▪️یادداشت آقای دکتر مهدی جمشیدی
🔻جانِ انقلابی در جامۀ طلبگی
۱. سیّدمصطفی مدرّس از «خود»ش تهی شده بود و «خود»ش شده بود مجموعهای از دغدغههای انقلابی. انقلاب، «منِ» او شده بود و از این جهت، تمام ذهن و ضمیرش در سایۀ هدفهای انقلاب قرار گرفته بود. وجودش را به خدمت غایات انقلاب گمارده بود و اینگونه، «رسم بیخودی» را آموخته بود. اقتضای ادب سلوک نیز همین است که سالک باید از «خود»، بگسلد و در «او» فانی شود؛ چنانکه جز او نبیند و جز او نطلبد. آری، باید «او» شد و تا زمانی که «من» در درون ما سلطنت دارد، اندیشهها و خواستههایمان، آغشتۀ به هوا و هوس است. در طلب او، باید چون او شد و معنای چون او شدن، از خود برونشدن است. سیّدمصطفی، همچون آیینهای شده بود که آدمی در چهره و در وجودش، نه خودِ او را بلکه انقلاب و دردها و رنجها و مقاصد و آرمانهای آن را میدید. نسبتش با انقلاب، وجودی و اُنسی بود، نه کاسبکارانه و منفعتاندیشانه. هستیاش را در همین راستا تعریف کرده بود و جز تحقّق آرمانشهر انقلاب را نمیطلبید. بسیار باید از خودخواهی و خویشمرکزبینی فاصله گرفت تا چنین حالی بر وجود آدمی حاکم شود. این وضعِ وجودی، چشمگیرترین و دلرباترین فتوحات وی بود.
۲. او شعارزده و قشری نبود. دکانددار و چرتکهانداز نبود. بر سر حقیقت، معامله و دادوستد نمیکرد و دشنۀ مصلحت در دست نداشت. تشنه و شیفتۀ دانستن بود و آنچنان مشتاقانه گوش میداد که ذوق گفتن در آدمی میشکفت. منعطف و مداراتی بود، امّا بیاصول و سیّال نبود. حرارت و هیجانی انقلابی داشت، امّا بیاخلاق و منطقستیز نبود. در صحنه و میداننشین بود امّا سودای دیدهشدن و شهرت نداشت. طلبه و دینشناس بود امّا دیندانیاش را به رخ نمیکشید و فضلفروشی نمیکرد و معتقد به انحصار فهم دینی نبود. نه خنجر کینه در دست داشت و نه عقدۀ فروخورده در دل. بدخواه و غرضورز نبود. در پی همافزایی بود و میخواست با همدلی، اجتماع انقلابی بیافریند. هرچه میتوانست از ضریب تفاوتها و تمایزها میکاست و بر اتّفاقها و همگراییها میافزود.
۳. جوان بود و راههای نرفتۀ طولانی پیش رو داشت، امّا در عین حال، بینظر و بیمایه نبود، بلکه اهل «تفکّر» و «تأمّل» بود. چندی باری که با من سخن گفت، دریافتم که بهراستی نظر دارد و نظرش نیز برآمده از گرتهبرداری و اقتباس و تکرار نیست، بلکه از درون خودِ او جوشیده است و علم مطبوع است و نه علم مسموع. میاندیشید؛ چون درد و داغ انقلاب را داشت و به دلیل همین عاشقی و شیدایی نسبت به انقلاب نیز، سخنش هم رنگوبو داشت و هم بر جان مینشست. عاشقانه میاندیشید و متعهدانه تفکّر میکرد. نمیخواست به قشرها و پوستهها بسنده نماید و مسألهها را هضمنشده رها کند. از نگاهش مشخص بود که به اعماق فرو رفته و اهل حضور است. فهمش ناتمام و در حال شدن بود، امّا سطحی و مذبذب نبود. با هیجان و غیرتمندیِ پُرجلوهاش، مفصّل برای من دربارۀ تصوّرات معرفتیاش سخن گفت و من از آنهمه جزئیّاتپردازیهای وی خشنود شدم. میخواست در این معرکۀ دشوار، معبری را بگشاید که راه صیرورت انقلاب، هموارتر شود. بهگمانم تازه در آستانۀ به ثمر نشستن قرار گرفته بود، امّا دست تقدیر، فرصت شکفتن را از او گرفت و او را از درخت این حیات ظاهری برچید. اگر فرصت مییافت، خوش میدرخشید و مددها به خطّ فکریِ انقلاب میرسانید و سببساز رونق حکمت عملی در عالَم اسلامی میشد. او رفت و همۀ این آرزوها و آمال شیرین را نیز با خود برد و بر دل دوستانش، داغ حسرت نهاد. صد تن چون او کم است، چه رسد به اینکه همو نیز از دست برود.
۴. در جلسهای در بیستوپنجم بهمنماه، یعنی تنها اندکی پیش از هجرتش، او را دیدم که در پایین مجلس نشسته است. به محض دیدنش، به طرف وی رفتم. او برخاست و به گرمی و صمیمانه مواجه شدیم. به او گفتم سیّد اولاد پیغمبر باید صدرنشین باشد نه ذیلنشین. تبسّمی کرد. بیش از هر چیز، نورانیّت چهرهاش و طراوت نگاهش، مرا صدا زد و به جانب او سوق داد. در همان لحظه از ذهنم گذشت که اگر تقدیر تاریخیاش مجال دهد، او یکی از اصحاب فکریِ انقلاب در سطوح بالا خواهد شد و جوششها و نورافشانیها خواهد داشت. چنین نشد. کوتاه زیست امّا کیفی. خوشا به حالش که رفت. رحمت و مغفرت الهی نصیبش باد.
#یادداشت
—---—
◼️ سید مصطفی مدرس مصلی
🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت حجت الاسلام شادرو
بسم رب الحسین علیه السلام
در وصف سید مصطفای عزیز،قسمت اول
نوشتن از برادری عزیز و دلسوز و مجاهد،خودش توانی میخواهد که امیدوارم مانند ایام حیاتش،برادری کند و مدد برساند تا قلم دقیق تر توصیفش کند.
سید عزیز دغدغه خدا داشت،
ترجمه این دغدغه برایش یاری ولی خدا بود،
یاری ولی خدا را در پیشبرد طرح او میدید،
پیشبرد طرح ولی تحقق دین بود،
تحقق دین،امروز برایش پیشبرد انقلاب اسلامی بود،
پیشبرد انقلاب اسلامی مصادیق متعدد دارد،مهمترش این است که راهبردی ترینش را انجام دهیم،
راهبردهایش را در مواجهه فعال با ولی میفهمیم،
مواجهه فعال ولی با مباحثه و مطالعه و استفاده از اساتید حول طرح رهبری حاصل میشود.
و این ماموریت زندگی سید مصطفای عزیزم بود.
او طرح راهبردی ولی را رسیدن به تمدن توحیدی میدانست،
مقدمه آن ایران پیشرفته اسلامی است،
برای ایران پیشرفته هم عزم مردم را میخواهیم که به خواستگاه توحید قیام کنند،هم جوانانی که پیشتاز این قیامند.
این جوانان هم باید با تبیین عزم های مردم را برای قیام توحیدی برانگیزند،لازمه این مردمان این است که محور مناسباتشان ولایت و اخوت باشد.
هم با خواستگاه توحیدی مسائل بومی خود را بیابند و با خواستگاه توحیدی بدان پاسخ دهند و طراحی پیشرفت کنند.
قیام جوانان برای ساخت ایران.
همه این طرح ها نیاز به تولید اندیشه ناظر به عینیت دارد،او این مساله را در تعامل با عاقله نخبگانی میدید،بخشی از این عاقله را خودش با فداکاری تشکیل داد.
#یادداشت
—---—
◼️ سید مصطفی مدرس مصلی
🔗@seyyedmodarresi
در وصف سید مصطفای عزیزم قسمت دوم:
چندوقت قبل از عروجش،با هم حرف میزدیم و از کارهایش میپرسیدم،
ماموریتش کار روی گفتمان پیشرفت بود،البته جز دبیر نشست عنوان دیگری را یدک نمیکشید،چون برای پیش بردن کارها نیازی به اسم و رسم نیست.
او نیاز جوانان قائم را راهبری فرهنگی آنان میدید که ماموریت حوزه آن است که راهبر فرهنگی تربیت کند،طبیعتا برای آن محتوا هم باید تولید کند،مشورت آخرم با او حول همین مساله بود که شاید از همه مشورت گیری هایم از او،پخته تر مشورت میداد.
