eitaa logo
«صراط حق»
1هزار دنبال‌کننده
911 عکس
911 ویدیو
655 فایل
🌿𑁍› ‹#لبیــک_یامهــﷻــدے...!𑁍› بالاے سـࢪم نـام تو ࢪا نقش نمودم یعنے ڪہ سࢪ من بہ فداے قدم تو ‹ مجـمو؏ـه صــࢪاط ح‌ــق › @serat12k ‹ #شناسـنام‌ـہ‌ 📎⇣⇣› @seratehagh111 ارتباط: @Vahid_kashani ▫️▫️▫️▫️
مشاهده در ایتا
دانلود
اهمـیٺ‌هـدایـٺ‌ݜـدن.mp3
3.84M
◁ㅤ❚❚ㅤ▷ 🎙ⱽᵒⁱᶜᵉ⸼⊑ ۴۳۶ ⊒⸼
اهمیت هدایت شدن.
‌ 𖧌🎙"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ ➤@serat12k
اهمیت‌هدایت‌شدن.pdf
674.9K
𖥸· ─ 🔖· ᴘᴅꜰ⸼⊑ ۴۳۶ ⊒⸼ㅤ
اهمیت هدایت شدن.
𖧌🔖"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ ➤@serat12k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ꞌꞋ ـبِسْمِـ‌الْلّٰھِ‌الْرَحْمٰنِـ‌الْرَحْیْمِـ ꞌꞋ ╭─────────┈┈┈┈ ꞌꞋ❅دکتروحیدباقرپور‌کاشانی ꞌꞋ❅استادمحمـدحسـن‌وکیـلی ꞌꞋ❅جلسـ سوم ــه ٫ پائیز۱۳۹۷ ┈┈┈┈──────────╯ تتمهٔ‌اصالت‌وجودووحدت‌شخصیهٔ‌وجود دکتر باقرپور کاشانی باز دوباره شما تأکید داشتید که اراده، معلول سلسله‌علل بیرونی است که بالاخره این علل به علت‌العلل می‌رسد که ذات مقدس پروردگار هست. اگر چنانچه اراده انسان، معلولِ علل بیرونی باشد، باز این‌جا در فهمی که بنده دارم، به جبر می‌رسد. یعنی بالاخره ما که متضمن امور خارجی نیستیم که چه چیزی بالاخره بخواهد در اراده ما تأثیر بکند یا نکند! از خارج هست که به ما تحمیل می‌شود! و این خودش جبر علت و معلولی یا جبر فلسفی را به دنبال دارد. و اینکه فرمودید ما این مسئله را وجدان می‌کنیم که البته نمی‌دانم این را به‌عنوان خطا در ارتباط با وجدان انسان مطرح کردید که اینکه مختاریم و در ادامه فرمودید که این‌ها به سلسله‌علل بیرونی و خارجی می‌رسد و ما در وجدان فقط به همین صورت می‌یابیم که علل بیرونی نیست. در حقیقت، ما نمی‌توانیم بفهمیم که آن علل بیرونی چیست و می‌یابیم که خودمان، اراده و اختیار داریم. به نظر من این، اشکالاتی که در ارتباط با جبر هست را برطرف نمی‌کند. کمااینکه جناب استاد، شما التفات دارید که کلاً بحث علت و معلول و این حرف‌ها، این‌ها متوقف به مباحث مشائی و نگاه مقدماتی هست که مرحوم صدرالمتألهین در ارتباط با تشکیک در وجود داشتند، این‌ها معنا می‌دهد. اما در ارتباط با ذات مقدس پروردگار که در وحدت شخصیه وجود مطرح می‌کنیم، اساساً علت و معلول معنا نمی‌دهد؛ اساساً تمام تجلیات را بخواهیم حساب کنیم، علت مباشرش، خود ذات پروردگار هست و آن تصوری که مشاء دارد، آن تصوری که نگاه ابتدایی که در حکمت متعالیه به‌عنوان تشکیک در وجود مطرح می‌شود که بالاخره وجودی غیر از وجود خداوند مطرح هست، حتی به صرف سنخیت بین علت و معلول باشد، ولی غیر از وجود خدا هست، این فرمایشات شما معنا می‌دهد، کمااینکه اشکالی که خدمت‌تان عرض کردم جواب داده نمی‌شود. ❏ادامه دارد... ╭──────┈┈┈┈ ꞌꞋ❅پارت بیست‌و‌دوم ꞌꞋ❅پارت قبل ꞌꞋ❅@serat12k ┈┈┈┈───────╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«صراط حق»
۞﴾🌸﴿۞
از اسحاق‌بن موسى از پدرش امام كاظم 
و او از امــام صــادق بـه واسطـه پــدران 
گـرامــش عليهـم‌السّلام نقــل اســت كـــه 
اميــرالمـؤمنيـن عليــه‌السّلام در كــوفـــه 
مشغـول ايـراد خطبـه‌‏اى بـود كـه در آخر
 آن فرمـود:


👈بدانيد كه من از مردم به خود مردم اولويّت دارم، و من از آن روز كه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله وفات يافت پيوسته مورد ظلم واقع شده‏‌ام!

❔پس اشعث‌بن قيس -ملعون- برخواسته و گفت: اى اميرالمؤمنين از وقتى به كوفه آمده‌‏ايد در تمام خطبه‌‏ها اين جمله كه را می‌گوئید، پس براى چه ابوبكر و عمر ولايت يافتند، و براى چه با شمشير خود براى دفاع حقّت نبرد نكردى؟!

👈حضرت به او فرمود: اى پسر شرابخوار، سخنى پرسيدى پس جواب آن را بشنو: به خدا سوگند كه منع از گرفتن حقّ من نه ترس بود و نه كراهت از مرگ، و آن نبود جز وفا به عهدى كه با رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله داشتم، زيرا آن حضرت مرا خبر داده بود كه: «امّت من تو را جفا و مكر روا می‌‏دارند، و پيمان و وصيّت مرا در باره‌‏ات نقض كنند، و اين را بدان كه تو نزد من به منزله هارون نسبت به موسى هستى». پس من عرض كردم: اى رسول خدا، در آن زمان وظيفه من چيست؟ فرمود: «اگر يار و ياورى يافتى با آنان مبارزه كرده و حقّ خود را بگير، در غير اين صورت سكوت كرده و خون خود را حفظ كن، تا هنگامى كه مظلومانه به من ملحق گردى».

❕پس من نيز بعد از وفات پيامبر سرگرم تجهيز و دفن جسد مبارك آن حضرت و فراغ از آن شدم، سپس سوگند خوردم كه من براى جز نماز از خانه بيرون نروم تا وقتى كه قرآن را يك جا جمع نمايم، و به تصميم و قصد خود عمل نمودم. و بعد از آن دست دخت پيامبر و دو فرزندم حسن و حسين را گرفته و به خانه‏‌هاى اهل بدر و اهل سابقه در اسلام رفته و تضييع حقّ خود را به آنان تذكّر داده و يكايك ايشان را به يارى خود دعوت نمودم، ولى از ميان ايشان تنها چهار نفر: سلمان، عمّار، أبوذر و مقداد دعوت مرا اجابت نمود، و جز آن چهار تن كسى مرا يارى و مساعدت نكرد!

👈و از ميان اقارب و اقوامم كه طرفدار من بودند تنها عقيل و عبّاس كه نزديك به عهد جاهليّت بودند در ميان اهل بيت من ديده می‌‏شدند، و از ايشان هيچ كارى ساخته نبود.

اشعث گفت: اى اميرمؤمنان، با اين استدلال عثمان هم چون ياورى نيافت دست هاى خود را جمع كرده و مظلومانه تسليم مرگ شد!

👈حضرت فرمود: اى پسر شرابخوار، اين طور كه تو قياس كردى نيست، عثمان چون در جاى ديگرى نشسته و لباس ديگرى را در بر كرده و با حقّ طرفيّت نمود حقّ او را به‌زمين زده و مقهور و مغلوب گرديد. سوگند به آنكه محمّد صلى‌الله‌عليه‌و‌آله را به‌حقّ مبعوث ساخت؛

👈اگر در روز بيعت ابوبكر، تنها مرا چهل يار و همراه بود هر آينه به جنگ برخواسته و در راه خدا جهاد می‌‏كردم، تا اينكه عذر من در مقابل حقيقت روشن گردد.

👈اى مردم، بدانيد كه اشعث در پيشگاه پروردگار متعال به اندازه پر مگسى ارزش نداشته و در دين خدا پست‏تر از آب بينى گوسفند است.

📝الإحتجاج الطبرسي؛ ج‏ ۱، ص ۲۵۱ و۲۵۲.
╭─ 𑁍◍⃟@serat12k ╰─┈┈┈┈┈┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↻⚘ೃ• ○سَلامٌ‌عليٰ‌آلِ‌يٰس ... ●پدرمهربانم،‌سلام ... ●یافاطِرُبِحقِ فاطِمه،عَجِّل لِوَلیّکَ الفَرَجْ.. راه نفس نمانده بیا ای گل امید آقا بیا و رنج و بلا را تو دور کن ↬〖‌@serat12k
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 ꞌꞋ ـبِسْمِـ‌الْلّٰھِ‌الْرَحْمٰنِـ‌الْرَحْیْمِـ ꞌꞋ ╭─────────┈┈┈┈ ꞌꞋ❅دکتروحیدباقرپور‌کاشانی ꞌꞋ❅استادمحمـدحسـن‌وکیـلی ꞌꞋ❅جلسـ سوم ــه ٫ پائیز۱۳۹۷ ┈┈┈┈──────────╯ تتمهٔ‌اصالت‌وجودووحدت‌شخصیهٔ‌وجود دکتر باقرپور کاشانی اما در ارتباط با وحدت شخصیه وجود، این تبیین هم نمی‌شود کرد. یعنی واقعیتش یکی از دغدغه‌های ذهنی من بوده، اساساً کار فعلاً به این نداریم که ادله وحدت شخصیه وجود، ادله محکمی هست یا نیست. ما بتوانیم این را با مسلمات شریعت خودمان، توجیه کنیم. بالاخره اگر چنانچه یک وجود است و ما تطوّرات همین وجود هستیم، دیگر وجودی غیر از وجود خدا نیست، تنزلی در ارتباط با پروردگار نیست، ولو به مدل سنخیت بین علت و معلول باشد، حالا به وسایطی که مطرح کردند، این‌جا دیگر اراده عبد، اینکه بالاخره چه امتیازاتی در ارتباط با شمر و امام حسین علیه‌السلام هست، هر دو تجلی خداست، هر دو ظلّ خداست! و شرور هم اگر برگردانیم به امور عدمی که بین تجلیات خدا نمی‌توانیم بگوییم تجلی خوب و تجلی بد! اساساً هر تجلی که باشد، امتیازات خاص خودش را دارد و اساساً اصل اراده و اختیار و ارسال رسل و انزال کتب و تکلیف و این‌سری مباحث، حداقل برای من قابل تصور نیست! به هر حال کمال تشکر را دارم از فرصتی که در اختیار گروه گذاشتید و نیز حقیر. اگر صلاح بدانید ان‌شاءالله در جلسات آینده، دو تا مسئله، دغدغه حقیر هست که دوست دارم نظرات جنابعالی هم بدانم. یکی در ارتباط با اعتباریت ماهیت که این را فرمودید حالا بعد از مبحث وحدت عقل و عاقل و معقول و وحدت شخصیه وجود، به آن‌جا می‌رسیم؛ و یکی اینکه ادله وحدت شخصیه وجود؛ یعنی ادله عقلانی که در ارتباط با وحدت شخصیه وجود هست. من از شما و گروه محترم، از اساتید محترم گروه، از صبرشان و اینکه بالاخره وقت‌شان را چه بسا گرفتم عذرخواهی می‌کنم. شما را به خدا می‌سپارم. ❏ادامه دارد... ╭──────┈┈┈┈ ꞌꞋ❅پارت بیست‌وسوم ꞌꞋ❅پارت قبل ꞌꞋ❅@serat12k ┈┈┈┈───────╯
🌿 ꞌꞋ تتمهٔ‌اصالت‌وجودووحدت‌شخصیهٔ‌وجود استاد محمدحسن وکیلی: با تشکر و عذرخواهی. از اینکه دسترسی بنده به اینترنت قطع شد و چند دقیقه‌ای فاصله افتاد و وقت مناظره تمام شد. چند نکته را خیلی کوتاه عرض می‌کنم که وقت سروران و برادر عزیزمان جناب آقای کاشانی هم گرفته نشود و بیشتر مزاحم نباشم. ببینید وقتی که پذیرفتیم که در وحدت شخصیه وجود، کثرات در جای خودشان محفوظ هستند و کثرت حقیقی هست، دیگر نباید تعبیر بکنیم که وقتی یک وجود است، فقط خودش است و خودش است خودش! و دیگر بقیه این وسط نقش‌شان مغفول بماند! طبیعتاً خداوند متعال در عین وحدتش، خلق فرموده و مخلوقات همه در احاطه او هستند ﴿بِكُلِّ شَيۡءࣲ مُّحِيطࣰا﴾ است و مخلوقات، هر کدام‌شان به قدر ظرفیت و