eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
751 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب می‌بینند یا متوجه می‌شوند که غذا آماده نیست، اعتراض می‌کنند. ✴️ مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. 🥘 ✳️ وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم❤️ از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من این‌جا کم کاری کردم». ✴️ بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟» ✳️ مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». 💖 زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود. 🔰 به نقل از همسر شهید مصطفی صدرزاده @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ☀️روزمون را معطر میکنم ❤️با نام زیبای اباعبدالله الحسین ع 🖤و یاران با وفایش ❤️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️وَعلی اولاد الحسین 🖤و عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️و علی عباس بن علی @seyyedebrahim
🚫 ناشکری ممنوع امام صادق عليه السلام: انسان هميشه در برابر خداوند است بخاطر كه مرتكب شده يا بخاطر نعمتى كه در آن كوتاهى نموده است. (بحارالانوار ج۷۱ ص۴۶) @seyyedebrahim
💔 ➰ بی تو آوارم و در خویش فرو ریخته‌ام ای همه سقف و ستون و همه آبادی من ...! «حسین منزوی» تولدت مبارک علمدار زینبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🥀🥀 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. 🍃حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. 🍃عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. 🍃دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. 🍃مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه مزار : بهشت رضوان @seyyedebrahim
‍ ‍ ‍ 💕💕💕 💕💕 💕 انگار روزگارت را به شهریور گره زده اند.  19 شهریور به دنیا آمدی... 19 شهریور ازدواج کردی و 19 شهریور آخرین دیدارت با همسر و فرزندانت بود... انگار که شهریور مبدا و انتهای تو برای زمینی بودنت است. اولین دیدارت به این دنیا در آغوش مادر و آخرین وداعت با خانواده ... چقدر غریب و تلخ است وقتی به همه ی اینها باهم فکر می کنی... چقدر تلخ است وقتی همه می گویند تولد مصطفی است ولی مصطفی ما دیگر جز اهالی زمین نیست... مصطفی عزیز، مرد آسمان، مهاجر الی الله سی ویک سالگیت مبارک ... بدان اینجا کسانی هستند با اشک و دل پر خون تولدت را جشن می گیرند و به جای تو چفیه و پلاکت را می گذارند که بگویند می دانیم تو هستی... حتی اگر نتوانیم لمست کنیم. ❤️ 💞 توضیح تصویر: آخرین عکس سید ابراهیم با دردانه هایش و 🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺 @seyyedebrahim
❣🌺 تویِ این جهاد عملت بااخلاص می‌شه و لحظه به لحظه به یاد خدا هستی تویِ سنگر نشستی و تیر دشمن رو می‌بینی که از کنارت رد می‌شه وقتی این تیرها از کنارم رد می‌شدن می‌گفتم: من هنوز لیاقت شهادت ندارم بعد می‌فهمیدم که مصطفی‌صدرزاده داره اینجا ساخته می‌شه خدا می‌خواد یه چیزهایی رو به من بفهمونه جهاد نقطه عطفیه که انسان اگه توش قرار بگیره روحش متعالی می‌شه..! @seyyedebrahim
✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨✨ 🌹🌷🌹 بقول یه بنده خدایی میگفت من اگه بخام شهریار رو زیرو رو کنم یکی مثل مصطفی رو پیدا بکنم نمیتونم پیدا کنم. مصطفی یدونه بود اونم خدا بردتش پیش خودش راستی امروز تولد هم بود..🌹🌷🌹 من تو زندگی چندی از شهدا کار کردم. شهدا همشون خاص بودن... فقط یسری روشون کمتر کار شده و گمنام ترن برای همه شهدا و خانواده هاشون نوکری کنیم. بقول مصطفی که میگفت به خانواده های شهدا سر بزنین تا زندگیتون برکت بگیره... @seyyedebrahim
🌹‍ بسم رب الشهداء🌹 برای   ❣ به مناسبت  سالروز ولادت 🌹 🌺ساعت دو بامداد روز چهارشنبه  19شهریور 1365 مصادف با 5محرم الحرام  در بیمارستان والفجر شهرستان  چشم  به جهان گشود.😊 زمانی که از پرستار سؤال کردم سالمه، گفت: بله بسیارسالم و سرحال.  گفت :می خوای بدونی پسره یا دختر؟  گفتم :هرچی باشه خداروشکر 🌹 همین که سالمه ممنونشم، ان شاء الله عاقبت بخیر بشه.🌹❣ گفت: یه، معلومه  که عاقبت بخیره. گفتم ان شاء الله....🌹 و پرستار گذاشتش در آغوش من،  وقتی با دقت نگاهش کردم ، روی دستش یه  بود.😔 با نگرانی پرسیدم ضربه خورده؟! گفت : نه این علامته، دست  را مرتب بوسه می زدم.  پرستار گفت اسمشو چی میذاری؟  گفتم: اسمی که برازنده اش باشه ، این سرباز امام زمانه (ع). 🌹 پرستار با حالت اعتراض گفت: دعا کن  این جنگ زود تمام بشه، که دیگه نیاز به  سرباز نباشه تا این بچه ها برن جنگ.😔 گفتم: ان شاء الله  به امید روزی که شاهد هیچ گونه ظلم  وبی عدالتی و جنگ و خونریزی در دنیا نباشیم؛🌹 و این زمانی محقق می شود که ،   عالم بشریت حضرت بقیه الله ظهور فرماید، ان شاء الله. اللهم عجل لولیک الفرج🌹 ❤️خاطرات  شهید مصطفی صدرزاده 😍 🎊🎈🎀🎊🎀🎈🎊🎀🎈🎊🎀🎈 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق آسمانی... تولد زمینیت مبارک...🌹 @seyyedebrahim
📚کتاب صوتی 🔺فصل یازدهم ✨چشم‌بسته قبولت دارم✨ از زبان آقای ناصر دیده‌خانی
XiaoYing_Video_1595264211506_high_quality.mp3
6.08M
📚کتاب صوتی 🔺فصل یازدهم ✨چشم‌بسته قبولت دارم✨ از زبان آقای ناصر دیده‌خانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ‌"سید‌ابراهیم" تو را قسم به چهارشنبه هاے ابوالفضلی‌ات نگاهی کن بھ ما اسیران بلاتکلیف... +تولدت مبارك‌ ....☘☘ . . . ]
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🎤 بہ مادر شهید گفتم : اگر خاطره ای حرفی از این روز دارید برامون بگید :) اینو فرستادن 👇🏻 اولین صبحی که چشم باز کردم و را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟ تمام را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم. نگاهم به علامت روی دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم. گفت: "نگران نباش" این یک علامت است. خیالم راحت شد. در مقایسه با شبی که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد. صبحی که باورش برایم خیلی سخت و نفس گیر بود. من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کن
🍃💚پروردگارا دراین شب نورانی یاریمان کن تا در راهت باشیم. 🍃💙شبتون پراز آرامش