16.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسنین؏پسرانرسولالله.ogg
1.35M
حسنین؏پسرانرسولالله.pdf
737.3K
🌿
ꞌꞋ ـبِسْمِـالْلّٰھِالْرَحْمٰنِـالْرَحْیْمِـ
ꞌꞋ #منــاظـــره
╭─────────┈┈┈┈
ꞌꞋ❅دکتروحیدباقرپورکاشانی
ꞌꞋ❅استادمحمـدحسـنوکیـلی
ꞌꞋ❅جلسـ سوم ــه ٫ پائیز۱۳۹۷
┈┈┈┈──────────╯
تتمهٔاصالتوجودووحدتشخصیهٔوجود
استاد محمدحسن وکیلی:
لذا ائمه علیهمالسلام در مذمت کسانی که میخواستند بگویند خداوند متعال، فاعل امور قبیح نیست، فرمودند اینها میخواستند خدا را تنزیه کنند ولیکن او را از سلطنت خودش خارج کردند! با اینکه خداوند، سلطنتش عام و فراگیر هست و در سلطنت او استثنائی وجود ندارد.
حالا اگر اجازه بدهید، بنده توضیح خیلی کوتاهی درباره حقیقت اختیار عرض بکنم که مشخص شود اختیار انسانها و بهشت و جهنم و دعوت پیامبران الهی و امثال اینها، به هیچوجه ناسازگار با عبودیت مطلق و فقر مطلق همه موجودات نسبت به خداوند متعال ندارد.
البته همانطور که اشاره کردید، تشبیهی که به مسئله نفس میشود که آن تشبیه در کلمات بزرگان آمده، از یک جهت هست. فقط میخواهد مسئله وحدت در کثرت را نشان بدهد. مسئله اختیار تو این تشبیه مطرح نیست.
نکته پایه در این بحث این هست که اختیار به معنای استقلال نیست. اختیار، فرایند تصمیمگیری انسان است که انسان وقتی به خودش مراجعه میکند، میبیند قبل از مرحله اختیار و تصمیمگیری، نفس او نسبت به عملی که قرار است انجام بدهد، لابشرط هست. یعنی نه طرف الف در او تعیّن دارد و طرف ب. مثبت و منفی، هر دو نسبت به او قابلیت تحقق دارند. این حالت قبل از تصمیمگیری همیشه هست و در نقطه تصمیمگیری، این حالتِ دوطرفه بودن، ناگهان یک طرفه میشود و انسان کارش یکسویه میشود.
اما آیا این فرایند تصمیمگیری و انتخاب، یک فرایند استقلالی است و انسان در اینجا تابع قانون عام علیت نیست و ناگهان بدون حساب و کتاب و بدون هیچ علیتی، در گذشته تصمیم میگیرد؟
عقل مستقل انسان میگوید چنین چیزی محال است! چون عقل، هر پدیدهای را معلول برای یک علتی میداند که آن علت، او را اقتضا کرده. اگر ما اصل علیت را پذیرفتیم و باور کردیم که در نقطه تصمیمگیری تصمیم در درون انسان متولد میشود، حتماً علت خاصی برای این انتخاب وجود داشته و طبیعتاً آن علت هم علتی داشته و آن علت هم علتی داشته، در نهایت، سلسلهٔ علل میرسد به اراده خداوند متعال و این سلسلهٔ علل از چهارچوب کلی عالم خلقت که مخلوق خداوند متعال هست، خارج نخواهد شد. پس میشود که ما فرایندی به اسم تصمیمگیری داشته باشیم. یک حالت اولیه که انجام و ترک عمل در نفس ما مساوی باشد و یک حالت ثانویه بهعنوان انتخاب و این مجموعه، مثل همه چیزهایی که در عالم هستی در چارچوب سلسلهٔ علت و معلول قرار دارد، آخرش متصل شود به خداوند متعال که خالق همهچیز است.
❏ادامه دارد...
