🌹🌹 @Sepideye_Shear_Oscar
♨️♨️♨️
در خیابان بودم شبی ...
اَبری نبود ،
امّا باران میبارید از خانهای اَبری ...
بچهای زمین خورده ، از کینههایِ قدیمی
چتری بُردم تا خیس نباشد ،
گونههایَش از بارانِ اَشک ....
صاحبِ خانه رسید ،
چَترم شکست ،
کودکی یَخ کرد ، در دستِ تُند بادِ جُنون
میبَرم با خود کودکِ تنهایِ شب را
از خیابانِ عَقایدهای کُهنه رَد کُنم ...
گُذر کردیم از زمان ،
جلوتر ، پلُی از عشق یافتیم ...
کودک ، رَنجهایش را جا میگذارد ،
وقتی از شَهر بیرون میرود...
چشمهای من خیس میشود ،
از بارانِ شوق ...
#علی_اسکار
#کودک
🌹🌹 @Sepideye_shear_oscar
♨️♨️♨️
در خیابان بودم شب ی ...
اَبری نبود ،
امّا باران میبارید از خانه ای اَبر ی ...
بچه ای زمین خورده ، از کینه هایِ قدیم ی
چتر ی بُردم تا خیس نباشد ،
گونه هایَش از بارانِ اَشک ....
صاحبِ خانه رسید ،
چَتر اَم شکست ،
کودکی یَخ کرد ، در دستِ تُند بادِ جُنون ...
میبَرم با خود کودکِ تنهایِ شب را
از خیابانِ عقاید های کُهنه رَد کُنم ...
گُذر کردیم از زمان ،
جلوتر ، پُل ی از عشق یافتیم ...
اینجا دهانِ رَعد و بَرق ها بسته است
کودک ، بُغض و رَنج هایش را انداخت به دور ...
اُمید بیدار میشود ...
باز چشم های من خیس شد ،
از بارانِ شوق ...
#علی_اسکار
#کودک
#پست_مجدد
🌹🌹 @sepideye_shear