eitaa logo
ستایشگران عاشورایی
115 دنبال‌کننده
4 عکس
2 ویدیو
2 فایل
حلقه ادبی شهید غلامعلی رجبی وابسته به معاونت جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 جوادالائمه علیه‌السلام 📝محمدعلی صاعد اصفهانی بُرونِ در بنه این‌جا هوای دنیا را درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را بگیر ساغر پُر از میِ ولایت را گذار بر دگران خوان «منّ و سلوی» را به زیر سایۀ نخلی نشین که پرتو آن به زیر سایه گرفته‌ست نخل طوبا را... درآ به وادی ایمن که نخل طور این‌جاست بیار دیدۀ پاک و نگر تجلّا را بیا در آینۀ طلعتِ امام جواد ببین هرآینه انوار حق‌تعالی را بخواه هر چه که خواهی مراد خود ز جواد بخواه حاجت و بشنو ندای بُشری را شفیع ساز به درگاه حق، امام نُهُم جواد، نوگُلِ باغ علیِ موسی را «تقی» که دوخته خیاط لم‌یزل از لطف به قد سرو رسایش لباس تقوا را... به غیر نخلِ امامت به بوستانِ وجود نیاورد بَرِ آرامش و تسلّا را... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
جوادالائمه علیه‌السلام 📝حسین منزوی اى ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی‌غروب امامت که جود او آراسته‌ست کوکبهٔ بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بی‌رنگ کرده بددلی دشمنان او افسانهٔ سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وِداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد، زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیه‌السلام 📝حسن صنوبری آمد علی که وضع جهان را عوض کند اوضاع بی‌حساب زمان را عوض کند تن را رها کند ز تنش‌های بی‌هدف جان را عوض کند، هیجان را عوض کند تا عطر باغ‌های خرد را به رخ کشد تا راه رودهای روان را عوض کند آمد علی ز کارگه جبر و اختیار تا نقشه‌های کاه‌کشان را عوض کند آمد علی که سلطهٔ شر را به‌هم زند تا اقتدار دور بتان را عوض کند با ذوالفقار خویش رسیده ز راه تا ظلم نهان و عدل عیان را عوض کند این رودخانه جانب مرداب می‌شتافت آمد علی که این جریان را عوض کند در کاخ ظالمان و به کوخ ستمکشان جای بهار و جای خزان را عوض کند تا در کمان فقر، نباشد فقیر، تیر آمد علی که تیر و کمان را عوض کند پس تیر عدل را به کمان خدا گذاشت تا سوی ظلم خط و نشان را عوض کند با قلدران به سختی و با کودکان به مهر آمد علی که طرز بیان را عوض کند دست عقیل سوخت به آتش که تا مگر این پنبه‌های گوش گران را عوض کند تا که یتیم رنج یتیمیش کم شود آمد علی که رسم زمان را عوض کند در چارسوق کهنهٔ دنیا رسید تا معنای لفظِ سود و زیان را عوض کند آنقدر کار کرد در آن آفتاب داغ تا شأن و قدر کارگران را عوض کند آنقدر عاشقانه خدا را ستود تا در ما حضور وهم و گمان را عوض کند تا خون تازه در رگ انسان بیاورد این قلب‌های بی‌ضربان را عوض کند آمد علی که مومن و کافر، که مرد و زن آمد علی که پیر و جوان را عوض کند از کعبه آمده است برون تا دومرتبه فکر تمام طوف‌کنان را عوض کند * «ما حاضریم عالم خود را عوض کنیم؟! _ آمد علی که عالممان را عوض کند 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیه‌السلام 📝عیسی ثاقب امشب سرم از اعتلا بر عرش اعلا می رسد باب هدایت باز شد باب ضلالت گشته سد پیچیده هر جا این سخن کوریّ ارباب حسد بنت اسد در بیت حق آورده حق را یک اسد حیرتزده بینی کنون هر شیخ را هر شاب را لالائی ای زیبا پسر لالائی ای قرص قمر زیبا جمالت دور باد از چشم شور بد نظر جان ابوطالب شده از نار عشقت شعله ور تنها نه مادر که تویی بر عالمی جان و جگر بردی ز قلب مادرت صبر و قرار و تاب را به به به چشم جادویت به به به روی نیکویت دل می‌بُرد از عالمی این ذوالفقار ابرویت بوی حماسه می‎‌وَزَد از جهد و تاب گیسویت هی بوسه می‌گیرد لبم از این دو دست و بازویت حُسنت به جانم می‌کند هر لحظه بیش اِعجاب را چون پا نهادم در حرم کردم به داور التجا از شوق ناگه چاک شد دیوار بیت کبریا من مات و حیران ناگهان آمد به گوشم این ندا تو مام صاحب خانه‌ای یا فاطمه داخل بیا بستند بر اغیار پس دیوارِ بیت و باب را چون در حرم محرَم شدم با حوریان همدم شدم قلبم پر از شادی شد و فارغ ز درد و غم شدم من عزت عالم شدم من شوکت آدم شدم شد کعبه زایشگاه تو من مفخر مریم شدم دلداده‌ی خود کرده‌ای عیسای نیک آداب را گفتند دور از ساحتت هر چه نُحوست می‌شود از نار کینه شعله‌ور خصم عبوست می‌شود عالم به صد فخر و شرفت خود خاکبوست می‌شود دانی که روزی حضرت زهرا عروست می‌شود؟ پور تو صاحب می‌شود آن گوهر نا یاب را رفتی به آغوش امین چشمت به رویش باز شد تو لب گشودی بر سخن جان مات از این اعجاز شد خواندی ز تورات و صُحُف بس رازها ابراز شد «قد أَفلَحَ اَلمؤمنون» چون بر لبت آواز شد مهر تو فائز می‌کند فرمود امین احباب را نام تو را خوانده خود ذات حق والا علی از نام اعلای خدا مُشتَق شده زیرا علی هر لحظه که گوید لبم لا لا علی لا لا علی آید به گوشم دم به دم هو یا علی هو یاعلی پر کرده نام نامیت اقطار را اقطاب را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیه‌السلام 📝قربان ولیئی خبری دارم اگر بیدارید گوش دارید اگر، بسپارید خبری شور قیامت در او نفخۀ صور قیامت در او خبری تشنۀ او آب حیات خبری زمزمۀ زمزم ذات خبری رعد ستایندۀ او خبری عرش رسانندۀ او خبر این است و دگر بی خبری باخبر باش اگر بی خبری ذات از پرده برون افتاده نقطه در حلقۀ نون افتاده خبر این است که بر لوح وجود نقش نقاش ازل جلوه نمود از شبِ ذات خبر آمده است خبر این است و سحر آمده است خبر این است و علی آن خبر است راز توحید در او مستتر است او که در ذات خدا ممسوس است غیبِ غیب است ولی محسوس است ساقی و باده و جام است علی معنی شرب مدام است علی اول و آخر راه است علی الف و های اله است علی عین عرش آمد و های لاهوت پرتو افکند به روی ناسوت رعد از خطبۀ او حیران است تشنۀ دم زدنش باران است انصتوا، نور سخن می گوید نور بر طور سخن می گوید پاس دارید دَمِ رحمان را به سخن آمدن قرآن را مرحبا باطن قرآنِ مُبین راز نورانی طاها یاسین آمد از عرش شتابنده، سروش رفت از شُرب کلامش از هوش خرد خام من، آرام، خموش می هوش آور او را می نوش که خرابات ازل سینۀ اوست گوش کن هر نفسش حق هو هوست گرچه سلطان وجود است علی تا ابد سر به سجود است علی بوتراب است و به خاک افتاده خاک را رفعت دیگر داده آسمان است ولی خاک آجین مشیِ سلطان تواضع را بین متحیّر شدم از ذات علی در شگفتم ز مناجات علی حیرت از روح پرستندۀ اوست این خدا کیست علی بندۀ اوست؟ این علی کیست که کعبه زاد است؟ بندگی می کند و آزاد است یارب این جامۀ انسانی چیست؟ کیست این بندۀ ربّانی کیست؟ غم ز دل می برد این شادی بخش کیست این بندۀ آزادی بخش این ترازوی خدا میزان کیست که دمی بی غم محروم نزیست کیست این کیست خرابم از او نظری کرد و شرابم از او شده ام غرقۀ خمخانۀ او کیستم؟ بندۀ دیوانۀ او کیستم؟ گمشده در ذات علی کیستم؟ آینه ای مات علی نظری کرد و به خود می پیچم کیستم؟ هیچم و هیچم هیچم نظری کرد و خراباتم کرد کشتۀ شعشعۀ ذاتم کرد محو در نقطۀ بسم اللهم نظری کرد که رازآگاهم راز را دیده ام و می پوشم بر سر آتشم و می جوشم مستم ای ساقی کوثر، مستم رستگارم که به تو دل بستم شاکرم یارب از این سرمستی این شناور شدن ِ در هستی نظری کرد و چه سوزی دارم شب قدر است و چه روزی دارم مهربان است و نظرها دارد شب از این مهر خبرها دارد گوش کن نیم شبان می آید مطمئن باش که نان می آید ما یتیمان و علی نان آور به جهانبانی اش ایمان آور ... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیه‌السلام 📝آقا حسین خوانساری اصل ایمان ،عین عرفان،مظهراسما ،علیست بوستانِ آفرینش را چمن پیرا علیست زمزم وخیف ومِنا وکعبه و بطحا علیست دین علی،دنیا علی ،ایمان علی ،عقبی،علیست بعد خیرالمرسلین یکتای بی همتا علیست باعثِ ایجاد عالم ،قاضی یوم الحساب خسروِ معنیّ و صورت ،رهنمایِ شیخ وشاب رافعِ بنیادِ گردون ،نور بخشِ آفتاب عقل اوّل ،عرشِ اعظم ،معنی امّ الکتاب کوثرِ عین الحیات و سدرهء طوبی علیست مخزنِ علمِ الهی ،عالِمِ نزدیک و دور نفس خیرالمُرسلین ،فرماندهٔ یومُ النّشور مظهرِ حُسنِ ازل ،آیینهٔ بزمِ حضور محفل آرای تجلّی ،شمعِ نور افروزِ طور آستین قدرِ موسی را یدِ بیضا علیست اولیاء انوارِ ذاتِ آفتابِ وحدتند مهبِطِ آثارفیضِ بی حسابِ وحدتند درحقیقت جمله اوراقِ کتابِ وحدتند یک به یک هرچند رشحاتِ سحابِ وحدتند مرجع این قطره های فیض چون دریا علیست عکسها گردید درعالم زیک صورت عیان موجها گشتند ازیک بحر ،پیدا درجهان نیست مخفی ،سرّ این معنی به نزد عارفان نورِ اوشد جلوه گر برصورتِ پیغمبران نوح وابراهیم و خضر وآدم و موسی علیست رازدانِ لوکُشِف دامادِ خیرالمُرسلین عروه الوثقی اهلِ حقّ امیرالمومنین الله الله ،قدره الله ،هادی