eitaa logo
کانال رسمی حاج سید محسن بنی فاطمی
616 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
473 ویدیو
16 فایل
اطلاع رسانی جلسات و برنامه ها و کلیپهای صوتی و تصویری مداح اهل بیت حاج سید محسن بنی فاطمی
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹یار علی🔹 ..پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند روز ازل تصویر یک آیینه بودند این هر سه یک نورند و دارای سه اسم‌اند در اصل، یک روح مجرّد در سه جسم‌اند این بضعۀ طاهاست بلکه روح طاهاست مرضیّه، زهرا، فاطمه، روحی فداهاست... این آسمانِ آسمان‌ها در زمین است محکم‌ترین رکن امیرالمؤمنین است... مقصود حق در سوره کوثر جز او کیست؟ دخت رسول و همسر حیدر جز او کیست؟ تو کیستی افلاکی افلاکیانی کز لطف و رحمت هم‌نشین با خاکیانی فردوس، مسکینِ در کاشانۀ توست بارِ ولایت همچنان بر شانۀ توست... آدم چو در امواج غم نام تو را گفت ذات الهی توبه او را پذیرفت تو کیستی؟ که ذات پاک بی‌نیازت نازد به اوج بی‌نیازی بر نمازت تو کیستی؟ که عقل کلّ گوید فدایت یا دست بوسد یا که خیزد پیش پایت... تو کیستی؟ که وحی جوشد از پیامت بعد از نبی، جبریل گشته هم‌کلامت تو کیستی؟ که روز و شب ختم نبوّت کرده زیارت خانه‌ات را پنج نوبت تو آفتابی و جهان دریایِ نورت تو نخل نوری، قلب احمد کوهِ طورت تو عصمة اللّهی و ما غرق گناهیم تو چشم حقّی، ما اسیر یک نگاهیم تو بی‌کران دریای رحمت، ما حُبابیم تو مهری و ما ذرّه‌های بی‌حسابیم روز قیامت روز وانفساست فردا ای وای بر آن‌کس که بی‌زهراست فردا ای وای بر آنان که عهدت را شکستند هنگام استمدادِ تو ساکت نشستند... باید بگویم فاطمه یار علی بود تا پای جان تنها طرفدار علی بود شیعه جدا از آل پیغمبر نگردد یک گام از راهی که رفته بر نگردد غلامرضا_سازگار سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹نفرین بر آن سکوت🔹 ...ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای کز کبریا رسیده درود مکررش.. آوای وحی می‌رسد از صحن خانه‌اش بوی بهشت می‌رسد از خاک معبرش.. پا می‌نهد گرسنه به محراب بندگی آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش این است کوثری که خدا داد بر رسول دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش.. دشمن گرفته بود کمین در خط رسول فکر هزار فتنه نهان بود در سرش.. می‌خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش غافل از آن‌که بعد پدر می‌کند قیام بر دفع کفر، دختر اسلام‌پَروَرَش.. از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش مسجد، شراره از در و دیوار برکشید شد داغ‌دیده دخت نبی، تا سخنورش.. با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت بالله نبود هیچ‌کس این‌گونه باورش نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه‌ها طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود، اسلام هر چه آمده امروز بر سرش بالله اگر قیام نمی‌کرد فاطمه نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش دین نبی به همت زهرا دوام یافت نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش.. خورشید عمر او به جوانی غروب کرد پوشیده شد به خاک عذار منورّش در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش.. مردانه راه فاطمه باید گرفت کو، تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش بس راز نانوشته بماند ز غصه‌اش گیرم شوند جمله سماوات دفترش.. غلامرضا_سازگار سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹قصه را تازیانه می‌داند🔹 به دعا دست خود که برمی‌داشت بذر آمین در آسمان می‌کاشت به تماشا، مَلَک نمازش را نردبانی ز نور می‌‏پنداشت چه نمازی؟ که تا به قبّۀ‏ عرش بُرد او را و نردبان برداشت! پرچم دین ز بام کعبه گرفت بُرد و بر بام آسمان افراشت بس که کاهیده بود، شب او را شبحی ناشناس می‌انگاشت خصم بیدادگر ز جور و ستم هیچ در حقّ او فرو نگذاشت! تا نینداختش به بستر مرگ دست از جان او مگر برداشت؟ قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند آتش کینه چون زبانه کشید کار زهرا به تازیانه کشید دشمن دل‌سیه، به رنگ کبود نقش بی‌مهری زمانه کشید آتش خشم خانمان‌سوزش پای صد شعله را به خانه کشید در میانش گرفت شعلۀ‏ کین پای حق را چو در میانه کشید همچو شمعی که بی‏‌امان سوزد شعله از جان او زبانه کشید.. قامتش حالت کمانی یافت بس‌که بار الم به شانه کشید سبحه، مشق سرشک او می‌‏کرد بس‌که نقش هزار دانه کشید بر رخ این فرشتۀ معصوم نتوان پردۀ‏ فسانه کشید قصه را تازیانه می‏‌داند در و دیوار خانه می‌داند سخن از درد و صحبت از آه است قصۀ درد او چه جان‌کاه است راه حق، جز طریق فاطمه نیست هر که زین ره نرفت، گمراه است.. در مسیری که عشق می‌‌تازد تا به مقصود، یک‌قدم راه است در بهاران، خزان این گل بود عمر گل‌ها همیشه کوتاه است با غم او، دلی که بیعت کرد تا ابد در مسیرِ الله است این که بر لب رسیده، جان علی‌ست دل گمان می‌کند هنوز، آه است.. هر که آمد، به نیمۀ ره ماند غم فقط با دل تو همراه است آن که بعد از کبودی رخ تو با خسوف، آشتی کند، ماه است قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند.. بی تو ای یار مهربان علی! شعله سر می‌کشد ز جان علی بی تو ای قهرمان قصۀ‏ عشق ناتمام است داستان علی.. خطبۀ‏ ناتمام زهرا کرد کار شمشیر خون‌فشان علی خواست نفرین کند، که زهرا را داد مولا قسم به جان علی- -که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛ صبر کن صبر، مهربان علی! ذوالفقار برهنۀ سخنش کرد کاری به دشمنان علی، که دگر تا ابد به زنهارند از دم تیغ جان‌ستان علی با وجودی که قاسم رزق است ساخت عمری به قرص نان علی بعد او، خصم دون که می‌‏پنداشت به سه نان می‌خرد سنان علی، بود غافل که چون به سر آید دورۀ صبر و امتحان علی دشمنان را امان نخواهد داد لحظه‌‏ای تیغ بی‌امان علی.. دیدم انصاف را به کوچۀ عشق سر نهاده بر آستان علی عشق چون من ارادتی دارد به علی و به خاندان علی.. رفت زهرا و اشک از دنبال وز پی او روان، روان علی.. باز مانده‌ست سفرۀ دل او غم و درد است، میهمان علی درد دل را به چاه می‌گوید رفته از دست، همزبان علی آن شراری که سوخت زهرا را، سوخت تا مغز استخوان علی قصه را تازیانه می‌داند در و دیوار خانه می‌داند محمدعلی_مجاهدی سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇 🌐@seyedmohsenbanifatemi