کانال سید علی سیدان
سوره سوم: فرم، سنگر است!
سوره سوم، روایت دو داستان است. داستان اول، سرگذشت حاکمیت سکولارِ پهلوی است که برخلاف تصور رمانتیکها، نه خنثی و بیطرف، که کاملاً مهاجم و تمامیتخواه بود و صُور زندگی دینی را سرکوب میکرد. ما از تمامیتخواهی و توحش حکومت رضاخان بسیار شنیدهایم؛ اما وقتی پسرش این حکومت موروثی را تحویل گرفت، چه کرد؟
آنچه در جستار تاریخی «سرگذشت سرکوب روسری» میخوانید، روایت یورش حکومت سکولارِ محمدرضا به حجاب (بهمثابه فرم زندگی دینی) از خلال تجربهزیسته دختران و زنانی است که آن دوران را درک کردهاند. اینکه چگونه حکومت پهلوی با ایجاد ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جبری سیستماتیک برای انزوا و خوار کردن حجاب ایجاد کرد. ما یک بار دیگر در تاریخ معاصرمان، تجربه سادهگیری سکولاریسم و تعدی بیدینی به زندگی دینی را داشتهایم؛ آنجا که در مملکت اسلام، روحانیت اسلام، بهدلیل دفاع از اسلام، در برابر چشم اهل اسلام، به دار آویخته شد: شیخ فضلالله نوری. در این شماره، مطلبی درباره نحوه ورود شیخ فضلالله به صحنه مشروطه چاپ شده است.
داستان دوم در این شماره، داستان هیئت است؛ هیئت، همچون سنگری در برابر جریان سکولار؛ بهسان میدانی که کانون تولید فرم دینی و دفاع از موجودیت سیاسی دین است. سرمقاله، به ماجرای شکلگیری «هیئت رزمندگان اسلام» در دهه هفتاد در برابر سکولارهای داخلی پرداخته است. گعده (میزگرد) درباره فرم مداحی سیاسی بحث کرده است و متن «فرم، سنگر است»، ایدههایی برای پیوند هنر و هیئت را عرضه کرده است.
سوره در این شماره میگوید: «فرم، سنگر است.» و نیروی حزباللهی باید از فرم خودش در برابر دشمن پاسداری کند و فرمهای تازهای مبتنی بر سنت خود خلق کند. دشمن کیست؟ دشمن کسی است که میخواهد صورت (فرمِ) زندگی ما را تغییر دهد. حجاب و هیئت، فرم زیست دینی است و دقیقاً در همین دو عرصه حیات، دشمن تمامیتخواهِ سکولار، به فرم زندگی ما تجاوز کرده است. سبکسری است اگر تصور کنیم، سکولاریسم جز با نابودی این دو فرمِ مزاحم برای خودش خشنود شود. باید از این دو فرم و سنگر پاسداری کرد.
سایر مطالب این شماره را هم میتوان از سر همین جمله خواند: «فرم، سنگر است».
@sourehmagazine
🔹آدرسهای غلط در مسیر تحول
🔸نکاتی درباره خطر ارتجاع صداوسیما در حوزه برنامهسازی
✍️ سید علی سیدان
بخش اول:
تیم جدید مدیریت صداوسیما، مأمور به «تحول» در رسانه ملی است. سندی برای این تحول نوشته شده که تایید رهبری نظام را دارد. تحول، هر چه باشد، این نیست که همان چهرههای سابق، آنتن اصلی، ساعات طلایی، پولهای کلان، کمترین خط قرمزها و بیشترین توجهها را داشته باشند؛ و افراد انقلابی را در گوشه و کنار سازمان به شکل پراکنده مشغول ساختن و پخش ویژهبرنامه و خردهبرنامه کنیم و همواره در یک استضعاف مضاعف نگه داریم. اگر بنا بر این بود، مدیریت قبلی، همین کار را میکرد و قطعاً برای انجام این کار شایستهتر بود.
طبق سند تحول، راهبرد تلویزیون در دوره جدید، مدیریت «خط سبزی» به جای «خط قرمزی» است. خط سبزی یعنی مجریها و برنامهها، به نحو ایجابی با اصول انقلاب مستضعفان، جمهوری اسلامی و سیاستهای رسانه ملی، سازگار و یگانه باشند. ورود چهرههایی به عنوان مجری، که نهفقط خط سبزی نیستند، بلکه در مشی و مرامشان مراعات خطوط قرمز را هم نکردهاند، چه توجیهی دارد؟ آنتن دادن به کسی که از نمایش سبک زندگی متعفنِ اشرافی خود (سبکی از زندگی که یک درصد مردم هم شبیه آن نیستند) ابایی ندارد، آیا به معنای میدان دادن به سلایق گوناگون و احترام به کسانی است که «مثل ما فکر نمیکنند»؟! ریختن میلیاردها تومان به پای آن مجریِ پروازی از کیش که اگر بگوییم به نظام و رسانهاش نیش و طعنه نزده (که زده) و عذرخواهی هم نکرده، چه معنایی میدهد؟ کسی که تذبذب و «شلکنسفتکن» جزو شخصیت و تاکتیک اوست و با همین ابزار مدام کاسبی ثروت و شهرت کرده و در بزنگاهها پشت مردم و نظام را خالی کرده است. آیا تصور میکنیم همین که طرف به تلویزیون بیاید به معنای این است که خودش را کاسب جلوه داده و خراب کرده؟! بهفرض که طرف خودش را لجنمال کند. شما با این کسی که اعتبارش را اینطور از دست داده، میخواهید چه پیام مؤثری منتقل کنید؟
🔹آدرسهای غلط در مسیر تحول
🔸نکاتی درباره خطر ارتجاع صداوسیما در حوزه برنامهسازی
✍️ سید علی سیدان
بخش دوم:
ورود چنین چهرههایی، یا برای تلویزیون مخاطب نمیآورد و برنامه این چهرهها شکست میخورد (مثل همان برنامه شکستخورده و پرخرجِ همین مجری به نام «اتفاق») که مصداق آش نخورده و دهان سوخته است؛ یا میتواند «عددِ» مخاطبان این برنامه را افزایش دهد؛ که در این صورت باید گفت مطمئن باشید این «عدد» به حساب مردم و نظام واریز نخواهد شد. مردم نه فرشتهاند، نه شیطان. باید دید هر برنامهای چه وجهی از مردم را فراخوانی میکند. اگر شما صفات حمیده و فضائل انسانی و درک سیاسی مردم را فراخوانی نکنید، افزایش عدد مخاطبان، به حساب جمهوری اسلامی که پرچمدار فضائل و ارزشهای انسانی و اسلامی است، واریز نمیشود و آنچه «سرمایه اجتماعی» میپندارید، افزایش پیدا نمیکند. یقین بدانید که بین پخش «سیم آخر» و «پانتولیگ» و افزایش مشارکت در انتخابات یا رأیآوری یک جریان در انتخابات، رابطهای وجود ندارد! مخاطب، عدد نیست. وقتی مخاطب را عدد فرض میکنیم و از کاهش این عدد میترسیم، دست به خودکشی رسانهای میزنیم.
کاهش مخاطبان تلویزیون، معلول عوامل متعددی است که ناگهان در سهچهار سال گذشته، همه با هم به وقوع پیوسته است. اولی، رشد فضای مجازی و گوشیهای هوشمند است که الگوی مصرف رسانهای را بهشدت تغییر داده است. دومی، برآمدن پلتفرمهای تماشای فیلم و سریال و کوچ چهرههای رسانهای به سمت آنهاست که بیشتر جذابیت پولی دارد. سومی، در دسترس بودن همواره و همیشگی این پلتفرمها برای مخاطب است. چهارمی، شوک ناگهانی که به واسطه توهم سقوط نظام در طبقه هنرمندان و چهرههای رسانهای ایجاد شد و به بریدن آنها از تلویزیون انجامید. وقتی رسانه از برنامهها و چهرههای قبلی خالی میشود، آوردن برنامهها و چهرههای جدید یا ساختن آنها زمانبَر است. آسانترین راه هم آوردن چهرههای سابق (آن هم شاذترینشان) و ریختن امکانات و توجهات به پای آنهاست که ظاهراً تلویزیون این راه را برگزیده است.
🔹 آدرسهای غلط در مسیر تحول
🔸نکاتی درباره خطر ارتجاع صداوسیما در حوزه برنامهسازی
✍️ سید علی سیدان
بخش سوم:
آوردن چهرههای سابق، خصوصاً آنهایی که مشکلدارند، به یکی دو تا چهره ختم نمیشود. این ایده، تا وقتی که تمام آنتن تلویزیون را نبلعد، متوقف نمیشود. این، یعنی «ارتجاع». یعنی مدیریت «تحت ضابطه» به جای مدیریت «رو به آرمان». سبک زندگی غیرمردمی، ضدمردمی، لاکچری، رفاهزده و شادخوار برخی چهرهها، توان تابآوری واقعیتهای این انقلاب و این مردم و این نظام را ندارد و قطعاً در آزمایشهای آینده، هزینههای سنگینی را به امنیت ملی ما تحمیل خواهد کرد و مگر ندیدیم که پارسال همین اتفاق افتاد؟ سلبریتیهایی که ذیل عنایات خاصه مدیریت فرهنگی، در گلخانههای امنیتی و طبقاتی زندگی کردند، ناگهان در بلوای 1401 توهماتشان را به جامعه تزریق کردند و خودشان و مردمشان را به زحمت انداختند. چندتایشان هم تا توانسته بودند سیستم اقتصاد فرهنگ و سیستم امنیتی را دوشیده بودند، از کشور گریختند. باید از توهمی به نام «مدیریت سلبریتیها» خارج شد. البته هر کس مشهور باشد، سلبریتی نیست. سلبریتی، کسی است که سبک زندگی و منافعش با اِتراف و تکاثرِ سرمایهداری عجین شده است. نمیتوان نمادهای این سبک زندگی را وارد تلویزیون کرد و بعد انتظار داشت برای ما «سرمایه اجتماعی» تولید کنند.
با دستفرمان کنونی، قطعاً حذف افراد برآمده از این سیاست، در سالهای آینده با هزینههای بیشتری همراه خواهد بود. چهرههای رفاهزده و لاکچری، همان توهمی را به گروههایی از مردم القا میکنند که نتیجهاش میشود فتنه 88 و بلوای 1401. امر فرهنگی را نمیتوان از امر سیاسی تهی کرد. شما هر چه در فرهنگ بکارید در میدان رسمی سیاست و امنیت درو خواهید کرد. تلویزیون، با همه تبلیغاتی که علیه آن میشود، هنوز به آن اعتبار که رسانه نظام اسلامی است، پیامش پیام دین و نظام اسلامی قلمداد میشود. به همین دلیل، اگر پیام مخربی از آن صادر شود، نمیتوان گفت این دشمنان فلانفلانشده میخواهند مردم را منحرف کنند. نفوذ این پیام منحرفکننده، چندبرابر پیام رسانههای معاند خواهد بود. خودمان کردیم و خودکرده را تدبیر نیست.
اگر به دنبال ساختن برنامه «قله» هستیم؛ یعنی برنامهای که مخاطب حداکثری با خود بیاورد، لازم نیست از اندوختههای بحرانآفرین مدیریتهای قبلی بخوریم. این کارها پس از تجربه چهل سال، یک فرصتسوزی و آیندهسوزی سهمگین است. همین چهرههای موجود، مگر از روز اول چهره بودند؟ زمینه مناسبی برایشان پدید آمده که میتوان از مدل آن برای ساختن چهرههای جدید و متعهد به مردم الگوبرداری کرد. در این یادداشت نمیتوان همه ایدههای ساده اما معطلمانده را فهرست کرد. فقط برای اینکه از آدرسهای غلطی که برای قلهسازی داده میشود جلوگیری کنم و منظورم را برسانم با یک مثال خواهم گفت که چگونه میتوان برنامه قله ساخت و چنین برنامهای چه ویژگیهایی دارد.
🔹 آدرسهای غلط در مسیر تحول
🔸 نکاتی درباره خطر ارتجاع صداوسیما در حوزه برنامهسازی
✍️ سید علی سیدان
بخش چهارم و پایانی:
یکی از قالبهای متداول در دنیا که مخاطبان زیادی دارد، «تاکشو» یا همان برنامه گفتوگومحور است. ما همین حالا نمونههایی از تاکشو در تلویزیون داریم اما هیچکدام نمیتواند مخاطب عمومی بیاورند. چرا؟ چون یا موضوعات این برنامهها تخصصی است و عمومی نیست؛ یا پایدار و مستمر نیست و در طول زمان تبدیل به برند نمیشود؛ یا صراحت و شجاعت در طرح مسائل ندارد؛ یا برنامه زنده نیست و تصنعی و تحت کنترل به نظر میرسد؛ یا مهمانان برنامه ضعیف و دستچندم هستند؛ یا مجری برنامه نابلد و بیاعتقاد به کارش است؛ یا ساعت پخش خوب ندارد؛ یا پیوست فضای مجازی ندارد؛ یا همه اینها را با هم ندارد! شما 18 شبکه سراسری دارید اما یک برنامه گفتوگومحور استاندارد با موضوعات عمومی ندارید! چرا؟ چون نمیخواهید داشته باشید! همین فردِ مورد دعوا در قضیه اخیر، مگر چگونه چهره شد؟ با اجرای برنامه «شب شیشهای» و «مثلث شیشهای» که برنامههایی «زنده» در ساعت طلایی آنتن بود؛ با مهمانهای متنوع، عمومی و طراز یک. همراه با کمی چالش و صراحت و شجاعت در طرح پرسش. البته همراه با یک مجری متوسط که آن زمان مشهور نبود و با همین برنامه مشهور شد.
استمرار و پایداری در برنامهها، تمرکز دادن مخاطب و پرهیز از تشتت بهویژه در آنتن، صراحت و شجاعت در طرح بحث، توجه به قالبهای پایه و امتحانپسداده تلویزیون، زنده بودن برنامهها، استعدادیابی و اعتماد حداکثری به استعدادهای جدید انقلابی، توجه به برنامههای عمومی از نظر موضوع و پیوست فضای مجازی بهمنظور چرخیدن برنامهها در فضای وب. اینها مؤلفههایی است که میتواند برای ما برنامه قله بسازد. قالبهای دیگری هم هست که میتوان همین مؤلفههای کلی را بر آنها اطلاق کرد و برنامه پرمخاطب ساخت که شمارش آن از حوصله متن خارج است. به خود و دیگران آدرس غلط ندهیم!
آقای مصطفی ملکیان در گفتوگو با مدرسه آزادفکری، با آن کتوشلوار اتوکشیدهاش، به مبل تکیه دادهاند و گفتهاند: «در ایران جز کسانی که دست به خشونت خواهند زد، هیچ کس آرزوی حکومت دینی ندارد! ذهن قومی و ملی ما این آرزویش از بین رفته است».
وقتی ذهن کسی، کبکوار در برفِ «ایدئولوژی مسلط» فرو برود، چنین حرفهایی میزند. در زمانهای که میلیونها انسان، در آن سوی مرز در حال برگزاری مناسک سیاسیعبادیِ گسترده و صلحآمیزِ اربعیناند و میلیونها جامانده، این سوی مرز، در آرزوی سفر اربعیناند، خیلی باید پَرت باشی که بگویی این مردم آرزوی حاکمیت دین ندارند! و همه کسانی را که آرزوی حکومت دینی دارند، «خشونتطلب» بنامی!
علاوه بر این؛ مگر شما میتوانید به این آسانی، آرزو و طلب «منجی مقدس» یا «حکومت مهدوی» را از مردم بگیرید؟ تا وقتی آرزوی «حکومت مقدس منجی» در ضمیر انسان ایرانی هست، همین آرزو، منجر به تشکیل و استحکام حکومت دینی در زمان غیبت منجی میشود. آرکهتایپِ حکومت منجی، همواره مؤمنانش را به مشقکردن آن وامیدارد. جمهوری اسلامی با چنین طلبی برپا شده و دوام آورده است. حتی انجمن حجتیهایها که با خوانشی نادرست از دین، حکومت علمای دین را در زمان غیر از امام معصوم صحیح نمیدانند، عملاً و شاید ناخواسته، با تقویت فرهنگ دینی، به نفع حکومت دینی و علیه ایده حکومت سکولار کار میکنند.
از این رئالیستیتر بگویم؟! چشم: ما در ایران دو گروه داریم که داعیه حکومت دارند و حرف از حکومت میزنند؛ یک گروه که از ژرفای دل، آرزوی حکومت دینی دارند و حاضرند به پای این آرزو هزینه بدهند، سختی بکشند و با مال و جانشان در این راه جهاد کنند. این گروه میتوانند حمایت معنوی طیف وسیعی از مردم را به دست بیاورند و جنگ و تحریم و تروریسم و داعش و نبرد فرهنگی را پشت سر بگذارند.
یک گروه هم داریم که نه فقط آرزوی حکومت دینی ندارند، بلکه از تهِ دل، آرزوی هیچ حکومتی ندارند! چون حکومت کردن خیلی سخت است! این گروه ترجیح میدهند ذیل حکومت غرب مدرن، بخورند و بیاشامند و نق بزنند و هزینه هم ندهند؛ حتی برای آن توهمی که نامش را «توسعه» گذاشتهاند. بامزه این است که اگر بیلبهمَلاجْخوردهای در میان اینها پیدا شود که اهل هزینه دادن باشد، نخواهد توانست بدنهای جز همین نِقزَنهای مفتخور برای خود دستوپا کند و عموم مردم با او همراهی نمیکنند.
تا وقتی این معادله پابرجاست، روشن است که در جنگ عزمها و ارادهها، چه کسی حکومت را به دست میگیرد و نگه میدارد.
مورد مطالعاتی و فَکت این تحلیل را میخواهید؟ بلوای ۱۴۰۱ را مرور کنید!
موقعیتِ «بیتابی»
پس از اضطرار، گشایش است
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ
نمل، ۶۲
دیشب صحنهای عجیب در ایران رقم خورد. ناگهان گروههایی از مردم، در شهرهای ایران بدون آنکه فراخوان واحدی داده شود، در میادین، زیارتگاهها و سفارت دولتهای غربی، گرد هم آمدند. این تجمعات در بعضی نقاط تا وقت سحر ادامه داشت. آنها در خبرها شنیده بودند که ۲۰۰۰ کیلومتر دورتر از ما، رژیم اشغالگرِ وحشی، یک دکمه فشار داد و موشکی را بر سر جمعیت متراکم در بیمارستانی در غ/ز/ه آوار کرد و بیش از ۱۰۰۰ نفر را کشت. این فاجعه، فقط مردم ایران را به صحنه نکشاند. مسلمانان و آزادگان دنیا به نحوی خودانگیخته به خیابان آمدند.
این موقعیت را میتوان «موقعیت بیتابی» نامید؛ ترکیبی از غم، خشم، احساس رسالت و جستوجوی راهی برای انجام وظیفه؛ راهی که انگار بسته است و نمیدانیم کِی و چگونه باز میشود.
ما بیتابیم و مردم غ/ز/ه «مضطر» هستند. آنها حتی نمیتوانند آواره شوند. فقط باید بنشینند تا ناگهان یک بمب از آسمان بیاید و در چشمبرهمزدنی دنیا بر سرشان خراب شود. اضطرار، موقعیتی است که در پس خود «فرج» و «گشایش» به دنبال دارد. کشف سوء و ازاله شر، نتیجه این اضطرار خواهد بود و در نهایت به استخلاف در ارض خواهد رسید: أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ.
نیرویی که اتصال این بیتابی و اضطرار میآفریند، باید تبدیل به قوه محرکه ما برای گسترش جبهه م/ق/ا/و/م/ت شود. هر کس در هر سطحی هر کاری از دستش برمیآید انجام دهد؛ دعا، تجمع میدانی، گفتوگو با دوستان، ایجاد پویش، ارسال کمک نقدی و ...
از آن سو، میدانیم که سپاه شر، در ضعیفترین، درماندهترین و منزویترین وضع تاریخ خود به سر میبرد. اکنون پروژه منحوس نرمالسازی رابطه با رژیم شر از بین رفته است و رویای خاورمیانهای استکبار، بر باد رفته. از این پس، خون جوشیده مظلومان، نقشه جغرافیای آینده جهان را ترسیم خواهد کرد و مردم، اراده خودشان را بر نظام سلطه تحمیل خواهند کرد.
یادمان نرود که این، اولین جنایت تاریخ نبوده و آخرین آن هم نخواهد بود. عمده این است که در این بزنگاهها، جبهه را بسازیم و گسترش دهیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، «جهان به سمت جنگ میرود.» باید آماده شویم.
May 11
کانال سید علی سیدان
من از آمریکا، متنفرم!
زبان حال ششم آبان ۱۴۰۲، همزمان با هجوم وحشیانه اسرائیل به غزه و سالگرد شهادت شهید آرمان علیوردی
امروز، سالگرد شهادت این جوان است؛ «آرمان علیوردی». من او را شهید جنگ با صهیونیستها میبینم. آن کسانی که آرمان را شهید کردند، «جوانهای ما نبودند.» (۱) آنها یا نیروهای نیابتی اسرائیل بودند یا زامبیهای بیگانهشده توسط دستگاههای مغزشویی صهیونیسم. ما یک سال پیش با اینها جنگیدیم که اگر نمیجنگیدیم و بند را آب میدادیم، امکان طوفانالاقصی فراهم نمیشد. طوفانالاقصی امتداد پایداری ایران است. طوفانالاقصی امتداد جنگیدن ایران است و جبهه مقاومتی که ایران در تشکیل و حفظ و قویشدن آن نقش اساسی داشته است، اسرائیل را با محوریت مردم فلسطین نابود خواهد کرد.
اما میخواهم کمی از «آمریکا» بگویم؛ این «طاغوت اعظم». راستش، نفرت من از آمریکا، خیلی بیشتر از اسرائیل است. آمریکا، اسرائیل را نگه داشت که حافظ منافعش در منطقه باشد و برای آنچه «خاورمیانه» مینامندش نقشهکشی کند. اسرائیل، مهرهای در طرح آمریکایی بود. ما فقط مهره را نزدیم. ما طرح آمریکایی را نابود خواهیم کرد. به یاری خدا «ما در جنگ با آمریکا و تفالههای آمریکا هستیم.» (۲) و این جنگ تا مستهلک شدن آمریکا ادامه خواهد داشت... (۳) آینده این مبارزه بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از مبارزه با اسرائیل است. آه مظلومان فلسطینی دامن اسرائیل را گرفته است و اسرائیل با همین آه از بین میرود. نفرت از اسرائیل آنچنان بالا میرود که کشورهای مدعی منطقه و جهان هم به این مبارزه خواهند پیوست؛ اما آیا همین نفرت، سوخت مبارزه با «آمریکا» را هم فراهم خواهد کرد؟
جای دوری نرویم. در همین ایران، خیلیها از اسرائیل متنفرند و با مبارزه با اسرائیل همدل و همراه هستند اما آیا همین اندازه و بلکه بیشتر، از آمریکا متنفر هستند و عاشق مبارزه با آمریکا هستند؟ شاید نقطه اساسی منازعه همین باشد. تأکید چندباره رهبر انقلاب بر نقش آمریکا در این جنگ، از سر چنین دغدغهای است؛ ما اولاً و اساساً در جنگ با وجه استکباری آمریکا هستیم و سپس مبارزه با تفالههایش.
۱- رهبر انقلاب، ۱۱ آبان ۱۴۰۱
۲- امام خمینی، ۱۱ تیر ۱۳۶۰
۳- خبر آمده که نیروهای ویژه آمریکایی در عملیات زمینی اسرائیل نقش داشتهاند. نمیدانم چقدر این خبر دقیق است اما آمریکا اگر به فکر موجودیت خود باشد، طبیعی است که در همین نقطه بایستد و نیرو پیاده کند. اسرائیل برای آمریکا، اوکراین نیست.
درباره افسانه «بازدارندگی»
دوستانی که مطالبه عمل متقابل را به منظور «بازدارندگی» طرح میکنند، چند خطا مرتکب میشوند.
۱- انگاره «انفعال» و «ضعف» را تثبیت میکنند که این دقیقاً در جهت خواست دشمن است. ببینید چطور کلیپهای دوستانِ خودی سر از رسانههای بیگانه درمیآورد.
۲- نزاع واقعی و اساسی ما در منطقه با اسرائیل و آمریکا را میپوشانند و جنگ را به عملیات تاکتیکی کوتاهمدت تقلیل میدهند و نیروی روانی مردم را برای یک عملیات کوچک تخلیه میکنند. آیا واضح نیست که جمهوری اسلامی با حضور در منطقه تا بیخ گوش اسرائیل و آمریکا، عرصه را بر آنها تنگ کرده؛ و ترورها و تحرکات دشمن، پاسخ انفعالی او به ماست؟
۳- این دوستان حواسشان نیست که اگر یک عملیات نقطهزن هم بکنیم و روی آن مانور رسانهای هم بدهیم تا دل حزباللهیها مثلاً خنک شود و به قول خودشان افکار عمومی بازسازی شود، اگر دشمن متقابلاً پاسخ سختتر بدهد، همه آن وعدههای بازدارندگی دود میشود و به هوا میرود و انگاره ترسوهای واداده تثبیت می شود که: باید عملی نکنیم که تنش درست کند؟!
۴- توجه ندارند که مگر ممکن است که شما یک عملیات بکنید و بازدارندگی ایجاد کنید و دشمن بترسد و دیگر حرکتی نکند و شما در یک مسیر هموار مدام نیروهای مقا*ومت منطقه را تجهیز کنید و او هم بنشیند و شما را تماشا کند؟! مگر اسرائیل ابله است که پاسخ مقطعی شما را ببیند و بترسد و جرئت نکند دیگر مستقیماً به شما ضربه بزند و آن تهاجم اساسیتر شما به خودش را نادیده بگیرد؟!
۵- منطق بازدارندگی، منطق جنگ نرمال دو کشور معمولی در جهان است. جنگ ایران با آمریکا و اسرائیل، جنگی اساسی و تاریخی است. نحوه آرایش ایران هم متناسب با همین معنا از جنگ است. هدف میانمدت این جنگ هم اخراج آمریکا و سگ نگهبانش از منطقه است. نمیتوان با منطق «بازدارندگی» عمل ایران را توضیح داد یا عملی را تجویز کرد.
۶- دوگانه «نزدن برای جلوگیری از وقوع جنگ» و «زدن برای بازدارندگی از جنگ» هر دو باطل است؛ چون پیشفرضش ندیدن جنگ جاری یا به تعویق انداختن آن است.
۷- اینکه ما باید حرکت رسمی تلافیجویانه و نقطهزن داشته باشیم یا نه، حرفی است که میتوان دربارهاش بحث کرد. اما این بحث باید درون منطق جنگ اساسی جمهوری اسلامی طرح شود؛ نه با ادبیات تخصصی و نرمالایزشده «بازدارندگی». وگرنه حاصلی جز تخلیه انرژیها و سرخوردگی ندارد.
«فیلم ما»
درباره فیلم «آپارتچی»
جشنواره عمار، هر سال یک بخش فرعی دارد به اسم «فیلم ما». در این بخش، اغلب آثار ساده و ابتدایی که با امکانات غیرحرفهای توسط گروههای مردمی تولید میشوند، شرکت داده میشود. ویژگی برجسته بخش «فیلم ما» تقلای مردمی است که میخواهند صاحب زبان شوند و قصه خودشان را خودشان تعریف کنند و صاحب فیلم و سپس صاحب سینما شوند. اسم بخش «فیلم ما» توجه من را به مسمای آن جلب میکند و میتوانم این پرسش را در برابر فیلمهای سینمای ایران قرار دهم که چه فیلمی به واقع «فیلم ما» است؟ یعنی فیلمی که در تولید و محتوا و فرم و تبلیغ و اکران، از مای جمعی و تاریخی انقلاب اسلامی ایران برآمده باشد.
ویژگی مهم فیلم «آپاراتچی» این است که بذر فیلم در دل یک زیستبوم مولد فرهنگیِ انقلابی کاشته شده و همه مراحل پرورش فیلم به نحو ارگانیک انجام شده است و میوه کار نیز هر چه باشد، متعلق به خود ماست. فیلمهای انگشتشماری در سینمای انقلاب اسلامی داریم که چنین اوصافی داشته باشد. بیشتر فیلمها، میخواهند سر سفره حاضر و آمادهای بنشینند و خلأها را با صرف هزینه و بهکارگیری نیروهای موجود در بدنه سینما پر کنند و اغلب به نتیجه دلخواه هم نمیرسند. ما در سینمای انقلاب اسلامی با قصدهای زیادی مواجه بودهایم که به عدم وقوع رسیده است. اما آپاراتچی، قصدی است که واقع شده است.
روزی که روحالله رشیدی در شهر تبریز مشغول گردآوری خاطرات «جلیل طائفی» بود، کسی تصور نمیکرد که این خاطرات بتواند روزی به یک فیلم سینمایی مقبول در بدنه سینمای ایران تبدیل شود. آپاراتچی نشان داد که «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی» گنجینه مهمی برای اقتباس دراماتیک است. البته ما پیش از این از تاریخ شفاهی دفاع مقدس بهره برده بودیم اما تاریخ شفاهی حوزههایی دیگر مانند هنر، آموزش و پرورش، جهاد سازندگی، صنوف و... چرا نتواند مبنای تولید فیلم باشد؟
هم سوژه و ایده آپاراتچی از دل یک پژوهش تاریخ شفاهی بومی و انقلابی برخاسته است، هم کارگردانش در حال و هوای فرهنگی انقلاب اسلامی در شهر تبریز تنفس کرده است و همین حال و هوا در فیلم منعکس شده است. آپاراتچی از معدود فیلمهایی است که کارگردانش تمامقد پشت حرف فیلمش میایستد و مضمون اثرش را در لفافههای زبانی پنهان نمیکند. گفتوگوهای رسانهای کارگردان همین را نشان میدهد.
نمیتوان نقش «هنرگردانی» بچههای راه و عمار در پرورش فیلم را نادیده گرفت. این نقش، علاوه بر فرایند پرورش و تولید فیلم، در تبلیغ و توزیع فیلم مشهود است. شبکه توزیع عمار به مثابه رقیب سینمای مگامالیزه شده در اکران، به کمک فیلم آمده است.
آپاراتچی، با همه نقدهایی که میتوان به آن وارد کرد، محصول ارگانیک و بومی بچههای انقلاب است. از قضا مضمون فیلم هم درباره خود سینماست. آپاراتچی، نه فقط فیلمی برآمده از اتمسفر انقلاب اسلامی است که فیلمی درباره سینمای انقلاب اسلامی است. سینمایی که در برابر جریان تجددی شبهروشنفکر و جریان تحجری شبهدینی قرار میگیرد و کشمکش سینمای مردمی انقلاب را در برابر دو نیروی رقیب روایت میکند.
آپاراتچی فیلم شوخطبعی است. صمیمیت و صداقت لحن فیلم، تماشاگر را با خود همراه میکند و علاوه بر آنکه خنده به لب مخاطب هدیه میدهد، حرفی بیآلایش درباره مردم انقلاب اسلامی به مردم انقلاب اسلامی میگوید. مردمی که حیثیت تاریخیشان توسط جریانهای رقیب پایمال شده است اما همیشه همین مردم بودند که بار تاریخ ما را به دوش کشیدهاند.
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
💠 ملت ابراهیم
🔰 پیشفروش شمارهٔ یازدهم ماهنامه سوره آغاز شد.
🚩 در این شماره میخوانید:
🔸 ملت ابراهیم
🔹 تشییع رئیس جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر نشان داد که پیوند محبت و سیاست در مدار دین، میتواند مردم را تألیف کند
✍ سید علی سیدان
💠 ویژهنامهٔ ملت ابراهیم
🔸 ناگهان مردم!
🔹 بریدهروایتهایی از تشییع پیکر شهید جمهور در تبریز، تهران و مشهد
✍️ فردین آریش
🔸زیارت، سید ابراهیم رئیسی و دولت ایستاده در آستانهٔ او
✍ محمدرضا قائمینیک
🔸 کنش دیپلماتیک بر اساس عناصر هویتی
🔹 گفتوگو با حسین جابری انصاری دربارهٔ نحوهٔ سکانداری سیاست خارجی توسط شهید امیرعبداللهیان
🔸 سوگِ سیاسی
🔹 روایتی از تشییع پیکر شهید جمهور در مشهد
✍ سارا عاقلی
🔸 همهٔ شهر مصلاست
🔹 نگاهی به شیوهٔ امامت شهید آلهاشم
✍️ حامد خسروشاهی
💠 همچنین در دیگر بخشهای مجله خواهید خواند؛
🔸 مردم از نمای نزدیک
🔹 دو روایت از میدان انتخابات ۱۴۰۲ مجلس شورای اسلامی
✍ سارا عاقلی
🔸 به صلابتِ ثلث، به نجابت ریحان
🔹 روایتی از زندگی و هنر استاد مسعود نجابتی
✍️ محمدرضا وحیدزاده
🔸 توقف در تکنیک، گمراهی است
🔹 گفتاری منتشر نشده از استاد مسعود نجابتی
🔸 ایران، سرزمین خیزش برای گسترش معرفتالله
🔹 چرا مردم ایران به فراخوان امام خمینی پاسخ مثبت دادند؟
✍️ سید جواد طاهایی
🔸 زمان ضربهٔ مرگبار فرا نرسیده است
🔹 گزارش تحلیلی اولین سخنرانی سید حسن نصرالله بعد از طوفان الأقصی
✍️ محسن زیارتی آقابابایی
🔸 عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
🔹 درنگی بر حضور شاعرانهٔ رهبر انقلاب
✍ محمدحسین لشگری
🔸 به روایت «آنها»
🔹 دربارهٔ کتاب «آن سوی میز»
✍ زینب شوندی
🔸 نصف سکولار، نصف دیندار
🔹 بررسی آثار تولیدی صداوسیما در ایام تلاقی نوروز و ماه مبارک رمضان
✍️ علی کاشانی
🔸 به رنگ دادخواهی
🔹 مروری بر آثار ایرانی در بینال ونیز
✍️ محمدرضا وحیدزاده
برای پیشخرید شمارهٔ یازدهم ماهنامه سوره میتوانید به صفحات ماهنامه سوره در اینستاگرام و پیامرسانهای بله، ایتا، تلگرام و روبیکا پیام دهید.
🆔 @sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
💠 ملت ابراهیم
🔰 پیشفروش شمارهٔ یازدهم ماهنامه سوره آغاز شد.
@Jaieebaraye...
نظــم تـــازۀ جهــــان
رئیسجمهور جدید ایران
ما در چه وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم؟
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که طوفانالاقصی، طرح نرمالسازی و سازگاری کشورهای عربی با اسرائیل را نابود کرده است.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که 2000 کیلومتر دورتر از ما، اصلیترین دشمن منطقهای ما (اسرائیل) در هشت ماه گذشته بیش از 40 هزار انسان را به قتل رسانده است.
ما در وضعی رئیس جمهور انتخاب میکنیم که با افول جهانیسازی و تضعیف گلوبالیسم، دولتهای راست ملی در جهان یکییکی سربرمیآورند.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که قاتل سردار ما و پارهکننده برجام (ترامپ و بدنه حامیاش)، نامزد ریاست جمهوری آمریکاست.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که مقـ ـ ـاومـ ـ ـت اسلامی تبدیل به یک جبهه قدرتمند شده و ایران کانون و پایگاه این جبهه است.
ما در وضعی رئیس جمهور انتخاب میکنیم که قواعد و نُرمهایی که دولتملتها باید رعایت میکردند تا در نظام جهانی به رسمیت شناخته شوند، هر روز ضعیفتر و بیآبروتر میشود.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که هر لحظه ممکن است اتفاقی نامنتظره در جهان بیفتد و تمام برنامههای نرمال دولتها را به باد فنا دهد.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که جهان به سمت جنگ میرود و دادن وعده زندگی نرمال به مردم، بیش از هر زمانی وهمآلود و فریبکارانه به نظر میرسد.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که ائتلافهای جدیدی در جهان در حال شکلگیری است و جمهوری اسلامی ایران یکی از اعضای مهم این ائتلافهای جدید است.
ما در وضعی رئیس جمهور انتخاب میکنیم که نشانههای فروپاشی نظم پیشین و شکلگیری نظم تازه در جهان، بیش از هر زمان دیگری پیدا شده است.
ما در وضعی رئیسجمهور انتخاب میکنیم که لیبرالدموکراسی بهمثابه ایده مسلط و کهنه جهانی بیآبروتر از همیشه شده است و جهان تشنه شنیدن سخنی نو از ماست.
چه کسی به استقبال این وضع رفته است و میتواند نماینده اراده تاریخی مردم مسلمان ایران و امت اسلامی در این نظم تازه باشد؟ گفتار سیاسی اصیل و واقعی مورد نیاز برای امروز ما، گفتاری است که حامل «تولید» و «مقاومت» باشد. ما چارهای جز تولید و مقاومت نداریم. نهفقط تولید کالا و خدمات برای مصرف و نهفقط مقاومت برای تأمین امنیت؛ که تولید عزت، تولید علم و فناوری، تولید قدرت، تولید فرهنگ، تولید عزم، تولید جغرافیا، تولید ائتلاف و در یک کلام تولید زندگی.
این تولید و مقاومت، جز با شراکت مردم ممکن نیست. مردم، مصرفکننده محصولات تولید و مقاومتِ دولتمردان نیستند. مردم باید مولد و مقاوم باشند. در واقع دولت باید مردم را همچون تولیدکننده و مقاومتکننده شناسایی کند و به جا بیاورد؛ و این، جز با الفت و ائتلاف میان مردم و دولت ممکن نیست. تجربه دولت آیتالله رئیسی به ما میگوید برای پیشبرد سیاست در جمهوری اسلامی، نیاز به الفت، دوستی و محبت میان جمهور و رئیس جمهور داریم. ما بعد از آیتالله رئیسی فهمیدیم که دوست داشتن دولتمرد، نه اضافهای تزئینی به دولت؛ که جان دولت اسلامی و پیشبرنده سیاست است. الفت و محبت است که میتواند ائتلاف بسازد و نیروهای خرد را تبدیل به جریانی پیشبرنده کند. ما بعد از شهید جمهور، بار دیگر تذکر یافتیم که تقوا و پاکی و خلوص و معنویت دولتمرد، مردم را تألیف میکند و اگر قرار است تولید و مقاومت جمعی صورت بگیرد، ملات کار همین محبتی است که به تقوای دولتمرد تعلق گرفته است. تولید و مقاومت ملی، اینگونه ممکن میشود.
✍️ سید علی سیدان
@seyyedan_ali
🔹«دولتِ پزشکیان»، خطرناکتر از «مسعود پزشکیان»
🔸چرا به مسعود پزشکیان رأی نمیدهم؟
✍️ سید علی سیدان
🔹بخش اول:
«دولتِ پزشکیان» حتماً از «مسعودِ پزشکیان» خطرناکتر است.
مسعود پزشکیان، از عدالت و انصاف و برابری میگوید اما بازار آزادیها در دولتش، وحشیترین نسخههای سرمایهداری را برای او میپیچند.
مسعود پزشکیان، نهجالبلاغهخوان است اما دولت پزشکیان، دولت «جانلاک» و «فردریش هایک» خواهد بود.
مسعود پزشکیان، از ترکیب «دیپلماسی و میدان» دم میزند اما اصلیترین چهره دیپلماسی او کسی است که محبوبیت مرد میدان را مانع محبوبیت خودش میدید و معتقد بود دیپلماسی (ظریف) قربانیِ میدان (سلیمانی) شده است. (مصاحبه ظریف و آن فایل صوتی معروف را به یاد بیاورید).
مسعود پزشکیان، سادهزیست و پاکدست است. او خود را همسفره مردم میداند و یک ماشن 206 ساده دارد اما دولتمندان بنزسوار دور او حلقه زدهاند و دولتش را بیآبرو خواهند کرد.
مسعود پزشکیان، تیپ کارگری میزند، رفتار کارگری از خود بروز میدهد و لحنی ساده و کارگری دارد اما سیاستمدارانی را در آغوش گرفته که مسبب سیهروزی کارگران هفتتپه و هپکو بودهاند.
مسعود پزشکیان، مدام از سیاستهای کلی مقام معظم رهبری و لزوم تبعیت از ایشان سخن میگوید اما سیاستپیشگانی در میتینگهای رسمی او سخنرانی میکنند که رسماً میگویند رأی دادن به پزشکیان به معنای مشروعیت بخشیدن به نظام و رهبری انقلاب نیست. همان کسانی که در سالهای گذشته مدام به رهبری نظام حمله کردهاند.
مسعود پزشکیان میگوید باید با مردم روراست باشیم اما در میان بدنه سیاسی مشاور و حامی او، فریبکاران و دروغگویانی هستند که میگفتند اگر فلانی و بهمانی رئیس جمهور شود میخواهد در پیادهروها دیوار بکشد!
مسعود پزشکیان، مدافع نظرات کارشناسی است اما روشنفکران ارگانیک جریان اصلاحات در اطراف او همان کسانی هستند که نظرات وهمی خود را درباره همه چیز مانند واکسن، فروش نفت، عدم تأثیر خروج ترامپ از برجام و... به او تحمیل خواهند کرد.
مسعود پزشکیان، با احترام از شهید رئیسی یاد میکند اما جریان سیاسی لانهکرده در ستاد/دولت او آنقدر وقیح است که سه سال دولت شهید رئیسی را «فلاکتبار» مینامد و دولت هشتساله روحانی را میستاید.
مسعود پزشکیان، در مناظرات انتخاباتی، تلاش دولت شهید رئیسی برای گسترش ارتباطات با همه کشورهای جهان را میستاید اما مشاور سیاسیاش تصور میکند برای گشایش در کارها، نه حتی آویزان چند کشور، نه حتی آویزان یک کشور؛ که باید آویزان یک حزب سیاسی آمریکایی (دموکراتها) شویم تا پیچ فروش نفت را برای ما شُل کند!
@seyyedan_ali
🔹«دولتِ پزشکیان»، خطرناکتر از «مسعود پزشکیان»
🔸چرا به مسعود پزشکیان رأی نمیدهم؟
✍️ سید علی سیدان
🔹بخش دوم:
مسعود پزشکیان، به عنوان یک فرد انقلابی، آمریکا را دشمن خود میداند و معتقد است باید با مذاکره، تحریمهای ظالمانه آمریکا را رفع کنیم و از حقوق و منافع ملت ایران دفاع کنیم اما تصمیمگیران و تصمیمسازان دولت او، همان کسانی هستند که در چرخشی آشکار دستاورد برجام را نه رفع تحریمها و نه دفاع از منافع مردم که گرفتن جام اخلاق و روسفید شدن ایران در برابر افکار عمومی جهان و باز شدن باب مذاکره با آمریکا (مذاکره برای مذاکره) میدانند!
مسعود پزشکیان، تصور میکند که باید «مذاکره و مقاومت» را با هم ترکیب کرد اما گفتارپردازان دولت او، یا هیچ ایدهای در برابر روی کار آمدن ترامپ (قاتل سردار ما) ندارند یا معتقدند باید خون سردار را با ترامپ معامله کنیم و کمی از او دلار بگیریم.
مسعود پزشکیان، برای نیروی سپاه و توان موشکی ما احترام قائل است اما کسانی از دولت او سهم خواهند گرفت که معتقدند نوشتن «مرگ بر اسرائیل» روی موشک، باعث اخلال در روابط ما با آمریکا میشود.
مسعود پزشکیان، حامی فلسطین و دشمن اسرائیل است اما بدنه دولت او همان کسانی هستند که معتقد بودند نباید در دفاع از محور مقاومت به اسرئیل پاسخ موشکی دهیم چرا که در تله جنگ میافتیم! همان کسانی که بعد از عملیات وعده صادق و پاسخ ندادن اسرائیل، ناگهان در مقام دفاع از حمله موشکی ایران برآمدند و توضیح ندادند که چرا با این عملیات در تله جنگ نیفتادیم!
اجمالاً باید گفت دولت پزشکیان، مسعود پزشکیان را خواهد بلعید. او بهگفته خودش «میفهمد که نمیفهمد» و چنین شخصیتی، چشم و گوش و دست و زبانش بسته به نظراتی است که از جانب تصمیمسازان و تصمیمگیران دولتش با رنگ و لعاب «کارشناسی» به او دیکته میشود. کسی که حتی از محتوای توییتر خود اطلاع ندارد، چگونه میخواهد یک کشور را اداره کند؟!
چنین وضعی به ما میگوید دولت پزشکیان، احتمالاً دولتی ناپایدار و موقتی خواهد بود. چون در صورت تشکیل این دولت، پزشکیان یا باید پا روی اعتقاداتش بگذارد و در گیرودار اداره کشور، تسلیم سخن گفتارپردازان، تصمیمسازان و مدیران دولتش شود که لازمه این کار از دست دادن صداقت و هویت سیاسی خود او و تنش دائمیاش با بدنه حاکمیت و در نتیجه سست شدن پایه دولت اوست؛ یا باید بدنه سیاسی حامی خود را از دست بدهد و دولتی ضعیف و بییار و یاور تشکیل دهد که روشن است تشکیل چنین دولتی در وضع کنونی ایران و جهان چقدر خطرناک خواهد بود.
احتمال زیادی هست که به دلیل خستگی، پیری، بیماری و عدم تابآوری تنشهای سیاسی، نتواند دولت خود را مهار کند و از میانه کار کنار بکشد و دولتش، دولت مستعجل باشد. آنوقت ما میمانیم و یک فرصت از دست رفته و یک بدنه اجتماعی افسرده و پریشان.
@seyyedan_ali
34.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هشدار!
احتمال آشوب!
حرفهای پزشکیان چرا خطرناک است؟ این ویدیو را ببینید و به دیگران برسانید تا برای آینده ایران با چشمان باز تصمیم بگیریم.
#انتخابات
#پزشکیان
#مسعود_پزشکیان
#جلیلی
#سعید_جلیلی
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر
🔰 پیشفروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد.
🆔 @Sourehmagazine
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر
🔰 پیشفروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد.
🔻 در این شماره میخوانید:
🔸 چه کسی گفت «تحجر»؟
🔹 درنگی بر مفهوم تحجر و مصداقهایش
✍ سید علی سیدان
🔸 نقاش مسلمان و صیادان متحجر
🔹 درنگی بر سرآغاز و سرانجام جهان هنری حسن روحالامین
✍️ علیرضا سمیعی
🔸 تحجر مدرن و ظهور زن مصرفی
🔹 زن مولد انقلاب اسلامی میان تحجر سنتی و مدرن
✍ سحر دانشور
🔸 خطشکنی در برابر تحجر
🔹 گفتوگویی میان وحید یامینپور، سید محمدمهدی شفیعی و مرتضی ابراهیمپور دربارهٔ نحوهٔ حضور مداح انقلابی در میدان هیئت
🔸 دلایل افت مشارکت در انتخابات
🔹 میزگردی با حضور وحید شالچی، عباس کاظمی و سجاد صفار
💠 همچنین در دیگر بخشهای مجله خواهید خواند؛
🔸 رستاخیز پس از رستاخیر
🔹 نگاهی به آثار نقاشی علی بحرینی در فرهنگسرای نیاوران
✍️ مرتضی گودرزی دیباج
🔸 اقامت در رنگها
🔹 مروری بر آثار نمایشگاه «نقشی در سنگ» که انسان آوارهٔ فلسطینی را روی بوم نقاشی منزل دادهاند
✍️ علیرضا سمیعی
🔸 رؤیای از دست رفتهٔ «بِلاپوک»
🔹 المپیک پاریس صحنهٔ ریشخند به سکولاریسم فرانسوی شد
✍️ مهدی مافی
🔸 روایت ناخواستهٔ یک شکست بزرگ
🔹 دربارهٔ کتاب «پایاب شکیبایی» نوشتهٔ محمدجواد ظریف
✍ زینب شوندی
🔸 سینمای زیرزمینی در برابر سینمای سرزمینی
🔹 دربارهٔ سینمای زیرزمینی که ضد سینما و علیه سرزمین است
✍️ فردین آریش
🔸 طفره رفتن از درام
🔹 دربارهٔ فیلم شور عاشقی
✍ محمدحسین بابایی
🔸 پایانی به گوارایی شهد
🔹 واکنش هنرمندان فلسطینی به شهادت شهید اسماعیل هنیه
✍ محمدرضا وحیدزاده
🔸 حقهٔ میانهروی
🔹 ترجمه و تلخیصی از پیشگفتار کتاب ادوارد سعید با عنوان «صلح و ناراضیانش»
✍ حسین ولدخانی
🔸 تحجر؛ همراه با ظلم، علیه آزادی
🔹 بازخوانی گفتوگوی شمارهٔ دوم دورهٔ چهارم سوره با حجتالاسلام پارسانیا
✍️ میثم بالزده
🔸 تحجر، محصول اسلام آمریکایی
🔹 امام نسبت به خطر تحجر انذار میدهد
✍️ محمود ذکاوت
➕ همراه با شمارهٔ ششم فصلنامهٔ «سوره سیمرغ»
برای پیشخرید شمارهٔ چهاردهم ماهنامهٔ سوره میتوانید به صفحات ماهنامهٔ سوره در اینستاگرام و پیامرسانهای بله، ایتا، تلگرام و روبیکا پیام دهید.
🆔 @Sourehmagazine
کانال سید علی سیدان
💠 نقاش مسلمان و صیادان متحجر 🔰 پیشفروش شمارهٔ چهاردهم ماهنامه سوره آغاز شد. 🔻 در این شماره می
تحجرِ امروز، آن پشمینهپوش تندخو نیست که همه چیز را حرام و همه کس را تکفیر میکرد. نباید فریب ظاهر شیک و اتوکشیدۀ برخی متحجران را خورد. تحجر امروز ممکن است شعار «دوقطبی نکنید» سر بدهد اما دُم خروس تحجرش از استوریهای قرمزی که روز نهم ربیع در ملأ عامِ اینستاگرام میگذارد و پایکوبیهای متعفنش در محافل افیونیِ لعن و وهنِ اهل سنت، بیرون بزند. راه و رسم تحجر امروز این است: وفاق با سکولارها، ستیز با اهل سنت. چرا که تصور میکند زیر سایۀ سکولاریسم میتوان پاک و منزه بود و هویت فرقهای خود را حفظ کرد و به رستگاری رسید! اما وحدت با اهل سنت در برابر استکبار، غرور فردی و فرقهای ما را خدشهدار میکند!
- بخشی از سرمقاله شماره چهاردهم سوره با عنوان: چه کسی گفت «تحجر»؟
دربارۀ تبلیغات جنگ
پیشنویسی شتابزده از سرمقاله شماره آینده (پانزدهم) مجلۀ سوره
#سید_علی_سیدان
- وقتی در شرایط جنگی هستیم، صِرف «روایت جنگ» کافی نیست. باید به «تبلیغات جنگ» فکر کنیم. روایت، در شرایطی که رخداد از تجربه ما پیش افتاده، نمیتواند بهتنهایی جوابگوی صحنه باشد. باید به استقبال آینده رفت و حتی در آینده سهیم شد و این جز با تبلیغات ممکن نیست.
- ما از آینده با خبر نیستیم و نمیدانیم چه چیزی رخ خواهد داد. این قضیه نباید ما را در رسانه گیج و منفعل کند. نباید منتظر باشیم که اتفاقی بیفتد تا ما آن را تجربه و سپس روایت کنیم. باید روحیه مردم آمادۀ سازگاری با شرایط جنگی باشد و این، کار «تبلیغات جنگ» است.
- مثلاً یک کار مهم در زمان جنگ، «گمانهزنی» است؛ حدس درباره روند احتمالی حوادث. البته این گمانهها نباید فضای عمومی را به نفع طرح دشمن آشوبناک کند یا معنای اصیل مبارزه ما را مخدوش کند. باید این حدسها در چارچوب حکمی، حقیقی و یقینی تاریخ انقلاب اسلامی (یعنی تلقی کلان ما از سیر زمانی حوادث و غایت انقلاب) در کار آورده شود.
- گمانه، به ما امکان میدهد که جلوتر از رخداد، سررشته افکار را به دست بگیریم و زودتر به استقبال آینده برویم و مردم را برای پیشامدهای احتمالی آماده کنیم؛ بدون اینکه گزارهای یقینی و ابطالپذیر بگوییم و احتمالاً اعتبار رسانهمان را از دست بدهیم.
- روایت فتحِ شهید آوینی، جامع «روایت» و «تبلیغات» بود. اگرچه بهمرور، ارزش روایی آن اثر تهنشین شد و حتی آینده را ممکن کرد؛ اما آوینی به تصریح خودش، به تبعیت از امر امام، به دنبال تبلیغات برای روانه کردن مردم به جبههها بود. (نگاهی دوباره به روایت فتح، آینه جادو، جلد سوم).
- فراموش نکنیم که در آن دوران، نه ماهواره و نه اینترنت، رقبایی برای مدیوم تلویزیون ملی نبودند و همین مسئله به آوینی این امکان را میداد که با فرصت و فاصلهای معنادار از رخدادها، در کنار سایر فعالیتهای تبلیغی تلویزیون، وجه معنوی جنگ را «روایت» کند و از طریق روایت مردم را تحریض به قتال کند.
- اکنون که شتاب رخدادها و سرعت اطلاعرسانی و رقبای تبلیغی بسیار زیاد است، باید برای به صحنه آوردن آن معنای حقیقی جهاد و تشویق و آمادهسازی مخاطب برای مقاومت، راههای تازهای پیدا کنیم.
- امروز بیش از تمرکز بر سبک «روایت» در کار شهید آوینی، باید فنون «تبلیغات» را در روایت فتح او بازبینی کنیم. دستکم باید وجوه تبلیغاتی روایتش را پیش چشم بیاوریم؛ خوانشی تبلیغی از روایت فتح.
🔸برای خواندن متن کامل، شماره آینده سوره را تهیه کنید...