سِلوا
﷽
________
طبق نان، خالی میرود و پر برمیگردد. دستهایی کوچک و بزرگ، چروکافتاده و شفاف دراز میشوند سمتش. بوی ضخم تخممرغ آبپز لای اسپند روی ذغال گم میشود. شلوارکپوشها و سیاهپوشان درهم شدهاند. زائر و غیرزائر معنا ندارد. از باند پخش میشود: "ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم، تا قیامت ای رضاجان سر به خاکت برندارم."
نشان را باز میکنم. انگشتهایم روی صفحه میچرخد و تلق تلوقش به گوشم نمیرسد. حرف ض به ا میچسبد و یک ضربه روی صفحه میزنم. ۴۲۵ کیلومتر بین من و صاحب نام فاصله است. دلم کنده میشود. مثل روح سرگردان پرواز میکند و توی صحن انقلاب گوشهای میایستد. مگر بین دلها مرزکشی و مسافتی هست؟ زائرش نیستیم؛ اما ما را با کیلومترها فاصله مهمان سفرهاش کرد.
مداح شعر را ادامه میدهد:
"تو خوبی من بدم، به این در آمدم. به جان فاطمه، مکن مولا ردم. علی موسی الرضا..."
#بیستوهشتصفر
#امامرضا
@selvaaa