eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
744 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
نزدیک اذانه براسلامتی و فرج آقا، برا سلامتی مقام معظم رهبری و برا شفا همه بیمارا و همچنین حاجت روایی همه دعا یادتون نره☺️🦋🙏
بچه ی سه ساله دارم که بصورت مادرزادی مریضی سختی داره،میخواستم از شهید بخواید،و یا اگه به خانواده ی شهید دسترسی دارین از خانواده ی شهید بخواید که شفای این محب اهل بیت(ع) رو از شهید بخوان ارسالی ازکاربران دوستان برا این عزیز یک حمد و‌سه توحید بخونید🤲🤲 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه قدر حس خوبی داره.. وقتی بدونی یه رفیقی داری که تهش عاقبت بخیر میشه اونم چه عاقبت بخیری از جنس شهادت از اون بهتر اینه که قول میده شفاعتت میکنه .. @seyyedebrahim
... 🔸یک روز نه، نــه...! تمام عمرمان بخیر مےشود؛ اگر بگیرید دست‌مان... سلام! روز بخیر علمدار...🌹 @seyyedebrahim
♡·· +اگه به گناهے مبتلا شدے؛ نذار قلبت بهش عادٺ ڪنه...! _عادٺ به گناه؛ اضطراب و ترسِ از گناه رو از قلبٺ میگیره...! +اونوقٺ به جاے لذت بردن از دیگه از گناه لذٺ میبرے...! @seyyedebrahim
💛🍃 • خدایا ڪمڪ ڪن اگر در صف شهدا غایبیم • در صف پیام رسانان راهشان غایب نباشیم @seyyedebrahimr
دوستان ی پارت از داستان مصطفی رو‌اشتباهن جا گذاشتم پارت۲۳،عذر خواهی بنده رو بپذیرید👇👇👇👇👇
📚 3⃣2⃣ |عملیات تل قرین| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 مسافت طولانی ای در پیش داشتیم😴 . وضعیت جغرافیایی تل به گونه ای بود که دامنه خیلی وسیعی داشت؛ حدود دو کیلومتر میشد، با شیبی بسیار ملایم. هوا خیلی سرد😬 بود ، اما چون راه می رفتیم و مهمات همراه داشتیم ،لباس های زیر بادگیرمان خیس عرق شده بود🤒 . سرما را وقتی احساس کردیم که رسیدیم بالای تل. فعالیت مان که کم شد ، سرما رفت توی جلدمان😷🤧🤐 . از زیر بادگیر سرما میزد می رفت داخل، طوری که دندان هایمان بهم می خورد😬🤣. تلّ قرین را هم بدون دردسر گرفتیم🙃✌️ .سید ابراهیم گفت :« تا می تونید با پنجول هاتون زمین را بکنید و سنگر درست کنید ؛با پنجول هاتون🤚 ، با سر نیزه 🗡، با خشاب اسلحه ،با هر چی دم دستتونه زمین رو بکنید ،برید توش. هوا که روشن بشه🌤، دشمن تازه می فهمه چند چنده😏. اون وقته که به ما امون نمیده😱. پس تا میتونید برای خودتون مأمن و سنگر درست کنین . » زمین انجا هم طوری بود که ده سانت می کندیم ،می خوردیم به سنگ😔. باید با همان قلوه سنگ ها برای خود سنگر میزدیم. فردا صبح☀️، همانطور که سید ابراهیم پیش بینی کرده بود ،اتش بازی دشمن شروع شد🔥💥. انها از شهرک «کفرناسج» که فاصله اش با تل ششصد ،هفتصد متر بود ،با توپ ۲۳ تل را می زدند🤭 . دشمن آنقدر روی سرمان اتیش می ریخت که نمی توانستیم جنب بخوریم😱. از دست دادن تل خیلی برای آنها سنگین بود☹️. به همین خاطر کم نگذاشتند. از این طرف آتش می ریختند، از آن طرف نیروهایشان از تل بالا می‌آمدند. ما هم که کمک کپ کرده بودیم😑. حدود ۱۴ نفر از بچه‌ها روی تل شهید شدند؛ همه هم با ترکش خمپاره💣. سید ابراهیم پشت بی‌سیم 🎙 اعلام کرد هر کسی صدای🎵 منو می‌شنوه، هر چی نیرو داره، بفرسته بالای تل. نیروهایی که دیشب آمده بودند، خودشان را کشیدند بالا اینها همه دیشب تل را به راحتی گرفته بودند💪. 