eitaa logo
شهید حاج قاسم سلیمانی
40.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
22 فایل
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ》 ✍کانال شهید حاج قاسم سلیمانی خادم کانال: @abozar_zaman 💠تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2123169822Cc0f10b760f
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅«حاج‌آقا سوار شین!» ✍قدم‌زنان داشتم به طرف روستای یذاب می‌رفتم. از دور، ماشین‌های سپاه بودند که مثل قطار داشتند به سمت روستا می‌آمدند. چند ماشین از کنارم گذشت، امّا یکی از ماشین‌ها کنارم ایستاد. شیشه را که آورد پایین، از شوق نمی‌دانستم چه بگویم. حاج‌قاسم بود. با تبسّم زیبایش گفت: «حاج‌آقا سوارشین!» دوست داشتم مسیر جادهٔ اصلی تا روستا را پیاده‌روی کنم، به همین خاطر جواب داد: «حاج‌آقا تا شما سوار نشی، سردار حرکت نمی‌کنه.» به احترامش، پیشنهاد رو رد نکردم و سوار یکی از ماشین‌ها شدم. تا زمانی‌که از سوار شدنم مطمئن نشد، اجازهٔ حرکت به ماشین‌ها نداد. به روستا که رسیدیم، تازه فهمید امام جمعه منطقه هستم. ✍ عبدالرحمان منصوری «امام جمعه وقت شعیبیه شوشتر» 📚 «خاطرات شفاهی حاج‌قاسم در سیل خوزستان»، ص۸۶ ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔅«حاج‌قاسم گفت: «می‌آیی یک عکس بگیریم؟»» ✍هنگام بازدید از شادگان بود. بعد از شام، همه دور سردار را گرفته بودند. اوهم آدمی نبود که به مردم بگوید کنار بروید. با همه صحبت می‌کرد و به حرف‌هایشان گوش می‌داد. خیلی زمان می‌گذشت. تعداد زیادی آمدند جلو و باهم عکس گرفتند. در همان حین، سردار پسری را دید که عقب ایستاده و به جمعیت نگاه می‌کرد. رویش نمی‌شد که جلو برود و درخواست کند که عکس بگیرند. سردار سراغش رفت و گفت: «می‌آیی باهم یه عکس بگیریم؟» جوان انگار دنیا را هدیه گرفته بود. سریع گوشی‌اش را درآورد و چند تا عکس با لبخند گرفتند. ✍ مکی یازع «رئیس ستاد عتبات عالیات شهرستان آبادان» 📍 «خاطرات شفاهی حاج‌قاسم در سیل خوزستان»، ص۶۸ ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299