سلام وقت بخیر هنرجوهای گرامی دوره نویسندگی جامع لطفا توجه کنین🔻 دوره در دسترس تمام بزرگوارانی که ثبت نام کردن قرار گرفته. از همین الان می‌تونین از بخش آفلاین دوره استفاده کنین و ان شاالله بعد از عاشورا گروهی جهت هماهنگی‌های بیشتر و ارسال تمرین‌ها ایجاد میشه😊 اطلاع‌رسانی‌های کلی از طریق همین کانال صورت می‌گیره. امیدوارم با تمرین و پشتکار کمک کنین که در پایان دوره بتونیم گروه نویسندگان انتشارات ستارگان درخشان رو بزرگ‌تر کنیم 😍 انتشارات ستارگان درخشان @setaregaannderakhshan

📌چرا باید نویسنده بشیم؟! اولین قدم برای یک کار فرهنگی تمیز که می‌دونم دغدغه‌ی اکثر شما دوستان هست؛ نوشتنِ📝 اگر قلم ضعیف باشه بقیه‌ی کار هم ضعیف پیش میره و حتی گاهی همون برنامه‌ی فرهنگی سهوا تبدیل به یک کار ضدفرهنگ میشه. نویسندگان در مرحله اول یاد می‌گیرن چطور دقیق‌تر به جهان اطرافشون توجه کنند و تمرین‌های نویسندگی باعث میشه تمرکز و دقت هنرجو بالاتر بره. در این مسیر هنرجو به یک کتابخوان حرفه‌ای هم تبدیل میشه که تمام این موارد از فرد یک نیروی فرهنگیِ توانمند با دید درست به مسائل می‌سازه👏 @setaregaannderakhshan

🎥ببینید/معرفی کتابی با موضوع دوران دفاع مقدس / همسایه ماهی‌ها، خاطراتی از تخریب چی لشگر ۸ نجف #گزارش @iribnews_esfahan

😍ممنون از خانم هاشمی عزیز بابت گزارش‌های بسیار جذابی که از کتاب‌های منتشر شده تهیه می‌کنند. خداقوت می‌گیم به شما و همکاران بزرگوارتون🌷 انتشارات ستارگان درخشان @setaregaannderakhshan

اگر استعداد نداشته باشم… اگر واقعاً شیفته و تشنۀ نوشتن هستیم، باید نگرانی به خاطر کمبود ‌استعداد در نوشتن را کنار بگذاریم. نویسنده می‌نویسد، حتی اگر تمام عالم به او ثابت کنند که هیچ استعدادی برای نوشتن ندارد. اینکه تصور کنیم برخی از بدو تولد با استعداد درخشان نوشتن زاده می‌شوند و بدون مطالعه و تمرین جدی می‌توانند درست و زیبا بنویسند دور از آبادی است. حرف دربارۀ مهارت نوشتن است؛ مهارتی که همه می‌تواند از طریق آشنایی با اصول نویسندگی و تمرین سنجیده آن را به‌تدریج بیاموزند. رابرت بنچلی می‌گوید: «پانزده سال طول كشيد تا بفهمم استعداد نوشتن ندارم، اما ديگر نتوانستم اين كار را رها كنم چون بيش از حد معروف شده بودم.» ═.🍃🌷🍃.══════╗⁣⁣⁣⁣⁣ داستانا |داستان نویسی آسان✍️ https://eitaa.com/dastaneasan

✍هزار کشته به یک موی اکبرت نرسد.... مهاباد بودیم.کومله توی شهر جو وحشت آوری ایجاد کرده بود.چهار تا از بچه های پاسدار رو اسیر گرفته بودند، هیچ خبری ازشون نبود. یه روز خبر اومد که بچه ها رو شهید کردند جنازه هاشون رو هم انداختند یه گوشه شهر رفتیم جنازه ها رو آوردیم مقر. اول شکنجه شون کرده بودند بعد هم با طناب بسته بودنشون به پشت ماشین و کشیده بودند روی زمین سنگلاخی. طوری که .... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┄┄ #محرم #امام_حسین #مجله_مجازی_همرزم . . 🌟اینجا‌بیت‌الشهداست👇 🆔@hamrazm_mag

📚 معرفی کتاب آقا علی رویا حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره) می فرمودند: مطالعه زندگی خوبان، به منزله ی کلاس اخلاق است. و شما با مطالعه این کتاب، اثر معنوی آن را در وجود خودتان لمس خواهید کرد. مقام شهدای ما، نزد خدا محفوظ است. و ما از اثرات آن مقامات خبر نداریم. کتاب پیش رو زندگی نامه و خاطرات سردار شهید رسول آقا علی رویا، به 🖋 قلم آقای حامد علی بیگی است. ویراستاران کتاب خانم ها منیره یاری و هاجر بابائی هستند. طراح گرافیک و صفحه آرایی کتاب توسط آقای محمدکاظم شمسایی انجام شده است. تعداد صفحات کتاب ۱۴۴ صفحه و برای رده سنی بزرگسالان و نوجوان به چاپ رسیده. کتاب قطع رقعی است و جلدآن نیز شومیز کار شده است. ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ✨️انتشارات ستارگان درخشان👇 @setaregaannderakhshan

