدان سلاح هستهای بخش ضعیفتر و پاشنه آشیل ائتلاف روسیه، چین و ایران میانگارند. این پالس همکاری نه تنها راهبرد کلان غرب را تغییر نخواهد داد بلکه زمینهساز فشار بیشتر است. چنانچه بازدید گروسی از تاسیسات اتمی نه تنها جهت اعتمادسازی نبود بلکه با راحت شدن خیال غرب از عدم واکنش شدید در تهران زمینه را برای قطعنامه شورای حکام فراهم کرد. راه صحیح برای ایران نه مسیر شکست خورده اعتمادسازی بلکه معتبرسازی گزینه اتمی است.
در همین بین ترولهای جریان سیاسی اصلاحطلب با تولید انبوه ادبیات ضدچینی و ضدروسی آن هم زمانیکه تنها چین و روسیه به قطعنامه ضد ایرانی رای مخالف دادهاند؛ قصد دارد تا از مسعود پزشکیان نسخه ایرانی پاشینیان یا زلینسکی را درست کند. ایرانی که "از شرق رانده و از غرب مانده" باشد. از یکسو همکاری او با چین و روسیه از بین برود و از سوی دیگر در شرایط تعارض بینالمللی حتی غرب نه تهدید ایران را جدی بگیرد و نه پالسهای همکاری ایران را مهم بشمارد. مسیری که این ترولها و اربابانشان برای ایران دیدهاند به از بین رفتن تمامیت ارضی و له شدن کشور در تعارض غرب و شرق به سبک ارمنستان و اوکراین در سالهای اخیر منجر خواهد شد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در ساعات گذشته نظامالدین قیصاری و عبدالرشید دوستم از رهبران سابق جنبش ملی افغانستان بعد از مدتها با یکدیگر به آشتی رسیدند. قیصاری و دوستم هر دو از رجال ازبک افغانستان محسوب میشوند که در دوران حکومت جمهوری روابط پرفراز و نشیبی با یکدیگر داشتند.
قیصاری بعنوان یک رهبر جوان که پدرش یک بازرگان مشهور در شمال افغانستان بود؛ بعنوان فرستاده دولت در زمان کرزی و اشرف غنی در منطقه فاریاب محسوب میشد. گویا دولت کابل در عصر جمهوری همواره قصد داشت تا با برجستهسازی قیصاری، بدیلی در برابر رهبران مهم ائتلاف شمال مانند دوستم و عطامحمدنور ایجاد کند؛ البته بهبود مقطعی روابط وی با دوستم نیز باعث میشد تا حکومت مرکزی از قدرت سیاسی و اقتصادی او احساس خطر کند که از همینرو وی در دوران اشرفغنی بازداشت شد. وی پس از پیروزی طالبان در افغانستان در آستانه فرار به ازبکستان دستگیر شد و پس از آزادی در صدد بیعت با طالبان برآمد. در طول سه سال گذشته وی همواره خواستار ورود ترکتباران افعانستان (ترکمنها و ازبکها) به ساختار امارت اسلامی جهت تشکیل دولت فراگیر شدهاست.
ولی در حال حاضر پس از سه سال وی بیعت خود را با طالبان شکسته و دست دوستی سمت مارشال دوستم دراز کردهاست. مهمترین دلیل این تغییر وضع را در کنارگذاشته شدن کاظمیقمی بعنوان یکی از مهمترین شخصیتهای ۲۵ سال اخیر جمهوری اسلامی در پرونده افغانستان میدانم. قیصاری در طول سه سال گذشته ارتباط خوبی با کاظمیقمی داشت و حال با تغییر مسیر پرونده با تغییر دولت در تهران او نیز موضع خود را تغییر دادهاست. وی که با دعوت طالبان به افغانستان آمده بود ارتباط خوبی با تهران داشت و مهمترین دست ایران در بین ازبکهای افعانستان بود؛ تاجاییکه حتی بدلیل همین رابطه خوب در تهران فعالیت اقتصادی میکرد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در روزهای گذشته "جان پرسکات" معاون سابق نخست وزیر بریتانیا در دوره تونیبلر درگذشت. پرسکات در هیئت حاکمه بریتانیا مهمترین نماد سوسیالیسم گیدنزی موسوم به "خط سوم" محسوب میشد. زندگی او دو گرانیگاه جالب داشت: نخست اینکه پرسکات کسی بود که از فضای کارگری وارد تحصیل در علم اقتصاد و حتی دریافت مقام نجیبزادگی در سال ۲۰۱۰ شد و نکته دوم اینکه وی از معدود کارگزاران چپ در بریتانیا بود که از فضای فکری به فضای سیاست رسمی متصل کرد و از همین رو شخصیت محبوبی در فضای سیاسی بریتانیا محسوب میشد؛ محبوبیتی که حتی پس از افشای روابط او با منشیاش دچار چالش نشد.
