eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
157 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گلچین دُراَفرا 🎁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی #شهید_محسن_حججی در ماه محرم در ایام نوجوانی... #لبیک_یا_حسین #شب_جمعه @kolbeyearameshejavan *┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄*
برگرد تنها یڪ بغل بـابـای مـن باش . . . یا یڪ بغل بابا بیــا و جای من باش . . . #شهـید_محمود_تقی_پور https://eitaa.com/setaregan_velayat313
°•°•°•° یا مرا با خود ببر آنجا که هستی یا بیا °•°•°•° https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
🔻هدف داشته باشید ✴️ @meftah1414
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸این هم پسر آخوند وداع آیت ا...لطفی کاشانی با پیکر فرزندش (شهید مدافع حرم) ما این نوع آقازاده ها را دوست داریم، نه #آقازاده های #لوس، #بےخاصیت و #پرمدعا را https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ما #لقا را به بقا بخشیدیم #جان را به اهالی زمین بخشیدیم تکه جایی در کنار مولا مابقی را به خزان بخشیدیم شاعر: حمید سیاهکالی مرادی استوری #همسر شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
سلام علیکم دوستان ان شاءالله از امروز در خدمتتون هستم با رمان التماس دعا🌹
آقا باید بطلبه . . زیاد فڪر مذهب و این چیزها نبودم و بیشتر سرم تو ڪتاب و درس بود☺️ . اما خوب چند بار از تلوزیون حرم امام رضا رو دیدہ بودم و ڪنجڪاو بودم یہ بار از نزدیڪ ببینمش. . داشتم پلہ هاے دانشگاہ رو بالا میرفتم ڪہ یہ آگهے دیدم با عڪس گنبد ڪہ روش زدہ بود: . اردوے زیارتے مشهد مقدس😊 . چشم چهارتا شد😲 . یڪم جلوتر ڪہ رفتم دیدم زدہ . از طرف بسیج دانشجویی😕😕 . اولش خوشحال شدم ولے تا خوندم از طرف بسیج یہ جورے شدم😒 . گفتم ولش ڪن بابا ڪے حال دارہ با اینا برہ مشهد.😐 . خودم بعدا میرم . معلوم نیست ڪجا میخوان ببرن و غذا چے بدن.😑 . ولے تا غروب یہ چیزے تو دلم تاپ تاپ میڪرد.😕 . ریحانہ خانم برو شاید دیگہ فرصت پیش نیاد. . بالاخرہ با هر زورے شدہ رفتم جلو در دفتر بسیج. . یہ پسر ریشو تو اطاق بود و یہ جعبہ تو دستش . -سلام اقا.. . -سلام خواهرم و سرشو پایین انداخت و مشغول جا بہ جایے جعبہ ها شد..😶 . -ببخشید میخواستم براے مشهد ثبت نام ڪنم. . -باید برید پایگاہ خواهران ولے چون الان بستہ هست اسمتون رو توے دفتر روے میز بنویسید بہ همراہ ڪد دانشجوییتون بندہ انتقال میدم.. . -خوب نہ!...میخواستم اول ببینم هزینش چجوریہ...ڪے میبرین؟! چے بیارم با خودم؟!😯 . -خواهرم اول باید قرعہ ڪشے بشہ اگہ اسمتون در اومد بهتون میگیم.. . -قرعہ ڪشے دیگہ چہ مسخرہ بازیہ...من حاضرم دو برابر بقیہ پول بدم ولے همراتون بیام حتما.😏 . -خواهرم نمیشہ... در ضمن هزینہ سفرم مجانیہ. . -شما مثل اینڪہ اصلا براتون مهم نیست یہ خانم دارہ باهاتون حرف میزنہ...چرا در و دیوارو نگاہ میڪنید...اصلا یہ دیقہ واینمیستید ادم حرفشو بزنہ..😑😤 . -بفرمایید بندہ گوش میدم. . -نہ اصلا با شما حرفے ندارم...بگید رییستون بیاد..😏 . -با اجازتون من فرماندہ این پایگاہ هستم...ڪارے بود در خدمتم..🙍 . -بیچارہ پایگاهے ڪہ شما فرماندشین😑😑😂 ادامه دارد... ❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