اندیشه حول مواسات هم در این طرح جایش معلوم است،اینجا خوب میطراوید چون خودش شدیدا عامل به مواسات بود،
غصه زندگی بچه ها را میخورد،
غصه انقلابی عمل نکردن رفقا،
اطعام که جزء اعتقادات جدیش بود برای تقویت برادری.شب آهر دیدارمان هم سر سفره ش مهمان بودم،نمیدانستم که یک هفته بعد او زیر خاک است و من اسیر خاک.
رفتارهای شخصی سید را هم ذیل این دغدغه توحیدی و اندیشه راهبردی میبینم.
از فضای غرب زده حالش بهم میخورد،در جلسات از این غرب زدگی ها به جوش می آمد،گاهی مخاطب را به خاطر زدن جمهوری اسلامی طرد میکرد،ولی به خواستگاه انقلابی دوباره نازش را میکشید،آری مومن اینگونه است،محکم و مهربان،محکم روی اعتقادات و مهربان در رفتار.
برای جمهوری اسلامی حاضر بود کار گل هم بکند.انتخابات ۹۶ کار هماهنگی ساده انجاممیداد.گفت هر کاری بگی در ستاد میکنم.
محل مشورت همه بود وپشتیبانی میکرد جماعات انقلابی را.
در برخورد با استاد فلاح عزیز،این اواخر خیلی خوب نسبت گرفته بود،کار او را جلو میبرد ولی مواجهه ش با حضرت استاد فعال بود،گاهی استاد به خاطر سید کارهایی را میکرد یا نمیکرد.
طبیعتا چنین آدمی نیاز به معنویت دارد،نماز اول ماه،روزه های مستحبی،زیارت ۲۷ رجب،روضه،شبی در اتاقش روضه قشنگی از حضرت صدیقه گذاشتم،فردا پیگیرش بود،روضه میگذاشت و بعدش اطعام میکرد،با اساتید اخلاق ارتباط میگرفت،ظرف ها را میشست،میگفت توصیه استادم هست،محبت ورزیدن برای خدا،دستگیری از دوستان و آنها که من هم نمیشناسم.
صد حیف که ما را با غم فقدانش رها کرد و پر کشید،خیلی دوست دارم خوابش را ببینم،از حال و هوای آن سویش بپرسم،دوست دارم کنار امام خمینی ره باشد،تربیت شده مکتب او بود،تشییع جنازه ش همه میسوختیم،همه آتش گرفتیم،چقدر وداعش سخت بود،چقدر دل کندن از او جانکاه بود.
سید مصطفای عزیزم،دلم خیلی برایت خیلی تنگ شده عزیز دلم،اگر میدانستم که آخرین دیدارمان است،یک دل سیر به آغوش میکشیدمت،بالای قبرت موقع تلقین به برادر حمزه عزیز گفتم:به سید بگو سفارش ما را به حضرت زهرا سلام الله بکند.
خوش به حال امام که تو پای مکتبش تربیت شدی،
خوش به حال آقا که تو سربازش بودی،
خوش به حال تو که در این مکتب بزرگ شدی و سربازی کردی.
حیف که کارهایت به ثمر نرسیده پر کشیدی.
یا علی علیه السلام🖤🖤🖤
#یادداشت
—---—
◼️ سید مصطفی مدرس مصلی
🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت سرکار خانم طالبی؛ مدیریت موسسه عالی حوزوی رفیعه المصطفی(ع)
هوالحیّ
والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر ویقیمون الصلاة ویوتون الزکاة ویطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم(توبه ۷۱)
عمق داغی که بر دلها نشست، نشان از سفر اندیشمندی می داد که گرچه بر مسیر شکفتن زود از بین ما رفت، اما رهیدن از دار دنیا و پیوستن به طریق توحید، عبودیتش را هم جوهره ربوبیت کرده بود و اثر تربیتی اش را، از عناوین اعتباری اش، فراتر نموده بود.
خدمت گمنام در مسیر مکتب امام،
تامل جهت تولید فکر و ایده در محور پیشرفت،
جستجوی حیات توحیدی در لباس مصلح بودن،
تامل در نحوه مواجهه با اندیشه های متکثر فرهنگی مدرن با حفظ زیّ اندیشمندی طلبگی،
قیام برای تحقق وحدت و همدلی حتی پس از سفر از بدن خاکی،
همه نشانه های مسرت بخش ادامه مسیر حجه الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی، است که بل احیاء عند ربهم یرزقون و این، ادامه مدد وی به مبارزین تمدن غربی را نوید می دهد. انشاءالله.
خانم طالبی
مدیریت موسسه عالی حوزوی رفیعه المصطفی(ع)
#یادداشت
—---—
◼️ سید مصطفی مدرس مصلی
🔗@seyyedmodarresi
پروژه ناتمام سیدمصطفی
🔻 این روزها همه رفقا بیقرار و خسته دل هستند از غصه سیدمصطفی. بغض گلوگیری همدم مان شده است. همه از لزوم ادامه راه سید میگویند و این هم حق است. اما پروژههای سید چه بود؟
🔻 روز اول فوت سید به استاد فلاح عرض کردم سید دو خصلت اصلی داشت: هم #حلقه_وصل بود و هم #کاتالیزر. سید در فکر اصلاح بود، پروژه سنتها را دنبال میکرد، دغدغه مکتب امام داشت و... اما این دغدغهها در بستر خاصی پدید آمد. همه اینها پروژه سید هم بود و هم نبود. سید کارویژه مهمتری داشت. ابتدا یک مقدمه:
🔻 گمان کنم نسبتاً فرق بین #دانشمند و #اندیشمند را متوجه میشوم. و در بین اندیشمندان #سطوح_اندیشهورزی را متوجه میشوم. دوستان عزیز #استاد_فلاح یک #اندیشمند کمنظیر است که هنوز قدر دانسته نشده است. دانشمندی هرچند عزیز است اما بهسان اندیشمندی دشوار و #اثرگذار نیست. اما دانشمندان بیش از اندیشمندان قدردانسته میشوند.
🔻 #سیدمصطفی_مدرس این نکته را باهمه وجود دریافت و ذیل اندیشه و اندیشمندی #استاد_فلاح رشد کرد و صاحب تحلیل و سخن شد مانند بسیاری دیگر. و سید #قدرشناس و #گوهرشناس بود و پای استاد ایستاد. به تدوين و ترویج و استنطاق اندیشه استاد پرداخت. این پرداختن به اندیشه استاد بستر تحول دهها طلبه فاضل بود و این پروژه نیمه کاره اش بود.
🔻 مهم این است که بدانیم اهمیت شخصیت و اندیشه #استاد_فلاح برای #تحول در حوزه، #تربیت طلبه انقلابی و خدمت رسانی عمیق به انقلاب چیست. سید این مسئله را درک کرد و خود را وقف کرد و البته در این #زیستبوم_فکری رشد کرد و برای خودش صاحب نظر شد.
🔻 رفقا اگر سخن از طرحهای سید بر زبان است که دغدغهی مکتب امام، عاقله نخبگانی، قیام لله، خیزش جوانان برای ساخت ایران و.... داشت، توجه داشته باشیم چسبیدن بهاین عناوین، تکیه به شاخه است نه #ریشه! همه اینها ریشه در اندیشه استاد دارد که اگر از آن غفلت کنیم هم خودمان ضرر میکنیم هم جبهه انقلاب.
🔻 رفقای عزیز همت کنید و این #پروژه_ناتمام را تمام کنید و کنیم....
🔻 سابقاً در یادداشتهایی با عنوان #فیلسوف_انقلاب از شخصیت استاد سخن گفتم:
https://eitaa.com/taalighat/260
https://eitaa.com/taalighat/262
#یادداشت
—---—
◼️ سید مصطفی مدرس مصلی
🔗@seyyedmodarresi
🔰رویکرد تنزیهی و تشبیهی در میانه علت فاعلی و علت غایی
حضرت استاد در یکی از بازخوردهایشان فرمودند:"در دل هر دو رویکرد تشبیهی و تنزیهی نیز تنزیه یا تشبیه نهفته است. "
این سخن حقی است اما مسئله آنجا صورتی دیگر پیدا میکند که در عالم ماده تزاحماتی پدید آمده و یکی به مثابه علت فاعلی و دیگری به مثابه علت غایی مد نظر قرار میگیرد.
💠رویکرد تنزیهی به مثابه علت فاعلی و رویکرد تشبیهی به مثابه علت غایی
چنانچه رویکرد تنزیهی به مثابه علت فاعلی و رویکرد تشبیهی به مثابه علت غایی در کنش های انسانی مطمح نظر قرار گیرد آنگاه فاعلیت و سازندگی با ممشای مبارزه به غایت تمدن سازی در پی گرفته می شود.
