#او_خواهد_آمد...
برگرد ...
تا دروازه ساعات
راهی نیست
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
#و_این_جمعه_هم_گذشت...
کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا
تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا
غروب جمعه شده بی تو روزهای دلم
به صبح جمعه من همچو آفتاب بیا
به سینه ای که شکست از سُم ستور، قسم
به صورتی که شد از خون سر خضاب بیا
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
بر نیزهها از دور میدیدم سرت را
بابا! تو هم دیدی دو چشم دخترت را؟
چشمانم از داغ تو شد باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم پیکرت را
ای کاش جای آن همه شمشیر و نیزه
یک بار میشد من ببوسم حنجرت را
بابا تو که گفتی به ما از گوشواره
همراه خود بردی چرا انگشترت را
با ضرب سیلی تا که افتادم ز ناقه
دیدم کبودیهای چشم مادرت را
یک روز بودم یاس باغ آرزویت
حالا بیا با خود ببر نیلوفرت را
◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
با انگشت های ناتوانش گیسوان نیم سوخته اش را مرتب نمود ...
صورتش را با لبه آستین پاک کرد ...
بسختی از جا برخاست و با دستهایی که از درد توانش را ربوده بود گرد و خاک از لباس هایش تکاند ...
آخر میزبان میهمانی بسیار عزیر بود ...
با چشم های کم سویش بدنبال پدر گشت ...
آغوش گشود و پدر را سخت در آغوش فشرد؛
تمام توانش را جمع کرد و گفت بابایی ... آرام جانم ... آمدی؟؟؟
بی بی جان ...
آلام ما نیز از حد گذشته ...
درد هجران تاب و توان مان ربوده ...
می شود یکروز بابای ما نیز از سفر باز گردد و
به خرابه دل ما سری بزند ...
آن وفت ما نیز سخت در آغوشش کشیم و رنج ها و غصه های روزهای فراق برایش بازگوییم و در پیش مقدمش جان بیفشانیم.
سه شنبه ای غمبار از راه می رسد ....
قرار ما سه شنبه سی و یکم مرداد ماه ۱۴۰۲، همزمان با شهادت جانسوز دردانه حضرت ارباب، حضرت رقیه خاتون سلام الله علیهما #میدان_عاشقى.
بهای وصل تو گر جان بود ، خریدارم
وَ أَتْمِمْ نِعْمَتَكَ بِتَقْدِیمِكَ إِیَّاهُ ...
@seshanbemahdavi
تیری که سمتش رفت هم حتی
مثل کمان قدش کمانی بود
و از دست آدمها! رها می شد
شرمنده از این ناتوانی بود
تابوت گل را بوسه زد افتاد
از شدت شرمندگی جان داد
در پای مردی آسمان پیشه
مردی که صلحش جانفشانی بود
مردی که تنها رفت تا میقات
دلخسته از تفریط و از افراط
بر قلب پاکش صد هزاران زخم
از مومنان نهروانی بود
ای کاش زخمش زخم خنجر بود
زخم زبان از مرگ بدتر بود
و و زخم زبانهایی که او می خورد
پاداشِ عمری مهربانی بود
از بس که عُمری ابن ملجم ها
با اسم یاری، دور او بودند
وقت نمازش هم زره می بست
مردی که اوج پهلوانی بود
هی برد دندان بر جگر آخر
صبرش به لب آمد ولی پرپر
آن روز تشت خانه چون دشت
گلهای سرخ و ارغوانی بود
دل خسته بود از همنشینی ها
با قاتلین مادرش زهرا
زهری که نوشید آخرش ،تنها
شیرینی اش در زندگانی بود
◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ...
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
#او_خواهد_آمد...
آید وصال و
هجر غم انگیز بگذرد
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
#و_این_جمعه_هم_گذشت...
شکسته شد دلم ازدست این و آن بی تو
چگونه پر بکشم تا به آسمان بی تو
چقدر وعده ی فردا چقدر جمعه ی بعد
ببین که بر لبم آقا رسیده جان بی تو
قسم به جان عزیزت - عزیز خسته شدم
از این همه سفر تا به جمکران بی تو
برای چشم به راهت تمام ثانیه ها
چگونه می گذرد صاحب الزمان بی تو
ازاینهمه غم واندوه و بی کسی"الغوث"
از این زمانه ی پر فتنه "الامان" بی تو
تمام خرجی ام از سفره ی عنایت توست
وگرنه می شودم زهر آب و نان بی تو
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_و_فرج_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
💠 سیصد و دوازدهمین قرار 💠
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
روزهایی را بخاطر آورد که از روی شانه های ستبر عمو عباس بر دنیا می نگریست؛
آن زمان که داداش اکبر دست بر گیسوان بلندش می کشید و شانه شان میکرد ...
روزهایی که بابا که به خانه باز می گشت، خود را در آغوش مهربانش می افکند و بابا حسین صورتشرا غرق بوسه می ساخت ...
چقدر دلتنگ داداش اصغر بود؛
دلتنگ تکان دادن گهواره اش ...
دلتنگبوسیدن دستهای کوچکش ...
دلتنگ لبخندهای شیرینش ...
دیگر طاقت ماندن نداشت.
خواب بابا را دیده بود ...
و خود را در آغوش پدر، با گوشواره هایی که یادگاری از داداش اکبر بود و معجری که بابا حسین خود بر سرش کرده بود.
خوابش تعبیر شد.
بابا حسین آمد اما گوشواره و معجر او ...
تکه پارجه ای را که بر سر داشت محکم کرد.
بوسه ای بر صورت بابا نشاند و ....
بابای مهربانم ...
می دانم قصه غصه های عمه رقبه ات شرر به جان شریف ات افکنده، اما غم بی معجری اش چشنهای باراتی ات را به خون نشانده.
به عشق تو و به یاد عمه سه ساله ات،
گره روسری ام را محکم تر میکنم و از یادگاری مادرت زهرا تا پای جان محافظت می نمایم.
نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت ...
اين سه شنبه به تاريخ سی و یکم مرداد ماه ۱۴۰۲ مصادف با سالروز شهادت جانسوز دردانه سه ساله حضرت ارباب علیهما السلام، با پذیرایی آب پرتقال، لقمه نان و پنیر و سبزی و اهداء روسری به کودکان، عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم.
میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و واکس صلواتی، از دیگر خدمات خادمین سه شنبه های مهدوی بود.
به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده بیا
یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة ....
@seshanbemahdavi
#سه_شنبه_های_مهدوی
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺
#سیصد_و_دوازدهمین_قرار
#میدان_خراسان
به تاریخ
#سی_و_یکم_مرداد_ماه_۱۴۰۲
#میز_ختم_صلوات_و_قرآن
قران قرائت شده ۱۱۳ صفحه
صلوات فرستاده شده ۱۵۸۴۸ صلوات
@seshanbemahdavi
#سه_شنبه_های_مهدوی
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺
#سیصد_و_دوازدهمین_قرار
#میدان_خراسان
به تاریخ
#سی_و_یکم_مرداد_ماه_۱۴۰۲
#میز_تبادل_کتاب
@seshanbemahdavi
#سه_شنبه_های_مهدوی
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺
#سیصد_و_دوازدهمین_قرار
#میدان_خراسان
به تاریخ
#سی_و_یکم_مرداد_ماه_۱۴۰۲
#میز_خدمات_پزشکی
پایش فشار خون و دمای بدن
@seshanbemahdavi
#سه_شنبه_های_مهدوی
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺
#سیصد_و_دوازدهمین_قرار
#میدان_خراسان
به تاریخ
#سی_و_یکم_مرداد_ماه_۱۴۰۲
#میز_کودک
@seshanbemahdavi