╭──────┈┈┈┈
ꞌꞋ❅پارت نوزدهم
ꞌꞋ❅پارت قبل
ꞌꞋ❅@serat12k
┈┈┈┈───────╯
🌿
ꞌꞋ #منــاظـــره
تتمهٔاصالتوجودووحدتشخصیهٔوجود
استاد محمدحسن وکیلی:
اشکالی که معمولاً در اینجا مطرح میشود این است که میگویند ما وجدان میکنیم که در مرحله انتخاب و تصمیمگیری، صددرصد مستقلیم و تحت تأثیر هیچگونه علتی نیستیم.
واقعیت امر هست که این اشکال یک مغالطه ظریف هست. وجدان همیشه تعلق میگیرد به امور درونی انسان و ما هیچوقت نمیتوانیم وجدان کنیم که عامل بیرونی و علت بیرونی وجود ندارد. ما همیشه نسبت به علت بیرونی، عدمالوجدان داریم. یعنی علت بیرونی را نمییابیم. نه اینکه مییابیم که او نیست. پس آن چیزی که بدیهی و وجدانی است، نیافتن علت بیرونی است و در کنار او، یافتن حالت انتخاب و اراده در درون انسان؛ و هر دوی اینها در کنار همدیگر، یعنی تحقق اراده و تصمیم در درون ما و وجود علت بیرونی با همدیگر، اتصال انسان را با خداوند متعال کاملاً برقرار میکند و نشان میدهد که انسان یک موجود مستقلی نیست.
حالا آیا آمدن پیامبران الهی با این امر وجدانی که روایات ما در حد تواتر بر آن دلالت میکند، ناسازگار هست؟! مسلماً نه! چون عرض شد که اراده انسان، برخاسته از یک سلسلهعللی هست که عوامل بیرونی در او تأثیرگذار هست. یکی از این سلسلهعلل هم هدایتها و آگاهیهایی است که از بیرون به انسان میرسد. خداوند وقتی اراده فرموده که بندگانی را با اراده خودشان به طرف خدا حرکت بدهد، چون این اراده، متوقف بر مبادی اراده است و یکی از مبادی اراده، علم و آگاهیست، خود خدا هم پیامبران را فرستاده و به برکت تعلیمات و انذار و تبشیری که خود این پیامبران انجام میدهند، اراده در قلب آن کسانی که به پیامبران الهی دلبستگی دارند و اعتماد دارند، متولد میشود و به برکت همان اراده، انسانها به طرف سعادت حرکت میکنند.
وابستگی اراده انسان به خداوند متعال به این معنا نیست که انسانها چه بخواهند چه نخواهند، کارهایی را خواهند کرد که بشود جبر. یا چه پیامبران بیایند یا نیایند، همیشه سرنوشت انسان یکسان هست که باید بگوییم آمدن و نیامدن پیامبران بیتأثیر هست. وابستگی اراده انسان به خداوند، یعنی خداوند متعال همانگونه که در همه جا سلطنت و حکومت دارد، در اراده انسان هم سلطنت و حکومت دارد و البته تحقق این اراده، همانطور که خداوند خلق فرموده، از مجرای خاص خودش هست که یکی از اسباب او هدایتها و آگاهیهاست و لذا خود خداوند از طریق انبیای خودش از این مجرا، اراده مؤمنین و خوبان را به طرف خیرات حرکت میدهد و وقتی اینها ارادهشان به طرف خیر حرکت کرد و فعل خوبی را انجام دادند، باطن و ملکوت این اعمال صالحه میشود بهشت اخروی و پاداشهایی که در روز جزا انسانها به آن میرسند.
پس میشود همهچیز تابع اراده خدا باشد، همانطور که آیات و روایات میگویند. در عین حال، چیزی به اسم اراده هم داشته باشیم. با تأکید بر اینکه اراده به معنای استقلال نیست، اختیار به معنی استقلال و متصل نبودن به واجبالوجود نیست؛ و طبیعتاً چون این اراده هم معلول عواملی هست، جایگاه انبیاء الهی و دعوت و هدایت هم در جای خودش محفوظ باشد.
❏ادامه دارد...
╭──────┈┈┈┈
ꞌꞋ❅پارت بیستم
ꞌꞋ❅پارت قبل
ꞌꞋ❅@serat12k
┈┈┈┈───────╯
🌿
ꞌꞋ #منــاظـــره
تتمهٔاصالتوجودووحدتشخصیهٔوجود
دکتر باقرپور کاشانی
با تشکر از شما جناب استاد. بله همینطور که فرمودید، این اشکال در خصوص توحید افعالی هست. اما توحید افعالی با نگاه وحدت شخصیه وجود، همینطور که فرمودید در متون دینی ما و ادله عقلی هم میشود ارائه داد که انسان، استقلالی از خودش ندارد. یعنی ما یک حقیقتی باشیم که اراده و اختیار ما در عرض خداوند متعال باشد، چنین چیزی نیست و اراده و مشیت خدا در همهجا حضور دارد. منتها انسان میتواند اختیار خوب و اختیار بد داشته باشد در طول اراده پروردگار.
یعنی همینطوری که «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»، حول و قوه از ناحیه اوست، مدد از ناحیه اوست، و اینکه انسان با قدرتی که او اعطا کرده به انسان، راه شر را انتخاب کند، راه خیر را انتخاب کند، به اختیاری که به جبر در وجود عبد قرار داده، در ارادهٔ خیر و شر، این حالت در مورد انسان متصور میشود. این یک نکته.
در ادامه تا اینجا من مشکلی ندارم. یعنی همینطور که فرمودید اراده ما هیچوقت حدّ نسبت به اراده خدا نمیزند، خدا را محدود نمیکند؛ هیچ چیزی خدا را محدود نمیکند.
بعد فرمودید که اختیار، یک فرایند تصمیمگیری انسان هست. یعنی به این معنایی که بالاخره حالتی هست که انسان بتواند که فعلی را انجام بدهد، فعلی را ترک کند. له أن یفعل له أن لایفعل برای او معنا بدهد؛ انجام فعل و ترک فعل برای او معنا بدهد.
ولی مطالبی را شما از اینجا به بعد فرمودید، این ربط در بحث علت و معلول؛ یعنی آمدید که در ارتباط با اراده و اختیار، تحلیلی را داشتید که ما در باب علت و معلول، یعنی با نظریه تشکیک در وجود سازگار هست، با نظریه تباین بین وجودات سازگار هست، با نظریه اصالت ماهیت سازگار هست. به هر طریقی بالاخره علیتی که علت و معلول باشد، سازگار هست. حالا کمااینکه خود همین نظریهای که شما فرمودید، اینکه بالاخره کاری که انسان انجام میدهد، این در ارتباط با امور خارجی هست تا این سلسلهعلل به خدا میرسد که همین هم به نظر بنده، جبر از نوع جبر فلسفی میشود.
❏ادامه دارد...
╭──────┈┈┈┈
ꞌꞋ❅پارت بیستویکم
ꞌꞋ❅پارت قبل
ꞌꞋ❅@serat12k
┈┈┈┈───────╯
Ꞌ📚͜͡ ••🌿⌟
منزلـت بیهمتای امیرالمؤمنیـن
علیهالسلام در نـزد رسول خـدا
صلیاللهعلیهوآله
ضیاءالدین مقدسی حنبلی (از علمای بزرگ مخالفین) در صحیحش از امیرالمؤمنین علیهالسلام
روایت کرده که آن حضرت فرمودند:
«قالعليكانتليمنرسولالله
صلىاللهعليهوسلم
منزلةلمتكنلأحدمنالخلائق».
«چنـان منزلتـی در نـزد رسـول خــدا صلـیاللهعلیـهوآلـه داشتـــم کــه هیــچ
یـک از خلائـق، آن منـزلـت را نـداشــت».
📝الأحــادیــث المختــارة، ج۲، صــ۳۷۴. محقق کتاب (دکتر عبدالملكبن عبداللهبن دهيش) هم در پاورقی گفته است سند حدیث معتبر است.@serat12k ┄┄•●❅🌿❅●•┄┄