🌷شهید مصطفی صدرزاده🌷
#توکل
یکبار فاطمه(دخترش) را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت:بپر بغل بابا.
فاطمه به آغوش او پرید...👧
بعد به من نگاه کرد و گفت:
"ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت! او پرید و میدانست که من او را میگیرم؛ اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل میشد...
✅توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست...
⬅️به نقل از همسر شهید
@seyyedebrahim
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#از_زبان_مادر_شهید
🔹منطقهای که او برای راه انداختن هیئت انتخاب کرده بود، ساکنان مستضعف و محرومی داشت.
🔺من با تعجب پرسیدم: «چرا این محل را انتخاب کردهای؟»
🍃گفت: «آنها سطح #فرهنگی و #مذهبی پایینی دارند و هنر این است که پای این طور افراد را به مجلس عزاداری اهل بیت باز کنیم.»
بعد ادامه داد که: «آنها به لحاظ #مالی هم در مضیقه هستند و اگر غذایی بدهیم تعدادی گرسنه و مستحق را سیر کردهایم.»
✅او تمام تلاش خود را میکرد که افرادی را جذب هیئت کند که از #خدا و #اهلبیت فراریاند و عقیده داشت بچههای مذهبی را به مسجد و روضه بردن کار #موثری نیست.
🔸مدتی که گذشت گفت: «میخوام یک وعده #غذای_گرم به هیئت بدم.»
🔺من گفتم: «تو که نمیتونی از اونها پول جمع کنی. درآمدی که نداری؛ هر چی هم که داری خرج هیئت میکنی، از کجا میخوای هزینهی غذا رو بدی؟»
✨گفت: « #خدا_بزرگ_است » ✨
🔹واقعا هم #توکل زیادی به خدا داشت و همین توکلش باعث شد که هر هفته چهارشنبهها هزینه شام هیئت از خانواده و فامیل جور میشد.
🔺خودم هم آشپز هیئت شده بودم و برای آنها شام درست میکردم.
🔸برخی اوقات که واقعا چیزی نبود که با آن برایشان غذا بپزم، میگفتم: «این هفته شام نده.» اما زیر بار نمیرفت و میگفت: «هر طور شده باید شام رو بدیم.»
✨دیگر حساس و کنجکاو شده بودم که چرا اینقدر برای شام دادن به بچههای هیئت اصرار دارد. لذا از او خواستم که علت پافشاریش را به من هم بگوید.
❇️مصطفی گفت: «اول این که با غذایی که میخورند مدیون و #نمکگیر امام حسین (ع) میشوند و دوم اینکه لقمههای #حلال، آنها را از ارتکاب به #گناه و #معصیت بازمیدارد.»
🔺همین دیدگاه او باعث شده بود، هیئتی که با چهار نفر شروع شده و در محلی با زیربنای کمتر از ۵۰ متر پاگرفته بود به جایی رسید که کوچه هم مملو از عزاداران میشد.
#قرارگاه_سیدابراهیم
@seyyedebrahim
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت همسر گرامى؛
به شدت در مصائب و سختىهاى زندگى #توكل داشت👌. در زندگى پستى و بلندىهاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكستهاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مىگذاريم.🌺
يكبار فاطمه را گذاشت روى اُپن آشپزخانه و به او گفت: «بپر بغل بابا»😍 و فاطمه سريع به آغوش او پريد. بعد به من نگاه كرد و گفت: «ببين فاطمه چهطور به من #اعتماد داشت. او پريد و مىدانست كه من او را مىگيرم، اگر ما اينطور به #خدا اعتماد داشتيم همه مشكلاتمان حل بود😞. #توكل واقعى يعنى همين كه بدانيم در هر شرايطى خدا مواظب ما هست.»☝️
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ🌹🌹
شهید مصطفی صدرزاده
@seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی زیبا از توکل در زندگی
‼️ ازدواج به شرط چک سفید امضاء!
♨️ با این داستان معنای #توکل روشن میشود
🔰 برشی از سخنرانی حجتالاسلامراجی، به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا سلاماللهعلیها
اول #ذی_الحجه
#روز_ازدواج
https://eitaa.com/seyyedebrahim