راهِ یقین روح حقّ درجیب مریم ،جان جبریلِ امین احمد مُرسل که شد معراجِ او عرشِ مجید چهرهٔ مقصود را ازلطفِ حقّ بی پرده دید راه بود ازنورِشاهِ اولیاء آن شب پدید بی ولایش درمقامِ قربِ حقّ نتوان رسید خضرِراهِ ره نوردِ لیلة الاسری علیست دستِ تقدیرِ الهی باعثِ موت وحیات شمعِ فانوسِ حقیقت ،نوربخشِ کاینات درحریمِ جلوهٔ حسنِ ازل ،مرآت ذات گرچه ممکن نیست سلبِ احتیاج از ممکنات آن که مستغنی است ازدنیا ومافیها علیست 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیه‌السلام 📝مهدی جهاندار نه فقط خلیل، تبر به کف به مصاف بتکده یاعلی... نه فقط کلیم، عصا به دست میان شعبده یاعلی... به رکوع آیه‌ی إنّما به وفای سوره‌ی هل‌أتی به حدیث قدسی لافتی که خدا صدا زده یاعلی! نه کسی شبیه تو تا ابد که یَکن لکَ کفواً أحد نه کسی شبیه تو از ازل به جهان نیامده یاعلی!... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت زینب سلام‌الله‌علیها 📝مجید لشکری کیست که بر لوح قلم می‌زند؟ حول خداوند قدم می‌زند؟ کیست که در وزن نگنجیده است؟ کوه وِقار است و نرنجیده است؟ کیست که مختار کند جبر را؟ کیست که بی‌تاب کند صبر را؟ کیست خم آورده به ابروی قهر لرزه برافکنده به زانوی شهر؟ کیست به عصمت متجلّی شده شأن ولی را متولّی شده او که در افلاک نبی کوکب است زُهره‌ی زهرای علی زینب است حلم مجسّم‌شده‌ی نشأتین روح یکی جسم دوتا با حسین خطبه‌اش از نهج بلاغت پر است هیبت مولاست که در چادر است وجه علی تا که اتم می‌شود خطبه‌ی او تیغ دو دم می‌شود بدر دوم، بین کلامش نهان فاطمه در خطبه‌ی شامش نهان در سخنش لحن امیر آمده است کوکبه‌ی دهر به زیر آمده است صبر الهی ست، تفضّل شده است «أخرجنا الله من الذُّل» شده است راهبر قافله‌ی ماست این زین اب و زینت زهراست این توسن گفتار که چالاک شد کاخ یزید از دم او خاک شد زیر و زبر را به هم آورده است خواهر سقّا علم آورده است از دل این سِفله‌متکّای فرش خیمه برافراشته در تاج عرش می‌رود از خویش به حیرانیَ‌اش آینه از آینه گردانیَ‌اش جلوه‌ی این آینه در مشرقین سر زده از طلعت روی حسین قسمت زینب که سفر می‌شود روی حسین آینه‌گر می‌شود گرچه به غیر از غم و غارت نبود این سفر از جنس اسارت نبود گرچه سزاوار به زنجیر نیست شیر به زنجیر مگر شیر نیست از حد اوصاف که رد میشود دخت علی بنت اسد میشود گو همه مغلوب که او غالب است جان علیّ بن ابی‌طالب است جان علی رنج فراوان کشید چند بغل روضه به دامان کشید خیز و بخوان روضه‌ی دستار را روضه‌ی بیمار و پرستار را روضه ی دروازه ی ساعات را قافله‌ی مادر طاعات را روضه‌ی این روضه چه بود؟ آه آه روضه‌ی بازار یهود آه آه قسمت زینب که الم شد الم دست کشیدیم و قلم شد قلم 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 📝حبیب‌الله معصوم (عاصی) موسی جعفر ز طفلانش جدا افتاده است سال‌ها گویا به زندان جفا افتاده است مثل زینب در غل و زنجیر همچون فاطمه زیر شلاق عدو در التجا افتاده است دختری دارد بسان مهر و ماه و آفتاب در فراق ماه رویش او ز پا افتاده است صبح و شب آتش بگیرد این نحیف بی‌نوا بسکه دلتنگ علی موسی الرضا افتاده است باب حاجات خداوند است این مظلوم دهر اینکه در ظلمت به زنجیر دغا افتاده است روح بیت‌الله از بس در ظُلَم تعذیب دید رونق از خورشید و از مروه صفا افتاده است چشم طفلانش به در گریان و موسی خون جگر اینچنین آتش به بیت اولیاء افتاده است چونکه در زندان خبر از حال زارش می‌رسد دخترش معصومه در ذکر شفا افتاده است عاقبت آمد رضا با هیبتی از کوه غم خواهرا خاکم به سر فصل عزا افتاده است مصطفی در عرش می‌گرید خدا در فوق عرش هاله‌ای از غم به ذات کبریا افتاده است ماتم عظمی کند زهرا به پا بر پور خویش مرتضی از غم به دریای بلا افتاده است چون خمینی موسوی باشد، کند یک انقلاب انقلاب مهدی اندر ماجرا افتاده است سر به دامان رضا در کنج زندان جان دهد یاد شاه تشنه‌لب در کربلا افتاده است جان زینب عمه‌ام سوگند تا یوم‌الابد عاصی از لطف رضا در ارتضا افتاده است 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) عمری اَر موسی کاظم ز جفا مَسجون بود در صدف گوهرِ بحرِ عظمت مکنون بود مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود ماه کنعان بُد و شد گاه تنزّل در چاه یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنّون بود کاظمُ الغَیظ که با صبر و شکیبائی او صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود پرتوی بود که تابید از این نور جمال آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود پور عمران نکشید آنچه که موسی زِ رَشید ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود پای در سلسله، سر سلسلۀ عشق نهاد لیلی حُسن ازل را زِ ازل مفتون بود سِندی اَر زهر ستم ریخت بکامش چه عجب تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود از رُطب سوخته موسی چه ز انگور رضا نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر لیک از بار غمش فُلک فَلک مشحون بود 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 📝عاطفه جعفری تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را فضیلت داده القابت تجلی‌گاه انسان را تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را "شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام 📝محمدجواد پرچمی دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست غروبى گريه ميكردم ، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست پر زخمى ، دل مضطر ، غل و زنجير ، جاى تنگ همه اينها به جاى خود ، نگهبان هم مودب نيست به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست لگد خوردم ، زمين خوردم ، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم ، چنان يك روز زينب نيست نگهبان زد مرا اما ، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست تنى دور از وطن دارم ، ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم ، تن من نا مرتب نيست 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝هلالی جغتایی از خدا گر ره خدا طلبی مطلب جز محمد عربی زان که مطلوب اهل بینش اوست بلکه مقصود آفرینش اوست شاه ایوان مکه و یثرب ماه تابان مشرق و مغرب شرف گوهر بنی‌آدم وز شرف سرور همه عالم شهریاری که خیل اوست همه عرش و کرسی طفیل اوست همه کوی او مقصدست و او مقصود او محمد، مقام او محمود پنجۀ آفتاب را برتافت به یک انگشت قرص مه بشکافت بود برتر ز انجم و افلاک زان نیفتاد سایه‌اش بر خاک آن‌که بگذشت از سپهر برین سایۀ او کجا فتد به زمین؟ فارغ است از صحیفه و خامه واصلان را چه حاجت نامه؟ آن‌که ناخوانده علم دین داند لوح تعلیم پس چرا خواند؟ انبیا را شرف نبود بر او خود تواضع‌کنان نشست فرو ذات او چیست بعد خیل رسل؟ گل پس از برگ و میوه بعد از گل گم‌رهانی که راه جنگ زدند حلقۀ لعل او به سنگ زدند لعل او دُر ز حقه داد به سنگ که دگر جا نداشت حقۀ تنگ لاجرم، ور نه سنگ بدگهران کی تواند فگند رخنه در آن؟ زیر گیسوی او رخ چون ماه شب معراج را جمال الله 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝لطف‌علی بیک آذر بیگدلی انبیای کرام عالی‌قدر آسمان جلیل را مه بدر همه سرگشتۀ جمال تواند کامل و عاجز از کمال تواند ای صفاتت ز فکر ما بیرون چون ز ذاتت شود کس آگه؟ چون؟ که نبی گفت، مستعیذاً بک مَا عَرَفنَاکَ حَق مَعرِفَتِک مهتر و بهتر همه عالم فخر ذریۀ بنی‌آدم شاه یثرب، محمد عربی مصطفی، کز خطاب نیم شبی، والی کشور ولایت شد کوکب مشرق هدایت شد خاتم خاتمی در انگشتش روی خاتم نموده از پشتش رحمت حق، بر او و اولادش خاصه زوج بتول و دامادش علی، آن شاه شهربند کمال مهر رخشندۀ سپهر جمال آن‌که در علم و حلم و جود و رشاد مِثلش از مادر زمانه نزاد آن‌که قفل فلک، گشادۀ اوست زال گیتی طلاق دادۀ اوست 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝ضیاء الدّین سحبان زنجانی رفت آذر و آبان وبرآمد دی وبهمن شد باده پرستان ،پدرپیر برهمن هان ای چِگِلی ماهِ من ای لُعبَتِ أرمن برخیز وبده باده به پیمانهٔ ده مَن زان خونِ سیاوُش بده تا چو تَهَمتن رانم به سرِ تُرک فلک ،توسنِ تاراج باردگر آمد به زمین قافلهٔ دی با دَبدَبهٔ قیصر و با سلطنتِ کی درمَقدمِ این قافله بایست پیاپی بانالهٔ چنگ ودف ونی زد قدحِ می آن می که درآیینهٔ چرخ ،درشفقِ وی روشن شده صدمشعلِ خورشید شبِ داج¹ صبح است بُتا ،غنچه نیاورده سراز کُم ² میآر برون غنچهٔ می را زکُمِ خُم آن [می]که بریزی چو به نیشِ دُمِ کژدم صدچشمهٔ نوشاب همی جوشدش از دُم وربرزنی آن می به دلِ تیرهٔ مردم صدشعله سِراج آید ازآن دل همه وهّاج³ ای سرو چرا بارِ تو جزخار نباشد این گونه مکن کزتو سزاوار نباشد سروی و ولی سروْ ستم کار نباشد ماهی و ولی ماه دل آزار نباشد گیرم که تو کاجی وتورا بارنباشد لیکن چو تو هرگز متمایل نشود کاج سروِ چمنی برقد وبالای تو باشد خورشیدِ فلک بررخِ زیبای تو ماند سنبل به سرِ عنبرِ سارای تو ماند نرگس به دو بادامکِ شهلای تو ماند آهن به دلِ سخت چوخارای تو ماند ای آهنْ درپیشِ دلت نرم چو دیباج آن طرّهٔ شبرنگِ تو کافتاده برآن رو دیوی است که ره یافته بر گلشنِ مینو مژگانِ سیاهِ تو درآن نرگسِ جادو شیریست که آویخته چنگال برآهو درگردنِ سیمین تو آن خالکِ هندو چون نقطهٔ مُشکی است که افتد به رخِ عاج گیسوی سیاهِ تو کمندیست گره گیر هرحلقهٔ گیسوی تو صد سلسله زنجیر افتاده به هرسلسله صد بادیه نخجیر روزی که برآید زکمانِ تو سرِتیر تا کشتهٔ تیرِ تو شود باهمه تدبیر وحشی زکمین تاخته ودل کند آماج ای سرزده درچشمهٔ نوشِ تو سرِ خط شدازعرق ،ایدون ورقِ روت منقَّط گرخونِ کبوتر دهیم ازگلویِ بط⁴ انشا کندم طبع یکی طرفه مسمّط درمِدحتِ شاهی که وِرا برسرِ مهبط عرش وقلم و لوح کند طوف چو حُجّاج بازاین چه بساط است که نُه طارُمِ افلاک پیوسته کند طوف به گِرد کُرهٔ خاک گو کآمده از پرده برون شاهدِ لولاک دردانهٔ دریای وجود آن گهرِ پاک ای گوهرِ پاکی که بود هرخس وخاشاک ازمیمنتِ پایِ تو برفرقِ فلک تاج خورشید فلک حضرتِ سلطانِ مؤیَّد ماهِ عرب وشیرِ عجم ،میرمحمّد سلطانِ رُسُل ،احمد ومحمود ومحمّد کس را نسزد لاف زدن باتو به سُؤْدَد این صُنعِ خدایی است که می پرورد ازطین دُرّی که دراو خفته دو صد قُلزمِ موّاج این طینتِ پاک تو و این ذات زطین نیست کِی طین بود آن تن که وِرا سایه قرین نیست ای طایرِ قُدسی ،هله جایِ تو زمین نیست کاین تنگ مکان ،تکیه گهِ مردِ یقین نیست ای مرد یقینی که به جز دینِ تو دین نیست زین خانه برون آ که بود جایِ تو معراج ای قطبِ جهان ،مرکز نه گنبدِ دوّار اندر طلبِ خاکِ کفِ پایِ تو سالار نُه دایره سرگشته تر ازپایهٔ پرگار تانقشِ تو شد ازقلمِ صنع پدیدار بشکست یقین خامهٔ قدرت که دگربار نقشی چو تو برآب نزد تا کند اخراج موری که گشاید به کفت دیدهٔ امّید درزیرِ نگین آورد او مُلکَتِ جمشید وآن ذرّه که پرورده به دل مهرِ تو خورشید باج ازمَه و خورشید برد تاج زناهید وآن قطره که دم زد زتولّای تو جاوید دریا شود آن قطره چو عمّان زند امواج مشتقّ زصفاتِ تو، چه توحید ،چه حکمت درذاتِ تو مشتقّ ،چه هیولا وچه صورت درّی چو تو ناید دگر ازقُلزمِ وحدت ای درّ ثمینی که پسِ پردهٔ فطرت سلطانِ ازل کرده به آرایشِ قدرت دُرهایِ جهان درصدفِ ذاتِ تو ادراج سحبان که وِرا وِردِ زبان است ثنایت مرغی است که پرپر نزند جزبه هوایت ازخوانِ کسی دانه نچیده است سوایت تا حلقه به گوشِ تو شد و گشت گدایت شاهی شد ودم می زندازمهر و وِلایت شاهی که ستاند زسلاطینِ جهان باج ____ 1_داج :شبی بغایت تاریک 2_کُمّ:آستین ،جمعش اکمام 3_وهّاج :شدیدالوهج . تابان . فروزنده . درخشنده 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله 📝سید رضا مؤید دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد به دوستان خدا نعمتش مبارک باد نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد محمد آمده و بعثتش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد... بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگاه دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد! تویی رسول الله بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند به روی عالم، درهای علم باز کند کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند نظر ز آمدن انبیاء والا اوست بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود جوامع بشریت در انتظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر علیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان مدافعان حرم باور علی دارند به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌ جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند امید مرحمت از همسر علی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق بیاد مولد سبط دوم امام سوم فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق فلک ز ثابت و سیار از برای نثار نهد لئالی منثوره را علی الاطباق بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق سرود زهره به تبریک حضرت زهرا چنان بنغمه که شد مشتری ز طاقت طاق خطیب عالم ابداع داد داد سماع که لا یزال برقص است این بلند رواق عطارد از پی انشاء تهنیت، رمزی نگاشت بر صفحات صحائف آفاق ز ذوق بادۀ وحدت بشکر این نعمت تمام عالمیان را چه شکر است مذاق نمود طالع اسعد بطلعت میمون چه نور لم یزل از مشرق ازل اشراق زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت بیمن حضرت شاهنشۀ علی الاطلاق سلیل عقل نخستین دلیل اهل یقین دوم خلیفۀ جد و پدر باستحقاق ز وحدت احدیت وجود او مشتق جمال مبدء کل را بمنتهی مشتاق لطیفۀ دل والای معرفت زایش صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم نکات مصحف آیات را بود مصداق جمال شاهد بزم دنی و او أدنی فروغ شمع حقیقت مقام استغراق بهمت نبوی شاهباز گاه عروج بصولت علوی یکه تاز گاه سیاق قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم قدر ز طفل دبستان او برد اوراق مدار ملک حقیقت مدیر فُلک فلک محیط عشق و محبت مشوق الاشواق ملیک مملکت بردباری و تسلیم ولی عهد و وفا در قلمرو میثاق بچهره فالق صبح هدایت ازلی به تیغ تیز رؤس ضلال را فلاق ز تیغ سر فکنش کل باطل زاهق حق از بیان حقایق نشان او احقاق ز فیض رحمت او زنده قابض الارواح بخوان نعمت او بنده قاسم الارزاق ملایک از سر حیرت شواخص الابصار ملوک بر در دولت نوا کس الاعناق نیافت بر در او رفرف خیال مجال براق عقل چه دیوانه در عقال و وثاق شها بطور تو خر الکلیم مغشیاً بیک تجلی، و از یک عنایت تو أفاق تجلی تو در آئینۀ وجود نمود هزار نقش مخالف بچشم اهل وفاق گل حدیقۀ معنی نه وصف صووت تست نه نعت غره غرا است قره الاحداق ظهور غیب مصون سر مطلق مکنون بود ز وصف برون و البیان لیس یطاق مرا چه نیست به نیل معانی تو رهی سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق همین بس است که خون ترا خداست بها از آنکه بهر عروس شهادت است صداق جمال یار تو را بود کعبۀ مقصود منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق مقام قدس تو و خیل بندگان رهت بطون او دیه بود و ظهور خیل عتاق ز اهلبیت تو بود الوداع بانگ سماع شب وصال تو با دوست، بود روز فراق بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین سیر تو سر پیمبر، سنان نیزه یراق 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝جواد محمدزمانی آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت شعر علیل و واژهٔ بی‌اشتهای آن با اشک‌های شوق تشرّف شفا گرفت در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود خورشید با تبسم تو روشنا گرفت عالم قرار بود پس از تو شود خراب مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست اذن طواف در حرم کربلا گرفت بی‌شک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد این جام را خلیل به لطف شما گرفت حتی پیامبر به پیامت امید داشت آن روز که تو را به سر شانه‌ها گرفت عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟! «آنان که در مقام رضا آرمیده‌اند» دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت من درخور عطای شما نیستم ولی باید دهان شاعرتان را طلا گرفت وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است» آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝امیرعلی شریفی از شوق تو انگار در جسم جهان جان نیست شوقی که جوشان است و در جان است و پنهان نیست خلقت تماماً دربه‌در دنبال تو بوده پس جشن میلادت فقط مخصوص انسان نیست ما عمرمان با نام زیبایت گره خورده حرف تو و ما حرف عاشورا و شعبان نیست ما با غم عشق تو صدها داستان داریم داغ تو صاحب‌خانهٔ دلهاست، مهمان نیست با ما چه کردی که حدیثت هرکجا باشد چشمی نمی‌بینم که مثل چشمه جوشان نیست ما مذهبی داریم بر مبنای گیسویت هر کس پریشانت نشد اصلاً مسلمان نیست در مذهب ما که تو معبودی و مسجودی تشخیص ذات کردگار از یار، آسان نیست جوری خریدی عاقبت، حر ریاحی را حسرت بر‌َد هرکس به درگاهت پشیمان نیست این راز را فهمید عالم گرچه کتمان کرد اصلا همین چشمان تو ما را مسلمان کرد جبریل اگر در دست دارد گاهوارت را يعني خدا می‌خواهد آرام و قرارت را ای قلب قبله تو خودت که جای خود داری وقتی ملک سجده کند ایل و تبارت را موسی که خود غرق است در دریای سقّایت عیسی توسل کرده طفل شیرخوارت را از خاک پایت آسمان هم توشه می‌گیرد سوغات می‌آرد غباری از مزارت را پیش از شروع خلقت، انسان بیقرارت بود بلکه به دوش او بیندازند بارت را پلکی بزن، روز و شب ما را منظم کن گردون ببیند گردش لیل و نهارت را این ملتی که دل به تو بسته است از آغاز خالی نخواهد کرد دیگر کارزارت را وقتی کسی سر روی خاک تربتت دارد دیگر نخواهد دید یک دم هم اسارت را تنها دلیل سجدهٔ ما خاک پای توست شکر خدا پروردگار ما خدای توست پیش تو، ساقی، از شهیدت خون نخواهد رفت! از رگ رگش جز بادهٔ گلگون نخواهد رفت تنها شهیدان حق جامت را ادا کردند مست تو از میخانه‌ات مدیون نخواهد رفت از گنج عشقت اهل این ویرانه محرومند ورنه کسی دور و بر قارون نخواهد رفت در خیمه ات هرگز دل از دنیا نخواهد سوخت از روضه ات هرگز کسی محزون نخواهد رفت روزی اگر لیلی و مجنون هم روند از یاد لیلی ولی از خاطر مجنون نخواهد رفت هرکس که اهل سجده بر خاک حریم توست فکر شهادت از سرش بیرون نخواهد رفت هرگز حرج بر حج ما دور حریمت نیست دیوانه سمت حفظ هر قانون نخواهد رفت در پاسخ روز حساب و شام قبر از ما جز ذکر حا و سین و یا و نون نخواهد رفت اصلاً برای ما تو آغازی و پایانی با ما تو بودی از ازل با ما تو می‌مانی آغوش بازت بست با من عهد و پیمان را عهدی چنان محکم که پایش میدهم جان را پیش از نگاهت فکر میکردم مسلمانم پیغمبری کردی گرفتی دین و ایمان را این دست خالی، چشم بی باران، لب ساکت تنها تداعی می‌کند در من بیابان را این اشکها باید برایت بیشتر باشند این رودها باید بیاموزند طغیان را باران شاعرها که نه، باران ترکشها من دوست دارم جان سپردن زیر باران را باز این دل تنگم هوای کربلا دارد سر میدهم تا سر کنم دوران هجران را باید به موج زائران تو بپیوندم دریا مگر دریابد این حال پریشان را من هیچ، این مردم هوای اربعین دارند پیراهنی بفرست، دریاب اهل کنعان را البته پیراهن که در گودال غارت شد... البته بعد از غارت آغاز اسارت شد... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام 📝احمد ناظرزاده کرمانی عالم آراست چو از پرتو انوار حسین‌ هرکجا بود دلی گشت هوادار حسین ای خوشا سوّم شعبان که در این روز عزیز هستی آرایش نو یافت ز انوار حسین عقل سرگشته از آن است که چون در عالم‌ رسم شد دایره‌ٔ عشق ز پرگار حسین نور حق بود که خاموش نگردد هرگز هست در هر دو سرا گرمی بازار حسین نامش آتش به دل عارف و عامی زد و باز با خبر کس نشد از حرمت بسیار حسین از سر صدق قدم چون به ره دوست نهاد محو تا حشر نخواهد شدن آثار حسین پرتو ذات خدا هست حسین بن علی‌ منکر حقّ شود آن کو کند انکار حسین تا نمودار شود جلوه‌ٔ یزدان خوشتر اهرمن صحنه بیاراست به پیکار حسین او حیات ابدی داشت توان گفت آری‌ کرد با خویش ستم خصم ستمکار حسین فاتح هر دو سرا کشته‌ٔ عاشورا بود گشت مغلوب ابد دشمن خونخوار حسین زنده از نهضت خونین حسین است اسلام‌ عقل و عشقند ستایشگر کردار حسین چشم گردون که بود خیره‌ٔ جانبازی‌ها کس نبیند به وفاداری انصار حسین اشک مهلت ندهد تا به لب آرم سخنی‌ از جوانمردی جانسوزِ علمدار حسین ای ابا الفضل که فضل از تو فضیلت‌ها یافت‌ نخل آراسته بودی تو به گلزار حسین دو علی را پسر فاطمه در راه خدای‌ داد و سجّاد بشد قافله سالار حسین دشمن رذل، ستم هرچه فزونتر می‌کرد غافل از دوست نمی‌شد دل بیدار حسین من که شرمنده‌ٔ بی‌حاصلی خویشتنم‌ کی توانم سخنی گفت سزاوار حسین فخرم این است که بدانند که «ناظر زاده» چاکری هست کمر بسته به دربار حسین 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت سیدالساجدین علیه‌السلام 📝محمد جواد غفورزاده مدینه باز هوای خوشِ بهاری داشت هوای تازۀ فصل بنفشه‌کاری داشت چمن شکوفه به گیسوی نخل‌ها می‌بست مدینه حالت بُهت و امیدواری داشت نشسته چشم به راه ستاره، شب تا صبح مدینه پلک نمی‌زد که بی‌قراری داشت.. «ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد» که مهر در قدمش شوق جان‌نثاری داشت.. جمال روشن این ماه را نگاه کنید که حُسن یوسف از او رنگ شرمساری داشت حلاوت از نفسش، چشمه چشمه می‌جوشید طروات سخنش جلوۀ بهاری داشت به سرو، قامت او راست‌قامتی آموخت که استقامت و ایمان و پایداری داشت سجود کرد به سجاده‌ای به وسعت عشق چه سجده‌ای که تجلای رستگاری داشت دخیل بست به قندیل اشک او محراب که چشمه‌ای ز غبار زمانه عاری داشت قلم در اول توصیف او به خود لرزید که در مقام رضا، صبر و استواری داشت به یک دعای غلامش، به دشت و صحرا ریخت، سحاب رحمت حق، هر چه اشک جاری داشت به بوسه‌ای حجرالاسود از لبش گل داد حریم کعبه از او یاد و یادگاری داشت هُشام کرد تجاهل اگر در اوصافش زبان گشود «فرزدق» که شوق یاری داشت اشاره کرد که فرزند مکه است و منا اشاره‌ای که حکایت ز حق‌گزاری داشت جهانِ کوچک ما، حیف درنیافت که او چه‌قدر شوکت و فضل و بزرگواری داشت شمیم عشق حسین انتشار یافت از او چرا که ساغر چشمش، گلابِ جاری داشت.. 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت سیدالساجدین علیه‌السلام 📝اختر طوسی هرکه باشد پیروِ فرمان زین العابدین برخورد ازسفرهء احسانِ زین العابدین گرنظر سازد به دقّت برصحیفه کامله پی برد برعلمِ بی پایانِ زین العابدین جنّتِ فردوس با آن زینت ووسعت بود گوشه ای ازجان فزا ایوانِ زین العابدین ازپیِ کسبِ شرف خواهد که جبریلِ امین باشد ازجان روز وشب دربانِ زین العابدین هرشبی صدخانواده درمدینه می شدند سیرازنانِ حلالِ خوانِ زین العابدین یک نفس غافل نمی گردید ازذکرِخدا تابه پیکر بود باقی جانِ زین العابدین داشت دراین خاکدان تاجان زگردِ معصیت هرگزآلوده نشد دامانِ زین العابدین آفتابِ عالم آرا بود با آن روشنی پرتوی ازچهرهء رخشان زین العابدین همچو جدّ وبابِ نیکونام از روز ازل بود محکم باخدا پیمان زین العابدین دُر فرو می ریخت هنگامِ تکلّم برزمین ازلبِ رنگین تر ازمرجانِ زین العابدین درجنان چون اخترِ طوسی به وی بیتی دهند هرکه گوید بیتی اندر شانِ زین العابدین 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی) فیض روح قدسی باز طبع مرده را جان داد عندلیب نطقم را دستگاه دستان داد بلبل غزل خوان را جای در گلستان داد طوطی شکر خا را ره بشکرستان داد کام تشنۀ ما را خضر آب حیوان داد موج عشق بی پایان قطره را به دریا برد باد، مشت خاکی را برتر از ثریا برد دستبرد اسکندر هر چه داشت دارا برد عشق یار شهر آشوب عقل را به یغما برد از تنم توانائی برد و آه سوزان داد آسمان به آزادی کوس خیر مقدم زد زهره با دو صد شادی نغمۀ دمادم زد عشرت خدا دادی ساز عیسوی دم زد صورت پریزادی راه نسل آدم زد فتنۀ رخش بر باد نقد دین و ایمان داد شمع شاهد وحدت باز در تجلی شد نقش باطل کثرت محو «لا» و «إلا» شد تا که رایت نصرت زیب دوش مولا شد ساز نغمۀ عشرت تا به عرش اعلی شد عیش و کامرانی را شاه عشق فرمان داد شاد باش ای مجنون صبح شام غم آمد با قدی بسی موزون لیلی قدم آمد اسم اعظم مکنون مظهر اتمّ آمد گنج گوهر مخزون معدن کرم آمد تخت پادشاهی را عز و شأن شایان آمد آفتاب لاهوت از مشرق ازل سر زد تا ابد شرر اندر آفتاب خاور زد باز سینۀ سینا شعله از جگر بر زد باز پور عمران را مرغ شوق دل پر زد دور باش غیرت داد در حریم امکان داد صورتی نمایان شد از سرادق معنی طلعتی بسی زیبا قلعتی بسی رعنا فرق فرقدان سایش زیب تاج کرّمنا رانده رفرف همت تا مقام «او ادنی» بزم «لی مع الله» را رونقی بپایان داد سرّ مستسر آمد در مظاهر اعیان غیب مستتر آمد در مشاهد عرفان شاه مقتدر آمد در قلمرو امکان سیر منتصر آمد در ممالک امکان درد دردمندان را حق صلای درمان داد آنکه نسخۀ ذاتش دفتر کمالاتست مصحف کمالاتش محکمات آیاتست اولین مقاماتش منتهی النهایاتست طور نور و میقاتش پرتوی از آن ذاتست جلوۀ دلآرایش جان گرفت و جانان داد مبدء حقیقت را اوست اولین مشتق خطۀ طریقت را اوست هادی مطلق مسند شریعت را اوست حجت بر حق کشور طبیعت را اوست صاحب سنجق بندگان او را حق حشمت سلیمان داد بزم غیب مکنون را اوست شاهد مشهود ذات حق بی چون را اوست فیض نامحدود عاشقان مفتون را اوست غایت مقصود دوستان دلخون را اوست مهدی موعود در قلوب مشتاقان نام نامیش جان داد ای ز ماه تا ماهی بندگان فرمانت مسند شهنشاهی لایق غلامانت بزم لی مع اللهی خلوتیست شایانت جلوه ای بکن گاهی تا شویم قربانت جان ز کف توان دادن لیک یار نتوان داد ای حجاب ربانی تا بچند پنهانی ای تو یوسف ثانی تا بکی به زندانی شد محیط امکانی همچو شام ظلمانی جلوه کن به آسانی همچو صبح نورانی بیش از این نشاید تن زیر بار هجران داد 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝محمد جواد غفورزاده باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود 🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت حجت‌بن‌الحسن‌العسکری علیه‌السلام 📝حسن بیاتانی آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... 🆔 @setayeshgaran_ashuraee