eitaa logo
سید مصطفی مدرس مصلی؛مصطفای مکتب امام
441 دنبال‌کننده
109 عکس
11 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین کانال: @ali_abedi273
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️دلنوشته حجت الاسلام و المسلمین عباس حیدری پور؛ قائم مقام پژوهشکده باقرالعلوم علیه‌السلام از پیامی که دیده نشد تا سینه‌ای که سنگین شد و جگری که سوخت! روز سه شنبه ۲۵ ام پیام داد که مقالات فلان همایش را درباره مردم‌سالاری می‎‌توانی پیگیری کنی، دریافت کنیم...عادت داشتم کارهای سید را جزو اولویت‌ها قرار دهم...سریع پیگیری کردم...عصر پاسخ را داده بودم و خوشحال که زود کار به نتیجه رسید....تشکر گرمی کرد.... شب ۲۶ام در گروه جمع و جور و دوست‌داشتنی «واحد رصد» پیامی را از جوانی که تازه بار مسؤلیت برداشته، دیدم..خود سید پیام را بازارسال کرده بود...پیامی مربوط به فاصله «واقعیت و آرمان» و خون دل خوردن...همین پیام را حوالی ساعت ۱۰ شب برای خودش بازارسال کردم و چیزی زیرش نوشتم....سید چند دقیقه‌ای از اول روز ۲۷ام نگذشته بود که پرسیده بود چه باید کرد؟ ....من پیامش را ندیدم....روز بعد اولین پیامی که جواب دادم حوالی ساعت ۱۱ صبح پیام سید بود، بی‌خبر از همه جا که دیگر این پیام هیچ‌وقت دیده نخواهد شد....آن طرف خط دیگر سیدی حضور ندارد!....دقایقی نگذشته بود یکی از دوستان مشترک با صدایی غم‌بار احوالم را پرسید و وقتی پرسیدم چه شده چیزی نگفت و ارجاع داد به گروه‌های مشترک...گروه‌ها را باز کردم... شوکه شدم....گیج شدم...نمی‌خواستم باور کنم.... به دوستی مشترک در مجموعه فتوت زنگ زدم... جز گریه در دو طرف خط چیزی کمک نمی‌کرد.... در مسیر به خلأ نبودن سید در جبهه انقلاب و مجموعه فتوت و استادی که همراه و دلسوز بی‌ادعایش را از دست داده است فکر می‌کردم... محل کار رفتم...عزیزی، پیام تسلیت درگذشت سید را برای مشورت نشانم داد؛ پیام عکس سید را داشت.. جواب دادم: چه می‌خواهی بگویم؟! بگویم خوب است!.... به مناسبت کاری پیامی از پیام‌های حضرت آقا را خواندم... فرموده بودند....۲۰۰ نفر کم است و دوباره یاد سید.... جلسه با یاد سید شروع شد ولی این کفاف نمی‌داد....تحمل نکردم...صحبت کردم و گفتم این جلسه را با اتکای دو مطلب تحمل می‌کنم والا در این شرائط نمی‌شد وارد جلسه شد... اول آنکه اگر سید را رزمنده انقلاب می‌دانیم و سید خود را در میدان جنگ فکری و شناختی و پیشبرد انقلاب در مقابل کفر و استکبار می‌دید، همان‌گونه که با شهادت رزمندگان در دفاع مقدس غم بر همرزمانشان مستولی می‌شد اما همرزمان، خود را موظف می‌دیدند راه را محکم‌تر بروند، پرچم را برگیرند و نگذارند پرچم شهید روی زمین بیفتد، اکنون ما هم با تمام وجود و با تقدیم تمام آنات این جلسه به همرزمی که آسمانی شده است امیدواریم لیاقت حمل پرچم او را داشته باشیم...دیگر اینکه او دغدغه عرضه فکر در قالب فرآوری شده و فاخر را داشت، اینک موضوع جلسه ما همین است...و اضافه کردم ملامت نکنید اگر می‌گویم جنس غم و خبر درگذشت سید از همان جنس غم و درگذشت شهید عزیزمان حاج قاسم است...من هنوز خود را مثل همه ملت داغدار حاج قاسم می‌دانم ولی داغ سید هم داغ سربازی از سربازان انقلاب در جبهه فکر و اندیشه انقلابی است.....برگشتم بیانات آقا را درباره ضرورت تولید فکر و محصول فاخر خواندم... دوستان یکی‌یکی بهت‌زده زنگ می‌زدند... حالِ برخی را شاید محسوس‌تر می‌فهمیدم...عزیزی مصاحبه‌هایی را برای بحث وظائف حوزویان در پیگیری بیانیه گام دوم ساز کرده بود...چند شب قبلش با سید مصاحبه کرده بود و به من از مصاحبه خوب سید بازخوردی توأم با اعجاب از این نسل جدید حوزوی داده بود...او از قبل خیلی سید را نمی‌شناخت اما در همان مصاحبه، سید دلش را برده بود...حالا زنگ زده بود تسلیت بگوید و پی‌جوی مراسمات باشد... بهت و ناراحتی‌اش را می‌فهمیدم... دیگری زنگ زد....دیدم وقتی من با خود گفته بودم سینه و قلبم با این غم سنگین شده است....او تعبیر دقیق‌تری به کار می‌برد.... گفت: جگرم سوخت...جگرمان سوخت! سید با رفتنت جگرمان را سوزاندی! داغدارت هستیم، امیدواریم میراث‌دار پرچم غیرت و حرارت فکر و قلمت و کلامت در پشتیبانی از انقلاب و رهبر باشیم. —---— ◾️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️پیام حجت الاسلام و المسلمین امین اسدپور مِّنَ ٱلمُؤۡمِنِينَ رِجَالٞ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَیهِۖ فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحبَهُۥ وَمِنۡ هُم مَّن يَنتَظِرُۖ خبر ارتحال جانگداز صدیق شفیق، فاضل ارجمند و محقق فرهیخته "مرحوم سید مصطفی مدرس مصلی" قلب هر دلداده به گفتمان انقلاب اسلامی را جریحه دار می کند. او که یکپارچه شور و عزم و اراده بود، عزم خود را برای تحقق آرمان امتداد حکمت اسلامی و بسط عقلانیت اجتماعی انقلاب جزم کرده بود و دل در گرو هم افزایی تمام نیروهای انقلاب حول این عقلانیت داشت. واینک در روز شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) و در مسیر تشرف به زیارت حریم قدس امام رضا (علیه آلاف والتحیه و الثناء) جان به جان آفرین تسلیم نمود. ضایعه از دست دادن ایشان هر چند تلخ و سنگین است اما این گفتمان پرشورتر از گذشته توسط دوستان او و شاگردان این مکتب فکری پیش خواهد رفت. سید عزیز سلام و ارادت ما را هم به آل الله برسان —---— ◾️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️دلنوشته حجت الاسلام حمزه وطن‌فدا 1️⃣ بخش اول سید مصطفای عزیزم، داداش گلم، رفیق قدیمی ام، اوستای همه فن حریفم سلام ، سلامی به طراوت دار السلام همان آیه محبوب استادمان ، والله یدعو الی دارالسلام ما مانده ایم و یک دل داغدار و یک دنیا خاطره زیبا و درس های بلند تو سیدنا الکریم بودی با آن دستان بذولت که هیچ وقت نشد ما مهمانت کنیم و همیشه سفره کرم تو پهن بود سفره رنگینت با آن روزه های استیجاری ات سیدنا الحبیب بودی با آن مهربانی سرشارت که درد و دل تک تک ما پیش تو بود با آن برادری همیشگی ات که مثل کوه پشت رفقا می ایستادی سیدنا الحکیم بودی فدای آن عقل بلندت ، نقشه های بزرگت فهم راقی تمدنی ات سخت پسندی های حرفه ای و سخت گیری هایت برای کار فاخر سیدنا العزیم بودی فدای آن عزم و استقامتت درد و سوزت برای مستضعفین پر کاری و شب بیداری هایت همیشه پیش تو خجل بودیم از کم کاری ها و عادت کرده بودیم فدای فریادها و از کوره در رفتن های خالصانه ات برای کار فدای آن خنده های بلند بلندت فدای آن هیبت جلالی ات وقتی فحش میدادی استکبار را فدای آن تواضع جمالی ات پیش بچه انقلابی ها فدای آن نازکی و تردی قلبت وقتی از نارسایی و ضعف های جبهه انقلاب دلت