هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه دوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
خاطرتان هست که در اتوبوس جادویی سهکتاب، #ماهتاب یعنی: ماهی یک کتاب؟ یک کتاب فارسی در حوزهٔ ادبیات روایی.
ششمین کتاب ماهتاب، کتاب #آدمهای_چهارباغ بود.
نوشتهٔ #علی_خدایی و منتشر شده توسط نشر #چشمه
.
ما، اردیبهشتمان را گره زدیم به اصفهان و آدمهای چهارباغش. و دروغ چرا؟ همگیمان یک رفیق جدید پیدا کردیم؛ عادله دواچی به راحتی پایش را داخل زندگیهای ما باز کرد و بعید است دیگر حالا حالاها، فراموشش کنیم.
دوشنبه هفتم خردادماه، میزبان آقای خدایی بودیم. البته درستترش این است که بگویم، ما میهمان آقای خدایی بودیم و ایشان میزبان. بیش از نود دقیقه گفتیم، #شنیدیم، #خندیدم، #گریستیم و معاشرت کردیم. و البته که بانو آذر (همسر مرحوم آقای خدایی) هم در جمع ما حضور داشتند...
در این جلسه اتفاقات دیگری هم افتاد. اما خب... حرفهایی هست برای نگفتن...
.
ما یک شب خاطرهانگیز را کنار سرایدارِ اصفهان داشتیم. علی خدایی، اینطور از خودش یاد میکند. اصفهانیای که اصفهانی نیست!
@seketaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
هدایت شده از •~ دُچار ~•
پانزدهمین کتاب سال صفرسه
من تا به حال اصفهان نرفتهام و چهارباغ را ندیدهام.چهارباغی که در کتاب توصیف شده بود برایم غریبه بود اما آدمهای چهارباغ نه.
کتابی روان و ساده در مورد یک جغرافیای محدود و آدمهایش.آدمهایی که در محل کارشان روز را شب و گاهی شب را روز میکنند.
مثلا من بخواهم از میدان شهدا بنویسم و آدمهای آن.آبمیوه فروشی که در آبمیوه رضا کار میکند یا قنادِ قنادی فاتح که پادرازیهایش اسمی هستند و ..
البته جغرافیای من ظاهرا وسیعتر از جغرافیای داخل کتاب است.
کتاب ۱۳۰ صفحه دارد و نشر چشمه آنرا چاپ کرده است. هم اکنون چاپ پنجم آن را میتوانید با قیمت ۶۰ هزار تومن تهیه بفرمایید.
#آدمهای_چهارباغ
#علی_خدایی
#نشر_چشمه
#چند_از_چند
@dowchar دُچار یعنی عاشق
جهانگرد ما در آغاز عزم زیارت و سپس بازگشت به وطن خود را داشت. لیک این سفر عزم او را دگرگون کرد و او از مکه به عراق رفت.
پس از ترک مکه نجف، واصل و بصره را دید.به قادسیه و نجف که رفت حرم علی بن ابیطالب (ع) را زیارت کرد. سپس با قافلهای از راه بغداد و بصره، به ایران پای نهاد.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
چنان دان که مردم را به دل مردم خوانند. و دل از بشنودن و دیدن قوی و ضعیف گردد که تا بد و نیک نبیند و نشنود، شادی و غم نداند اندر این جهان. پس بباید دانست که چشم و گوش دیدهبانان و جاسوسان دلاند که رسانند به دل آن که ببینند و بشنوند. و وی را آن به کار آید که ایشان به او رسانند.
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه سوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seletaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
خلاصه روایت اول سفرنامه:
در این سفر نخست به شهر تلمسان رسیدم. در این شهر با دو سفیر که از طرف پادشاه افریقیه آمده بودند ملاقات کردم. یکی از آنان ابوعبدالله محمدبن عبدالله ابی بکربنعلی ... قاضی انکحه تونس و دیگری شیخ ابوعبدالله بن محمدبن حسین بن... زبیدی ملقب به زبیده از نیکمردان ساحل مهدیه بود. این دو سفیر موقعی که من به تلمسان رسیدم آن شهر را ترک میگفتند. یکی از دوستان اشارت کرد که همراه آنان شوم لیکن من پس از استخاره سه روز برای انجام کارهای خود در آن شهر بماندم. و آنگاه بسرعت از پی آنان حرکت کردم و در شهر ملیانه به آنان رسیدم.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
و گذشته را به رنج توان یافت؛ به گشتن گرد جهان و رنج بر خویشتن نهادن و احوال و اخبار بازجستن یا کتب معتمد را مطالعه کردن و اخبار درست را از آن معلومِ خویش گردانیدن.
📚تاریخ بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح جعفر مدرس صادقی
🖨نشر مرکز
📄خطبه سوم
#تاریخ_بیهقی
#نشر_مرکز
#سه_کتاب
@seletaab سه کتاب؛ یک اتوبوس جادویی
در شهر ملیانه به دو سفیر رسیدم. این هنگام تابستان بود و هر دو را مرضی عارض شد. به ناچار ده روز در ملیانه توقف کردیم. و آخرسر هم که از شهر خارج گشتیم، بیماری قاضی شدت یافت. چنانکه ناگزیر بر سر آبی یه روز متوقف گشتیم. و روز چهارم اول روز قاصی وفات یافت. پسر قاصی و رفیق او زبیدی به ملیانه مراجعت کردند تا او را به خاک سپارند. من از آنان جدا شده و با جمعی از بازرگانان تونسی به راه تود ادامه دادم و به اتفاق به شهر الجزایر رسیدیم.
📚سفرنامه ابنبطوطه
🖨نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید
و این جهان گذرنده را خلود نیست و همه بر کاروانگاهیم و پس یکدیگر میرویم و هیچکس را اینجا مقام نخواهد بود، چنان باید زیست که پس از مرگ دعای نیک کنند.
📚تاریخ_بیهقی
✍🏻ابوالفضل بیهقی
🖋️تصحیح علیاکبر فیاض
#تاریخ_بیهقی
#سه_کتاب
#میثاق_رحمانی
@seketaab
ابنبطوطه در الجزایر منتظر شیخ زبیدی میماند که با ابوطیب (پسر قاضی) از ملیانه باز گردند. با فرارسیدن او و پسر قاضی، از راه متیجهبه جبل الزان به سوی بجایه که سومین شهر بزرگ این نواحی بود رهسپار میشوند.
ابنبطوطه در «بجایه» از ناامنی یاد میکند و میگوید:
«از جمله بازرگانان تونسی که همراه ما آمده بود محمد حجر الذکر وفات یافته و یه هزار دینار به جای گذاشته بود. او ابن الحدیده نام از مردم الجزایر را به وصایت خود معین کرده بود تا آن پول را به وراث خود برساند، لیکن خبر به گوش امیر شهر رسید و او پول را از چنگ وی درآورد. و این نخستین بار بود که من شاهد ستم و بیدادگری عمال و مامورین الموحدین بودم.»
📚 سفرنامه ابنبطوطه
🖨 نشر کارنامه
#کتاب
#سهکتاب
#سفرنامه_ابنبطوطه
#نشرکارنامه
#باما_بخوانید