-بیچارہ پایگاهے ڪہ شما فرماندشین😑 -لا الہ الا الله😐 یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسہ ڪتابها مشغول شد.. رومو سمتش ڪردم و با یہ پوزخندے گفتم: -خلاصہ آقاے فرماندہ من شمارمو نوشتم و گذاشتم روے میز هر وقت قرعہ ڪشیتونو ڪردید خبرم ڪنید.😑 -چشم خواهرم...ان شا اللہ آقا شمارو بطلبہ -خوبہ بهانہ اے براے ڪاراتون دارین...رفیق رفقاے خودتونو قبول میڪنین و بہ ما میگین نطلبید...باشہ...ما منتظریم😑😑 -خواهرم بہ خدا اینجور نیست ڪہ شما میگید... یڪ هفتہ بعد ڪہ اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفتہ بود دیدم گوشیم زنگ میخورہ و شمارہ نا آشناست.. -الو...بفرمایین😯 دیدم یہ دختر جوان با لحن شمردہ شمردہ پشت خطه: سلام خانم تهرانے شما هستین ؟! بلہ خودم هستم. میخواستم بهتون خبر بدم آقا شما رو طلبیدہ و اسمتون تو قرعہ ڪشے مشهد در اومدہ..☺️ فردا جلسہ هست اگہ میشہ تشریف بیارین.. ساعت و محل جلسہ رو گفت و قطع ڪرد... اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقے و حسے نسبت بہ طلبیدن نداشتم ولے از بچگے دوست داشتم تو همہ ے مسابقات برندہ بشم و الانم حس یہ برندہ رو داشتم... تا فردا دل تو دلم نبود...😊 فردا شد و رفتم سمت محل جلسہ و دیدم دخترا همہ چادرے و نشستن یہ سمت و پسرا هم یہ سمت و دارن ڪلیپے از مشهد پخش میڪنن.. مجرے برنامہ رفت بالا و یڪم صحبت ڪرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین... دیدم همون پسر ریشوے اونروزے با قد متوسط رفت پشت میڪروفون اینجا فهمیدم ڪہ جناب فرماندہ هم هستند.😐 خلاصہ روز اعزام شد... بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم ڪہ دیدم عهههہ...یہ عدہ ریشو توے ماشین نشستن 😀😀 تازہ فهمیدم اشتباهے اومدم... داشتم پایین میرفتم ڪہ دیدم آقا سید دارہ لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنہ و یهو منو دید...و اومد جلو: -لا الہ الا اللہ... -خواهر شما اینجا چے میڪنید؟؟ . -هیچے اشتباهے اومدم...😕 -اخہ بنر بہ اون بزرگے زدیم جلوے اتوبوس...😐 -خیلے خوب... حالا چیزے نشدہ ڪہ...😟 -بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشدہ...😒 ساڪم رو گذاشتم رو صندلیم ڪہ گوشیم زنگ خورد: دوستم مینا بود میگفت بیا آخرہ ڪلاسہ و استاد لج ڪردہ و میخواد غائبا رو حذف ڪنه😦 اخہ من تو اتوبوسم مینا😕😕 بدو بیا ریحانہ...حذف شدے با خودتہ ها...از ما گفتن😯 الان میام الان میام..😟 .سریع رفتم و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود... تا اسممو خوند بدو بدو دویدم بہ طرف درب دانشگاہ ولے... ادامه دارد .... ❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاہ ولے از اتوبوس خبرے نبود😔 خیلے دلم شڪست. گریہ ام گرفتہ بود.😢 الان چجورے برگردم خونہ؟! چے بگم بهشون؟!😔 آخہ ساڪمم تواتوبوس بود😕 بیچارہ مامانم ڪہ براے راہ غذا درست ڪردہ بود برام😞😔 تو همین فڪرها بودم ڪہ دیدم از دور صداے جناب فرماندہ میاد. . بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم: . سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشدہ بود ڪہ گفت: . اااا.خواهر شما چرانرفتید؟! 😯 . -ازاتوبوس جا موندم😕 . -لا الہ الا اللہ...اخہ چرا حواستون رو جمع نمیڪنید😐اون از اشتباهے سوار شدن اینم از الان. . -حواسم جمع بود ولے استادمون خیلے گیر بود.😣 . -متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیدہ بود شما رو. . -وایسا ببینم.