eitaa logo
ستاره شو7💫
711 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
49 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
14.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*هشدار یه دهه نودی به مسیح علینژاد* 😍 👆 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ╰─┈➤ 😄͜͡❥••[•🍃⃟🍋 دوبله جذاب بچه 😂 ‌ ❅•| 🤣|•❅ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
╭─━─━─• · · · | 📱 . . من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است در دلم چیزی هست مثل یک بیشهٔ نور مثل خواب دم صبح و چنان بی‌تابم که دلم می‌خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
♥️ ⃟ ⃟❁ ✅پاسخ: 20✅ در هر ردیف اریب فاصله مشخصی بین اعداد وجود دارد. اولین ردیف از بالا فاصله بین اعداد 5. ردیف دوم 4 . ردیف سوم 3. ردیف چهارم 2 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
کسانی که پاسخ صحیح دادند و امتیازشون ثبت شد 👇👇 ✅ستاره امینی ✅راضیه قاسمی ✅مهدیه احمدی ✅معصومه احمدی ✅مهر انگیز رجایی ✅فاطمه زهرا ملاشریفی ✅فریبا باقریان ✅فاطمه سرانجام 👏👏👏👏👏👏👏
💭 💭 💭💭💭 💭💭💭💭 💭💭💭💭 💭💭💭💭💭💭 🍲 براتون اسفند دود کردم چشم نخورین اینقدر فعالین😜😂
دوستان جدیدی که به جمع ستاره ای ما پیوستین خوش امدین❤️🌹🌹🌹🌹 هر هفته ، ، و هر برنامه مشارکتی که شرکت کنید براتون حساب میشه در اخر هر ماه هم برای فعالین به قید قرعه تقدیم میشه 😍
اما این هفته عکس نوشته، خاطره، کلیپ یک دقیقه ای از شهیدی که بیشتر باهاش مانوس هستین 😇 مهلت ارسال چهارشنبه 25 ابان ✅اگر نیاز به کمک داشتین برای ساختش پیوی اعلام کنید 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
╰─┈➤ 😄͜͡❥••[•🍃⃟🍋 به حیف نون میگن یه موجود نام ببر میگه: ماست 😳 میگن: احمق ماست که موجود نیس میگه:من خودم دیدم روی درِ یه مغازه نوشته بود ماست موجود است😅😂 ❅•| 🤣|•❅ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون پر از🕊✨ ستاره هایی باشه🕊✨ که هر شب به خــدا🕊✨ سفـارش تـونـو میکنـن 🕊✨ الهـی آرزوهـای دلتـون 🕊✨ با حکمت خدا یکی باشه🕊✨ شبتـون زیبـا و رویاهاتـون شیـرین 🕊✨ 🕊✨ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈••✾•🍂💖🍂•✾••┈┈• میان عـاشق و معشـوق اگر باشد بیابانے درخت ارغوان روید،به جای هر مُغیلانے عاشق امام زمانت باشی دیدت را به مشکلاتت عوض میکنی ✌️ صبحـــــ🌞ـــــتون بخیر🌹🌿🌹🌿 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
🙊🗣👂👂 غیبت میکـنی و میگی : دیدم که میگم!!😳
رفیق من .. ⁉️ اگه ندیده بودی که "تهـمت" بود. 😐
👈مثل خدا ستّار العیوب باش😊
╭─━─━─• · · · ➣ 🎙 . . اگه چیزی هم میدونی نگو...!👌 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
اینکه چقدر حرف‌های قشنگ بلدیم مهم نیست، اینکه چقدر شبیه حرف‌های قشنگمون هستیم مهمه … 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
زهرا آهنین مشت :)
یک خبر مهم 📣📣 مخصوص اقا کانالمون 😍 🗣حنجره طلا های اصفهانی 👇 صوت خودشان هر سوره ای دوست داشتن را قرائت کنید با صوت و فیلم بگیرین و برامون بفرستین 📲 به بهترین قرائت با رای داوران موسسه جایزه تعلق میگیرد 👀حاضرین به غایبین اطلاع بدهند رفیقت رو خبر کن رفیق😉🤓 ⏱مهلت ارسال تا پایان این هفته جمعه 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ساعت 22😎