سعه وجودی خودشان، خصوصیاتی دارند؛ یکی از این خصوصیات هم اراده است. بعضی از این مخلوقات دارای اراده هستند، بعضی‌ها فاقد اراده؛ و آن موجوداتی که دارای اراده هستند، در بعضی از حالات، حالت اراده و تصمیم در آن‌ها به وجود آمده و در بعضی از حالات، حالت اراده و تصمیم هنوز در آن‌ها به وجود نیامده. همه تفاوت‌ها در جای خودش کماکان محفوظ هست، در عین اینکه هیچ‌کدام از این‌ها از خدا همان‌طور که خودتان هم فرمودید مستقل نیستند و جدا و بیرون نیستند. در نگاه وحدت شخصیه وجود، درست است که علیت به معنای ایجاد امر مستقل، باطل هست، اما سلسله مراتب علّی و معلولی در جای خودش محفوظ است و لذا در کتاب‌های عرفانی، مفصلاً به این بحث پرداختند که خداوند متعال در عوالم که ظهور می‌فرماید، ظهورات خداوند، دارای سلسله‌مراتب هست و از قضا مفصل‌ترین بحث در سلسله‌مراتب مخلوقات الهی در کتاب‌های عرفانی مطرح می‌شود که این‌ها از بالا تا پایین، هر کدام‌شان درجات و مراحلی دارند. و لذا اگر که ما تعبیر می‌کنیم که علتی برای اراده وجود دارد و سلسله‌عللی و امثال این‌ها، علت نه به معنای مشائی که عبارت است از ایجاد یک امر مستقل؛ به معنای همان سلسله وسایطی که بین خداوند و مخلوقات هست. البته وسایطی که هیچ‌کدام‌شان جای خدا را تنگ نمی‌کنند و حقیقتِ ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ﴾، و نزدیکی خداوند متعال با همه مخلوقات در جای خودش محفوظ هست. ولی به هر حال، موجودات، مراتب دارند و بعضی نسبت به بعضی دیگر احاطه وجودی دارند تا برسد به خداوندی که به همه چیز محیط هست. اما اینکه اگر همه اراده‌ها تابع اراده الهی هست در سلسله مخلوقات، چطوری موجود خوب و بد پیدا می‌کنیم اگر همه چیز تجلی خدا هستند، اصلاً تجلی خوب و بد از کجاست؟ قرآن کریم به صراحت فرموده که ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ و به صراحت هم فرموده: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾. خداوند خالق همه چیز است و هرچه را هم که خلق فرموده نیکو قرار داده. از یک زاویه کاملاً فرمایش شما صحیح است که همه موجودات، نیکو و خوب هستند. ما اگر که به موجودات، عنوان خوب و بد بدهیم و آن‌ها را تقسیم می‌کنیم به موجود خوب و موجود بد، بعدها در حقیقت، موجوداتی هستند که بهره‌شان از کمالات وجودی کم‌تر هست. همان شمر لعنت‌الله‌علیه را هم که شما مثال می‌زنید، اگر بخواهیم به او نگاه بکنیم، خودش در درون خودش دریایی است از مظاهر الهی. سلول‌های وجودش، سلول‌های بدنش که دارد کار می‌کند، همه مظاهر قدرت خدا هستند، مظاهر علم الهی هستند. نظمی که در بدن او حاکم هست، در قوای او حاکم هست و این‌ها همه‌شان از جانب خداوند متعال دارد می‌آید. اما او چون این نعمت خدا را در مسیر باطل به جریان می‌‌اندازد و اراده‌‌اش را به طرف باطل جهت‌دهی می‌کند، سبب می‌شود که نفس و جانش آلوده بشود. آلوده شود یعنی چه؟ یعنی بهره‌اش از نور کم‌تر شود، وقتی بهره‌اش از نور کم‌تر شد، حرکت کرد از نور به طرف ظلمت، اسمش می‌شود بد. ❏ادامه دارد... ╭──────┈┈┈┈ ꞌꞋ❅‌‌پارت بیست‌و‌چهارم ꞌꞋ❅پارت قبل ꞌꞋ❅@serat12k ┈┈┈┈───────╯