eitaa logo
ستاره شو7💫
697 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
48 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══ •¦[☁️✨]¦• در بین این خرگوش های بانمک و زبل که هرکدوم جفتی دارن یه خرگوش متفاوت پنهان شده کی میتونه پیداش کنه؟☺️😉🐰 🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸 🧠✨   ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╮ 💖@setaresho7💖 💫اینجا ستاره شو 💫 ╰━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╯ ══❀━━☆◇☆━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══ •¦[🌿]¦• 📱 🍃 چشم‌ زمین و زمون مونده به راهت عالم امکان همه چشم‌ به راهت 🤍🌱 ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╮ 💖@setaresho7💖 💫اینجا ستاره شو 💫 ╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯ ══❀━━☆◇☆━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══ •¦[☁️🍁]¦• - Strength doesn't come from what you can do. It comes from overcoming the things you once thought you couldn't. - قدرت ، از كارهايى كه توانايى انجامشون رو دارى نمياد. قدرت رو از غلبه كردن به كارهايى كه يه روزى فكر ميكردى از پس انجامشون بر نمياى ميگيرى. 🤍🌱 ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭═━⊰🍃🌸🍃⊱═━╮ 💖@setaresho7💖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• ╰═━⊰🍃🌸🍃⊱═━╯ ══❀━━☆◇☆━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══ •¦[☁️•.🍓.•]¦• 📖✨ ⭕حاشیه نویسی یه تکنیک خیلی خوبه، به شرطی که درست انجامش بدی 😎 🟪کی حاشیه نویسی خوبه؟ ⬅️اگه موقع درس خوندن، ذهنت خیلی درگیر میشه و تمرکز نداری ⬅️اگه موقع مرور، یادت نمیاد چی خوندی. ⬅️اگه دوست داری مطالب رو عمیق تر بفهمی. 🟦چجوری حاشیه نویسی کنی؟ ⬅️خلاصه نویسی: نکات مهم رو تو حاشیه بنویس. ⬅️سوال بپرس: از خودت سوال بپرس و جوابش رو تو حاشیه بنویس. ⬅️ارتباط برقرار کن: مطالبی که خوندی رو به چیزایی که قبلاً یاد گرفتی ربط بده و تو حاشیه بنویس. ⬅️کلمات کلیدی: کلمات کلیدی رو تو حاشیه بنویس و دورشون خط بکش. ⬅️نمودار و شکل: اگه می‌تونی، از نمودار و شکل تو حاشیه استفاده کن. 🆗نکته مهم: حاشیه نویسی نباید حواس تو رو از درس خوندن پرت کنه. 🫶🩵 📖🌸🍃                       ┄❅💠❅┄            ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴     ╭━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╮            💖@setaresho7💖                  💫اینجا ستاره شو💫     ╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯ ══❀━━☆◇☆━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
══━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━══ •¦[☁️✨]¦• کاردستی حباب ساز با وسایل ساده 😍 ✂️🔖   ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═⊰🍃🌸🍃⊱═━╮ 💖@setaresho7💖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• ╰━═⊰🍃🌸🍃⊱━═╯ ══❀━━☆◇☆━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[☁️✨]¦• 🤗🧠✨ ☆و اما عزیزان دل ستاره شویی که پاسخ دادند☆ 🥰🤍🌱 🍿🧀نازنین زهرا حسنی🧀🍿 🍿🧀فاطمه زهرا چیت ساز🧀🍿 🍿🧀محمد هادی فروغی🧀🍿 🍿🧀امیرعلی بیدرام🧀🍿 🍿🧀امید حجت 🧀🍿 🍿🧀علی حجت🧀🍿 🍿🧀محمد صالح عبداله زاده🧀🍿 🍿🧀فاطمه نصر اصفهانی🧀🍿 🍿🧀نگار جعفری 🧀🍿 🍿🧀امیرحسان عبدیان پور🧀🍿 🍿🧀سمیه جعفری🧀🍿 🍿🧀فاطمه زهرا احمدی🧀🍿 🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸🐬🌸 منتظر تست هوش های جدیدمون باشین بچه ها😍💐   ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮ 💖@setaresho7💖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯ ══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣دخترااااا 📣 پسرااااا 📣 گروه سنی کودک و نوجوان🤗 همه‌ی شما دعوتیــــد به هفتمین جُنگ شاد قرآنی هفت آسمان 🤩 🟥 با اجرای سرکارخانم موسوی 🟧 با اجرای عمو روحانی‌ها 🟨 و کلی برنامه‌‌های شاد دیگه ⏰ قرار ما 👇👇👇 🔹پنج شنبه ۲۲ آذر ماه ◽️ساعت ۱۴:۳۰ الی ۱۶:۳۰ 🔹خیابان باغ گلدسته،حسینیه شهدای بسیج 📱مشاهده در آپارات | سایت ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ 『@majalehaftaaseman』 ┅✧❁☀️❁✧┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت١٨ بچه خودتی اگه تو حالت خوب نیست من بدتر از توام من جنی ام همه اینو میدونن سید علی خواست در را باز کند و به حسین حمله کند که حسن به سرعت گلنگدن سلاحش را کشید و فریاد زد اگر پیاده بشی شلیک میکنم اکبر ناله کرد یا قمر بنی هاشم بدبخت شدیم. سیاوش که از این نمایش لذت میبرد با خوش حالی به حسین و دیگران نگاه میکرد همان مرد ریشو :گفت لااقل اجازه بده با فرماندهی تماس بگیریم اونها مارو میشناسند.» نخیر لازم نکرده نصفه شبی میخواهید مزاحم فرمانده لشکر بشید که چی؟ نخیر. سید علی به مرد ریشو گفت: «آقا ابراهیم به خداوندی خدا میزنم این پسره رو له و لورده میکنم دیگه داره دیونه ام میکنه.» حسین فهمید اوضاع دارد خراب میشود؛ چون مرد ریشو دیگر نمیخندید و اخم کرده بود کمی فکر کرد. بعد صورتش باز شد و به سیدعلی اشاره کرد و :گفت به یک شرط اجازه میدم به فرماندهی تلفن بزنید. ایشون باید سوت بلبلی بزنه!» سید علی با تندی خواست در را باز کند که حسین نوک سلاحش را به طرف او گرفت اکبر نشست و دو دستی به سرش کوبید. سیاوش غش غش می خندید. آقا ابراهیم دست سید علی را گرفت و گفت باشه عزیزجان من به جای ایشان سوت بلبلی میزنم قبوله؟ بعد انگشتانش را در دهانش گذاشت و چنان سوت بلبلی زد که سیاوش لذت برد. حسین هم لبخند زد بعد آقا ابراهیم رفت به اتاقک نگهبانی و گوشی تلفن را برداشت هنوز از اتاقک بیرون نیامده بود که سیاوش متوجه شد چند نفر دوان دوان می آیند. فرمانده دژبانی جلوتر از همه نفس نفس زنان از راه رسید بهت زده نگاهی به آقا ابراهیم و ماشین کرد. بعد به حسین هجوم برد. اما آقا ابراهیم جلوی او را گرفت سیاوش فهمید اوضاع ناجور است و خودش را پشت اکبر پنهان کرد فرمانده دژبانی سر حسین فریاد زد: «این کارها چیه؟ این چه آبروریزی و مسخره بازیه؟ تو ایشون رو نشناختی؟ ایشون آقا ابراهیم فرمانده لشکر هستن حسین مثل ماهی چند بار دهانش را باز و بسته کرد؛ اما حرفی از دهانش در نیامد. اکبر با صدایی آهسته :گفت میخواستم بهش بگم!» آقا ابراهیم خندید و گفت حالا که چیزی نشده عوضش بعد از چند سال یک سوت بلبلی حسابی زدم! صبح روز بعد سیاوش ساکش را برداشت و به اکبر و حسین گفت: «جای من اینجا نیست.» حسین گفت: «کاش من جای تو بودم ببین سیاوش اگر نتونستی دستت رو جایی بند کنی برو بهداری سراغ علی نجفی رو بگیر بهش بگو از طرف من اومدی کارت رو راه می.اندازه دعا کن ما هم از این جا خلاص بشیم.» قربان شما. در واحد بهداری هم دست سیاوش بند نشد همین که با علی نجفی شانزده - هفده ساله ی عینکی و خیلی لفظ قلم دست داد و خواست بگوید که گفته آنجا بیاید تا او برایش کاری ،کند یک مجروح بدحال و خونی آوردند تا علی و دوستانش به او رسیدگی کنند سیاوش با دیدن خون و جراحت دلش ضعف رفت کم مانده بود از حال برود. علی فوری برایش آب حسین قند آورد و به خوردش .داد بعد شانه های سیاوش را مالید و گفت: «عرض کنم که تو این کاره نیستی آقا پسر.» سیاوش با ناامیدی :گفت دیگه نمیدونم کجا برم علی گفت چرا نمیری آشپزخونه؟ جای بدی نیست.» من که غذا پختن و آشپزی بلد نیستم عرض کنم که همه ی اونایی که آشپزخونه هستند که آشپز نیستند. از دست پختشون معلومه تو هم یکی مثل اونها برو، شاید فرجی بشه برو سراغ مش برزو شناسه بگو علی نجفی من رو فرستاده سیاوش آب قند را خورد و به طرف آشپزخانه رفت. در یک سالن بزرگ که سقفش شیروانی ،بود ده ها دیگ و پاتیل روی اجاق های گنده و چند شعله قل قل میکردند بخار غلیظی از روی دیگها پاتیل ها بلند میشد نفس کشیدن سخت بود برعکس سرمای بیرون از گرمای آن جا نمی شد نفس کشید همه از شدت گرما عرق میریختند و با یک شلوار و زیر پیراهن کار میکردند و چکمه های پلاستیکی ساق بلند به پا داشتند سیاوش مجبور شد فریاد بزند تا صدایش در سروصدای آشپزخانه شنیده شود... ادامه دارد ⏪ 📖   ✨𝐉𝐨𝐢𝐧↴ ╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮ 💖@setaresho7💖 •✾💫اینجا ستاره شو 💫✾• ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯ ══❀━━━━☆◇☆━━━━❀══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا