🔘 حضرت رقیه سلاماللهعلیها
📝مجید احدزاده
خودش برای خودش روضه ای مجسم بود
شکسته بود ولی مثل کوه محکم بود
جلوی چشم بقیه نشان نداد هرگز
به قلب کوچکش اما هزار ماتم بود
دو تکه شاخه چوبی کمک عصایش شد
شبیه پیرزنان بود و قامتش خم بود
کنار نیزه بابا همیشه می خوابید
ولی چه فائده از اشک خواب او کم بود
گرسنه بود و دل سیر گریه می کرد و
به یاد پیکر بابا همیشه درهم بود
همیشه سهم خودش را به دیگران می داد
اگر چه وقت غذا بر همه مقدم بود
تمام شوکت دختر بلندی گیسوست
از اینکه موی ندارد به قلب او غم بود
به غیر دامن زینب نمی گرفت آرام
کلام عمه برایش دوا و مرهم بود
پدر ،عروسک و دختر جلوی چشمم بود
برای زخم رقیه نمک فراهم بود
نوشته اند که پنجاه کربلا غم دید
صفر برای رقیه غمِ محرّم بود
#مجید_احدزاده
🆔 @setayeshgaran_ashuraee