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب 📚 #قسمت_بیست_و_دوم 2⃣2⃣ #فصل_‌چهارم |عملیات تل قرین| |خود گفته های| #شهید_مرتضی_عطایی 📖🌸📖🌸📖🌸
📚 3⃣2⃣ |عملیات تل قرین| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 مسافت طولانی ای در پیش داشتیم😴 . وضعیت جغرافیایی تل به گونه ای بود که دامنه خیلی وسیعی داشت؛ حدود دو کیلومتر میشد، با شیبی بسیار ملایم. هوا خیلی سرد😬 بود ، اما چون راه می رفتیم و مهمات همراه داشتیم ،لباس های زیر بادگیرمان خیس عرق شده بود🤒 . سرما را وقتی احساس کردیم که رسیدیم بالای تل. فعالیت مان که کم شد ، سرما رفت توی جلدمان😷🤧🤐 . از زیر بادگیر سرما میزد می رفت داخل، طوری که دندان هایمان بهم می خورد😬🤣. تلّ قرین را هم بدون دردسر گرفتیم🙃✌️ .سید ابراهیم گفت :« تا می تونید با پنجول هاتون زمین را بکنید و سنگر درست کنید ؛با پنجول هاتون🤚 ، با سر نیزه 🗡، با خشاب اسلحه ،با هر چی دم دستتونه زمین رو بکنید ،برید توش. هوا که روشن بشه🌤، دشمن تازه می فهمه چند چنده😏. اون وقته که به ما امون نمیده😱. پس تا میتونید برای خودتون مأمن و سنگر درست کنین . » زمین انجا هم طوری بود که ده سانت می کندیم ،می خوردیم به سنگ😔. باید با همان قلوه سنگ ها برای خود سنگر میزدیم. فردا صبح☀️، همانطور که سید ابراهیم پیش بینی کرده بود ،اتش بازی دشمن شروع شد🔥💥. انها از شهرک «کفرناسج» که فاصله اش با تل ششصد ،هفتصد متر بود ،با توپ ۲۳ تل را می زدند🤭 . دشمن آنقدر روی سرمان اتیش می ریخت که نمی توانستیم جنب بخوریم😱. از دست دادن تل خیلی برای آنها سنگین بود☹️. به همین خاطر کم نگذاشتند. از این طرف آتش می ریختند، از آن طرف نیروهایشان از تل بالا می‌آمدند. ما هم که کمک کپ کرده بودیم😑. حدود ۱۴ نفر از بچه‌ها روی تل شهید شدند؛ همه هم با ترکش خمپاره💣. سید ابراهیم پشت بی‌سیم 🎙 اعلام کرد هر کسی صدای🎵 منو می‌شنوه، هر چی نیرو داره، بفرسته بالای تل. نیروهایی که دیشب آمده بودند، خودشان را کشیدند بالا اینها همه دیشب تل را به راحتی گرفته بودند💪. 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 7⃣2⃣ |عملیات تل قرین| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 زمان عملیات ها معمولا ضبط گوشی 📱 همراهم روشن است و تمام صداهای پیرامونم رو ضبط میکنم. در زمان عملیات تل قرین، زمانی که کار به اوج رسید و فکر زنده برگشت رو نمیکردم😕، در معرکه گلوله و خمپاره صدایم را ضبط کردم و گفتم :یاحسین!یاحسین!یاحسین!دقیقا مقابلمون تکفیرهای لعنتی اند. تعداد زخمی هامون رفته بالا. دل مان گرم است به حضرت زینب❤️. دو تا شهید داشتیم ،هفت هشت تا زخمی؛ ولی دل مان گرم است که راه خوبی را انتخاب کردیم. شارژ موبایلم تمام شده است و دیگر زیاد نمیتوانم صحبت کنم. دیگر حافظه ای برای ضبط فیلم ندارم اگر ما را بعد دیدید ،که هیچ! توفیق از ما سلب شده. یاحسین! اگر هم ندیدید، ما را حلال کنید. از ته دل حلال کنید. خیلی بد کردیم.😢 خیلی.😞 بندگی خدا رو نکردیم... اینجا بغضم ترکید😭.با گریه ادامه دادم: خدایا! بنده ی خوبی برات نبودم. شرایط سختیه. گریه ام نه از سر ترسه ، ازسر اینه که بندگی خدا رو نکردم😔. یاحسین زهرا! با این خمپاره اخری ،پای یکی از بچه ها قطع شد. پاهاش تکه پاره شد؛پاهاش یه طرف،تنش یه طرف. دست های من هم پر از خون است، موبایلمم همینطور. یاحسین زهرا! دراین حین یکی از بچه ها از پشت گوشی گفت : عقب نشینی کنیم؟؟ گفتم :نه ! نه! عقب نشینی تو کار نیست. سنگر رو حفظ کن. خیلی تشنم بود. پشت بیسیم به مهدی صابری گفتم:غلام حسین ،ابوعلی!صابری گفت:جانم ابوعلی! جانم! گفتم: میتونی یکیو بفرستی برا ما آب بیاره؟ جواب داد:نه! اینجا هم آب نداریم. گفتم:یا علی! کربلا! 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
📚 8⃣2⃣ |عملیات تل قرین| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 بعد از عملیات ،این صوت 🎙ها را با بچه ها گوش میکردیم، رسیدیم به صدای مهدی صابری. سید ابراهیم گفت:تو صدای غلام حسین رو هم داری؟ منقلب شد😭 و با شنیدن صدای او گریه اش گرفت. به من گفت:این صوت ها را برای من بریز. چون عجله داشتم و باید برای کاری میرفتم، گوشی 📱 رو دادم شیخ محسن تا زحمت اش رو بکشد. او هم به جای فایل مهدی صابری ،همه ی فایل ها را برای سید ابراهیم ریخت. نمیدانم چه اتفاقی افتاد که مدتی بعد فایل صوتی من با عنوان:صدای شهید مدافع حرم، مهدی صابری فرمانده گروهان علی اکبر(علیه السلام)، نیروی مخصوص تیپ فاطمیون، دقایقی قبل از شهادت، در سایت ها پخش شد😕. به غیر از قسمتی که از مهدی صابری طلب آب کرده ام، مابقی صدای خود من بود. این صوت دست به دست پخش و در همه ی خبرگزاری ها منتشر شد😱. حتی پدر شهید صابری تکذیبیه داد و گفت:این صدای پسر من نیست😞 . اما کار از کار گذشته بود📝. کسی من را نمی شناخت. از طرفی بدم هم نمی آمد. صدایش را در نیاوردم. هنوزهم که هنوز است در سایت ها و کانال ها این صوت به نام شهید مهدی صابری ثبت شده است، درحالی که این صدای من در بحبوحه عملیات تل قرین است.🔆😐 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 ⚫️ پایان فصل چهارم 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
همیشه برایم عزیز و محترم است خداکند که از این جدا نشوم...
در پنجمین سحر را صدا کنیم... @seyyedebrahim
خدایا... در این روز مرا از درگاهت قرار ده. و قرار ده مرا در این روز از بندگان و . و در این روز مرا از قرار ده. به حق مهربانی‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان... @seyyedebrahim
بـاز ڪن در ڪه گدای سحرت برگشتہ عبد عصیان زده و دربه‌درت برگشتہ