✍#موسس_نهضت_مقاومت_ملی
#یادداشت_اول
🔺️سید رضا موسوی زنجانی، از فقهای امامیه، روشنفکر، سیاستمدار ملیگرا، از منتقدان حکومت پهلوی و از طرفداران محمد مصدق بود.
🔹️وی در سال ۱۲۸۲ شمسی در زنجان به دنیا آمد.
🔹️پدرش، آیتالله سید محمد موسوی زنجانی از علمای زنجان در عصر مشروطه به شمار میآمد که در نجف نزد آخوند خراسانی شاگردی کرده بود. گفته می شود که با حمایت او بود که شیخ ابراهیم زنجانی(دادستان حکم شیخ فضل الله نوری) توانست وارد نخستین دوره مجلس شورای ملی شود.
🔹️سید رضا پس از دورههای مقدماتی عازم حوزه علمیه قم شد و به دلیل جایگاه پدرش نزد علمای قم و به ویژه شیخ عبدالکریم حائری، جزو معتمدین شیخ مؤسس درآمد و از نزدیکان او شد به گونهای که مسائل مالی بیت مرجعیت را به وی سپرد.
🔹️آیتالله زنجانی به همراه برادرش سید ابوالفضل از روحانیون عضو اتحادیه مسلمین بودند که در تهران در جریان ملی شدن صنعت نفت جانب دکتر محمد مصدق را گرفتند.
🔹️پس از کودتای ۲۸ مرداد به همراه افرادی چون آیتالله سید محمد انگجی و آیتالله سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان، نهضت مقاومت ملی را تأسیس کرد و رهبری آن را برعهده داشت.
🔹️نماز میت محمد مصدق توسط او خوانده شد وتنها روحانی حاضر در تشییع مصدق بود.
🔹️او با آیت الله میلانی ارتباط و رفاقت ویژه و با آیتالله شریعتمداری نیز رابطه خوبی داشت و پس از انقلاب اسلامی ، در دوران ریاستجمهوری ابوالحسن بنیصدر از وی پشتیبانی کرد.
🔹️سید رضا نیز همچون برادرش، در سال ۱۳۶۰ نامه تندی خطاب به مردم ایران نوشت و از روند امور انقلاب انتقاد کرد.
ادامه دارد...
#صراط_زنجان
#رسالت_حوزه_انقلابی
@serat_zanjan
وقتی شهید نواب از یک طلبه فلسطینی یاسر عرفات ساخت
سرنوشت زندگی پر ماجرای یاسر عرفات
#یادداشت_اول
🔻مسعود ده نمکی در وبلاگ خود در قسمت هایی از یادداشت خود با عنوان«شهید نواب از یک طلبه فلسطینی یاسر عرفات ساخت» نوشته است:
🔹اوایل انقلاب مرحوم خلخالی به اتفاق یکی از اعضای اصلی فدائیان اسلام به سوریه می روند. در طی دیداری با یاسر عرفات مرحوم خلخالی این عضو فدائیان اسلام را به یاسر عرفات معرفی کرده و می گوید ایشان جزو معدود بازماندگاه هسته اولیه دوازده نفره فدائیان اسلام و از یاران نزدیک شهید نواب صفوی می باشد.
🔹این فرد خودش برایم تعریف می کند که وقتی اسم نواب صفوی آمد اشک در چشمان یاسر عرفات حلقه زد و بلند شد و من را در آغوش کشید و گفت:
🔸من جوان که بودم در الازهر مصر مشغول به تحصیل بودم. شنیدم طلبه ای ایرانی به مصر آمده و در همایشی شرکت کرده است.(در این همایش معمولا آقای فلسفی شرکت می کرد که آن سال و بعد از اعدام کسروی مرحوم فلسفی خود از شهید نواب می خواهد تا به این همایش برود. یکی از مراجع هم هزینه این سفر را به مرحوم نواب می دهد)
🔸در این همایش معمولا هر سخنرانی ده دقیقه صحبت میکرد اما نواب چهل و پنج دقیقه چنان سخن گفت و همه را مجذوب خود کرد که کسی پلک نمی زد.
🔹بعد از همایش نواب را برای بازدید به کتابخانه بردند و من چنان شیفته او شده بودم که در کتابخانه نا غافل جلوی او رفتم و با او دیده بوسی کردم.
🔹نواب از من اسم و ملیت ام را پرسید. من هم گفتم فلسطینی هستم. تا شنید فلسطینی هستم برق از چشمانش پرید و گفت پس اینجا چه می کنی؟
ادامه مطلب
🔻#صراط را دنبال کنید.
┈┄┅═✾ serat ✾═┅┄┈