📚معرفی کتاب آقاعلی رویا 💠 برشی از کتاب در دوره جوانی می توانست برای خودش سرمایه داری باشد. پدر چای خانه و رستوران داشت و برادرش هم چلوکبابی. اینکه همه این ها را ول کرده بود و آمده جنگ خیلی حرف بود‌. دومین ویژگی اش شجاعتش بود و همین هم باعث شده بود دست بگذارد روی سخت ترین نقطه جنگ؛ یعنی واحد تخریب.💣 استعداد خوبی هم داشت که به علاوه ِعشق به شهادت و جانبازی در راه اسلام، شده بود محرکی که اورا با سرعتی باور نکردنی به جلو حرکت می داد. اگر خوب به حضورش در جبهه نگاه کنیم، می بینیم که چقدر مسیر تکامل را سریع طی کرد و رسید به جایی که شد

فرمانده 

تخریب

 سپاه سوم

 ِفتح.

در مقطعی از جنگ، ما چند سپاه داشتیم: سپاه اول، سپاه دوم و سپاه سوم که همان سپاه فتح و فرمانده قرارگاهش مصطفی ردانی پور بود. رسول سیر صعودیش را آنقدر سریع طی کرده بود که شده بود فرمانده تخریب این سپاه و کنار ردانی پور قرار گرفته بود. با ما همراه شوید..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💫انتشارات ستارگان درخشان👇 @setaregaannderakhshan

🔘درس اصلی و بزرگ عاشورا ▪️«کُلُّ‌یَومٍ‌عاشوراوکُلُّ‌أرضٍ‌کَربَلا» یعنی... 🎙به‌روایت امام خمینی(ره) 🔻انجمن سواد رسانه طلاب🔻 🆔@savad_rasaneh

❇️ ۴۰ نکته طلایی در کلام مقام معظم رهبری در حوزه کتاب و کتاب خوانی : 3️⃣ سعی كنید كتاب را بتوانید به ذهن مخاطبین برسانید. مشكل‌تر از كتاب نوشتن، رساندن كتاب به چشم و ذهن مخاطب است؛ این خیلی مهم است. این هنر لازم دارد، دقّت لازم دارد، ظرافت هایی دارد كه بایستی بتوانید اینها را وارد ذهن اینها بكنید. 4️⃣ كتاب ترجمه كنید. من با كتاب زیاد انس دارم، كتاب زیاد می خوانم، در بازار نشر و مانند اینها از تازه‌های كتاب زیاد اطلاع دارم - كارها دارد می شود؛ سرمایه‌دار می رود پول عالی می دهد به مترجم كه فلان كتاب را ترجمه كن. من پرسیدم از یكی از همین حضرات كه مترجم به شما مراجعه می كند یا شما به مترجم مراجعه می كنید؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه می كنیم؛ راست می گوید، مترجم پیدا می كنند برای اینكه ترجمه كند. خب این‌كار را شما هم باید بكنید؛ كتاب ترجمه كنید، كتاب تولید كنید. 5️⃣ ساماندهی توزیع و ایجاد فروشگاه‌های زنجیره‌ای. یكی از كارهای ضروری در چرخه‌ تولید و عرضه‌ كتاب، ساماندهی توزیع و ایجاد فروشگاه‌های زنجیره‌ای كتاب است. ادامه داره..... @setaregaannderakhshan

سلام دوستان وقتتون بخیر🌱 دوتا جمله می‌ذارم دوست دارم بهم بگید باهم چه تفاوتی دارن⁉️

1⃣ این فروشنده با اشاره به فروش یکی از یخچال های ایرانی ، گفت : حدود صد و بیست دستگاه در ماه از این برند مورد خرید مشتریان ما قرار می‌گیرد .

2⃣ این فروشنده، با اشاره به فروش یکی از یخچال‌های ایرانی، گفت: «مشتریان ما حدود ۱۲۰ دستگاه در ماه از این برند می‌خرند.»