میشکست و اشک میریختی فدای آن هیجان چشم ها و زبانت وقتی منبر مکتب امام میرفتی فدای آن روحیه جمع گرای وحدتی ات که میکشتی خودت را تا همه بچه های انقلابی با هر زاویه و سلیقه ای را جمع کنی و دور یک میز بنشانی فدای آن تمجیدهای پر طمطراقت از کارهای بچه های جبهه انقلاب فدای آن ادبیات و قلم سنگینت میگفتند این چه طرز نوشتن است ، میگفتی ادبیات دفاع از انقلاب باید محتشم باشد فدای قلم بالابلند محتشمت سیدنا الرفیق وصفت در بیان ما نگنجد میبینی که چه حالی داریم در فراقت میدانی که چه قدر کار نکرده ، راه نرفته پیش پای دوستانت و همراهانت هست که بسم اللهش را تو گفته بودی‌ و حالا بی تو پیمودنش جانفرساست میبینی داغ دل برادرانت را ولی سیدنا الشهید دیگران را نمیدانم، هنوز بچه ها را ندیده ام، ولی من حال دیگری هم دارم میدانم که این را هم میبینی لا به لای داغ فراقت ، لا به لای شوری اشک ها گهگاهی چشم هایم برقی میزند ، شعفی کام قلبم را شیرین میکند میدانم چه قدر ماه رجب را دوست داشتی چه قدر توحید این ماه برایت جلوه داشت چه قدر دلالت داشت برایت دستور مداومت سوره کافرون و توحید این ماه چه قدر مست مبعث بودی ، مبعث را دوست داشتی آموخته بودی محضر استاد، که غنی ترین روز هستی مبعث است چه قدر سخنرانی های مبعث حضرت آقا برایت عزیز بود بعثت برایت گره خورده بود به قیام، به بعث ، به اثاره، به تحول چه قدر این فراز لیثیروا دفائن العقول شکارت کرده بود اسیر اکسیر پیام قیام لله جلد اول صحیفه شده بودی چه مزه ای داشت شنیدن آیه أن تقوموا لله مثنی و فرادای پیام قیام لله امام، از زبان پر هیجان تو چه قدر دوست داشتی مبعث حرم امام رضا جان باشی و حالا در نیشابور ، قدمگاه حضرت مولانا علی بن موسی الرضا ، ساعتی مانده به حرم ، این چنین سرخ در آغوشت گرفتند هیجان فرا میگیرد وجودم را وقتی تقویم را نگاه میکنم و میبینم شب مبعث ، شب اولی است که در این منزل جدید می آرامی سید خوبم با دیدن این چنین پر کشیدنت این طور بال و پر گرفتنت بار دیگر ایمان کهنه زنگار گرفته ام را نو میکنم بار دیگر ایمان می آورم به خدایی که نزدیک است ، میشنود و اجابت می‌کند بابه مفتوح للراغبین ، چه قدر دوست داشتی این فراز را خدایی که تحویل میگیرد ، میخرد ، کریمانه میخرد سید ، سید، سیدم نشانه حقانیت این راهی برای من راهی که بیانیه گام دوم گشود برای ما راهی که استاد عزیزمان در دل بیانیه برایمان باز کرد قیام جوانان برای ساخت ایران پیشرفته اسلامی ، برای حرکت عمومی ، برای رسیدن به چشم اندازها، برای آمادگی برای طلوع خورشید عظمای ولایت برای من نشانه صدقی نشانه ای برای صدق این راه قیام لله جوانان برای ساخت ایران من دور و بر خود ، قائم تر از تو جوانی را ندیدم برای اجابت دعوت گام دوم رهبرمان من در میان جوانان دور و برم ، جدی تر از ، دلسوز تر از تو، نگران تر از تو ، فکور تر از تو نیافتم برای تحقق دعوت گام دومی رهبرمان. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
2️⃣ بخش دوم سید عزیزم ، آسمانی شدن سرخت ، در ایام مبعث ، در طریق وصال امام رضا جان ، در نیشابور ، در ایام سالگرد پیروزی انقلاب و صدور بیانیه گام دوم این نحوه خریدن دست و پا زدن هایت برای تحقق بیانیه برای من نشانه است و برای تو مبارک برای ما فراق است و برای تو دستی گشاده تر ، دستی آسمانی تر ، برای دستگیری از بچه های گام دومی انقلاب برای استاد فلاح عزیز ، برای سیدنا الموسوی ، برای فتوتی ها، باورداشتیها، برای حلقه کلامی ها، برای بچه های نهضت، اسلام نابی ها، برای بچه های قرب و خاتم، برای ستاد پیشرفتی ها، برای بچه های معنا و فرهنگستان و سازمان تبلیغات و حوزه و کرور کرور بچه انقلابی ها که تو میشناختی و ما نه. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
◾️ مراسم تشییع و تدفین پیکر حجت الاسلام والمسلمین سید مصطفی مدرس مصلی ▫️۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ▫️استان یزد —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️ مجلس ختم مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سیدمصطفی مدرس مصلی ▫️ ۲۸ و ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ ▫️استان یزد —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️دلنوشته حجت الاسلام و المسلمین مجتبی عرب؛ مدیر بنیاد نهضت یکی از عزیزترین‌ها پر کشید. از همان نسلی از دانشگاه که دوستش داشتی. هشتاد و هفتی‌های عجیب و غریب شریف. حالا که حوزه آمده بود و تحت تربیت یک مربی حقیقی و یک استاد بی‌نظیر مثل استاد فلاح قد کشیده بود؛ گلوله‌ای بود از اندیشه و نخبگی و رنج... با همان برادری کردن‌هایش، همان که خوی او بود. بعضی‌ها به وقت برادری، مادری هم می‌کنند، خواهری هم می‌کنند ، پدر هم هستند‌. این سید اولاد نبی، این داغ بر دل نشستهٔ ما از آنها بود. وسط خستگی‌هایش هوای خستگی تو را داشت. مراقب بود فلان دم نوش را بخوری، فلان خوراکی جذاب که هیچکس در بحبوحه کار سنگین و نفس بر مردانه به فکرش هم نمی‌رسد را بگیرد تا بگوید: ببین من حواسم به تو هم هست؛ و همان موقع هم فراموش نکند با آن خوی قشنگ کویری و یزدی‌اش، برای دل ندادن به خوش‌بینی دیگر برادرانت سرت فریاد دغدغه بکشد و از جگر برای دغدغه‌های انقلاب بسوزد و حرارتش یخ بی دغدغگی‌ها را بسوزاند از شرم. او همه جایی که باید می‌بود، بود. همیشه خیالت راحت بود که کسی به نام سید مصطفی هست. کم آوردی او را داری، به وقت سختی او را داری، جایی که هرکسی نمی‌فهمد دردت چیست و کمکی نیست یکی از آنها که هست. حالا او رفته... بدون مقدمه با یک خبر آرام در همان راه همیشگی زیارت. او آداب‌دان زیارت بود از همان دانشجویی و کربلاهایی که رفتیم را در خاطرم ثابت کرده تا همین زیارت‌های مکرر حضرت سلطان. حالا به آغوش درستی رفت، زمان درستی رفت. مشکل از ماست مشکل از زمان ماست که هر روز زمان بی‌کسی‌تر می‌رسد. او کارش درست بود خریدار او هم کارش درست‌تر. مشکل جگر ماست که نمی‌فهمد، جای خالیش را که پر میکند. جای خالیش را که پر میکند؟ نمی‌دانم! و این یعنی همان ثلمه (:رخنه) از همان صبح به استاد فلاح فکر می‌کنم، می‌دانم کوه مربی توحیدی استوارتر از تکانه‌هایی چنین است، اما سید هم با تواضع می‌دوید این گنج وجود استاد محجور نماند، بیشتر بشناسند، بیشتر پخش شود... و از همان صبح شور جای خالی پر شور اویم همین امروز از همان نسل‌های دوست داشتنی که طلبه شدند خبر به دنیا آمدن فرزند یکی آمد، و خبر ازدواج یکی دیگر از عزیزترین‌ها بعد دورانی از سختی. و من در فکر دنیا، که دقیقا همینقدر معلق است و کوتاه. بین داغی جگرسوز تا شادی از عمق جان شکرساز و با همین فاصله و تعاقب مسخره... تا به تو بگوید به کدامش دل بستی تا بیایی و بگویی آآه... شکر و شادیش آید و تا بیایی و شاد شوی آهی تمام وجودت را می‌سوزاند. و این حکایت همه آن چیزیست که من و تو به آن دلبسته شدیم، و هیهات از ذلت زندگی بی نورانیت سربازی. «خدایا شهادت می‌دهم به وجود سراسر دلسوزش به وجود سراسر دغدغه و دردش به وجود سراسر اخوتش به وجود سراسر تواضعش» —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت آقای دکتر مهدی جمشیدی 🔻جانِ انقلابی در جامۀ طلبگی ۱. سیّدمصطفی مدرّس از «خود»ش تهی شده بود و «خود»ش شده بود مجموعه‌ای از دغدغه‌های انقلابی. انقلاب، «منِ» او شده بود و از این جهت، تمام ذهن و ضمیرش در سایۀ هدف‌های انقلاب قرار گرفته بود. وجودش را به خدمت غایات انقلاب گمارده بود و این‌گونه، «رسم بی‌خودی» را آموخته بود. اقتضای ادب سلوک نیز همین است که سالک باید از «خود»، بگسلد و در «او» فانی شود؛ چنان‌که جز او نبیند و جز او نطلبد. آری، باید «او» شد و تا زمانی که «من» در درون ما سلطنت دارد، اندیشه‌ها و خواسته‌های‌مان، آغشتۀ به هوا و هوس است. در طلب او، باید چون او شد و معنای چون او شدن، از خود برون‌شدن است. سیّدمصطفی، همچون آیینه‌ای شده بود که آدمی در چهره و در وجودش، نه خودِ او را بلکه انقلاب و دردها و رنج‌ها و مقاصد و آرمان‌های آن را می‌دید. نسبتش با انقلاب، وجودی و اُنسی بود، نه کاسب‌کارانه و منفعت‌اندیشانه. هستی‌اش را در همین راستا تعریف کرده بود و جز تحقّق آرمان‌شهر انقلاب را نمی‌طلبید. بسیار باید از خودخواهی و خویش‌مرکزبینی فاصله گرفت تا چنین حالی بر وجود آدمی حاکم شود. این وضعِ وجودی، چشم‌گیرترین و دلرباترین فتوحات وی بود. ۲. او شعارزده و قشری نبود. دکان‌ددار و چرتکه‌انداز نبود. بر سر حقیقت، معامله و دادوستد نمی‌کرد و دشنۀ مصلحت در دست نداشت. تشنه و شیفتۀ دانستن بود و آنچنان مشتاقانه گوش می‌داد که ذوق گفتن در آدمی می‌شکفت. منعطف و مداراتی بود، امّا بی‌اصول و سیّال نبود. حرارت و هیجانی انقلابی داشت، امّا بی‌اخلاق و منطق‌ستیز نبود. در صحنه و میدان‌نشین بود امّا سودای دیده‌شدن و شهرت نداشت. طلبه و دین‌شناس بود امّا دین‌دانی‌اش را به رخ نمی‌کشید و فضل‌فروشی نمی‌کرد و معتقد به انحصار فهم دینی نبود. نه خنجر کینه در دست داشت و نه عقدۀ فروخورده در دل. بدخواه و غرض‌ورز نبود. در پی هم‌افزایی بود و می‌خواست با همدلی، اجتماع انقلابی بیافریند. هرچه می‌توانست از ضریب تفاوت‌ها و تمایزها می‌کاست و بر اتّفاق‌ها و هم‌گرایی‌ها می‌افزود. ۳. جوان بود و راه‌های نرفتۀ طولانی پیش رو داشت، امّا در عین حال، بی‌نظر و بی‌مایه نبود، بلکه اهل «تفکّر» و «تأمّل» بود. چندی باری که با من سخن گفت، دریافتم که به‌راستی نظر دارد و نظرش نیز برآمده از گرته‌برداری و اقتباس و تکرار نیست، بلکه از درون خودِ او جوشیده است و علم مطبوع است و نه علم مسموع. می‌اندیشید؛ چون درد و داغ انقلاب را داشت و به دلیل همین عاشقی و شیدایی نسبت به انقلاب نیز، سخنش هم رنگ‌وبو داشت و هم بر جان می‌نشست. عاشقانه می‌اندیشید و متعهدانه تفکّر می‌کرد. نمی‌خواست به قشرها و پوسته‌ها بسنده نماید و مسأله‌ها را هضم‌نشده رها کند. از نگاهش مشخص بود که به اعماق فرو رفته و اهل حضور است. فهمش ناتمام و در حال شدن بود، امّا سطحی و مذبذب نبود. با هیجان و غیرت‌مندیِ پُرجلوه‌اش، مفصّل برای من دربارۀ تصوّرات معرفتی‌اش سخن گفت و من از آن‌همه جزئیّات‌پردازی‌های وی خشنود شدم. می‌خواست در این معرکۀ دشوار، معبری را بگشاید که راه صیرورت انقلاب، هموارتر شود. به‌گمانم تازه در آستانۀ به ثمر نشستن قرار گرفته بود، امّا دست تقدیر، فرصت شکفتن را از او گرفت و او را از درخت این حیات ظاهری برچید. اگر فرصت می‌یافت، خوش می‌درخشید و مددها به خطّ فکریِ انقلاب می‌رسانید و سبب‌ساز رونق حکمت عملی در عالَم اسلامی می‌شد. او رفت و همۀ این آرزوها و آمال شیرین را نیز با خود برد و بر دل دوستانش، داغ حسرت نهاد. صد تن چون او کم است، چه رسد به این‌که همو نیز از دست برود. ۴. در جلسه‌ای در بیست‌وپنجم بهمن‌ماه، یعنی تنها اندکی پیش از هجرتش، او را دیدم که در پایین مجلس نشسته است. به محض دیدنش، به طرف وی رفتم. او برخاست و به گرمی و صمیمانه مواجه شدیم. به او گفتم سیّد اولاد پیغمبر باید صدرنشین باشد نه ذیل‌نشین. تبسّمی کرد. بیش از هر چیز، نورانیّت چهره‌اش و طراوت نگاهش، مرا صدا زد و به جانب او سوق داد. در همان لحظه از ذهنم گذشت که اگر تقدیر تاریخی‌اش مجال دهد، او یکی از اصحاب فکریِ انقلاب در سطوح بالا خواهد شد و جوشش‌ها و نورافشانی‌ها خواهد داشت. چنین نشد. کوتاه زیست امّا کیفی. خوشا به حالش که رفت. رحمت و مغفرت الهی نصیبش باد. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 .... مهمترین و بارزترین خصلت او این بود که عظمت انقلاب اسلامی را درک کرده بود. انقلاب اسلامی همه وجودش را تسخیر کرده بود. ریشه‌های انقلاب را یافته بود و همه آنها را جدی می‌گرفت. دانش‌های حوزوی را از ریشه‌های قطعی انقلاب یافته بود و با جدیتی مثال زدنی هر محفل علمی وزینی می‌یافت خود را به آن می‌رساند تا از تراث معرفتی اسلامی چیز بیشتر و سنگین‌تری بیاموزد. باز هم شیرین‌ترین گفتگوها برای او گفتگوی عالمانه درباره گذشته، حال و آینده انقلاب بود... . ▪️بخشی از پیام حجت الاسلام و المسلمین استاد محمدرضا فلاح شیروانی —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
🔘 یادداشت شخصی حجت الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی. منتشر شده در کانال شخصی ایشان بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 پرده اول: مواجهه تمدنی غرب و حقیقت مرگ مرگ سرنوشت محتومی است که زندگی آدمیان را در برگرفته است. مواجهه تمدن ها در برابر مرگ می تواند یک مواجهه تعیین کننده باشد در شکل گیری یک تمدن. حقیقتی مثل مرگ برای تمدنی که بر پایه حیات حیوانی شکل گرفته است یقینا میتواند به عنوان سرنوشتی که فنا و نابودی را به ارمغان می آورد تلقی شود. تمدن غرب مدام از مرگ آگاهی فرار کرده است و سعی کرده مدام در دریای غفلت و فراموشی خود را از ترس و اضطراب مرگ رهایی بخشد. حتی تکنولوژی غرب آرزوی دیرین خود را شکست دادن مرگ میداند. رمان ها و داستان هایی که در حیات غرب شکل گرفته اند در خیال پردازی هایشان مدام تکنولوژی هایی را می پرورانند که سرنوشت محتوم مرگ را کنار زده و ابدیت را برای انسان به ارمغان آورده اند. این فرار تمدنی از مرگ در همه جا خودش را نشان داده خصوصا در مسئله فرهنگ حیات غربی. تمام عناصر فرهنگی غرب در خدمت این هستند که آدمی سرنوشت محتوم خویش را فراموش کند و خود را غرق در دنیا و هوس ها و شهوات کند. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
