eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
748 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوعلی میگفت... هفت سین من "سین" ندارد🍃 آخر "سیدابراهیم" رفته است سفر.. همیشه به ما میگفت سر زینب به سلامت سر نوکر به درک🌹 . . @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا آغازی که تو صاحبش نباشی چه امیدیست به پایانش؟ پس به نام تو، آغاز می کنم روزم را 🕊بسم الله الرحمن الرحیم🕊 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این زمزمه‌ی زیبای هم به مناسبت میلاد مبارک تقدیم می‌شود... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 الا یا اهل العالم! من حسین را دوست دارم! 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @seyyedebrahim
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌼 ☘التماس دعا برای : ✨سلامتی و ظهور امام زمان علیه السلام🌷 و برای حاجت روایی همدیگر 🕊 اللّٰهمَ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ اَلْفَرَجّ♥️ @seyyedebrahim
داداش مصطفی نگاهت را از من نگیر در این هیاهوی دنیا نگاهت مرا از گناه باز میدارد...🌹❤️ @seyyedebrahim
ولادت امام حسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام مبارک باد. @seyyedebrahim
🌸 ♥️ به میلاد ارباب 😊❤️ نمونه شادش رو هم ان شاالله میزاریم . @seyyedebrahim ╰─┅─🍂♥️💛🌸💛♥️─┅─╯/
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🌹بسم رب الشهدا🌹 #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_اول به قلم #شهید_مرتضی_عطایی بعد از طرح عمل
بسم رب الشهدا🌹 به قلم حدود نیمی از مسیر راه رو رفته بودیم و سختی کار خودش رو نشون میداد... سردار حاج حسین بادپا که هم از جانبازای دفاع مقدس و هم جبهه ی مقاومت بود به سختی راه میرفت و البته هیچی به روی خودش نمیاورد...طوریکه بعضی مواقع میدیدیم نمیتونه ادامه بده و مجبور میشدیم زیر بغلهاشو بگیریم... تو اون عملیات اولین و مهمترین آیتم، سرعت و به موقع رسیدن به محل مورد نظر بود... حمل موشکها هم از یکطرف سرعتمون رو کند میکرد... طوریکه بعدا متوجه شدیم و سختی بسیار زیاد کار و بعضی هم که تعهد نداشتن و البته بسیار روشون فشار بود، تو اون تاریکی، چند تا از موشکها رو لای سنگها جا گذاشتند... کم کم رسیده بودیم تو دل دشمن و حرکت صامت در دستور کار بود... دونفر از ناوبرهامون که مسئولیت هدایت گردان رو بعهده داشتن به همراه تامین، جلوتر از بچه ها حرکت میکردن و با نشانگرهای فسفری،به فواصل تقریبا مشخص و جاهایی که توی شیارها و از دید دشمن دور بود، یه دونه روی زمین میذاشتن و بوسیله اونا مسیر مشخص میشد... خستگی و تشنگی، کم کم فشار میاورد... حین طی مسیر و تو اون سکوت شب، یه مرتبه همراه با صدای شلیک، صدای آه و ناله ی بلندی به گوش رسید... تو اون شرایط که باید سکوت محض حاکم باشه، خودمو به سمت صدا رسوندم و فورا دسنهامو گرفتم جلو دهان کسی که فریاد میکشید گذاشتم و دایما ازش میخواستم که سرو صدا نکنه...چرا که هر لحظه ممکن بود عملیات لو بره و اون منطقه به کشتارگاه تبدیل بشه... بعد کلی بررسی، تو اون حالت که کوچوترین چراغی هم نمیتونستیم روشن کنیم،متوجه شدیم، یکی از بچه ها اسلحه اش چرخیده بود و سلاحش از ضامن خارج شده و سهوا گلوله ای شلیک و از قسمت ساق پا وارد و از ناحیه ی کف پا خارج شده بود و بعلت خرد شدن استخوان قلم پا و کف،درد شدیدی داشت... (سلاحها بندش بصورت حلقه ای از توی گردن رد شده بود و به حالت عمودی و به موازات بدن قرار داشت و حین طی مسیر و قدم برداشتن به بدن برخورد داشت و قبلا مسلح شده و به حالت ضامن بود...) اون جا حدود یک کیلومتری دل دشمن بودیم...و نه راه پس داشتیم و نه راه پیش... مجبور شدیم مجروح رو با چهار نفر و دو عدد بیسیم همونجا بذاريم تا فردا که منطقه آزاد شد، بریم کمکش... ... منبع: دم عشق،دمشق 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🕊🍃🍃🌹🌹🌹 ✅کانال سید ابراهیم @seyyedebrahim
_ روزِ _شنبه ؛ 📿《 یا رَبَّ العالمین 》📿 هدیه به شهید مصطفی صدرزاده🌹 پيامبرِ مهربانی ها(ص): مَن أرادَ اللّه بِهِ خَیرا، رَزَقَهُ اللّه خَلیلاً صالحِا. هر کس که خداوند برای او خیر بخواهد، دوستی شایسته نصیب وی خواهد نمود. نهج الفصاحه، ح 3064 @seyyedebrahim
وقت اذان التماس دعای فرج
⏰🍃 🍃 ڪاش‌این‌شعرمراسمت‌خراسان‌ببرند سمت‌سرسبزترین‌پرچم‌ایران‌ببرند❣ بہ تماشاےدل‌خستهٔ‌باران ببرند❣ سمت‌یڪ‌صحنِ‌پر‌ازقلبِ‌پریشان ببرند❣ 🍃 ⏰🍃
♥️😊 ❣ لبخنــــــد نجیبــی ست ڪہ روے 😍 علت آغـاز غـــــــــــزل خوانـی هاست ♥️ 🌺 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 ☑️ اجرای دیدنی شرکت کننده عصر جدید با موضوع + داداش آفرین بهت ... قلمت جاویدان ... برای من ۴ رای سفید داور ها ملاک نیست ، برای من اشک بعد از هیجان ملاک است . 😢♥️ @seyyedebrahim
••🦋•• ❤️🎤 دوره ی آخری که همراه احمد در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد🕊. کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت بود. اگر کوچک ترین غیبت می شنید🚫، تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت خوابِ سید ابراهیم {شهیدمصطفےصدرزاده} را دیده بود. بعد از شهادت سید ابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید🔆. می گفت: "سید با خنده، ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: با معرفتا❗️به شما ها هم میگن رفیق‼️ چرا به خانواده ام سر نمیزنید⁉️ دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت😞. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سید جان پس کِی نوبت من میشه😭؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن" می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور🙂. همه رفقایی که جامانده اند، روزیشون میشه."🕊 حالا که احمد شهید شده، تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. ✍ دوست و همرزم ♥️ @seyyedebrahim
💢ای ڪاش ڪمی از را به ما هم قرض می‌دادی این روزها بعــضی روی فرش حریر هم فقط نخل های می‌دانند به خــدایتان چه گفتید... ما را فراموش نکردند این ما هستیم فراموش کردیم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️ بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱 از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه بودم💔 همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما... بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد..... 🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم... فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️ راوی: مادر شهید مدافع.حرم مصطفی صدرزاده🌷 مبارک شادی روح این شهید صلوات✨ @seyyedebrahim