خب ممنونم از دوستانی که پاسخ دادن و واقعا توجه و شرکتتون در این چالش‌های فکری بسیار ارزشمند هست. حالا جواب درست چیه؟ ✅جملهٔ اول ویراستاری نشده و جملهٔ دوم ویراستاری شده

یکی از لذت بخش‌ترین بخش‌های چاپ کتاب همین ویراستاری هست😍 اینو بگم که کار ویراستار خیلی دیده نمیشه یعنی ویراستار شبیه یک قهرمان گمنام متن‌ها رو نجات میده🥷 غلط‌های املایی، سجاوندی و گاهی محتوایی و غیره رو از متن خارج می‌کنه و یه متنِ روان و زیبا تحویل خواننده می‌ده👏 چند نفرتون با ویراستارهای کتاب آشنا هستین؟

جملهٔ اول چه فرقی با جملهٔ دوم داره⁉️ قبل از اینکه تفاوتشون رو بگم، می‌خوام بدونین که این تمرین رو از کجا برداشتم؟ از سایت ویراستاران و اما جواب: عددِ «واو»دار را به‌رقم می‌نویسیم. جدا از خطای فاصله‌گذاری و نشانه‌گذاری، درازنویسیِ «مورد… قرار می‌گیرد» را نیز درست می‌کنیم. کدام فروشنده‌ای در بازار این‌طور سخن می‌گوید و برای بیان مطلبی کوتاه و ساده، حتی جلوی دوربین، از شیوهٔ عادیِ حرف‌زدن این‌قدر فاصله می‌گیرد؟‌!

"وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ" 🌟 مژده ... میگه اینا زندن پیش خدان خرسندند خوشحالن ۰ ۰ ۰ 🌟🌟🌟 انتشارات ستارگان درخشان @setaregaannderakhshan

👆🏻وضعیت من بعد از اینکه دور دومِ ویرایشِ یه کتابی تموم شده که فعلا هشت‌غواص صداش می‌کنیم. راستش خیلی گریه کردم. وقتی متن رو ویرایش می‌کردم یه جاهایی نفسم گیر می‌کرد، چقدر دلاورانه جنگیدن😭 راوی این کتاب آقای نصرالله مرادی قهدریجانی هستند. خیلی دلم می‌خواد جانبازی رو که هر ثانیه برای اسلام و کشورش انقدر با ذکاوت و جسورانه جنگیده، ببینم. یه قولی بهتون میدم اگر دیدمشون حتما ازشون عکس یا فیلم می‌گیرم و توی کانال می‌ذارم. راستی عکس تزئینی می‌باشد و از گوگل گرفتم. @setaregaannderakhshan

بعضی از دوستان پیام دادن که یه بخش از این متن رو بذارم. خب هنوز کار این کتاب تموم نشده ولی من یه بخش کوتاه ازش رو می‌ذارم. فقط اینو بدونین چون متن نهایی نیست ممکنه یه تغییراتی داشته باشه.

آقای نصرالله مرادی وقتی رفتن جبهه حدود هفده سالشون بوده ولی بسیار باهوش بودن و توی لحظات حساس تصمیمات سرنوشت‌سازی می‌گرفتن. شهید حاج احمد کاظمی هم به ایشون و توانمندی‌هاشون توجه خاصی داشتند. درسته یه جاهایی با این کتاب گریه کردم و یه جاهایی هم نفسم گیر کرده اما لحظات بامزه و خنده‌دار هم داشت😄 یه جایی توی جبهه خودشون رو به جای آرایشگر به رزمنده‌ها معرفی می‌کنند و دیگه خودتون تصور کنین چه بلایی سر موهای بندگان خدا می‌آوردن. بیشتر توضیح ندم که هنوز تا چاپ کتاب فاصله داریم تازه در مرحلهٔ تکمیل ویراستاریه. صفحه‌آرایی و طراحی‌جلد و نام‌گذاری و شابک و فیپا هنوز مونده... @setaregaannderakhshan

🔻برش داغه داغ از کتابی که هنوز چاپ نشده🔥 ... تمام مهمات و غنایم دشمن را برای مقابله با خودشان آماده کردیم و حتی برایشان کمین گذاشتیم. نیم ساعتی هرکدام از بچه‌ها با دو سلاح یوزی و کلاش تیراندازی می‌کردند، مسعود خسروی با دوشکا و محمدرضا افخمی هم با تیربار تیراندازی و با یوزی روی چند نقطه شلیک داشتند. برای آن که دشمن نفهمد ما تعدادمان زیاد نیست همزمان با شدت گلوله‌ها را به طرف دشمن می‌ریختیم، من و بچه‌ها با هم الکی فریاد می‌زدیم و شلوغش می‌کردیم و من می‌گفتم: - گروهان یک به چپ، گروهان دو به راست، دستهٔ یک آتش، اونجا را پوشش بده، تیربار بزن. اکبری هم کمی جلوتر از سنگرها به طرف دژ و دشت روی زمین دراز کشیده بود و فقط در آن تاریکی به هر جا که احساس می‌کرد تحرکی دیده می‌شود، پشتِ‌سر هم چند نارنجک می‌انداخت....