نسیمی پرده از داغ شتیلا بر نمیدارد
مدارا باری از دوش مداوا بر نمیدارد
سکوتِ کودکی مبهوتِ نعش مادرش میگفت
چرا غم سایه از آبادی ما بر نمیدارد؟
من از نبش قبور پادشاهان خوب فهمیدم
که دنیا از گلوی هیچکس پا بر نمیدارد
فلسطین! مثل یوسف بگذر از ظلم برادرها
خدا در چاه هم باشی نظر را بر نمیدارد
به یاد نخلهای بی سرت خیرات خرما کن
اگر چه دست خونآلود خرما بر نمی دارد
گره خورده به ابرویت «أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّار»
جهان ترسیده و چشم از تماشا بر نمیدارد
برای کشتگانت حجله میبندیم حیفا را
برادر قول ما قطعیست، اما بر نمی دارد
#علی_حسنی
#غزل
@Selectedpoems