eitaa logo
کانال رسمی حاج سید محسن بنی فاطمی
616 دنبال‌کننده
987 عکس
429 ویدیو
15 فایل
اطلاع رسانی جلسات و برنامه ها و کلیپهای صوتی و تصویری مداح اهل بیت حاج سید محسن بنی فاطمی
مشاهده در ایتا
دانلود
   دستم بگیر تا که بهشتم بنا شود شاید سرم قبول کنی خاک پا شود بالی بده که بال بگیرد اسیر تو شاید کبوترِ حرمِ کربلا شود بی‌تو میان غفلت خود غوطه خورده است نوری که با مسیر شما آشنا شود زنگار بسته سینه‌ام از عمر رفته‌ام اشکم بریز خانه‌ی آئینه‌ها شود پیراهن سیاه من از جنس شال توست امشب نشسته‌ام نفسی خرج ما شود حسن لطفی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
  حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است شوق دیدار مرا از نفس انداخته است از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر زخم بسیار مرا از نفس انداخته است آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم دیدم انگار مرا از نفس انداخته است ندبه های سحری شاهد غم هایم شد دوری از یار مرا از نفس انداخته است روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟ خون مسمار، مرا از نفس انداخته است یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد در و دیوار مرا از نفس انداخته است وسط روضه ی زهرا  غم سنگین علی صد و ده بار مرا از نفس انداخته است با دل خسته ی خود مادر ما مهدی گفت درد خود را همه شب فاطمه با مهدی گفت اسماعیل شبرنگ سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
             چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد میان زندگی اش صاحب الزمان دارد به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است... تمام عمر نظر سوی آسمان دارد هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست کجاست آن که چنین یار مهربان دارد نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز حکایتی شده این عشق، داستان دارد چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا دلم هوای حریمِ حسین جان دارد از آتشی که فراگیر باشد و باقی هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد به سوی زائر او مادری جوان آید تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟! تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟! ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟! میان مجمع زوار کربلا، زهرا می آید و همه ی روضه را بیان دارد چه کرده است مگر با حسین و دندانش چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟! محمدجواد شیرازی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
ای شنیـده ز دَمت ختم رسل بوی خدا دیده در ماه رخت چشم علی روی خدا چشمِ چشمِ حقـی و بـازوی بازوی خدا منطقت وحی و زبان تو سخن‌گوی خدا سینـه‌ات مخـزن اسـرارِ هـوالهوی خدا خـلقتت آینـۀ خُلـق خــدا، خوی خدا سوَرِ، کوثـر و یاسین محمّد، رویت لیلۀ القدر خدا، سایه‌ای از گیسویت مصطفـی شیفتـۀ وجهۀ ربانی تو نورهـا هاله‌ای از طلعت نورانی تو ملک و جن و بشـر گرم ثناخوانی تو آسمان گوشه‌ای از سفرۀ مهمانی تو روح جبریـل امین مرغ گلستانی تو وحی پرواز کنـد وقت سخن‌رانی تو نگـه نافـذ چشم تو مسیحای علی است راز هر موی تو یک لیلۀ احیای علی است خالـق عزّوجـلّ مــدح تــو را می‌گوید پــدر از بـاغ جنـان عطر تو را می‌بوید کوثر از اشک سحرگاه تـو رخ می‌شوید عصمت از چار طرف راه تـو را می‌پوید خلد، خـاک در سلمـان تـو را می‌بوید از قدم‌‌هــای کنیـز تــو ملک می‌روید بـال جبریـل امیـن فرش ره زائر توست دو جهان گمشده در تربت بی‌حائر توست دفتـر مـدح تـو قـرآن رسول الله است مهـر تــو پایـۀ ایمـان رسول الله است دامنت بـاغ دو ریحـان رسول الله است سینۀ پـاک تـو رضوان رسول الله است صـورتت سـورۀ فرقـان رسول الله است جان تو جان علی، جان رسول الله است برتـر از دانـش و ادارک و ثنـای همه‌ای تو همان فاطمه‌ای فاطمه‌ای فاطمه‌ای" طایـر قلـۀ عـرشی و زمیــن منزل توست عقـل کـل زائر کاشانۀ خشت و گل توست ناقه‌ات رفـرف و آغـوش خدا محمل توست وسعت باغ جنان گوشه‌ای از محفل توست تو در آغوش خدایـی و خدا در دل توست تـا ابـد ذریّـۀ ختـم رسـل، حاصل توست کوثـر رحمتـی و ساقی تو دست علی است بودِ تو، بود علی، هستیِ تو هست علی است پدرانـم همــه خــاک قــدم دو پسرت پسرانـم همــه تـا روزِ جـزا خاک درت پدرت گفت: به قربان تو دختـر، پدرت! مـادرت عصمـتِ ذاتِ احــدِ دادگـرت دخترت زینب کبراست- حسینِ دگرت تو: صدف، نسلِ علی تا صف محشر: گهرت نور و فرقانی و طاهایی و یاسین علی مهر تو دین علی، مشی تو آئین علی جز تو یا فاطمه بر ختم رسل کوثر کیست؟ بضعــه و مـام دو ریحـانۀ پیغمبر کیست؟ دختـری را که پدر گفته به او مادر، کیست؟ با علی همدم و هم پایه و هم سنگر کیست؟ حامـی دست خـدا، دخت پدرپرور کیست؟ بین دشمن تک و تنها سپر حیدر، کیست؟ تو سراپا علی استی و علی زهرایی است نـه علی، بلکه خدای ازلی زهرایی است نوح تـوحیـد در امـواج خطر کیست؟- تویی روح مابیــن دو پهلوی پــدر کیست؟- تویی اُمِّ دیــن، اُمِّ کتـاب، اُمِّ بشــر کیست؟- تویی مطلع‌الفجرِ دو شمس و دو قمر کیست؟- تویی بهتریـن یـار علـی در پس در، کیست؟- تویی به علـی بازو و شمشیـر و سپر کیست؟- تویی بهتـرین یـار علـی یار علی یار علی! تا صف حشر به هر عصر، طرفدار علی! هـر کــه از قبـر نهـان تـو نشانی می‌خواست گفتمش در دل تو، در دل من، در دل ماست بس کـه پیداست، به چشم دگران ناپیداست نه مدینــه، همـه‌جا تربــتِ پــاکِ زهراست فاش گویم: حـرمِ فاطمـه، آغــوش خداست حال می‌پرسم: آنجا که خدا نیست، کجاست؟ چــارْ دیوارِ بهشت دل ما حائر توست تو همان وجه خدایی و خدا زائر توست تو کجا؟ این همه رنج و غم و آزار کجا؟ تـو کجـا؟ نالـه بین در و دیوار کجا؟ بضعـۀ احمد و دود و شــرر نار کجا؟ روی حـور و ستمِ دیـوِ ستمکار کجا؟ مخزن سرِّ حق و صدْمۀ مسمار کجا؟ گل بی‌خار؟ کجا نیشِ سرِ خار کجا؟ از در سوختــۀ خانه تو معلوم است به خدایی خداوند، علی مظلوم است شـده نزدیـک بـه آتش بکشـم دنیا را گوییــا می‌نگـرم ایــن ستـمِ عظما را کـه فلانی بـه فلان گفـت: بزَن زهرا را آن که سوزانـد بـه آتش، حرمِ طاها را کشت بـا کشتـن نامـوس خدا، مولا را زد چو بر باب ولایت به جسارت، پا را لگدی زد به در و سوخت روان همه را کشت یـک سوم سادات بنی فاطمه را نـه فقـط دسـت عـدو بیت تـو را آتش زد دست شیطان به همه هست خدا آتش زد بــه دل سوختـه اهـل ولا آتش زد به خدا بر حرمِ کـرب و بلا آتش زد تا صفِ حشر به قلب شهدا آتش زد بال جبریل امین را ز جفـا آتش زد زین شرر تا صف محشر دل عالم سوزد پای این آتش دل، سینۀ «میثم» سوزد استاد حاج غلامرضا سازگار سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
شكسته تر شده و دست بركمر دارد  چه پيش آمده!آيا حسن خبر دارد؟  به گريه گفت كه زينب مواظب خود باش  عبور كردن از اين كوچه ها خطر دارد  شبيه روز برايم  نرفته روشن  بود  فدك گرفتن از اين قوم  دردسر دارد  گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...  تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد  شهود خواسته از دختر نبي خدا  اگرچه ديده سندهای معتبر دارد  سكوت و صبر و رضای خدا به جای خودش  ولي اگر پدرم ذوالفقار بردارد...  كسی نبود به معمار اين محل گويد  عريض ساختن كوچه كی ضرر دارد!؟ وحید قاسمی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
