eitaa logo
سه شنبه های مهدوی
1.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
365 ویدیو
5 فایل
مقدمه ای ست برای یادآوریِ عزیزترینی که در این شلوغی های زندگی،شده است غریب ترین..🌸 پرداخت نذورات سه شنبه های مهدوی👇 5892101403351352 بنام امیرحسین عسگری 🔹ارتباط با ما👈 @seshanbemahdavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... پاییز که از راه می رسد .. آسمان سر بر شانه پاییز گذاشته و بغض دلتنگی اش را برای تو،  سیر می گرید ... درختان برگ هاشان را که تب عشق به جان شان افتاده و روی سرخ و زرد کرده اند، فرش راه تو می کنند ... و پرندگان مهاجر کوله باری از غم بر دوش، بار سفر بر می بندند تا شاید جایی آن‌ سوتر از دشت ها، رد و نشانی از تو بیابند، حضرت دلبر ... می گویند پاییز فصل دلتنگی است؛ میگویم پاییز فصل عاشقی است ... امسال هم، مانند هرسال، در کلاس پاییز، راه و رسم عاشقی را مشق کردیم  ... هر سه شنبه، در جست و جوی رد و نشانی از تو، تا میدان عاشقی پر کشیدیم ...، چشمهامان را که با آب دیده و مژگان آب و جارو کرده بودیم، فرش راهت نمودیم .... و با خونین شدن دل آسمان، دلتنگی های یک هفته را سیر گریستیم ... سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه بیست و یکم آذر ماه ۱۴۰۲، . تو نیستی و دلم چهار فصل پاییز است ....  اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... شب پرده سیاه خود را بر آسمان مدینه کشیده بود ... مانند سی و نه شب قبل، به همراه پاره های قلبش حسن و حسین، سوار بر مرکب، در معیتِ تمام هستی اش علی، راه خانه مهاجرین و انصار در پیش گرفت ... مانند هر شب، بیعت شان را در یوم الغدیر، به مردم خواب غفلت ربوده یادآوری نمود، اما.... چهلمین روز نیز بجز سلمان و مقداد و ابوذر و عمار، هیچکس بر سر قرار حاضر نشد ... مادر قهرمان .‌.. تاریخ مجاهدت ها و پیام ات را به گوش مان رسانید ..‌ از جوانی ات ... پاره های قلب ات ... عشق ات ... حتی از آبروی ات، آنگاه که درِ خانه تک تک مهاجرین و انصار را کوبیدی، گذشتی ... تا امام زمانت را یاری رسانی ... سیلی خوردی ... بازو و پهلویت شکست ... سینه ات مجروح شد ... و محسن ات فدا شد تا گرد غربت از ماه روی امام غریب ات بزدایی ... مهربان مادرم ... دستم را بگیر و یاری ام کن تا در یاری فرزندت، از تمام هستی ام، از آبرویم و از هر آنچه دارم بگذرم تا آنگاه که در محشر، چشم در چشمان مهربان ات می دوزم، سرافکنده و شرمسار نباشم. سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه بیست و یکم آذر ماه ۱۴۰۲، . در راه حفظ جان امام زمان خویش زهرا تمام هستی خود را فدا نمود أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... به محضر "مادر پسران" که مشرف شد، عرض کرد: "خداوندگار تو را صبر عطا فرماید، عباس ات شهد شهادت نوشید". فرمود: "مرا از حسین ام خبر ده". عرض کرد: "سه پسر دیگرت نیز جان خویش را پیشکش حسین نمودند". فرمود: "پسرانم و هرآنچه در زیر این آسمان کبود است بفدای حسین ام. از پسرم حسین برایم بگو. خبر شهادت پاره قلبش، مولایش، حسین را که شنید صیحه ای زد و فرمود: " ای بشیر رگ های قلبم را به این خبر پاره کردی ....". زان پس تا واپسین روزهای عمر شریفش، مادر پسرانی که همگی جان فدای امام زمان شان شده بودند، بر بالای چهار صورت قبر بر حسین اش گریست ... تا الگویی باشد برای مادرانی که عباس پرور شدند؛ هم آنان که با جگری چاک اما لبخند بر لب میوه های دل شان را به پیشگاه امام زمان شان پیشکش نمودند. سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه پنجم دی ماه ۱۴۰۲، همزمان با شب رحلت جانسوز بانوی ادب، حضرت ام البنین علیها سلام، . معنی چشم انتظاری را نفهمیدم ولی جان مادرهای مفقود الاثرها العجل اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... نور بودی و در ساق عرش مکان داشتی ... قوت ات تسبیح و تحمید بود و تهلیل و تکبیر  ... خداوندگار بر بندگان منت نهاد و تو را کالبدی انسانی بخشید و به زمین هدیه کرد تا مادری کنی برای زمینیان ... نزد عرشیان به منصوره شهره ای، از آن رو که در محشر خداوند تو را به شفاعت امت پدرت یاری خواهد کرد و فرشیان فاطمه ات می خوانند زان سبب که شیعیان را از آتش دوزخ خواهی رهاند ... مهربان مادرم ... ما یتیمان آخر الزمان که جز شما خاندان آفتاب امید و پناهی نداریم ... چشم امیدمان به آبروی تو نزد پروردگار و دعای مادرانه توست ... مادرم، فاطمه جان ... امشب ... در شب فرخنده میلاد موفور السرورتان، دخیل التماس می شویم به قدوم نازنین تان و خدا را به شما سوگند می دهیم، باشد که دست هامان را از شکوفه های استجابت پر نماید و عیدی ولادت تان را ظهور آخرین نور چشمتان مقدر نماید. سه شنبه ای غرق نور و سرور فرا رسید ... قرار ما سه شنبه دوازدهم دی ماه ۱۴۰۲، همزمان با شب خجسته میلاد فرخنده بانوی دو سرا، حضرت صدیقه کبری، فاطمه زهرا سلام، الله علیها، . مادر، تو دعا کن که ز رخ پرده گشاید آن‌ یار سفر کرده که از دیده نهان‌است  يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمة عجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... عشق به تو را ... گاه در دانشمندی یافتم که از زر و زیور دنیا روی برتافت، تا شاهد شکوفایی تو باشد ... گاه در پیکر بی جانِ مرزبانی یخ زده حین حراست از کیان تو. گاه در پهلوانی که عزت و اقتدار تو را بر آرزویش برای درخشیدن بر سکوی قهرمانی، مقدم شمرد تا دشمن قسم خورده تو را خُرد و حقیر شمارد ... گاه در غیرت سرداری که چهل سال پوتین از پای در نیآورد، تا خواب از چشم دشمنان ات برباید ... و زمانی در خون نقش بسته بر سنگ فرش خیابان، آن‌گاه که مردمی قدرشناس جان در راه پاس داشت قهرمان وطن، فدا کردند. دوست ات دارم وطنم ... که زادگاه پهلوانانی آرش منش هستی و رستم تبار ... که امیرکبیر خیزی و سلیمانی پرور ... که مهد حسین فهمیده هایی و علی لندی ها ... به تو عشق می ورزم، از آن رو که سالیان سال است، زخم خورده ای ... در سوگ فرزندان ات جامه سیاه در بر کرده ای، اما ... همچنان استوار و سربلند ایستاده ای تا زمینه ساز آن روز شکوه مند باشی که موعود آخر الزمان رخ بنماید و در جای جای زمین گل عشق و محبت بنشاند ... دوست ات دارم، مام میهن. سه شنبه ای دیگر فرا رسید ... قرار ما سه شنبه نوزدهم دی ماه ۱۴۰۲، . دارد آرزو دلم تا ببیند عاقبت ... پرچمی که دست ماست، پرچم ظهور شد اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج .... @seshanbemahdavi
💠 سیصد و سی و دومین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی ... می دانی یوسف ... گویی همین چند صباح پیش بود که در جستجوی رد و نشانی از تو، عطر دل انگیز یاد شریف ات سه شنبه هایم را عطرآگین کرد ... از آن‌ پس برای ساعتی هم که شده، سه شنبه ها، دل بی قرارم در میعادگاه عاشقی، آرام و قرار گرفت ... اینک‌ ... پس از چند سال ... عطر روح بخش یادت، لحظات زندگی ام را چنان در برگرفته ... که دیگر تفاوتی ندارد، جمعه باشد یا شنبه .. سه شنبه باشد یا دیگر روز ... باشد یا هرکجای دیگر زیر این آسمان نیلگون ... هر کجا که باشم ... هر زمان که باشد ... گاه غروب خورشید، یا سپیده دمان ... به نسیم روح بخش یاد شیرین تو، زندگی را سپری می کنم. سه شنبه ای دیگر نیامدی و نگاه مان دست خالی برگشت .... اين سه شنبه به تاريخ نوزدهم دی ماه ۱۴۰۲، با برپایی میز ختم قرآن و صلوات،  میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی، میز کودک و نوجوان و میز خطاطی، عطر یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم ... وَ اجعلنا ممن یاخذ بحجزتهم و یمکث فی ظلهم ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... دلم تنگ است ... دلتنگ چشمه ای جوشان از قلبی پرسوز که دیدگانم را بشوید و آتش جگرم را فرو بنشاند ... دلتنگ دو جرعه دل گویه با کسی که شنوای کلامم باشد ... شانه ای می جویم که آسوده بر آن سر بگذارم و بغض های فرو خورده ام را سیر ببارم ... آغوشی امن می خواهم که در برم گیرد و پناهم شود و دست نوازشگری که به نوازش مهربانانه اش، دل بی قرارم آرام شود ... و تو ... مهربان پروردگارم .... ماه بارش رحمت های بی انتهایت را پیش رویم نهادی و ملک داعی را امر فرمودی که ندا سر دهد ... أنَا جَلیٖسُ مَنْ جٰالَسَنِیٖ ... فَمَنْ دَعٰانِیٖ فِیٖ هٰذَا ٱلشَّهْرِ أجِبْتُهُ ... آی آنکه شیوه ات إِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ است ... يا مَن يَمْلِكُ حَوآئِجَ السَّآئِلينَ و يَعْلَمُ ضَميرَ الصَّامِتينَ ... يا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ ... ای آنکه خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلاَّ لَكَ‏ ... دیگر بار ... در چشمه سار زلال ماه رحمت ات، روح و جانم را از هر چه غیر توست تطهیر می کنم و بیش از پیش خود را به تو نزدیک می دانم ... اینک ...امیدوار، با گردنی افراشته... و نه سرافکنده و سر به زیر، تو را اینگونه می خوانم ... أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ ... و مگر خیر دنیا و آخرت جز نفس کشیدن در هوای معطر به عطر گل نرگس فاطمی است؟؟؟ خیر دنیا و عقبایم، چه وقت رخ می نمایی؟؟؟ سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ... قرار ما سه شنبه بیست و ششم دی ماه ۱۴۰۲، . کاش یک روز بیایی تو در این ماه عزیز ... أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... سرمست از شمیم دل انگیز ماه رجب ... کبوتر دلم گاه در آسمان مدینه به پرواز در می آید و گاه به دور دو گنبدطلایی رنگ کاظمین طواف می کند ... گاه رو به روی ایوان نجف زانو می زند و گاه در گوشه ای از جنت الحسین آشیان‌ می کند و عکس ضریح شش گوشه در دریای مواج چشمانش جا خوش می کند ... گاهی با شنیدن نغمه داوودی علی اکبر آنگاه که در گوش پاره قلب رباب اذان می گوید اشک شوق می ربزد .... گاه به گل خنده ای که بر لب های امام رضا می شکفد، قند در دلش آب می شود ... و گاه از سینه چاک کردن کعبه از شوق دیدار صاحب خانه، انگشت حیرت به دندان می گزد ... آقای مهربان من .... در این روزهای غرق نور و سرور ... دلشاد از شادی شما غرق در خوشبختی و شادی ام ... و شادی ام هزار چندان می شود اگر به یمن قدوم نازنین موالید این ایام خجسته، این ماه، ماه شنیده شدن آن ندای آسمانی باشد و پایان شبهای سرد انتظار. سه شنبه ای دیگر فرا می رسد ... قرار ما سه شنبه سوم بهمن ماه ۱۴۰۲، . دنیا برای جشن موعود تو ای ماه خورشید باران می شود وقتی بیایی وَ أتمِم نِعمَتَکَ بِتَقدیمِکَ إیّاهُ أمامَنا حَتّی تُورِدَنا جِنانَک ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ... اسیر بودیم در چنگال شب ... در زمستانی بی بهار ... دَم مسیحایی مردی از تبار آفتاب، قلب های یخ زده، اما چشم به راه خورشیدمان را جانی دوباره بخشید ... دست های سبز مرد، در دل سیاه زمستان، نهال امید کاشت، نهالی که دیری نپایید درختی شد تنومند ... و درست در میانه زمستان، بهار میهمان دیارمان شد ... لشگر زمستان، اما از پای ننشست ... سال هاست با تازیانه های سرما، درخت مان را تهدید می کند، اما ... مادام که در انتظار طلوع خورشیدیم ... مادام‌ که از جنگ با شب نهراسیم ... زخم های هیچ‌ تازیانه ای، ما را از حفظ و حراست درخت مان، باز نخواهد داشت ... یقین‌ داریم که ... عاقبت اين شب تاريک سحر می گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد سه شنبه ای دیگر از راه رسید ... قرار ما سه شنبه دهم بهمن ماه ۱۴۰۲، . وقتش رسیده است جهان را تکان بده شب را به یک اشاره سحر کن، اذان بده وَ أتمِم نِعمَتَکَ بِتَقدیمِکَ إیّاهُ أمامَنا حَتّی تُورِدَنا جِنانَک ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ... همانند جد غریب ات اسیر زندانی ... غل و زنجیر در پا و گردن ... شاهد زخم زیان ها ... زیر ضربات تازیانه ... زندانی زندان غیبتی و درغل و زنجیر غفلت ما ... آزرده از زخم زبان منکران ات و مجروح از تازبانه های معاصی دوستان ... معصومه ای نداری تا خونجگر از فراق پدر، اشک‌حسرت بر دامن افشاند ... یا رضایی که شب و رور رهایی تو را از پروردگار مسئلت نماید. تنها، آواره، طرد شده و غریب .... در انتظار برگشتن مایی که ادعا می کنیم از منتظران ات هستیم. مولای غریبم ... دردت به جانم، فدای گریه های نیمه شب ات ... به قربان سوز مناجات های سحرگاهان ات ... غریب ترین ... در سالروز شهادت جانکاه جد غریب ات ... چشم امیدمان به نگاه‌ عنایتی است از سوی آقای کاظمین ... که باب برآورده شدن حوائج است به سوی پروردگار ... باشد که دست مان را بگیرد و در دست های تو، پدر غریب مان بگذارد ... تا آتش فراق تو، دردی استخوان سوز به جان مان بیاندازد تا دمی از یاد شریف تو و آن چه بر تو میگذرد غافل نباشیم. قرار این سه شنبه مان، هفدهم بهمن ماه، مقارن با سالروز شهادت جانسوز باب الحوائج، ابالرضا، حضرت امام‌ موسی کاظم علیهما السلام، . سه شنبه ای غمبار از راه رسید ... بارها دیدیم ‌وقتی کار غم بالا گرفت دست ما را روضه‌ی باب الحوائج‌ها گرفت  اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ ... @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی ... سالیان سال آسمان‌ چشم امید دوخته بود ... در جزیره ای دور افتاده، در زمین ... او که در عرش منزل داشت ... صدای بال ملائک‌می آمد ... برادرش جبرئیل را دید با هفتاد هزار ملک ... در حال نزول به زمین ... پروردگار ریحانة النبی را فرزندی عطا کرده بود ... پسری که سرور جوانان‌ اهل بهشت بود و کشتی نجات و چشمه سار زندگانی ... به پرهای سوخته اش نگریست و آه حسرت کشید ... مهربان اربابم ... بال پروازم شکسته ... هوای پرواز در آسمان عاشقی فرزندت ... هوای پرواز به سرزمینی که بوسه بر قدم هایش میزند، خواب از چشمانم ربوده و هوش از سرم برده ... می شود مرا نیز بال پروازی عطا کنی؟؟؟ می شود شفیعم باشی؟؟؟ می شود دستانم را به مهر بگیری و در دستان مهدی ات بنهی تا دیگر آنی دستان مهربانش را‌ رها نکنم؟؟؟ سه شنبه ای غرق نور و سرور فرا رسید ... قرار عاشقی این هفته به تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۴۰۲ مقارن با خجسنه سالروز موفورالسرور میلاد أب الأحرار، سیدالشهداء، ارباب مهربانمان آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام، . خبر دهید دوباره به بال فطرس ها مجال پر زدن آسمانمان دادند   أللهم اجعلنا من خير أعوانه و أنصاره ... @seshanbemahdavi