eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
747 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
63 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
کبوترها، کبوترها، به دلجویی از آن بالا نگاهی زیر پا گاهی اسیران قفسها را خوشا پروازتان با هم، بلند آوازتان با هم به یاد آرید ما را هم، در آن پرواز کردنها. آسمان یک روز دریای کبوتر بود و نیست سهم ما خون و تفنگ و زخم و خنجر بود و نیست هر دری را می زدی دربان جنت می گشود راهی از میدان مین تا کوی دلبر بود و نیست! ‌ ▪سمت راست: شهید مرتضی عطایی ▪سمت چپ: شهید مصطفی صدر زاده ‌       
خاطره ای از بحث که می شود می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ... خبر را هم که شنید همین طور .... دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر و بابا و با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد، وقتی صورت را بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر آورده .... البته هنوز به ارباً اربا نرسیده .. «لا یوم کیومک یا اباعبدالله » باز خجالت آراممان کرد . 🌺 @seyyedebrahim
🌷─┅─🍃🌸🍃─┅─🌷 🌼 تولدت مبارڪ آقا رسول 🌸 گرچه تولد اصلے تو است❣ که مردان خدا با زنده می‌شوند🕊 ❤️
🔰سلام بر آنانی که رفتند تا برای همیشه در دلهایمان بمانند. رفتند تا همانند مولایشان سفیر عشق باشند، که چون اربابشان دلبستگی های این دنیا💞 دست و پاگیرشان نبود. چرا که عقلشان عاشق شده بود و وقتی عقل شود عشق عاقل میشود و اینجاست که رسیدن به بلندی های آسمان معنا می یابد🕊(پیدا میکند.) 🔰امروز میخواهم از عقلی بگویم که عاشق شد♥️ و عیار ناچیز دست و پایش را نبست، شاید هم از دلی که عاقل شد...!😌 🔰شهیدی که کوچه پس کوچه های تا دنیا دنیا هست نامش را به فراموشی نخواهد سپرد‌. شهید عبدالکریم پرهیزگار🌷 که تنهایی با چهل تن از نظامیان دشمن جنگیدند و سنگر های شهر بوکمال را حفظ کردند، که اگر نبودند معلوم نبود چه بر سر شهر می آمد😓 🔰در طول زندگی خود زیستند. عاشق بودند و برای رسیدن به شهادت این دو روز دنیا را سر می کردند، بار آخری که عازم🚌 سفر بودند انگار میدانستند که پایان خوشی در انتظارشان است 🔰به یاد داده بودند بخواند"کاروان داره میره،حسینیا جا نمونن" حسینی بود و همسفر قافله عشق شد و جانماند☝️ ما ماندیم و دنیایی که رنگ بوی مردانی چون او را کم دار ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃
ღـدا⚘ اگر یـڪ روز فڪر از ذهنت دورشـد.. وآن را فـرامــوش ڪـردے ; حـتمـافرداےِ آنـ روز را روزھ بگیر [شهید مصطفے صدرزادھ] @seyyedebrahim
🌸🎤 💢یکی از همیشگی مصطفی بود و همیشه دعای بود ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم، 💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔 💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹 گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه کنه. 💢 حتی شهادت رو برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم از مؤثرتر بودن یعنی چی. 💢وقتی پیام میدن که رو جمع کردن از خونه و یا کاملتر شده ویااینکه فعالیت فرهنگی درجهت ارزشهای اسلامی میشه، 💢 به آرزوی یقین پیدا کردم، دوست داشت اون چیزی که بود برایش رقم بخورد🌹😔😔 ✍ مادر بزرگوار شهید @seyyedebrahim
: 🌷شهـــــادت یعنی؛ 🥀زنــدگے کـن، امـا فقط برای خدا... اگـــــر میخواهید زنــدگے ڪنـید، "فقط برای خدا"🥀 @seyyedebrahim
( حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار مهدی کازرونی) 🍃⚘🍃 خيلي چيزها را بعد از شهادتش فهميديم. هيچ‌ گاه از مسئوليت‌ هايش حرف نمي‌ زد و خيلي بود. وقتي حاج قاسم سليماني به ديدارمان آمدند تازه متوجه هاي او شدیم. 🍃⚘🍃 از ابتداي جنگ تا همراه بود. از شجاعت‌ ها و رشادت‌ ها و فعاليت‌ هاي مهدي برايمان گفت. گويي در كردستان براي سر ايشان ی كلاني تعيين كرده بودند. 🍃⚘🍃 سرانجام حاج مهدی کازرونی هم در تاریخ ۱۳۶۲/۷/۳۰ در والفجر مقدماتی بر اثر اصابت خمپاره به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃 مزار گلزار شهر کرمان 🍃⚘🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید حاج مهدی کازرونی💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد @seyyedebrahim
🍃پسری از نسلِ حیدر عاشقِ اهل‌بیت. عاشقی واقعی که سرانجام، در آغوشِ معشوق آرام گرفت🕊 🍃می‌گویند؛ زیارت عاشورا هر روزه‌اش ترک نمی‌شد! به یقین، از اعماقِ دل "اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ..." را زمزمه می‌کرده آنقدر خالص و بی‌ریا که حضرت ارباب دست به سویش گرفته است و او مدافعی شده، برای حریمِ پاکِ اُختَ‌الحسین(سلام‌الله‌علیها) 🍃راه و رسم عاشقی را می‌توان از آموخت! اویی که بی‌ترس؛ به دلِ میدان زده است و از هرآنچه که پایبندی برای دنیا‌ست گذشته! 🍃از پدر و مادری که با قد کشیدنش را نظاره گر بودند از همسری که زینب وار، پا به پایِ سختی‌هایِ نبودنِ احسان، صبوری کرده و از پسری که در راه بود "محمدطه" که یادگاریست از احسان. 🍃چه چیز جاذبه عشق را دارد که تورا در خود فروببرد؟ آنقدر عمیق که از همه چیزت بگذری حتی جان💔 🍃احسان عاشق بود، عاشق اهل بیت عاشق مادری که با دعایش؛ اموراتِ عالم در گذر است و این عشقِ مادرانه؛ بالاخره روزی، در حوالیِ، جانِ تشنه سیداحسان را سیراب کرد🕊 و اورا به آروزیش، رساند. شهادتت مبارک؛ قهرمانِ حرم💚 ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @seyyedebrahim
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃ایام اربعین سال ۹۴ بود که تصمیم گرفتیم با چندتا از رفقا راه بیفتیم سمت مرز تا برویم و خودمان را بندازیم توی اقیانوس خروشان امام حسین علیه السلام 🍃دو تا ماشین شدیم و زدیم به جاده من و جواد و سه نفر دیگه از بچه ها توی یک ماشین بودیم.اون سه نفر که تا راه افتادیم خوابیدند، ماندیم من و جواد. از همانجا تا خود مرز برای هم تعریف کردیم تا خوابمان نبرد و بتوانیم رانندگی کنیم. 🍃سالها بود جواد را میشناختم، با هم توی ستاد شهید بابانظر کار میکردیم، عاشق شهدا بود، آنقدر که هرکجا کار شهدا روی زمین می ماند و کسی نمیتوانست سختی آن کار را تحمل کند اصطلاحا او می رفت و زیر یک خم کار را می گرفت. 🍃آن شب هم کلی از خاطرات کارهایش گفت اما خیلی هم برایم درد دل کرد.کفری بود از اینکه خیلی تلاش کرده است تا برای دفاع از حرم برود سوریه حتی یک بار تا پای پرواز هم رفته اما از همانجا برش گردانده اند. می گفت من در حق اهل بیت کوتاهی کرده ام و نتوانسته ام کاری برای آنها بکنم، میخواهم بروم سوریه و حداقل کاری را که میشود انجام بدهم. 🍃از زیارت اربعین که برگشتیم، مدتی بعد کارهای اعزامش درست شد و رفت و دست آخر در آزادی نبل و الزهرا یک تیر و دو نشان کرد، هم مدال دفاع از حرم و خدمت به سلام الله علیهم را گرفت و هم به عشقش که و شهدا بودند رسید🕊 🍃حالا که فکر میکنم چقدر خوب است که انسان زندگی اش را مانند شهید جواد محمدی مفرد چیزهایی کند که پیوستن به آنها مایه سربلندی دنیا و آخرتش باشد. 🕊به مناسبت سالروز شهادت 🌷
عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان
‍ 🍃گلوله ای با سرعت نور بر بدن خسته اش اصابت کرد. مهدی به رسید وهنگامی که پیکرش را با قایق حمل میکردند با اصابت آر پی جی دیگر هیچ چیز از مهدی بجز نامش بر روی این کره خاکی باقی نماند😔 🍃اینبار دریاچه گوی سبقت را از آن خود کرد وچون فرزند خویش را به آغوش گرمش کشید اما زمین ماتم زده بود، آغوش را میخواست. آغوش مردی تاریخی، مردی از جنس فولاد که حتی در سخت ترین شرایط، خم به ابروان هلال ماهش نمی آورد😞 🍃مردی که لبخند برلبش، مسکنی بود برای که مستقیم به قلبشان تزریق میشد و تشویش را می زدود🌹 🍃باز هم بگویم؟ از کدام دردش حرف بزنم؟ جانسوز برادرش؟ مرگ مادرش؟ چشمهای خواهرش؟ یا اینکه با بدن خسته و زخمیش می جنگید و کم نمیاورد. یا محبت اقیانوسی اش؟ یا دلاور مردی جهانی اش؟ یا نظیر ایوبش؟ 🍃چه زیباست بودنش. مهربانیش! دلگرمی ای که از حس وجودش میگیری. تجربه ای که در رفتارش میبینی. موج دریای محبت صدایش. تا چه حد میتوان خوب بود؟ تا حدی که برای در آغوش گرفتنش حتی زمین و دریاچه با هم در جنگ بودند و آن کُلتی که در دستان همسرش است، و تنها یادگار اوست. یادگاری که هنوز عطر دستانش را در خود نگاه داشته است. سلاحی که ساخته و محبت است❣ 🍃بر لبت است ... در دلت غوغاییست... عشق دیدار داری... عاشق ...❤️ 🌱ش.ه.ا.د.ت ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت
❤️⃟⃟🌿 ... شهید مصطفے‌ صدرزادھ: اگر یـڪ روز فڪر از ذهنت دورشـد.. وآنــ را فـرامـوش ڪردے؛ حتماََ فرداےِ آنـ روز را روزه بگیر ✌️🏻 @seyyedebrahim
وقتی در خط‌مقدمی یعنی در نقطه‌ی صفر و مرز دو عالمی. یک عالم دنیا که سفره‌اش هفت‌سین دارد و موقت و چند روزه‌ست، و عالمِ بعد از ؛ یعنی حیاتِ عندالرب که احیاء عند ربهم یرزقون است یعنی؛ رزق دائم و سفره‌ای گسترده. پس به شوق نوروز در کربلا یعنی حیات ابدی و رزق دائم، در میدان بودند... . @seyyedebrahim
🌷شهـادت ... اجر کسانی است که در زندگی خود مدام در حال درگیری با و زمانی ڪه نفس سرڪش خود را رام نمودند، خداوند به مزد این جهاد_اڪبر، را روزی آنان خواهد کرد امیر مبارزه با نفس: شهیدابراهیم‌هادی سلام بر پهلوان بی مزارم🌷 ✨شهدا شرمنده ایم ✨ 🌷 🌷
˜ °•★ای .....!! ✨چه زیبا گلچیـ🌷ــن می کنی.‌.. را..!! ❣ومن!! مبهوت هر 😔 ✨چه زیبا👌 می رود. تا اعلا... 🌙 🌹🍃🌹🍃
💔 همه‌ی ما🍃 روزی🍂 غروب خواهیم کرد🌘 کاش آن غروب را🍁 بنویسند: 🕊🥀 💔 ☺️
1_963892111.mp3
11.4M
◾️ این صوت صدای بیسیم آقا مصطفی صدرزاده قبل و (ع) در قبل عملیاتشون هستش😔 بسیار زیبا😔 باشه روضه‌ی امشب 😭💔 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
🍃سال ۱٣٣٧ در یکی از روستاهای اصفهان دختری بدنیا آمد که تمام رفتارهایش با هم سن و سالانش متفاوت بود. از پنج سالگی به مکتب میرفت و تمایل داشت سر کند و چون بزرگان رو می گرفت. مادرش نگران زمین خوردنش بود  اما وقتی با او در میان می گذاشت طیبه می گفت زمین بخورم بهتره تا مردم رویم را ببینند! 🍃لباس کهنه را به نو ترجیح می داد تا مبادا طفلی یتیم نداشته باشد و حسرت بخورد. تنها شش سال داشت که دور حوض می چرخید و می خواند"خمینی عزیزم ،بگو که خون بریزم!" 🍃پدرش از روحانیون مبارز بود و طیبه قبل از نیمی از ماه مبارک را روزه گرفته و هشت روزش را برای سلامتی که در تبعید بودن و بقیه را برای سلامتی پدرش  هدیه میکرد. 🍃در هفت سالگی قرآنش که کامل شد ، قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم را برای آقای خمینی! می خواهم وقتی به ایران بازگشت، پیش پایش گوسفند قربانی کنم. هر چه پول بدستش می رسید، یک قِران و ۱۰ شاهی کنار گذاشته و باقی را خرج می کرد. 🍃شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان کرد و طی یک مراسم خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و پرداخت. 🍃بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند. 🍃 دراین  درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب بود. 🍃گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد. ✨ و راهش پر رهرو باد ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۴ تیر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ٣ خرداد ۱٣۵۶ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا @seyyedebrahim
شـــــهادت‌ یعنـــــے؛ زندگـــــےڪـــــن،امـــــا‌ فـــــقط‌ بـــــرا؁‌ خــــــــــدا -! اگـــــر میخواهیـــــد... زندگـــــےڪـــــنید‌ فـــــقط‌ بـــــرا؁‌خــــــــــدا...🌿 🌷🌷🌷🌷🌷
:1363/6/25 :1390/6/13 :درگیری با گروهک تروریستی پژاک. 🔻 به لحاظ اخلاقي فردي ، و با اخلاق بود.هميشه بنده را شرمنده اخلاق و رفتارش مي كرد. در طول مدتي كه با هم زندگي كرديم حتي يك بار هم وعصبانيتش را نديدم،جز يك بار،وقتي يكي از اقوام مطلب نادرستي را در خصوص مقام معظم رهبري عنوان كردند ديدم خيلي عصباني شد و همان لحظه يك جواب محكم،درست و دندان شكن به ايشان داد و خيلي خوب و به جا از رهبري دفاع كرد. و گريه هاي نيمه شب بود طوري كه گاهي از اوقات با گريه هاي نماز شب ايشان بنده براي نماز بيدار مي شدم،ميديدم دارد با خدا راز و نياز مي كند و اشك ميريزد. يك توجيبي داشت كه هميشه همراهش بود و آنرا قرائت ميكرد.معمولاً هر زماني كه در زندگي با مشكلي مواجه ميشد،با ذكر حلش مي كرد.با اين ذكر زياد مانوس و محشور بود. يک روز برادر ايشان تصادف خيلي سختي داشتند.طوري كه همه فاميل از اين موضوع ناراحت بودند. اما محمدآقا خيلي و خونسرد بود.مي گفت تا خدا نخواد هيچ اتفاقي نمي افتد. 🌺🕊 @seyyedebrahim
‍ 🕊 🍃می‌گویند باید از شما نوشت! نوشت تا در یادها بمانید...! اما مگر انسانهای زنده از یادها پاک می شوند؟ بعید می دانم کسی بتواند شما را فراموش کند! 🍃مگر کسی که قلب را می شکافد، بر بلند ترین نقطه آن می کند فراموش شد نیست؟! بعید می دانم... 🍃شُهرَتَت صیاد است؛ صیاد قلب هایی!! قلب هایی که در زمین برای فرزند آسمان می تپد!❤️ 🍃عادت داریم وقتی فردی عاقبت به می شود، می گوییم آسمانی شد...اما تو از همان ابتدا آسمانی بودی حتی جسمت هم روی زمین نبود! 🍃هر چه از شما شنیده ام ختم می شود به همراهی یاور آهنی ات در قلب آسمان، که برای آرامش مردم زمین می کردی و چه آرامشی بر قلبها حاکم بود آن زمانی که در آسمان می چرخید♡ 🍃آرامش آسمانی ات حوالی مزارت هم حس می شود! پر از امنیت و و حس غرور... 🍃صیاد قلب هایمان باش! صیاد دلهایی که گاهی به قلاب گیر می کند! دست دلمان را بگیر...زورمان به شیطان و سپاهش نمی رسد😔 🍃باید ابَرمردی چون تو پُشتمان باشد... در آسمانی اما در زمین گرمی حضورت را به جان می کشیم... 🍃فرزند آسمان، قلب واماندگان زمینی را دریاب... صیاد دلم باش؛ 🌹 ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۳ خرداد ۱۳۲۳. مشهد 📅 تاریخ شهادت: ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ 🌺🍃 🆔@seyyedebrahim