وزیر خارجه روسیه: تردیدی در مورد تمامیت ارضی ایران نداریم
🔹وزرای خارجه ایران و روسیه تلفنی گفتوگو کردند و امیرعبداللهیان در این تماس از مفاد بند مربوط به جزایر سهگانۀ ایرانی در بیانیۀ روسیه و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس ابراز تعجب کرد.
🔸لاوروف هم در پاسخ گفت: روسیه هیچ تردیدی در مورد حاکمیت و تمامیت ارضی ایران به خود راه نمیدهد و کاملا به آن احترام گذاشته و خواهد گذاشت.
@seyednaseri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امیرعبداللهیان: هم فرستادۀ ما در مصر درجۀ سفیری دارد و هم دیپلمات آنها در ایران
🔹الان درحال طراحی هستیم که در زمان مناسب شاهد ارتقای روابط باشیم. اولین همکاری ما با السیسی در مورد سوریه بود. رویکرد او مبارزه با تروریسم و فاصلهگرفتن از تغییر نظام سیاسی سوریه بود و ما با یکدیگر گفتوگوهای امنیتی داشتیم.
@seyednaseri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پرچم سیاه بر فراز گنبد حرم امام حسین و حضرت عباس به اهتزاز درآمد
@seyednaseri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👆🏻کربلا آماده محرم شد
@seyednaseri
62e3fbe93d678_5258226.mp3
12.94M
نوای نینوا؛ شب اول/سلام من به محرم به حال خسته زینب...
@seyednaseri
سخنرانی - حجتالاسلام کاشانی.mp3
30.89M
🎙 شب اول محرم
@seyednaseri
💠 خاطرات آزاده سرافراز حاج عظیم پویا - از عملیات کربلای ۴ تا دوران اسارت
🔹 قسمت پانزدهم ( آخرین قسمت )
ساعت ده ما را به داخل حیاط میبردند و آمار میگرفتند. یک روز نزدیک ظهر بردند. بعد از گرفتن آمار، گفتند همه صف ها روبروی هم بایستید و همدیگر را محکم سیلی بزنید وگرنه خودمان شما را میزنیم. آماده شدیم و شروع به زدن همدیگر کردیم. بعضی از بچهها که یواش میزدند از عراقیها چند سیلی محکم خوردند که حساب کار دستشان بیاید. بخاطر اینکه از آنها کتک نخوریم برای همدیگر خط و نشان میکشیدیم و محکم میزدیم. بچههای غواص بعد از اسارت هنوز لباس نگرفته و با شورت بودند. نوبت به آنها که رسید، کف دستها را به هم مالیدند و آستین خیالی لباسی را که نداشتند تا زدند و زیر چشمی به طرف مقابل نگاه کردند. عراقیها گفتند "زین زین" (این خوبه) و کیف میکردند. خندهمان گرفته بود. بعد بچهها بر خلاف میل باطنی خود زدند و خوردند تا نوبت به دو نفر آخر صف اول و دوم رسید. نگهبان که هیکل بلندی داشت با ژست خاصی ایستاده و نگاه میکرد. نوبت یکی از بچههای غواص اصفهانی شد که طرف مقابلش را بزند. کف دستهایش را به هم مالید و دستش را بالا برد که طرف مقابل را محکم بزند. اما طرف مقابل سرش را عقب کشید و محکم به صورت عراقی خورد و از بینی او خون بیرون زد. عراقی دو دستش را روی صورتش گرفت و فریادی کشید و بقیه عراقیها اسیر اصفهانی را زیر مشت و لگد گرفتند.
عراقی فقط با یک سیلی لباسش خونی شد و آه و ناله اش در آمد در حالی که ما چند سیلی میخوردیم و از بینیامان خون نمیآمد.
چند پیرمرد ریش سفید داشتیم که آنها را روبروی هم گذاشتند تا به هم سیلی بزنند. اما توان نداشتند هم را بزنند و آرام به صورت همدیگر می زدند. عراقیها هم با آنها کاری نداشتند. از این صحنه ناراحت و حاضر بودیم به جای آنها سیلی بخوریم. من در ردیف چهارم و کشاورزی به نام علی از ایذه روبرویم بود که مسن تر و قدی متوسط داشت و آدم صاف و ساده ای بود. تازه با هم آشنا شده بودیم و محبت میکرد. به زبان محلی میگفت مش عظیم پسر ۸ ساله ام بنام شسم الله (شمس الله) خیلی دوستت داره!! من هم میگفتم خیلی ممنون، شما برادر بزرگ ما هستید. به او گفتم همدیگر را محکم بزنیم تا از عراقیها کتک نخوریم. او هم با زبان محلی گفت مو چنون محکم ای زنومت که تش ا می گوشات درایه!! (چنان محکم میزنمت که آتش از داخل گوشهایت خارج شود.) با خودم گفتم یا ابوالفضل این کشاورز بوده و حتماً دست سنگین و محکمی دارد. گفتم محکم میزنم و این حرفها را چند بار تکرار کردیم. نوبت به ما رسید. نگهبان به مشعلی گفت یلا اضرب (سریع بزن). مشعلی دست راستش را میخواست بالا ببرد که دیدم با زبان محلی گفت مو دس راسوم تیر خرده نیترم بزنومت (من دست راستم تیر خورده و نمیتوانم بزنمت). به او گفتم محکم بزن وگرنه عراقیها میزنند. گفت مونیترم دسومه بیارم بالا (من نمیتوانم دستم را بالا ببرم). دیدم از ناحیه بالای مچ مجروح شده است. عراقی دوباره گفت یلا اضرب. دست چپش را بالا برد زبانش را گاز گرفت. چشمهایم را بستم. با دست چپش یواش به صورتم زد. با دست چپ نمی توانست بزند. نگهبانان عراقی چند سیلی محکم به او زدند. نوبت من شد عراقی گفت یلااضرب. من هم بخاطر اینکه از آنها کتک نخورم دستم را بالا آوردم و محکم زیر گوش مشعلی زدم. ناگهان گفت اه هونه بووت خراب سی چه ایقد سفت زیدی (خونه بابات خراب برای چی اینقدر محکم زدی).گفتم شرمنده ام. اما او خیلی ناراحت شده بود. نگهبان عراقی گفت: زین زین (خوبه) و رفت سراغ نفرات بعدی و ما هم داخل سلولها رفتیم.
بچهها در داخل سلولها به دنبال کسانی میگشتند که به آنها سیلی زده بودند. راهرو شلوغ شده بود و فامیلی یا نشانی طرف را میدادند تا پیدا کنند. بچههایی که تا آنروز بخاطر عدم آشنایی با بقیه اسرا به دیگر سلولها نرفته بودند حالا برای عذرخواهی رفته و همدیگر را پیدا میکردند و آغوش میگرفتند و حلالیت میطلبیدند و با هم بیشتر دوست می شدند. صحنه جالب و قشنگی بود. سراغ مشعلی رفتم و از او طلب بخشش کردم. حاضر نشد با من حرف بزند. اصرار که کردم گفت نی بخشمت (نمی بخشمت) گفتم چرا؟
گفت تو ز لج سفت زیدی (نه از روی عمد محکم زدی) گفتم از عراقیها کتک خوردی و من که زدم دردت گرفت. گفت مو سرم نیبوه (این حرف ها سرم نمی شود). تا مدتها ناراحت بودم و احساس می کردم حق الناس به گردن دارم. میگفتم لباسهایت را می شورم و غذای من برای شما باز هم رضایت نمیداد. مسنتر و متأهل و کم حرف و شاید خسته و دلتنگ بچههایش بود. مرتب سراغش میرفتم تا اینکه الحمدالله بعد از مدتها آشتی کرد. هدف عراقیها انداختن تفرقه بین بچهها و بهم زدن دوستی و ارتباط میان آنها بود. موفق که نشدند، دوستی بچهها هم بیشتر شد.
▪️ پایان
@seyednaseri
💠 یک آیه قرآن با ترجمه و تفسیر کوتاه
وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي
🔹 سوره طه آیه ۳۲
🔶 ترجمه:
{ادامه دعای موسی علیه السلام: } و او {هارون} را در كارم شریك ساز
▪️ تفسیر کوتاه
📋 وزیری برای موسی علیه السلام؛ این آیه متن خواسته موسی علیه السلام از خداوند متعال است. در مجوعه این آیات، او از خدا می خواهد که از خانواده اش وزیری برایش قرار دهد، سپس هارون را پیشنهاد می دهد و از خداوند می خواهد که پشتش را به هارون محکم نموده و او را در مأموریتش مشارکت دهد. البته این مشارکت، مشارکت در تبلیغ دین نیست، چون آن گونه مشارکت وظیفه هر مومنی است که دیگران را هم به سوی ایمان بخواند. بلکه موسی علیه السلام به کسی نیاز دارد که در اجرای لوازم رسالت به او کمک کند . چیزی که از هر کسی بر نمی آید. آن هم در مقابل دستگاه قدرتمند و جبار فرعون، موسی کسی را نیاز دارد که او را تصدیق کند و آشکارا درباره وجوب اطاعت از او با مردم سخن بگوید. جالب است که روايات صحيحى كه از طرق شيعه و سنى وارد شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) عين همين دعا را درباره على (عليه السلام) كرد، با اينكه على (عليه السلام) پيغمبر نبود.
@seyednaseri
#حدیث
💠 امام حسین علیه السلام:
هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و نيز هرگز سخن سودمند مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد
الإمامُ الحسينُ عليه السلام ـ لابنِ عبّاسٍ ـ : لا تَتَكَلَّمَنَّ فيما لا يَعنيكَ فإنّي أخافُ علَيكَ الوِزرَ، و لا تَتكَلَّمَنَّ فيما يَعنيكَ حتّى تَرى لِلكلامِ مَوضِعا
📚 ميزان الحكمه جلد۱۰ صفحه ۱۹۰
@seyednaseri
#احکام شرعی
☑️ سؤال
خانمی لاک ناخنی زده که پاک نمی شود چگونه وضو بگیرد؟
✅ پاسخ
▪️آیات عظام خامنه ای و مکارم: وضوى جبیره بگیرد.
▪️آیت الله صافی: اگر برداشتن آن ممکن نیست یا به قدری مشقت دارد که نمی شود تحمل کرد، باید وضوی جبیره بگیرد و احتیاطاً تیمم کند.
▪️آیت الله سیستانی: وضو و غسل باطل است ولازم است لاک را زائل کند و وضو بگیرد. در صورت تنگی وقت باید تیمم کند ولی مرتکب حرام شده.
@seyednaseri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👆🏻گلایه امام رضا علیه السلام به پدر دختر ۸ سالهای که حجاب نداشت!
@seyednaseri
♦️پیاده روی منظم داشته باشید تا آلزایمر نگیرید!
🔹پژوهشهای اخیر نشون داده پیاده روی منظم(حتی در حد ۲۰ دقیقه) باعث تقویت اتصالات شبکهی مغز میشه و از ابتلا به آلزایمر جلوگیری میکنه
🔹برای اینکه پیاده روی منظم داشته باشید پیشنهاد میکنم که قسمتی از مسیر خونه تا سرکار رو هر روز پیاده برید. البته این توصیه باید بعد از جوانی و میانسالی جدیتر گرفته بشه. عموماً کسایی که باز نشسته میشم پیاده روی منظم رو کنار میذارن که اشتباه بزرگیه
🔹اگر بازنشسته شدی هر روز تا پارک نزدیک خونهتون پیاده برید و برگردید. کفش خوب هم اگر داشته باشید اذیت نمیشید. اگر پدر و مادرتون بازنشسته شدن براشون برنامه پیادهروی بریزید.
@AkhbareFori
مداحی_آنلاین_هوا_هوای_بی_قراری_مهدی_رسولی.mp3
6.06M
#یاحسینع
با تو زنده هستم
کاشکی با تو من بمیرم
سینه زن بمونم
آقااا....سینه زن بمیرم
#مهدی_رسولی
@seyednaseri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥از امام حسین علیهالسلام چه بخواهیم؟
💥#آیتالله_مصباح_یزدی
@seyednaseri