به عبارتی هر چند "ما در موقف امثال یمن و غزه نیستیم" لکن جبهه مستضعفان در یک نگاه کل نگرانه زیر چکمه نظام سلطه قرار دارد و مستضعفان امامان بالقوه ارض هستند و نه امامان بالفعل!
فلذا فصل اخیر چهره ما بایستی مبارزه به منظور اتفاقا زدودن نفوذ طاغوت در رگ رگ شئون حیات اجتماعی و تمدنی ما به غایت تمدن سازی بایستی باشد.
به تعبیر دیگر لازمه هجرت از منطقه تحت نفوذ ولایت طاغوت و حاکمیت طاغوت به منطقه تحت نفوذ ولایت الله و حاکمیت الله، نفی درونی ولایت طاغوت و قطع رابطه با آن می باشد و این لازمه اش محقر شدن و کوچک شدن طاغوت و مظاهر تمدنی چشم پرکن طاغوت در دیدگاه همگان، و ذلیل خوار شمرده شدن پذیرفتن ولایت طاغوت می باشد.
این ممشا مدعیست اگر به دنبال تمدنسازی هستیم(رویکرد تشبیهی به مثابه علت غایی) در این صورت بایستی از هرگونه وابستگی فکری، عاطفی و رفتاری به طاغوت خویشتن خویش را برهانیم(رویکرد تنزیهی به مثابه علت فاعلی)
سوال اینجاست که با این تقریر این ممشا و سیاست، سیاستی در پارادایم تمدن و نه در تراز تمدن خواهد بود؟!
💠رویکرد تشبیهی به مثابه علت فاعلی و رویکرد تنزیهی به مثابه علت غایی
حال چنانچه رویکرد تشبیهی به مثابه علت فاعلی و رویکرد تنزیهی را به مثابه علت غایی در کنش های انسانی مد نظر قرار گرفته و سیاست انقلاب اسلامی بر این ممشا مستقر گردد بدین معنا خواهد بود که ما با تمرکز بر فاعلیت ساخت ایران پیشرفته به دنبال غایت چالش با نظام سلطه و دستگاه استکبار و رفع فتنه طاغوت از عالم باشیم.
فلذا فصل اخیر چهره ما بایستی «پیشرفت و تحول و آبادانی» باشد، یعنی جاری ساختن ربوبیت الهی در رگ رگ شئون حیات بشری.
به تعبیر دیگر لازمه هجرت از منطقه تحت نفوذ ولایت طاغوت و حاکمیت طاغوت به منطقه تحت نفوذ ولایت الله و حاکمیت الله، بر افراشتن پرچم ولایت الله و استحکام بخشیدن و اقتدار آفریدن برای ولایت الله می باشد و این لازمه اش حس عزّت و افتخار و تفاخر به مظاهر تمدنی و تاریخ الهی جبهه حق می باشد.
این ممشا مدعیست اگر به دنبال رفع فتنه طاغوت از عالم هستیم(رویکرد تنزیهی به مثابه علت غایی) در این صورت هیچ مفری جز وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ نداریم. (رویکرد تشبیهی به مثابه علت فاعلی)
(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ : شاید از این آیه بشود اینگونه استفاده کرده که اعداد و آمادگی هر قدرتی در جبهه مؤمنین به حق (تشبیه) غایتش ارهاب عدوّ الله (تنزیه) است.
🔴شاید بشود اینگونه تنظیر کرد که تاکید بر رویکرد تنزیهی به مثابه علت فاعلی به منزله تاکید بر دفع و رفع مانع بوده و تاکید بر رویکرد تشبیهی به مثابه علت فاعلی به منزله تاکید بر ایجاب و ایجاد اقتضاء می باشد.
این مهم است که بفهمیم حال و عطش یک مردمی عطشی تنزیهی است یا عطشی تشبیهی!
این مهم است که بفهمیم توان و اراده ملّی بایستی در جهت تنزیه و دفع و رفع مانع خرج گردد یا در جهت تشبیه و ایجاب و ایجاد اقتضاء!
این مهم است که بفهمیم اگر جهاز هاضمه فکری فرهنگی مان توان استحاله و زدودن رگه های طاغوتی نظامات اجتماعی را ندارد بایستی بر تنزیه جهت شناسایی رگه های طاغوت تاکید کنیم یا بر تشبیه جهت ارتقای جهاز هاضمه فکری فرهنگی مان!
ادامه دارد..
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس