eitaa logo
کانال سید حسین کشفی
1هزار دنبال‌کننده
154 عکس
59 ویدیو
196 فایل
🔸یادداشت هایی با رویکرد دینی از سید حسین کشفی 🔹محصّل و مدرّس حوزه علمیه قم ارتباط با ادمین: @s_h_kashfi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️به اهل خراسان غبطه می خورم 🔻 حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره شخصیت فضل بن شاذان فرمود: 🔹 أغْبِطُ أَهْلَ خُرَاسَانَ لِمَکَانِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ کَوْنِهِ بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ 🔸من به سبب موقعیت فضل بن شاذان و حضورش در میان اهل خراسان، به آنها غبطه می خورم. 📚 رجال الکشی، ج ۱، ص ۵۴۲. @seyyed_hossein_kashfi
⚡️روایات فضل بن شاذان در کتاب کافی 🔻 فضل بن شاذان در کتاب شریف کافی مجموعا ۵۸۰ روایت دارد. 🔹راوی از او در ۵۷۵ روایت جناب محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری است. محمد بن اسماعیل توثیق صریح در کتب رجالی ندارد. 🔸 مروی عنه او در ۵۶۶ روایت یکی از این سه نفر هستند: 1⃣ محمد بن ابی عمیر در ۲۶۸ روایت مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، دو طریق دیگر را هم ذکر می کند: ۱. علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر ۲. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن ابن ابی عمیر 2⃣صفوان بن یحیی در ۲۰۸ روایت مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، سه طریق دیگر را هم ذکر می کند: ۱. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن صفوان ۲. محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین بن ابی الخطاب عن صفوان ۳. احمد بن ادریس عن محمد بن عبدالجبار عن صفوان 3⃣ حماد بن عیسی در ۹۰ روایت مرحوم کلینی در موارد بسیاری در کنار این طریق، دو طریق دیگر را هم ذکر می کند: ۱. علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد ۲. محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن حماد ⬅️ نتیجه رجالی تحقیق فوق روایات فضل بن شاذان در کتاب کافی طریق به سه کتاب معروف و مشهور از ابن ابی عمیر و صفوان و حماد بن عیسی است و لذا اگر کسی وثاقت محمد بن اسماعیل بندقی را بخاطر کثرت روایت مرحوم کلینی نپذیرد باز هم ضرری به روایت نمیرساند، چون محمد بن اسماعیل شیخ اجازه به این کتب معروف است و نیازی به وثاقت او نیست. @seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️جوادی، جوادی، گدایم، گدایم عطا کن، عطا، یا جواد الائمه بخوان جانب کاظمینم وز آنجا ببر کربلا، یا جواد الائمه 🔻روضه خوانی حاج مهدی حیدرزاده در محضر مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی 📆 ۳۰ تیر ۱۳۹۹ شهادت نهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام محمد بن علی الجواد (علیه السلام) بر همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت باد. @seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ذکر توسل به حضرت جواد الائمة (علیه السلام) 🔻روضه خوانی حاج مهدی حیدرزاده در محضر مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی 📆 ۳۰ تیر ۱۳۹۹ @seyyed_hossein_kashfi
⚡️وصیت امام باقر (علیه‌ السلام) 🔻قال الصادق علیه السلام: قَالَ لِي أَبِي يَا جَعْفَرُ أَوْقِفْ لِي مِنْ مَالِي كَذَا وَ كَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِي عَشْرَ سِنِينَ بِمِنًى أَيَّامَ مِنًى امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای جعفر ! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در «منا» در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند. 📚 الکافي، ج ۵، ص ۱۱۷ ▪️چند نکته از این وصیت: 1⃣ چرا ده سال؟ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: در این روایت، ده سال خصوصیّت دارد. گویا وصیّت‌نامه حضرت به نوعی اشاره اجمالی به قاتل ایشان است. امام باقر (ع) در سال ۱۱۴ از دنیا رفتند. هشام بن عبدالملک سال ۱۲۵ قبل از ایّام حجّ از دنیا رفته است. بعد از شهادت حضرت امام باقر (ع)، هشام ده سال بیشتر زندگی نکرده و سال دهم از دنیا رفته است. حضرت امام باقر (ع) به سبب این وصیّت، یک نوع اخبار غیبی به زمان مرگ هشام داده‌اند. راجع: درس خارج استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی، تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲. 2⃣ عزاداری یک جنبه سیاسی هم دارد و آن رساندن صدای مظلوم به جهانیان و مقاومت در مقابل ظالم است. 3⃣ حج یکی از فرصت های طلایی است برای تبلیغ و رساندن پیام حق به گوش سایر مسلمین . 4⃣ از ابتدا به روضه خوانها و مرثیه سراها پول و صله میدادند و این مطلب در سیره اهل بیت مکرر اتفاق افتاده است. @seyyed_hossein_kashfi
⚡️حُبُّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 🔻 عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : حُبُّ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَسَنَةٌ لاَ تُضِرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لاَ تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَةٌ . 📚 الفضائل (لإبن شاذان) ج ۱، ص ۹۶ ⬅️ اثر استاد سید محسن کشفی @seyyed_hossein_kashfi
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام در کتب عامه @seyyed_hossein_kashfi
⚡️یوم التودّد و التبسّم و الزّینة 🔻امام رضا علیه‌السلام درباره عیدغدیر می فرمایند : 🔹و هو يوم التبسّم في وجوه الناس من أهل الإيمان، فمن تبسّم في وجه أخيه يوم الغدير نظر اللّه إليه يوم القيامة بالرّحمة و قضى له ألف حاجة، و بني له قصرا في الجنّة من درّة بيضاء، و نضّر وجهه‌ 🔸روز عید غدیر روز تبسم در چهره مؤمنین است پس هر کس در صورت برادرش در روز غدیر لبخند بزند خدا روز قیامت با رحمتش به او نگاه کند و هزار حاجت او را روا بدارد و قصری در بهشت از دره بیضاء برای او بسازد و چهره او را نورانی گرداند . 🔹و هو يوم الزينة، فمن تزيّن ليوم الغدير غفر اللّه له كلّ خطيئة عملها، صغيرة أو كبيرة، و بعث اللّه إليه ملائكة من یکتبون له الحسنات.... 🔸روز غدیر روز زینت است کسی که زینت کند برای روز غدیر خداوند هر خطائی کرده می بخشد چه کوچک باشد و چه بزرگ! و ملائکه ی خود را مبعوث می کند به سوی او تا حسناتش را بنویسند.... 📚 إقبال الأعمال،  ج۱ ص۴۶۴ @seyyed_hossein_kashfi
⚡علی مع الحق 🔻نقاشی کاشی حرم امیرالمومنین علیه السلام 🔹اثر فاضل هنرمند حجه الاسلام والمسلمین سید علی کشفی @seyyed_hossein_kashfi
⚡️جدیدترین تصویر منتشر شده از مرجع اعلی جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی (دام ظله) 📆 عید سعید غدیر ۱۴۴۴ ق ۱۶ تیر ۱۴۰۲ ش @seyyed_hossein_kashfi
⚡️تاریخ ولادت امام کاظم ( سلام الله علیه) 🔻نظر آیة الله العظمی شبیری زنجانی در مورد سالروز ولادت با سعادت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام): 🔹باسمه تعالی ولادت با سعادت امام هفتم موسی بن جعفر (علیهماالسلام) مانند ولادت سایر معصومین مورد اختلاف است، در نتیجه اظهار نظر قطعی ممكن نيست. ليكن با در نظر گرفتن پاره ای از قراین ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجه ارجح می باشد، بنابراین اگر روزی از روزهای ثلث اخیر این ماه یا بیستم آن _ که در حدود زمان ولادت است _ به عنوان بزرگداشت انتخاب شود وظیفه تعظیم شعائر عملی خواهد شد. سید موسی شبیری زنجانی @seyyed_hossein_kashfi
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️با وجود نیاز فقرا، هزینه کردن برای تعظیم شعائر _مثل جشن غدیر_ چه توجیهی دارد؟ 🔻پس از مراسم جشن با شکوه و بی نظیر عید غدیر امسال و مهمانی ۱۰ کیلومتری در پایتخت، مثل همیشه عده ای یاد فقرا افتاده و نوشته اند: «بجای هزینه‌های گزاف در حرکتهای نمایشی به اسم تعظیم شعائر در رفع فقر مطلق هزینه کنید.» ⬅️ بیانات استاد مطهری در پاسخ به همین شبهه را _در موضوع زیارت _ بشنوید @seyyed_hossein_kashfi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ⚡️توصیه آیت الله العظمی وحید خراسانی به خطبا 🔻در طی دیدار با آیت الله العظمی وحید خراسانی در سال ۱۳۹۶ ، از معظم له درخواست کردم تا در آستانه ماه محرم توصیه ای برای اهل منبر داشته باشند، فرمودند: 🔹مهم دو کلمه است: یکی ، دوم ؛ این دو کلمه را فراموش نکنید. خداوند در آیه کریمه قرآن می فرماید: وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ دعوت به خدا، احسن الاقوال است، از طرف دیگر، باب الله هم ولی عصر سلام الله علیه است. هر روز هم قرائت قرآن را ترک نکنید و به امام زمان هدیه کنید ، او کمکتان می کند. 📆 ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، بیت مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی @seyyed_hossein_kashfi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخش اول | سخنرانی مجلس روضه هفتگی پنجشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۱ | ۲۸ ذی الحجه ۱۴۴۳ سخنران : حجةالاسلام سید حسین کشفی 🔰هیئت سید الشهداء (علیه السلام) 🆔 @Sayyed_al_shohada_1433
🔺پیشواز محرم/ موضوع سخنرانی: اهمیت عزاداری بر حضرت سیدالشهداء در سیره اهل بیت علیهم السلام
⚡️ نامگذاری شب و روز اول محرم به نام حضرت مسلم بن عقیل 🔻 رسم شیعیان است که هر شب از شب های دهه اول محرم را برای یکی از اصحاب و اهل بیت امام حسین علیه السلام عزاداری می کنند. 🔹 این که این سنت از چه زمانی وارد جامعه شیعه شده نیازمند تحقیق مبسوطی است. بعضی گفته اند این رسم برای بعد از صفویه است. بعضی دیگر هم نظرشان آن است که نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است و واضع خاصی ندارد. 🔸با این حال حقیر احتمال می دهم در خصوص روز اول محرم _ که اختصاص به حضرت مسلم بن عقیل دارد _ این رسم در قرن چهارم هم وجود داشته است. ◾️شاهدم بر این مدعی نیز آن است که شیخ صدوق (م۳۸۱ق) در کتاب امالی روایت معروف درباره محبت رسول خدا به جناب عقیل بن ابی طالب و فرزندش حضرت مسلم بن عقیل را در مجلس ۲۷ به تاریخ روز جمعه اول محرم سال ۳۶۸ق نقل کرده است. ⬅️ متن کامل روایت: عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِيلاً قَالَ إِي وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّهُ حُبَّيْنِ حُبّاً لَهُ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِي طَالِبٍ لَهُ وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِي مَحَبَّةِ وَلَدِكَ فَتَدْمَعُ عَلَيْهِ عُيُونُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ تُصَلِّي عَلَيْهِ اَلْمَلاَئِكَةُ اَلْمُقَرَّبُونَ ثُمَّ بَكَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَتَّى جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي ترجمه (کمره ای): على «عليه السّلام» به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» فرمود شما عقيل را خيلى دوست داريد، فرمود آرى بخدا دو محبت باو دارم يكى براى خوبى خودش و يكى براى آنكه ابو طالب دوستش مى‌داشت و فرزندش بخاطر دوستى فرزندت كشته خواهد شد و ديده مؤمنان بر او اشك ريزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند سپس رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله» گريست تا اشكهايش بر سينه‌اش روان شد سپس فرمود بخدا شكايت برم از آنچه خاندانم پس از من برخورند. 📚 الامالی للصدوق ، ص۱۲۸. @seyyed_hossein_kashfi
⚡️راز حجره مدرسه حسن خان 🔻مرحوم آیت الله العظمی علوی گرگانی 🔹حضرت حاج آقا [آیت الله حاج سید سجاد علوی] نقل می فرمودند از آقای آسید محمدعلی اشرفی که مدرسه حسن خان بود در کربلا که طرز وقفش این نحو بود که طلاب زواری که از نجف می آیند مقدم به سکونت از طلاب داخله [هستند]. روی این اصل طلبه‎های زوّار را در اطاقها جا می دادند به استثناء یک اطاق که هیچ کس در آن سکونت نمی کرد مگر آنکه یا دیوانه [می شد] و یا میمیرد، تا این که در یکی از ایّام طلبه ای  جا خواست و محلّی نبود جز همان اطاق. رفت نزد متوّلی درخواست محلّ نمود و در پاسخ جواب منفی [ بود[ به استثناء همان موضع! مطالبه نمود همان محلّ را. برای او نقل نمودند گفت باشد من خود ضامن خودم. پس در آنجا سکونت کرد شب اوّل وضو ساخت مشغول خواندن قرآن و نماز ببیند چه میشود، تا اینکه اواخر شب شد، صدای شیون ناله از آنجا بلند شد تا اوّل صبح به همان منوال، تا اینکه متوسّل به حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) [شد] که نکته را به من بفهمان که موضوع از چه قرار است. تا اینکه همان شب پس از شنیدن صدا یک مرتبه فریاد [زد] ای صاحبان صدا شماها را قسم می دهم به صاحب این قبر _که ابی عبدالله باشد _ جهت ناله و سر و صدا چیست؟ و شماها کی هستید؟ ناگهان جواب بلند [دادند] بدون آنکه صاحب [صدا] دیده شود: که ما عده ای از جنیانیم و مشغول عزاداری هستیم و این محلّ جایی است که حضرت علی اکبر ابی عبدالله از اسب به روی زمین قرار گرفت. از آن تاریخ تا به حال ما همیشه اوقات همان محلّ را مورد توجّه قرار داده‎ایم. 📚 آیت علم و عمل ، یادنامه آیت الله العظمی علوی گرگانی @seyyed_hossein_kashfi
⚡️نگاه به قبر حضرت علی اکبر 🔹عن الصادق (علیه السلام) انه قال: فَإِنَّهُ [ جَدِّيَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ] غَرِيبٌ بِأَرْضِ غُرْبَةٍ يَبْكِيهِ مَنْ زَارَهُ وَ يَحْزَنُ لَهُ مَنْ لَمْ يَزُرْهُ وَ يَحْتَرِقُ لَهُ مَنْ لَمْ يَشْهَدْهُ وَ يَرْحَمُهُ مَنْ نَظَرَ إِلَى قَبْرِ اِبْنِهِ عِنْدَ رِجْلِهِ 🔸ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: جدّم حسين بن على (عليهما السّلام)، در سرزمين دور دست غريب مى‌باشد هر كس به زيارتش رود بر او مى‌گريد و آن كس كه بر سر مزارش حاضر نشود بر او اندوهگين مى‌شود و هر کس با او در کربلا نبوده باشد برای او [و مصائبش] مى‌سوزد و آن كس كه به پائين پاى آن حضرت به قبر فرزندش بنگرد بر آن حضرت ترحّم مى‌كند. 📚کامل الزيارات، ص ۳۲۴
💠 حمله وهابى ‏ها به كربلا و ماجرای برداشتن تربت توسط صاحب ریاض ❖ آیت الله العظمی شبیری زنجانی: ● در سال 1216ق وهابى ‏ها به كربلا حمله مى‏ كنند و مردم آنجا را قتل عام مى‏ كنند. به نجف هم حمله مى ‏كنند، ولى چون قبلاً خبردار مى‏ شوند، آمادگى پيدا مى ‏كنند و آنها نمى ‏توانند كارى بكنند، اما كربلايى ‏ها غافل‏گير مى ‏شوند. از جمله به منزل صاحب رياض مى‏ ريزند تا او را بكشند. در آن موقع، رئيس روحانیت كربلا، مرحوم صاحب رياض بود. خانواده‏ اش با عجله از آنجا خارج مى ‏شوند، ولى خود صاحب رياض با طفل شیرخواری زير يك سبد مى ‏مانند و نمى ‏توانند خارج بشوند. آنها داخل خانه صاحب رياض مى ‏ريزند كه صاحب رياض را بكشند ولى او را پيدا نمى ‏كنند. عجيب اين است كه در تمام آن مدتی که مشغولِ گشتنِ خانه بودند آن طفل شيرخواره هيچ گريه نمى ‏كند و اين معجزه بود. وهابى ‏ها يك روز در كربلا قتل عام مى ‏كنند و بعد هم به قصد نجف از شهر خارج مى ‏شوند. ● یکی از بيوتى كه در زنجان رياست داشتند، بيت آميرزا ابوالقاسم بود. آميرزا ابوالقاسم مؤسّس ميرزايى ‏هاى زنجان است. پدرش (آقا سيد كاظم) شاگردِ صاحب رياض و ساکن نجف بود. وقتى مطلع مى ‏شود كه وهابى ‏ها به منزل صاحب رياض حمله كرده‏ اند، مى‏ گويد زودتر برويم استادمان را نجات بدهيم. به منزل صاحب رياض مى‏ روند و ايشان را با آن طفل شيرخواره از زير سبد نجات مى‏ دهند. نفس‏هاى آخرشان بوده و اگر دير مى‏ آمدند، تلف مى ‏شدند. بعد مى‏ گويند برويم حرم را زيارت كنيم. غسل مى ‏كنند و به حرم مى ‏روند. ● وقتی به حرم مى‏ روند، مى‏ بينند كه وهابى‏ ها ضريح مطهر را برداشته‏ اند و سوزانده‏ اند و با آن قهوه درست كرده‏ اند! با آنكه قهوه را حرام مى‏ دانستند. مى‏ بينند كه گوشه‏ اى از قبر شكاف برداشته است. آسيد كاظم نگاه مى‏ كند و مى‏ گويد: من قطعه‏ اى از بدن شریف را حس مى‏ كنم. صاحب رياض هم نگاه مى ‏كند و مى ‏گويد: نظر من هم همين است. (البته الآن ترديد دارم كدام تقدّم داشت)  سپس آسيد كاظم مى‏ گويد: الآن وقت تربت برداشتن است. ايشان دستمال سفيدى داشت. با دست مقدارى از تربت را برداشت و در دستمال گذاشت. دستمال قرمز شد. مقدارى از آن تربت را خودش برداشت و مقدارى هم به صاحب رياض داد. ● وقتی آسيد كاظم از دنيا رفت، برادرش ميركريم كه فرد ساده ‏اى بود، آن تربت را برداشت و تبديل به مهر كرد و بين اين و آن تقسيم نمود. آميرزا ابوالقاسم كه در آن وقت سيزده ـ چهارده ساله بود، وقتى از جريان مطّلع مى ‏شود، خيلى به اين طرف و آن طرف مى ‏زند و بالأخره يكى از آن مهرها را بدست مى ‏آورد و اين مهر پيوسته در بيت آميرزا ابوالقاسم بود. وی به پسرانش سفارش مى‏ كند كه قدر اين تربت را بدانيد كه چنين ويژگيهايى دارد 📚 جرعه‌ای از دریا، ج۲، ص۳۳۵ @madras_emb
⚡️ مرحوم میرزا ابوالقاسم زنجانی در کتاب نار الل‍ه الموقدة این ماجرا را مفصّلاً شرح داده است. صدیق گرامی آقای علی قنبری بیدگلی به نسخه خطی این کتاب دست یافته و در کانال چراغ مطالعه در تلگرام منتشر نموده اند که حقیر عین آن را در اینجا تقدیم می کنم. @seyyed_hossein_kashfi
📜 گزارشی از کشتار وهّابیون در کربلا و تخریب ضریح و ماجرای تربت عجیب حسینی / ۱ ✍🏻 به قلم آیةالل‍ه حاجی میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی 📖 (نقل از: نسخهٔ خطّیِ کتاب نار الل‍هِ الموقَدة به خطّ مؤلّف، ص۲۵۷ - ۲۵۸) 🩸 انتشار برای اوّلین بار | به‌مناسبت روز عاشورا (مرداد ۱۴۰۲) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
☝🏻☝🏻☝🏻 📜 گزارشی از کشتار وهّابیون در کربلا و تخریب ضریح و ماجرای تربت عجیب حسینی / ۱ ✍🏻 به قلم آیةالل‍ه حاجی میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی 🩸 انتشار برای اوّلین بار | به‌مناسبت روز عاشورا (مرداد ۱۴۰۲) 🔹 «سمعتُ و سمع جمعٌ من أهل بیتنا و أعمامنا عن والدنا العلّامة – أعلی الل‍ه [؟ تعالی؟] مقامه – ما ذکره في لیلة توفّي صبیحَتَها، بعد أن خلّت اللیلة من الأغیار، و قال: إنّ في صدري لعجائب قد بقیت في محلّها و لکنّي أذکر لکم حکایة معجبة مبکیة، و هي أنّ الطائفة الطاغیة الوهّابیة لمّا دخلت مشهد الحسین – علیه السلام – فقتلت أهله قتلاً عامّاً و کنّا یومئذ نتلمّذ عند المیر سیّد عليّ الطباطبائيّ – أعلی الل‍ه مقامه –. فاستولت الوهّابیّة علی مشهد الحسین، فالتجأ کلّ من الطلّاب و المجاورین و أهل المشهد إلی مکان شریف، و التجأ جمع کثیر و جمّ غفیر إلی الحایر، حتّی امتلأ الحایر و الرواق و الإیوان و الصحن امتلاءً شدیداً. و اتّفق لي أنّي التجأت إلی قبر أبي الفضل العبّاس، و کان المولی زکيّ الماسولجي معي (و شخص آخر، ذکر اسمه فنسیته الآن؛ فإنّي لمّا سمعته ذلک عن والدي کنت لم أبلغ الحلم و کنت صغیراً و کنت من المُنصِتین المستمعین.) قال: فغلّقنا باب الحرم من ورائه بعد أن دخلنا فیه. فلمّا دخلت الوهّابیّة بلد الحسین أمرهم رئیسهم بقتل ما یجدونه من الإنس و الحیوان، من الإناث و الذُکران، من الرجال و النِسوان، حتّی المرتضعات من الصبیان، إلی ثلاثة أیام! فقتلوا من أهل الحسین – علیه السلام – و الطلّاب و المجاورین حیثما وجدوهم، خصوصاً في حرم الحسین و رواقه و إیوانه و صحنه؛ فإنّهم قتلوهم أجمعین. فجلس رئیسهم فوق الکرسيّ في الروضة و أمرهم بنهب الروضة و ما فیها. فنهبو الروضة المنوّرة، فذهبوا بذهبها، و فضّوا بفضّتها و جواهرها و زینتها، و کسروا ضریحها و أحرقوها، و طبخوا في الروضة بعیدان الضریح و أخشابه قهوة فشربوها. ثمّ نبشوا ما أحاطه الضریح فلم یجدوا شیئاً، فخلّوا و رجعوا و لم یتعرّضوا بروضة العبّاس، فسَلِمَ مَن کان فیها. 🔸 فرأیت ذاتَ لیلةٍ في المنام شخصاً عجیباً مُهیباً یقبل إليّ و رأیته أنّه من الرأس إلی القدم مشتمل علی عیون ناظرة. فلمّا قرب منّي فقمت خوفاً منه و من العیون الناظرة في رأسه و جسده سوی عینیه. فسبقت إلیه و بادرت علیه فقلت له: ما رأیت مثلک آدمیّاً. فقال في جوابي: ما رأت عین الدهر مثلي آدمیّاً قطّ! قلت: فمن أنت؟ قال: أنا الحسین المظلوم! فلمّا سمعت ذلک منه فهابني کلامه و ما استطعت أن أسأله عن شؤون العیون، فبقیت متحیّراً و أنظر إلیه. ثمّ قال: لِمَ لا تنشد في حقّي شعراً؟ فقلت: لا أقدر علی إنشاد الشعر. فتقدّم إليّ فکتب بسبّابة یده الیمنیٰ المبارکة علی صدري ما کتب. فما علمت ما کتب. فقال: أنشد. فانتبهت من النوم فجری علی لساني من غیر فکر: صحن و ایوان لاله‌گون شد، داد بیداد از سعود اه[= إلی آخره]. فما کان عندنا سراج و لا قلم و لا مداد. فرأیت أن الطبع یترشّح منه الشعر بیتاً فبیتاً، حتّی أنشدت نوحة طویلة في قتل الوهّابیّة أهل الحسین و الطلّاب و المجاورین؛ إذ قتلت الوّهابیّة یومئذ أهل الحسین علیه السلام قتلاً ذریعاً عامّاً. فلمّا أیقنّا بذهاب الوهّابیّة خرجتُ من اللیلة الرابعة، و معي المولیٰ زکيّ الزاهد الماسولجي – ره – (و ذکر ثالثاً نسیت اسمه). فأردنا أن نزور أبا عبدالل‍ه الحسین. فما مررنا ب‍سکّة [= همان سکّوی فارسی] و لا بالصحن المقدّس و لا بالإیوان المعلّیٰ و لا بالرواق المطهّر إلّا و قد تخطّینا فوق القتلیٰ. فلمّا قربنا من الروضة سمعنا ضجّة و نیاحة. فوردنا الصحن فسمعنا الضجّة و النوحة من الحرم. فلمّا دخلنا الإیوان فإذا ینشدون النوحة التي أنشدتها بالفارسیّة! فتعجّبت من ذلک، فقلت في نفسي: إنّ هذه النوحة هي التي أنشدتها في اللیلة الماضیة و لم یسمعها أحد منّي و لا کتبتها في شيء! فاستعجبت من ذلک غایةَ الاستعجاب، و استعجب مَن کان معي مِن الأصحاب. فدخلنا الحرم فإذا لیس فیه دیّارٌ. فزرنا الحسین – علیه السلام – و بکینا کثیراً في ظلمة اللیل. فخرجنا من الحرم فسمعنا الضوضاء من مخیّم خیام الإمام الذي یسمّونه بخیمة‌کاه[گاه] فقصدناه. فلمّا قربنا منه فسمعنا نائحاً ینشد النوحة المذکورة! فازداد التعجّب علی التعجّب! فلمّا دخلنا المخیّم فلم نر فیه أحداً و لا سمعنا صوتاً! فلمّا خرجنا منه سمعنا النیاحة من الحرم! فتشرّفنا بالحرم فسمعنا منه ما کنّا سمعناه أوّل وحلةٍ. فلمّا جئنا إلی باب الحرم فإذا کان الحرم خالیاً مثل الأوّل! 👈🏻 [ادامه در فرستهٔ بعدی] @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
📜 گزارشی از کشتار وهّابیون در کربلا و تخریب ضریح و ماجرای تربت عجیب حسینی / ۲ ✍🏻 به قلم آیةالل‍ه حاجی میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی 📖 (نقل از: نسخهٔ خطّیِ کتاب نار الل‍هِ الموقَدة به خطّ مؤلّف، ص۲۵۹ - ۲۶۰) 🩸 انتشار برای اوّلین بار | به‌مناسبت روز عاشورا (مرداد ۱۴۰۲) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
☝🏻☝🏻☝🏻 👈🏻 [ادامه از فرستهٔ قبلی] 📜 گزارشی از کشتار وهّابیون در کربلا و تخریب ضریح و ماجرای تربت عجیب حسینی / ۲ ✍🏻 به قلم آیةالل‍ه حاجی میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی 🩸 انتشار برای اوّلین بار | به‌مناسبت روز عاشورا (مرداد ۱۴۰۲) 🔹 فلمّا خرجنا سمعنا الضجّة و الأصوات أیضاً من خیمه‌کاه! فذهبنا إلیه فما رأینا أحداً! و بالجملة اتّفق لنا الذهاب إلی الحرم و إلی خیمه‌کاه ثلاث مرّات و في کلّها سمعنا الأصوات و إنشاد هذه النوحة فما رأینا أحداً حتّی طلع الفجر. 🔸 فرأینا الدروب و الصحن و الإیوان و الحرم مصبوغة بالدماء، و الأجساد من الصغیر و الکبیر [؟] مطروحة في الشوارع و البیوت، لا تعدّ و لا تحصی. حتّی رأینا أنّ الأطفال الرُضُع في قماطاتها مقطوعة مطروحة بین القتلیٰ. و لَعَمرنا کأنّنا رأینا قضیّة یوم الطفّ ثانیاً بالعیان! 🔹 فأردنا أن نتفقّدا أستادنا المیر سیّد عليّ – ره –، فقصدنا داره لنعلم هل هو حيّ أو صار مقتولاً؟ لِما کنّا نسمع في روضة أبي الفضل من صیحة الوهّابیة، ینادون بأصواتهم النکرة – مُصلِتین سیوفَهم و شاکین و شاهرین سلاحَهم –: أین سیّد المشرکین؟! و کنّا نظنّ أنّهم وجدوه و قتلوه. فدخلنا داره فإذا لیس فیه دیّار. فتفحّصنا داره فإذا في صحن داره شَوکٌ کثیرٌ. فمِن إلهامات الل‍ه تعالی رددناه إلی طرف فإذا جناب السیّد تحته في حالة لا یمکن تقریره، و قد غارت عیناه من الخوف و الجوع و العطش في تلک المدّة و فیه رمقٌ مّا. 🔸 فذهبت إلی منزلي – و کان أقرب المنازل إلی منزله – و قد کنت ادّخرت في خِدرِه قلیلاً من سقطات الأخباز الدقیقة الرقیقة التي یقال لها بالترکيّ: اُفاق. و لمّا کان الخدر مظلماً لم یدخله و لم یظفر به أحد. فجمعتها فجئت بها إلی حضرة السیّد – أعلی الل‍ه مقامه – فقسّمتها بینه و بین رفقائنا. فأکلنا منها فقوینا في الجملة فقصدنا جمیعاً زیارة الإمام المظلوم – ع –. فلمّا قربنا باب السدر سمعنا من أزجّ [= گودال، گودی؛ منتهای محدّبِ چیزی، مثل ته نیزه] مقام رأس الحسین – علیه السلام – نیاحة نایحة کاد تقطع شریانات قلوبنا! فذَهَبَت بنا القرار فجلسنا عند أوّل درجاته فاستمعناها، و کیف استمعناها؟! کان ترتعدُ الفرایص و الرکب منّا من استماعها! فطلب السید الطین و الحجارة فسددنا مدخل الأزجّ لئلّا یسمعها أحد، خوفاً من أن یسمعها أحد، إذ لم یکن غالب الناس بل أغلبهم أن یستطیعوا سماعها، فضلاً عن استماعها. 🔹 فتجاوزنا عن ذلک المقام و دخلنا الصحن فرأیناه محمرّاً بل بحراً مملوّاً من الأجساد المضرّجة بالدماء. فتخطّینا فوق الأجساد من باب السدر إلی باب الحرم و کانت الأجساد مطروحة بعضها فوق بعض کأوراق الأشجار في آخر الخریف! فلمّا دخلنا الحرم فرأیناه منهوباً لیس فیه شيء من الزینة؛ و قد خرّبوا الضریح المطهّر و أحرقوا أکثر أضلاعه و [؟ أجزائه؟] و من الدرجات التي یدخل منها إلی أزجّ فیه القبر الشریف و قبر ولده عليّ و سائر الشهداء حفروا موضعاً قریباً من حفرة الشهداء، فأغشی الل‍ه أبصارهم و لم یجدوا شیئاً فخلّوها. 🔸 فتقدّمت إلی ما حفروها فإذا بروزنة إلی أزجّ تشمّمت منها رایحة هبّت و مرّت عليّ أحسن من المسک و العنبر. و کان في جیبي زناد و حجر و شمع ملفوف یقال لها: شمع‌پیچ. فنوّرت الشمع و أدخلت رأسي إلی الروزنة فإذا أجساد مقطّعة یلي بعضها بعضاً و لم یکن لجسد من الأجساد رأس و کلّهم طريّ بلا أکفان. فلمّا اطّلعت علی الحال فخرجت إلی الرواق و أخبرت السیّد الأستاد – قدّس سرّه – بما شاهدته. فقصد هو أیضاً أن یراهم بالعیان. تقدّمت علیه فنوّرت الشمع له و أعطیته إیّاه فأدخلته من الروزنة إلی الأزجّ فرأی بالعیان ما رأیته. فقعد في درجة فطیّناها[؟] فمددت یدي حین طیّنناها[؟] إلی السرداب فأخذت من تربته قبضة کاملة ثمّ سددناها فخرجنا من الدرج. 🔹 انتهی ما نقله والدي الماجد، حشره الل‍ه مع أجداده الأماجد. و کانت هذه التربة في بیتنا. و لمّا کنّا صغاراً بعد والدنا أتلفها بعض أعمامنا من حیث لا یشعر، زعماً أنّه یحسن صنعاً؛ حیث أعطاها من یصنع منها له لوحاً، و لم یدر أنّه کنزٌ لا یفنی، و شفاءٌ لکلّ مرضیٰ، و مال للصغار من ذراري المصطفی و المرتضی، صلوات الل‍ه علیهما و آلهما. و غفر الل‍ه عن عمّنا الذي کان لم یعلم الزلفیٰ من الهلکیٰ و لا الهلکیٰ من الزلفیٰ! فإنّه یغفر من یعمل بسوء جهالة.» 📖 (نقل از: نسخهٔ خطّیِ کتاب نار الل‍هِ الموقَدة به خطّ مؤلّف، ص۲۵۷ - ۲۶۰) 👓 (خوانش از: قنبری؛ با تشکّر ویژه از جناب میرغوغای بزرگوار) @cheraghe_motaleeh @seyyed_hossein_kashfi
گزارش حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد از کشتار وهّابیون در کربلا و تخریب ضریح و ماجرای تربت عجیب حسینی / ۱ ✍🏻 ترجمهٔ فارسی به‌کوشش آقای محمّدحسین نصیریانی از یزد 🔹 در شبی که بامداد آن والد علامه از عالم فانی پرکشیدند ومجلس خالی از اغیار گشت، فرمودند:در سینه ی من عجائبی است که همانجا باقی گذاشتم لیک از برای شما حکایتی می گویم شگفت انگیز که آدمی را می گریاند وآن عبارتست از : زمانی که وهابی ها به کربلا یورش آوردند، مادر خدمت میرسیدعلی طباطبائی(اعلی الله مقامه) درس میخواندیم. وهابی ها بر حائر حسینی چیره شدند و هرکسی از طلاب و مجاورین و ساکنین کربلا به مکان شریفی پناه می برد و گروه زیادی به حرم أبی عبدالله الحسین(ع)  پناه بردند به حدی که صحن و ایوان و رواقِ حرم پر از جمعیت شد. 🔸 بنده و مولی زکی ماسولجی وشخص دیگری که نامش فراموش کرده ام( زیرا زمانی که این حکایت را از پدرم شنیدم هنوز بالغ نشده بودم و از جمله ساکتین شنوندگان بودم) به حرم حضرت عباس(علیه السّلام ) پناهنده شدیم. داخل حرم که شدیم در را از پشت بستیم. 🔹 وهابی ها که داخل کربلا شده بودند به دستور رئیس شان تا سه روز هر حیوانی (نر و ماده) و هر انسانی( مرد و زن) و حتی بچه های شیرخواره را می یافتند به قتل می رساندند. از اهل کربلا و طلاب و مجاورین مخصوصا افرادی که در صحن و رواق و ایوان حرم أبی عبدالله علیه السلام جمع شده بودند همه را کشتند. 🔸 رئیس شان روی صندلی در روضه منور نشست و دستور به غارت داد. از طلا ونقره و جواهرات و زینتهای  دیگر روضه منور هر چه بود غارت کردند. ضریح چوبی را شکستند و آتش زدند و با آن قهوه درست کردند و نوشیدند. بعد از این پیرامون ضریح را حفر نمودند ولی چیزی نیافتند، لذا رهاکردند و بازگشتند و متعرض حرم حضرت عباس(علیه السلام)  نشدند، لذا هر که بدانجا پناهنده شده بود در امان ماند. 🔹 بعد ازین واقعه شبی در عالم خواب دیدم‌: شخصی با هیبت و وقار- که از سر تا قدم بر پیکرش چشمهایی هستند که می نگرند! - به سوی من می آید. به جز چشمان خود آن شخص از هیبت و پیکرش که تماما چشم بود ترسیدم واز جای خویش برخاستم.قبل از اینکه او به من برسد به سویش شتافتم و گفتم: آدمی چون تو ندیدم. در جوابم گفت:چشم روزگار آدمی  مانند من ندیده است! گفتم: تو کیستی؟ گفت:من حسین مظلومم. وقتی جواب را ازیشان شنیدم از هیبت سخنش نتوانستم از سرِّ چشم های بر قامتشان سؤال کنم، ولذا متحیّر ماندم و بدو می نگریستم. سپس به من فرمود:چرا در حقّ من شعری نمی سرایی؟! عرض کردم : نمی توانم شعر بسرایم. حضرت به سویم آمدند و با انگشت سبابه ی دست راست بر سینه ام چیزی نوشتند که ندانستم چه بود و فرمودند: شعربسرای. از خواب بیدار شدم و بدون تامل بر زبانم این شعر جاری گشت: صحن و ایوان لاله گون شد/داد و بیداد از سعود در نزدم چراغ و قلم و مداد نبود تا بنویسم،بعد ازین دیدم تک تک ابیات شعر ازقلب ودلم می جوشد تا اینکه نوحه ی بلندی در قتل عام مردم کربلا و طلاب و مجاورین سرودم؛ زیرا وهابی ها فجیع و فراگیر کشتارکرده بودند. 🔸 شب چهارم وقتی یقین یافتیم وهابی ها رفتند، بنده و مولی زاهد سولماجی(ره) و شخص دیگری(نامش را فراموش کردم) از حرم حضرت عباس(علیه السلام) بیرون آمدیم. زیارت امام حسین علیه السلام را قصد کردیم. از هر جا میگذشتیم از روی پیکر کشته گان قدم بر می داشتیم[منظور شدت کشتار وحشیانه وهابی ها و کثرت کشته گان] . وقتی نزدیک روضه منور شدیم صدای شیون و زاری شنیدیم. داخل صحن شدیم، دیدیم از حرم صدای شیون و زاری می آید. وقتی داخل ایوان شدیم، متوجه شدم نوحه ای که به فارسی سرودم را میخوانند، ازین واقعه شگفت زده شدم و با خودگفتم: این همان نوحه ای هست که شب گذشته سرودم و احدی از من نشنیده و نه حتی آن را نوشته ام! خیلی شگفت زده شدم و همچنین  همراهانم. داخل حرم که شدیم هیچ کس نبود. سپس امام حسین علیه السلام را زیارت کردیم و در تاریکی شب بسیار گریستیم. 🔹 بعد ازین از حرم خارج شدیم و صدای شیون و زاری از جانب خیمه گاه شنیدیم، بدان سو رفتیم و وقتی نزدیک شدیم، شنیدیم شیون کننده ای نوحه ی مرا می خواند.دوچندان شگفت زده شدم و وقتی داخل خیمه گاه شدم نه احدی را دیدیم و نه ناله ای شنیدیم! وقتی از خیمه گاه بیرون آمدیم صدای شیون از حرم شنیدیم، به آنجا مشرف شدیم دوباره نوحه را شنیدیم! وقتی به در حرم رسیدیم، دیدیم  مثل دفعه اول  احدی در آنجا نیست! 👈🏻 [ادامه در فرستهٔ بعدی] @seyyed_hossein_kashfi