آخرش شرح غمم روی زبانها افتاد همه گفتند که خیبر شکن از پا افتاد آه،رفتی و تمام بدنم می لرزد پهلوان تو زمین خورد،وَ از نا افتاد غسل جسم تو بود سخت تر از هر کاری کوه،پاشیده شد و بر روی دریا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد مَحرمت بودم و نامَحرم زخم بدنت این چه زخمی ست که بر بازوی تو جا افتاد؟ بشکند دست کسی که اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو همناله شده جبرائیل ولوله در وسط عرش معلّی افتاد ساحلم بودی و رفتی و نگفتی با خود که علی در وسط موج بلایا افتاد با چه رویی بدنت را بدهم بر پدرت لبم از شرم،ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم "پیش چشمان همه،ام ابیها افتاد" رضا قاسمی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
. شکر خدا هنوز نمک گیر هیئتم شکر خدا که عبد سرای محبتم عمرم کنار سفرۀ احسان تو گذشت شکر خدا که ریزه خور خوان عترتم دارم هنوز رابطه ای با امام خود شکر خدا که خیمه نشینِ ولایتم گر نیستم شبیه علی بن مهزیار اما چنان اویس قرن در طریقتم اینگونه درک میکنم از قربِ منزَلَت..‌. دورم ز تو، ‌ولی به تو وصل است نیتم هر جا به لب، ترنًُمِ یالَیتَنی کنم فوزی عظیم از تو رسد، ای حقیقتم هر جا که می‌روی، دلِ من هست همرهَت این است همدلیِ من، ای با کرامتم گه می‌بری مرا وسط معرکه، ولی خود یاری ام کنی به تب و تابِ نصرتم خود زین فقیرِ بی سر و پا، کوه ساختی خود وقتِ امتحان بدهی استقامتم منکه بسوی تو قدمی برنداشتم تو دستِ من گرفتی و بردی به طاعتم ای دلبری که هیچ رهایم نکرده ای آیا هنوز هست امیدِ شهادتم؟ در هر محرم و صفر و فاطمیه نیز همدرد و همنوای تو و آل عصمتم با روضه های مادر تو خو گرفته ام همواره با مصائبتان غرقِ محنتم صحبت ز میخِ در،جگرم را دهد خراش حرفِ غلاف، مایۀ شرم و خجالتم می‌میرم از مصیبت سیلی، ولی ز درد برخیزم و جهاد کنم روز دعوتم روزیکه انتقام بگیری ز قاتلان با یک اشاره پای رکاب ولایتم ✍ سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
آهم از حال من غمزده پیداست علی رنجم از سینه بشکسته هویداست علی از همه خونجگرم، بسکه غریبت دیدم محشری در دلم از حال تو برپاست علی تو مرا یار و منم یار تو اما چه کنم مثل تو فاطمه هم بیکس و تنهاست علی آنقدر غصه مرا هست که بهر مردن زودتر از همه زهرات مهیاست علی از کدامین غم خود با تو بگوید زهرا که دراین دل زغریبی توغوغاست علی با همین حال به پای تو، اگر پا بدهد باز هرباره طرفدار تو زهراست علی راضی ام باز فدای تو کنم جانم را به خدا فاطمه ات واله و شیداست علی غصه کم نیست مرا،بسکه غمم بسیار است چشمم از گریه هرلحظه چو دریاست علی صورت نیلی و بازوی کبود و قد خم سهم زهرای تو از سفره دنیاست علی رفتنم زود و چقدر دیر شده رفتن من چشم در راه من سوخته باباست علی اسلام مولایی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
دل كه ميگوييم پس دلدار يعني فاطمه نُه فلك را نقطهء پرگار يعني فاطمه یار پیغمر شدن ، رفتن شبی در غار نیست ما كه ميگوييم يار غار يعني فاطمه در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد  هرکجا گفتند بی مقدار , یعنی فاطمه آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه "تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی معنی "الجّار ثُمَّ الدّار" یعنی فاطمه هرچه گفتیم و شنیدیم از کرامات خدا جلوه اش در عالم اظهار یعنی فاطمه شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه پِی اگرچه احمد و  هر خشت آن گرچه علی خانه ی اسلام را معمار یعنی فاطمه يار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه بین روضه نام چاه آمد اگر ، یعنی علی هرکجا نام در و دیوار یعنی فاطمه هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین هرکجا پیراهنی گلدار یعنی فاطمه حمیدرضا محسنات سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
عرش را اوجی اگر باشد مقام فاطمه است نه فلک، فرشی مرصع زیر گام فاطمه است حرمت دین خدا در احترام فاطمه است راه و رسم مادری، الحق مرام فاطمه است اشک ما، در فاطمیه خود دلالت داشته لفظ "مادر" گفتن شیعه اصالت داشته ذکر صدیقه، دهان‌ها را معطر می‌کند خطبه‌اش را شیعه‌ی بیدار از بر می‌کند نور او قبر و قیامت را منور می‌کند رنج‌هایش دیده‌ی ایوب را تر می‌کند ناله‌ی کروبیان از غصه‌های مادر است گریه‌ی صاحب زمان امشب برای مادر است مادرم از داغ حیدر در جوانی پیر شد بعد هجده سال از این زندگانی سیر شد در دفاعِ، از علی، با چل نفر درگیر شد حرف حق زد، پاسخ او قبضه‌ی شمشیر شد ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا، آه ای خدا مادرم را زد مغیره پیش چشم مرتضا داغ مظلومیت حیدر مرا آتش زده گریه‌های زینب مضطر مرا آتش زده آتشِ افتاده پشت در مرا آتش زده ناله‌ی وامحسنت؛ مادر، مرا آتش زده در تکانی خورد و از جسمت توان از دست رفت با لگد، یک سوم ساداتمان از دست رفت مادرم! یک روز آن مسمار را می‌آورم هیزم جامانده‌ی کفار را می‌آورم گوشوار و چادر گلدار را می‌آورم ذوالفقار حیدر کرار را می‌آورم آن دو را از قبر بیرون می‌کشانم عاقبت انتقام سیلی‌ات را می‌ستانم عاقبت فاطمه! رفتی و شد روز علی چون شب سیاه می‌کشد آه فراق و می‌گذارد سر به چاه تا تو را کشتند شد خون عزیزانت مباح روز عاشورا، همین که آمدی در قتلگاه دیدی آنجا، روی صحرا دست و پا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین امیر عظیمی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 داستان های عنایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دختر اهل سنت به خاطر سلام الله علیها 🎙استاد عالی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
. ای جلوات حق از رخت متجلی قصر گدایت فراز عرش معلّا عالمه ی هر دو کون دختر احمد فاطمه محبوبه ی خدای تعالی شرم نماید ملک ز بندگی خود چون تو نهی پای بندگی به مصلّا فخر کند کردگار چون تو سرایـی زمزمه ی سبّح اسم ربّک الاعلی سوی تو بگرفته اند دست توسّل اهل زمین ، ساکنان عالم بالا دخت پدرپروری که گفت به مدحت شخص شخیص رسول امّ ابیها جان محمد تویی که یافت به هر غم سینه ی پاکش به دیدن تو تسلّا دریا در پیش بحر جود تو قطره قطره با یک نگاه لطف تو دریا دوزخ در سینه ی عدوی تو پنهان جنّت از چهره ی محبّ تو پیدا هستی از شرم در مدیح تو خاموش ایزد با فخر در ثنای تو گویا احمد قدر تو را شناخته و بس یزدان نام تو را گذاشته زهرا فضّه نازد به خانه ی تو به مریم قنبر بالد ز خدمت تو به عیسی مادر باید خدیجه و پدر احمد کآید چون فاطمه به عرصه ی دنیا لرزد جان پیمبران الهی در صف محشر به حشر گر ننهی پا فردا چشم همه به جانب احمد احمد چشمش بود به سوی تو فردا آنجا در دست توست حکم شفاعت کور شود هر که منکراست در اینجا هست مزار تو قبله ی دل مردم گرچه نهان است تربتت ز نظرها حیف که با آن مقام وعزّت و رفعت عمر تو کم بود ای حبیبه ، به دنیا با که بگویم که در بهار جوانی کردی مرگ خود از خدای تمنّا با که بگویم که جای مزد رسالت سیلی خوردی کنار تربت بابا با که بگویم که پیش چشم علی شد جسم تو نیلی ز تازیانه ی اعدا با که بگویم که بهر اشک فشانی مادر سادات سر نهاده به صحرا رشته ی جانت ز هم گسست به کوچه دیدی تا ریسمان به گردن مولا استاد سازگار سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi