﷽
___________
آتشبس شده و تنفسِ کوتاهی بین دوطرف برقرار؛ اما خانه دل من هنوز ترکش میخورد. میدانستم امسال این جنگ وجودی به مرحله زد و خورد میرسد. من بیشتر، از جنگ وجودی خودم غافلگیر شدم.
حس میکنم هنوز کم دارم. به روزهای پیشِرو که فکر میکنم، به سختیهای نفسگیر، به غربال شدن، به دوراهیهای پُرتردید، تنم به لرزه میافتد. میترسم زود جا بزنم. دروغ چرا؟ این روزها بیشتر آرزوی عاقبتبخیری میکنم.
مادر همسرم معتقد است نباید برای محرم روزشماری کرد. ماه عزای اهل بیت است؛ ولی من خوشحالم که ماه اباعبدالله رسیده. استادی داشتم که میگفت: "میدونید چرا شما آدمهای شارژی هستین؟ مرتب خالی میکنید و یه چیزی باید باشه دوباره شارژتون کنه؟ چون آرمان نهایی رو نذاشتین جلو چشمتون".
پیراهن سیاهم را از توی کمد بیرون میکشم. باید تن ترکش خورده و کمجانم را بکشانم پای روضه. میخواهم آرمان رجعت امام حسین، بعد از ظهور پسرش مهدی را قاب کنم و بگذارم جلوی چشمم. میخواهم حکومتداری امامم را به رخ دنیا بکشم و جار بزنم: من از روز ازل تا ابد شیعه علی بن ابیطالبم. میخواهم دعا کنم عمرم قد بدهد و زودتر ببینمش، قبل از اینکه بمیرم یا مثل زلیخا بشوم پیرزنی فرتوت و فرسوده.
#ایران_حسین_تا_ابد_پیروز_است
@selvaaa
هدایت شده از مجلهٔ مدام
مدام، یکساله شد!🎊
دقیقاً یکسال پیش، در همچین روزی، اولین رونمایی مدام رو در شهرکتاب مرکزی برگزار کردیم.
از اون یکشنبه بهیادموندنی تا امروز، شش شماره منتشر شده و هر کدومش با همراهی شما مسیرش رو پیدا کرده.
ما با شما ادامهداریم!
به مناسبت تولد یکسالگی مدام، فقط تا ساعت ۱۲ ظهر فردا
🎁 همۀ محصولات فروشگاه مدام، با ۲۰٪ تخفیف از طریق سایت در دسترستون هست.
📍برای دیدن محصولات مدام به لینک زیر سر بزنید
https://modaammag.ir/shop/
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
____________
دایره دانلود کامل میشود و مثلث پخش را لمس میکنم. هول و ولای توام با هیجان مردم را میبینم و حسرت همان چند ثانیه دلم را مالش میدهد.
زیر لب زمزمه میکنم:
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو💕
#لاحولولاقوهالاباللهالعلیالعظیم
@selvaaa
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
___________
من تشنه دیدن، شنیدن و لمس کردن سنتهایِ اصیل و ریشهدارِ ایرانِ اسلامیام. آخرین مهمانهای حلیمزنی را بدرقه کردیم. بعد از حی علی الصلاه صبح، با جسمی لهیده، خودم را به صبح رو سیاه رساندم. دروازه خانه چهارتاق باز است. صدای" سلام صبحخیر" "قبول باشه" " این سطل لوکی زرده مال هاجر و ممده" " تو این یکبار مصرفا برات جا کنم؟" " دستت درد نکنه" قاطی تاق تاق دیگ و ملاقه حلیم شده؛ اما توی سر من، زنها همچنان در تاریکی زمزمه میکنند:
ای صبح رو سیاه، به چه رو میشوی سفید
امروز حسینِ تشنه جگر، میشود شهید
#عاشورا
@selvaaa
هدایت شده از مدرسه مهارت آموزی مبنا
📜 پیامی از کوفه اینترنشنال:
ارتش یزید اخلاقیترین ارتش دنیاست!
به همین خاطر برای حفظ حرمت خانواده حسین، مسئولیت انتقال کاروان اسرا به فردی متشرع و امین، یعنی جناب شمر، سپرده شد.
#ارتش_اخلاقی
#روایت_شیطان 🔱
| @mabnaschoole |
﷽
______________
به نام خدا
به امید حق میآیم خانه شما خواهرم انشاالله در این استکانها چای مینوشیم.
از طرف سمیه امضا
جعبه خاک گرفته را باز میکنم. کنار برچسب مارک استکانها، کاغذی تا شده چشمم را میگیرد. بازش میکنم. لبخندی کشدار مینشیند روی صورتم.
ته دلم یک هُرم نرم و گرمی وول میخورد. باید برای چهار پنج سال پیش باشد، قبل از جهاز بُردن و خانه بخت رفتنم. سمیه آنوقتها نُه ده ساله بود و جهان کوچکاش در بند کرونا.
تمام کلماتش برایم یک پرونده شخصیت میسازد و انعکاس کرونا در عینک نگاهاش به دنیا را شفاف میکند. توحید دَم کشیده، حس عمیق خواهرانه و امید سرشار از شور جوانیاش را در کلمهها لمس میکنم.
مدل نگارش نامه پرتم میکند به دهه شصتی که فقط توی کتاب و فیلمها حسش کردم، به نامهنگاریهای زمان جنگ. این روزها مثل سمیه نُه ساله در کرونا، تا زبانم به قولی و فعلی میچرخد، یک " به شرط حیات" یا "انشاءالله" میچسابم پشتش. از شش استکان، جای دو تایش توی جعبه لق میزند. دوتایش عمر نکردند و نماندند. نامه زیرشان هست هنوز. کلمهها میمانند. کاش از من هم، امید به جا بماند.
#اسبابکشی
#جنگ
@selvaaa
هدایت شده از گاه گدار
ما تقریبا میدانیم مرگ با شلیک مستقیم گلوله چطور مرگی است.
حالا مدتهاست فهمیدهایم مرگ با شلیک موشک به خانهها یعنی چه.
ما اما تصوری از مرگ در اثر گرسنگی و تشنگی نداریم.
ما حتی تصور درستی از گرسنگی و تشنگی هم نداریم.
این روزها در غزه آدمها اگر با شلیک مستقیم گلولهها کشته نشوند، اگر زیر آوار خانهها نمانند، از ترکش موشکها نکشدشان، گرسنگی و تشنگی از پا درشان میآورد.
الان سال ۲۰۲۵ میلادی است. ما در جهان مدرنی زندگی میکنیم که برای حفاظت از حقوق حیوانات سازمانهای بینالمللی وجود دارد، برای کاهش گرمای هوا بودجههای بینالمللی هزینه میشود و برای سفر به فضا هزینههای بیحدی صرف میشود.
در همین روزها اهالی غزه به خاطر بینانی، به خاطر تمام شدن آب سالم و به خاطر نبودن چیزی که بشود خورد، دارند میمیرند.
مردم نه یکی یکی که دهتا دهتا دارند میمیرند.
خدا کند ما در این روزها رو سیاه نشویم. دست ما از کمک به مردم غزه خالی است، تمام چیزی که میشود به میدان بیاوریم پول است. پول برسانیم بهشان بلکه جان یک نفر را از مرگ دور کنیم. پول برسانیم بلکه یک نفر بتواند چیزی برای خوردن پیدا کند.
این سالها، راه کمک کردن به غزه سخت شده. جمعیت خیریه حضرت خدیجه اما راهی برای رساندن کمک به اهالی غزه سراغ دارد.
بیایید همین یک کار را انجام بدهیم. بیایید کمک باشیم برای مسلمانهای مظلوم غزه.
لینک پرداخت آسان:
http://khadijakubra.com/pay
💳شماره کارتهای خیریه (کمک به مردم غزه):
بانک پاسارگاد: 5022291329674046
بانک ملت: 6104338926896834
بانک ملی: 6037997599838944
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از مُحَلِّل
در ساعات و روزهای آتی احتمالا شاهد کمپینهای تبلیغاتی کشورهای عربی و غربی و رژیم اسرائیل در خصوص ارسال کمک ها به مردم غزه خواهیم بود کما اینکه این جو تبلیغاتی در درون این کشورها از هم اکنون وجود دارد. حقیقت این است که مشابه تجارب قبلی، این کمپین نیز احتمالاً با هدف سکته دادن به فشارهای افکار عمومی بین المللی در خصوص قحطی در غزه و ایجاد یک پوشش برای انتقال نبرد به مرحله بعدی است که شواهد حاکی از سه محور این تشدید است:
۱. تلاش برای آزادسازی اسرا با همکاری دلتا فورس آمریکا که لاجرم نیازمند حجم بسیار شدیدی از دیوارههای آتش جهت تامین تیمهای تکاوری خصوصا در اردوگاههای مرکزی نوار است که بالاترین تراکم جمعیت را دارند.
۲. اجرای عملیاتهای تصرف و تثبیت محور.
۳. هدف قرار دادن رهبران حماس با محوریت مسئولین دفتر سیاسی در خارج غزه.
لذا باید فشارها را ادامه داد و فریب چند کامیون و هواپیما را نخورد. فراموش نکنیم که تنها راه حل مشکل گرسنگی غزه، ورود روزانه ۱۰۰۰ کامیون در طول یک ماه است.
@Muhallel
﷽
_____________
دخترک زابلی خودش را روی صندلی چرمی جا داد. لبههای چادر سفید را نزدیک صورت آفتاب سوختهاش کرد. با چشمهای درشت سیاهاش اشاره کرد به بغل دستم:
_رفیقته؟
+آره. تو با رفیقت نیومدی؟
_نه رفیقای من بیانم، منت میذارن. یه رفیق داشتم تا قبرستونم میرفتم میومد باهام.
+عه چه بامعرفت. پس امشب چرا تنها اومدی؟
_افغانی بود. رفتن از اینجا.
#داستانک
@selvaaa