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_دوازدهم ... و گفت: «خدا رو شکر گرفتیش، حالا کتاب رو ورق بزن.» محمدجواد کتاب را ورق زد
🕊برهان از روی شانه‌ی محمدجواد پر کشید روی زمین نشست و جواب داد «این نور ۱۱۴ خونه‌ی قرانه. هرکدوم از این خونه ها یک اسم دارن مثل حمد،ناس، فلق و کوثر... 🐬 حروف وقتی به کتاب قرآن سفر کردند، این خونه ها رو برای خودشون ساختن. ⚡️روی سر درِ هر خونه نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحیم» البته فقط بر سر در خونه توبه‌ این آیه نوشته نشده.» 🤯سوال‌های محمدجواد بیشتر شده بود ولی دیگر از برهان نمیترسید. 😮 با عجله پرسید: «پس چرا حروف نیستند؟ کجا رفتند؟» 🕊برهان نفس عمیقی کشید و جواب داد: «به باغ قرآن برگشتن... ما هم باید بریم. باید بریم تا شاید بتونیم قبل از اینکه دیر بشه اونها رو به خونه شون برگردونیم.» 😯محمدجواد پرسید: «چرا رفتند؟ چرا باید برگردند؟ چرا من باید بیام؟ اصلا این باغ قرآن کجاست؟» 🕊برهان به محمدجواد نگاهی کرد و گفت: «داره دیر میشه. باید عجله کنیم توی راه همه چیز رو برات تعریف می کنم، حالا کوله و وسایلت رو بردار.» 🕊و بعد به سمت کوله‌ی محمدجواد رفت تا آن را برای محمدجواد بیاورد. 😏🤕محمدجواد از اینکه برهان جواب سؤالاتش را نداده بود، دلخور شد و بی اعتنا به برهان گفت: 🤷‍♂ «من نمیتونم بیام، چون خانواده ام نگران میشن.» 🕊 برهان هنوز مشغول بلندکردن کوله‌ی محمدجواد از زمین بود، اما هرچه تلاش می کرد نمی توانست آن را جابه جا کند.🎒 🎒محمدجواد به سمت کوله اش رفت و آن را بر دوشش انداخت، 🔫تفنگش را از داخل دالان برداشت و به سمت در ورودی زیرزمین رفت. 🕊برهان سراسیمه خود را به شانه‌ی محمدجواد رساند گفت: 🤝«اما ما به کمکت احتیاج داریم. پدر و مادرت نبودنت نمیشن!» 🏃‍♂محمدجواد درحالی که سعی داشت سریع قدم بردارد، بی توجه به حرف های برهان گفت: 🙎‍♂ «پس این سر و صداها از تو بود؟ من فکر میکردم موجودات فضایی به ما حمله کردن.» 🕊برهان تلاش می کرد تا مانع رفتن محمدجواد شود، اما نمی دانست چه کاری باید انجام دهد. با نگرانی جواب داد: 😟«صدای من و حروفی که از کتاب تو رفتند.» 🙍‍♂محمدجواد در راهروی تاریک ایستاد و چراغ قوه اش را روشن کرد. به دنبال چیزی گشت تا بتواند در زیرزمین را با آن باز کند. 👼برهان که متوجه بی علاقگی محمدجواد شده بود، ادامه داد: «هرطور خودت راحت هستی. بیشتر از اینکه ما به تو احتیاج داشته باشیم، تو به ما احتیاج داری. میخوای بری؟ خب برو.“😏 و از دریچه‌ی هواکش بیرون رفت. محمدجواد با خودش گفت: «تو هم برو... اصلا من خيالاتي شده ام. مگه پرنده میتونه حرف بزنه؟» در همین فکرها بود که چفت در صدا کرد. 😳😱 ادامه دارد.... 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
♥️ ⃟ ⃟❁ بار دگر آن صُبح... بخندید و بتابید... تا خفته صدساله... هم از خواب درآمد... سلام صبحـــــ🌞ـــــتون بخیر🌹🌿🌹🌿 می‌دانید! از وقتی دلبسته‌ تون شده‌ایم؛ همه‌جا بوی پرتقال و بهشت می‌دهد؟!😍 😇تک تک ستاره های این کانال برای ما باارزشند🤩 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7