بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
گاهی دلم برای کودکی ام تنگ می شود ؛ برای خنده های شاد از ته دلش ؛ رویاهای رنگارنگ و شیرینش ؛ فریادهای از سر شادی اش
برای آغوش گرم مادر و دستان پرمهرش که موهایم را نوازش می کرد!
در این افکار غرق می شوم و ناخودآگاه لبخندی بر لبهایم نقش می بندد که ناگاه ...
تصور چشمان اشکبار کودک میانماری
بهت نگاه کودک یمنی از دیدن پیکر بی جان مادری که آغوشش تنها پناه گاه او بود به هنگام غرش دیوانه وار موشکها
و چشمان نگران کودک فلسطینی که صبحگاهان که دیده می گشاید نمی داند که شب هنگام ستارگان آسمان را خواهد دید یا نه ....
چشمانم را بارانی می کند و قلبم را به درد می آورد !
موعود مهربانم ...
فدای قلب مهربان و غصه دارت ...
به حرمت اشک های عمه سه ساله ات در غم هجران پدر برگرد ...
برگرد و کاخ ظلم یزیدیان زمان را ویران کن
برگرد تا کودکان یمن ، نازدانه های میانمار و فلسطین نیز طعم ایام خوش کودکی را حس کنند.
سه شنبه ای دیگر از راه می رسد ....
قرار ما سه شنبه ۱۷ مهرماه حوالی ساعت ۱۶:۳۰ "#میدان_عاشقی" .
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ ...
@seshanbemahdavi
پشت دروازه ساعات ؛
به مـ💔ـا سخت گذشت
اولین روز صفر بود ؛
سفر ما را کشت❗️😔
⬛️ آجرک الله یا صاحب الزمان ..
#سه_شنبه_های_مهدوی
#نذر_سلامتی_امام_زمان_عج
@seshanbemahdavi
💠 پنجاه و هشتمین قرار 💠
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
کودکی ام پر است از داستانهای رنگارنگ با قهرمانهای خیالی ...
اما در این میان داستانی را که پدر در گوشم زمزمه می کرد بسیار دوست می دارم !
داستان مردی که آمدنش پایانی ست بر هر چه سیاهی و پلیدی و آغازی ست بر هر چه زیبایی!
کسی که با آمدنش کودکی گرسنه سر بر بالین نمیگذارد!
کسی که وقتی بیاید فقری باقی نمی ماند و پدری شرمنده فرزندش نمی شود!
کسی که نفس مسیحائی اش درمان هر دردی است!
کسی که زمین تمام دارائی اش را به پای او می ریزد!
کسی که وقتی بیاید دنیا گلستان می شود!
کسی که با آمدنش دوستی و محبت فراگیر می شود تا جایی که میش و گرگ در کنار هم از یک برکه آب می نوشند!
کسی که ....
حتی تصور آمدنت هم زیباست ؛ مولای من
به عشق روزگار آمدنت کودکی ام سپری شد آقا جان
و امروز کودکی که دل در گرو عشق تو داشت جوانی شده که مفتخر به خادمی آستان توست ؛ قدر این منصب را که به پادشاهی عالمی نمی فروشم می دانم و به آن مباهات میکنم.
سه شنبه ای دیگر بدون حضور حضرت عشق سپری شد ...
اين سه شنبه به تاريخ هفدهم مهر ماه ۱۳۹۷ " خربزه و پاپ کورن " ميزبان رهگذران #میدان_عاشقى بوديم.
اين هفته نیز با اهداء گل رز عطر یاد گل نرگس را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم .
میز ختم قرآن و صلوات ، میز خدمات پزشکی ، میز کودک و نوجوان و واکس صلواتی از دیگر خدمات خادمین #سه_شنبه_های_مهدوی بود.
هم چنین به همت خیرین ، #سه_شنبه_های_مهدوی اقدام به تهیه و توزیع تعداد ۲۵۰ پرس غذای گرم " زرشک پلو با مرغ " در بین نیازمندان محدوده میدان خراسان نمود . به جهت توفیق دیگر باره اجرای طرح #نذر_مهربانی خدای منان را شاکریم.
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
أللهم إجعلنا من أعوانه و أنصاره ....
@seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
نازدانه بنی هاشم بودی ....
پاهای نازنینت با زمین بیگانه بود ....
جایگاهت آغوش گرم پدر بود یا زانوان برادرت علی اکبر و یا شانه های ستبر عمو عباس ...
شانه گیسوان بلندت دستهای پرمهر عمه زینب بود و هم بازی ات علی اصغر ...
اشک با چشمان نازنینت غریبه بود و لبخند میهمان همیشگی لعل لبهایت ...
اما ...
امان از آن نیم روز تلخ که تمام هستی ات را ستاند ؛ آغوش گرم پدر ، زانوان برادر ، شانه های عمو و هم بازی ات را ...
اما نه ... عمه را هنوز داشتی گرچه قد خمیده و نیمه جان ، اما گیسوان بلندت را ... !!!
اشک میهمان دائمی چشمان کم سویت شد و لبخند با لبهای نازنینت غریبه
رقیه جان ...
چه نیک رسم انتظار را به جا آوردی ؛
غم هجران بابای غریبت را یکماه تاب نیاوردی!
بی بی جان
هزار و صد و اندی سال است بابای غریبمان هر روز ندای "هل من ناصر ..." سر می دهد و ما ...
دعایمان کن خانم
تا که غم غربت پدر مهربانمان صبر و قرار از کفمان برباید تا مانند تو جان خویش را در مقدمش نثار کنیم .
سه شنبه ای دیگر از راه می رسد ....
قرار ما سه شنبه ۲۴ مهرماه حوالی ساعت ۱۶:۳۰ "#میدان_عاشقی" .
جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد ...
و إجعلنا من المستشهدین بین یدیه ...
@seshanbemahdavi
💠 پنجاه و نهمین قرار 💠
بسم رب المهـ(عج)ـدی ....
روزی که نوشتن بابا نان داد را می آموخت، اشکهایش بی اختیار بر روی دفترش می چکید ....
چرا که بابا هرگز نانی به او نداده بود؛
بابای او چیزی بس گرانبهاتر از نان، جان عزیزش را، نه تنها به او که به تمامی کودکان سرزمینش بخشیده بود ...
تا پدر سایر کودکان نان گرم در سفره شان بگذارند، تا دشمن چادر از سر مادرها نکشد، تا غم بی پدری چشمان کودکی را بارانی نکند، تا ....
چقدر به پدر قهرمانش می بالید، بابای قهرمانی که به احترام او همه، دختر کوچکش را به گونه ای دیگر تکریم می کردند !
رقیه هم فرزند شهید بود؛ فرزند سید و سالار شهیدان؛ اما ....
الهی ...
به لحظات بی کسی رقیه خاتون، با مژده ظهور حضرت منتقم به اشک بی پایان صبح و عصرش پایان و به قلب داغدار و محزونش تسلا بخش.
سه شنبه ای دیگر بدون حضور حضرت دوست سپری شد ...
اين سه شنبه به تاريخ بیست و چهارم مهر ماه ۱۳۹۷ با پذیرایی " فرنی " ميزبان رهگذران #میدان_عاشقى بوديم.
اين هفته نیز با اهداء " گل رز و گلدان های کاکتوس" عطر یاد گل نرگس را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم .
میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و نوجوان و واکس صلواتی از دیگر خدمات خادمین #سه_شنبه_های_مهدوی بود.
طفل افتاده ز پا منتظر توست بیا ....
أللهم عجل لوليك الفرج ....
@seshanbemahdavi