چے چے رو نطلبیدہ بود.من باید برم😑😑 . -آخہ ماشین ها یہ ربعہ راہ افتادن. . -اصلا شما خودتون با چے میرید؟! منم با اون میام.😟 . -نمیشہ خواهرم من باماشین پشتیبانے میرم.نمیشہ شما بیاید. . -قول میدم تا به اتوبوسهابرسیم حرفے نزنم.😕 . -نمیشه خواهرم.اصرار نکنید.😐 . -اگہ منو نبرید شڪایتتون رو بہ همون امام رضایے میڪنم ڪہ دارید میرید پیشش.😔 . -میگم نمیشہ یعنے نمیشہ..یا علے 😐 . اینو گفت و با رانندہ سوار ماشین شد و راہ افتاد.و منم با گریہ همونجا نشستم 😢 . هنوز یہ ربع نشدہ بود ڪہ دیدم یہ ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقاے فرماندہ پیادہ شد و بدون هیچ مقدمہ اے گفت: . لا الہ الا اللہ...مثل اینڪہ ڪارے نمیشہ ڪرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین.. . سریع اشڪامو پاڪ ڪردم و پرسیدم چے شد؟! شما ڪہ رفتہ بودین؟!😯😯 . هیچے فقط بدونید امام رضا خیلے هواتونو دارہ. هنوز از دانشگاہ دور نشدہ بودیم ڪہ ماشین پنچر شد.😑فهمیدم اگہ جاتون بزاریم سالم بہ مشهد نمیرسیم 😐😐😒 رانندہ ڪہ سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوے ماشین و منم پشت ماشین و توے راہ هم همش داشتن مداحے گوش میدادن😒...(ڪرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پاے تو دادم/) حوصلم سر رفت... . هنذفریم ڪہ تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشہ اهنگام و یہ آهنگو پلے ڪردم... یهو دیدم آقا سید با چشمهاے از حدقہ بیرون زدہ برگشت و منو نگاہ ڪرد.😲😨😨 یہ نگاہ بہ هنذفرے ڪردم دیدم یادم رفتہ وصلش ڪنم بہ گوشیم 😃 آروم عذر خواهے ڪردمو و زیاد بہ روے خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یہ لا الہ الا اللہ گفت و سرشو برگردوند😑 توے مسیر... ادامه دارد... ❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
چه عمر پدرانه اش کوتاه بود 🌾 زود پر کشید🕊 ولی یادگاری را از خود به جای گذاشت یادگاری که بایدعلی وار زندگی کند که مایه مباهات پدر بین بهشتیان شود❤️ #علےجان سالروز تولدت مبارک. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
‌ سـهـمـ تــو از تمامـ هفته شده جمـعهـ و ایـن خـودش نـشـانگـر غـریبی توسـت...! | #اللهمـ_عجلـ_لولیڪ_الفرجـ | . . 🌹https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش به مناسبت #سالروزتولدعلےآقا تنهایادگار شهید بی سر، #محسن حججی.. صحبتهای #شهیدحججے با فرزنددلبندش..🌹 #کانال_ستارگان_آسمانی_ولایت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
#فوری #نبرد_شام 🔴 روزنامه تایمز #لندن : بزرگترین نیروی رزمی هوایی و دریایی انگلیس بعد از زمان جنگ عراق در سال 2003 عازم سواحل #سوریه شد. @meftah1414
💢روزه را از دست ندهید در مفاتیح الجنان آمده است که روزه در روز سال ثواب بسیار دارد. امام صادق(ع): روزه، روز بیست و هفتم ماه رجب را [که روز مبعث پیامبر اکرم(ص) می‌باشد] نیز فراموش مکن؛ زیرا آن روزى است که نبوّت در آن روز، بر محمد نازل شد، و ثواب آن با ماه برابر است. 📚من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 90 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
#فوری ترامپ: اندکی پیش من به نیروهای مسلح آمریکا دستور آغاز حملات به مواضعی در سوریه که با توانمندی‌های شیمیایی بشار اسد مرتبط هستند را صادر کردم.
مهدي بيا كه عيد اعظم پيمبر است اين #بعثت محمد و تبريك حيدر است در اهتزار پرچم قرآن هل اتي تا موسم ظهور بدستان رهبر است #عید_مبعث_مبارک🎉🎊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از مفتاح‌حیدریون
🔻 پوتین: این دهن کجی آمریکا و متحدانش را همین امروز پاسخ می‌دهم ✴️ @meftah1414
🔸ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد؛ هر کس مرد این راه است، بسم‌الله! هر کس نیست، خداحافظ... #حاج_احمد_متوسلیان https://eitaa.com/setaregan_velayat313
عاشق گمنامی بود روزهای قبل شهادت شعری را زمزمه می‌کرد : خواهم که در غمکده آرام بگیـرم گمنـام سفر کرده و گمنـام بمیرم .. و آخر به آرزویش رسید .. #شهید_جاویدالاثر_علی_بیات #سالروز_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
یتیم مکه آقای جهان شد محمد سید پیغمبران شد عیدتون مبارڪ مخصوصا سیدای عزیز وبزرگوار💚 #التماس_دعا https://eitaa.com/setaregan_velayat313
اعمال مبعث #التماس_دعا💚 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#وصیتنامه: دنیای بی کفایت بداند که روح الله‌یان آمدند تا عرصه زمین را برای ورود حضرت #ولی_عصر_عج از آلودگی‌ها تطهیر نمایند إن شاء الله. #شهید_حسن_درویش فرمانده تیپ ۱۵ امام حسن https://eitaa.com/setaregan_velayat313
👈ذوالفقار حیدریم یکباره طوفان می کنیم پایگاه کفر را با خاک یکسان می کنیم #آمریکا #انگلیس #فرانسه مشتاق دیداریم😊 #شروع با شما #پایانش باما😉 #فرمانده_آماده_ایم ✌️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن #قسمت_سوم تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاہ ولے از اتوبوس خبرے ن
📖 •••👇 . . . ✍ . توے مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن بہ اهنگام 😊ولے همچنان حوصلم سر میرفت.😕 اخہ میدونید من یہ آدمے هستم ڪہ نمیتونم یہ جا ساڪت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم ڪہ هیچے دوتا چوب خشڪ جلو نشستہ بودن. . -آقاے فرماندہ پایگاه😒 . -بلہ؟! . -خیلے موندہ برسیم بہ اتوبوس ها ؟! 😟 . -ان شااللہ شب ڪہ براے غذا توقف میڪنن بهشون میرسیم. . -اوهوووم.باشہ.😕 باهاش صحبت میڪردم ولے بر نمیگشت و نگامم نمیڪرد.دوست داشتم گوشیمو بڪوبم تو سرش 😑😑 . تو حال خودم بودم ویڪم چشمامو بستم ڪہ دیدم ماشین وایساد . -چے شدرسیدیم؟! . . -نہ براے نمازنگہ داشتیم . -خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین . -خواهرم فضیلت اول وقت یہ چیز دیگست.شما هم بفرمایین . -ڪجا بیام؟! . -مگہ شما نماز نمیخونین؟! . . -روم نمیشد بگم ڪہ بلد نیستم.گفتم نہ من الان سرم درد میڪنہ.میزارم آخر وقت بخونم ڪہ سر خدا هم خلوت تره😊 . -لا الہ الا اللہ...اگہ قرص چیزے هم برا سردرد میخواین تو جعبہ امدادے هست . -ممنون☺️ . -پیادہ شدم و رفتم نزدیڪ مسجد یڪم راہ رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولے وقتے میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجدہ بستہ بود. . مسجد تومسیر پرتے تویہ میانبر بہ سمت مشهد بود. . مجبورا چفیہ هاشونو رو زمین پهن ڪردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم ڪرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیڪ ها رو چڪ میڪرد. . ولے اقا سید از نمازش دست نمیڪشید. بعد نمازش سجدہ رفت و تو سجدہ زار زار گریہ میڪرد وداشت با خدا حرف میزد.😢 . اولش بے خیال بودم ولے گفتم برم جلو ببینم چے میگہ اخہ...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود ڪہ رو بہ روش وایسادم. . گریہ هاش قلبمو یہ جورے ڪردہ بود.😔 راستیتش نمیتونستم باور ڪنم اون پسر با اون غرورش دارہ اینطورے گریہ میڪنہ.برام جالب بود همچین چیزے. تو حال خودم بودم ڪہ یهو سرشو از سجدہ برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشڪاشو با استینش پاڪ ڪرد و با صداے گرفتہ ڪہ بہ زور صافش میڪرد گفت: بفرمایید خواهرم ڪارے داشتید با من؟؟😯 . من؟! نہ...نہ.فقط اومدم بگم ڪہ یڪم سریعتر ڪہ از اتوبوسها جا نمونیم باز😶😶 . چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید. . سریع بلند شد.وجمع و جور ڪرد خودشو ورفت سمت ماشین. . نمیدونستم الان باید بهش چے بگم. . دوست داشتم بپرسم چرا گریہ میڪنہ ولے بیخیال شدم. . فقط آروم توے دلم گفتم خوشبحالش ڪہ میتونہ گریہ ڪنہ.. . بالاخرہ... ادامه دارد... ❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313