در کنگره حزب کارگر در سال ۱۹۹۴ تحت تاثیر ادبیات آنتونی گیدنز، برای نخستین بار تغییراتی در نظامنامه حزب کارگر پدید آمد. راه سوم آنتونی گیدنز ترکیب سرمایهداری و سوسیالیسم و تکیه بر اهمیت کنش بازار و مفاهیمی همچون "فرصتبرابر" بود که پیشتر در ادبیات فیلسوفانی مانند جان رالز گفته شدهبود. مهمترین تغییر در مرامنامه حزب کارگر مربوط به بند چهارم و تاکید بر ملیسازی صنایع بود که ازاینرو بسیاری از سیاستهایی که از دوره هارولد لاسکی بین دو جنگ جهانی در حزب گذاشته شد بوسیله تیمی از رجال جدید حزب کارگر تغییر داده شد. افرادی همچون آنتونی کراسلند، آلستر کمپل و جان پرسکات از جمله مهمترین این افراد در حزب کارگر بودند. ثمره این تغییرات، بوجود آمدن مفهوم "کارگر جدید" در ادبیات این حزب بود. تغییراتی که سبب شد این حزب پس از دو دهه دوری از قدرت در سال ۱۹۹۷ با کسب بیسابقه ۴۱۸ کرسی مجددا به اریکه قدرت بازگردد.
پرسکات در دوران معاونت نخستوزیر، وزیر حمل و نقل هم محسوب میشد. وی از بانیان پروتکل کیوتو در باب گازهای گلخانهای با تیم بیلکلینتون در واشنگتن بود. جنجالیترین رفتار او مخالفت با خصوصیسازی راهآهن و افزایش عوارض جادهها بود که سروصدای زیادی در محافل مطبوعاتی بریتانیا ایجاد کرد؛ سیاستهایی که ریشه در سوسیالیسم سبز و بعضا تعهد بلر به سوسیالیسم مسیحی داشت.
بعد از پایان کار تونیبلر وی هم تقریبا از سال ۲۰۰۷ حضورش در محافل سیاسی کمرنگ شد. امروز در تقابل جناح چپ و میانه حزب کارگر، با انزوای طرفداران کوربین، کایر استارمر از جناح میانه این حزب به قدرت رسیدهاست. هر چند که بحرانهای اقتصادی اخیر باعث شده که حتی حزب محافظهکار هم به برخی سیاستهای چپ روی بیاورد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
پس از مارس ۲۰۲۰ و توافق پوتین و اردوغان در مسکو بر سر توقف حملات در شهر ادلب برای نخستین بار هیئت تحریرالشام از روز گذشته دست به عملیات مهم و غافلگیرانه "ردععدوان" در شمالغرب سوریه زدهاست. عملیاتی که بواسطه نیروهای ویژه هیئت تحریرالشام با حمایت پهپادی آنان انجام میشود. گفته شده که حدود ۳۰ شهر و روستا بوسیله نیروهای هیئت تحریر تصرف شدهاست. حتی تصاویر تاییدنشدهای از حضور این نیروها در جاده M5 در شبکههای اجتماعی دیده میشود.
اما چه چیزی باعث شد تا "ابومحمد جولانی" سرکرده هیئت تحریرالشام در شرایط فعلی دست به انجام چنین عملیاتی بزند. این روند از ژوئن ۲۰۲۲ و تعارضات او با ارتش ملی (جیشالوطنی) بر سر گذرگاه الحمران در جرابلس آغاز شد وی با تشکیل پراکسی کوچکی بنام "احرار عولان" در پی بدست گرفتن این گذرگاه تجاری برای ارتباط با گروه SDF برآمد. سرانجام در فوریه ۲۰۲۳ جولانی "گروه الشهباء" را برای کنترل بهتر بر استان حلب در برابر ارتش ملی بوجود آورد. در طول یکسال گذشته و با توجه به تنازع میان حزبالله لبنان و اسراییل، بسیاری از نیروهای نزدیک به بشار، از تیپ امام باقر تا حزبالله لبنان به سمت جبهه جنوبی متمایل شدند که این خلا نیرو در طول یکسال گذسته بوسیله بمبارانهای سنگین ادلب بوسیله هواپیماهای روسی جبران شدهاست. هدف این بمبارانها عدم تمرکز هیئت تحریر جهت انجام عملیاتی ورای ادلب با توجه به خلا نسبی در جبهه شمال بود. از بهار امسال و پس از ترور مشکوک ابوماریای قحطانی مرد شماره دو هیئت که پیشتر به اتهام همکاری با روسیه دستگیر شده بود این بمبارانها شدت یافت.
هیئت تحریر برخلاف اینکه برآمده از ساختار القاعده در سوریه بود؛ پس از تشکیل شورای فتوا بوسیله جولانی خود را به نیروی مستقل از القاعده تبدیل کرد و امروز بدنبال همکاریهای بینالمللی و شناسایی جهانی است. آنچه در مصاحبه سال گذشته جولانی با فرانس۲۴ میبینیم وی حتی قصد دارد "دولت مدرن اسلامی" را جایگزین امر "جهاد" کند. تشکیل دولت تکنوکرات موسوم به "انقاذ" هم جزئی از این روند بودهاست. همکاری با ترکیه بدلیل اینکه حیات این گروه وابسته به تجارت با آنکاراست و از سوی دیگر همکاری امنیتی با ائتلاف در طول چهار سال گذشته، چیزی که در همکاری پهپادهای ائتلاف در ترور مخالفین جولانی و منشعبین از هیئت تحریر رخ داد زمینه ساز شناسایی بینالمللی این گروه است. این همکاری تا جایی است که اخبار متواتری از حضور مستشاران اوکراینی در ادلب برای کمک پهپادی به هیئت در طول ماههای گذشته به گوش میرسید. از ماه سپتامبر بسیاری از ناظران بر این امر تاکید داشتند که جنس رزمایشهای هیئت تحریر تغییر کرده است و بزودی عملیاتی از طرف آنها با توجه به تضعیف حضور حزبالله لبنان و متحدین ایران در حومه حلب انجام خواهد شد. بنظر میرسد هدف او دستیابی به جاده راهبردی M5 و در سطح بالاتر تصرف حلب است.
و اما گرچه روابط جولانی و ترکیه روابط نوسانی بوده و بعضا او با گروههای نزدیک به ترکیه همچون لشگر حمزه و ارتش ملی دچار چالش شدهاست ولی امروز ترکیه به چنین عملیاتی بدلیل نفوذ در عمق سی متری سوریه و اسکان آوارگان سوری در خاک ترکیه نیاز دارد. گرچه ارتش ترکیه بصورت مستقیم جز در نزاع ارتش ملی با گروه کردی SDF شرکت نمیکند ولی گروههای متحد ترکیه در اتاق عملیات هیئت تحریر موسوم به اتاق فتحالمبین حضور دارند که مهمترین این گروهها "جبههوطنی" است. از همین رو برخی تحلیلگران بازدید ماه گذشته فرمانده نیروی زمینی ارتش ترکیه "سلجوق بایرکتاراوغلو" از عفرین و ادلب را در همین راستا تحلیل میکنند. البته برخی دیگر از ناظران اعتقاد دارند حملات دو روز گذشته جولانی با همکاری ناتو و اوکراین و جهت ممانعت از عادیسازی روابط ترکیه و سوریه رقم خوردهاست. نگارنده معتقد است ترکیه و ناتو هر دو از چنین عملیاتی ذینفع هستند. ناتو جبهه نوینی علیه ایران و روسیه باز میکند و ترکیه هم بدنبال حریمی داخل خاک سوریه برای اسکان سوریها و رهایی از بحران آوارگان است.
✅@Seidnima70