🔰پرده دوم: انقلاب اسلامی و آغاز عصر مرگ آگاهی انقلاب اسلامی با الهام بخشی از قیام حیات بخش حسینی از ابتدای مواجهه خود با سلاحی به مبارزه با تمدن غرب و نظام سلطه پرداخت که مرگبارترین سلاح ها در برابر آن سر تسلیم دارند و آن چیزی نبود جز خود مرگ! نظریه پیروزی خون بر شمشیر همین است. مردمان آن بیش از آنکه عاشق و مشتاق زندگی دنیا باشند شیدا و واله مرگ هستند. صحنه عاشورا همواره در برابر حسینی مرامان حاضر بوده است. صحنه ای که در آن امام امت، مرگ و شهادت خود را تقدیم تاریخ بشریت برای هدایت آدمیان می کند. واضح است که وقتی تمدن غربی با عملیات استشهادی مواجه می شود در تحلیل آن دچار گمگشتگی و سرگشتگی شود. عملیات استشهادی یعنی مرگ را در آغوش گرفتن یعنی با حقیقتی که همواره تمدن غرب در پی فرار از آن و به فراموشی سپردن آن بوده است به جنگ تمدن غرب آمدن. تکنیک و تکنولوژی غرب مدرن همچنان در برابر مرگ سر تعظیم دارد و خود را عاجزتر از آن می بیند که بتواند مرگ را دور بزند هر چند در خیال پردازی های خود این موضوع را مکررا با ایده های مختلف دنبال میکند. 🔰آموزه های تمدنی اسلامی برای بالندگی عصر تمدن اسلامی یک تمدن شهوت پیش نیست. یک تمدن هوس باز نیست. یک تمدنی نیست که رب و الهه خویش را هوی و هوسهای خودش قرار داده است. تمدن اسلامی یک تمدن هدایت بنیان است. یک تمدن معنویت پایه است. یک تمدن عقلانیت محور است. اما راه حل چیست؟ شاید یکی از مؤثرترین راهبردها است. روایات زیادی در باب مرگ آگاهی از حضرات معصومین علیهم السلام است که چند نمونه را مورد نظر قرار میدهیم: ▪️و قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: أَفْضَلُ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَ أَفْضَلُ التَّفَكُّرِ ذِكْرُ الْمَوْتِ فَمَنْ أَثْقَلَهُ ذِكْرُ الْمَوْتِ وَجَدَ قَبْرَهُ رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة ▪️و قَالَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: أَكْثِرُوا ذِكْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ هَادِمُ اللَّذَّاتِ حَائِلٌ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الشَّهَوَات‏ ▪️ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: أَكْثِرُوا مِنْ ذِكْرِ هَادِمِ اللَّذَّاتِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا هَادِمُ اللَّذَّاتِ قَالَ الْمَوْتُ فَإِنَّ أَكْيَسَ الْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً وَ أَحْسَنُهُم لِلْمَوْتِ اسْتِعْدَاداً. ▪️ أبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَال‏: و مَنْ أَكْثَرَ ذِكْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّه دعوت اسلام به یاد مرگ و نیز دعوت این دین عزیز به جهاد با جان بدین معناست که اسلام مکررا میخواهد انسانها مواجهه با مرگ داشته باشند. مرگ آگاه شوند و بلکه بیش از آن در طلب مرگ باشند. انقلاب اسلامی به واسطه تعالیم نورانی اسلام هم در تکوّن خویش و هم در ادامه راه با مسائلی مواجه بوده است که عملا بستری برای مرگ آگاهی امت ایران را رقم زده است. درگیری های مردم ایران با رژیم سفاک پهلوی جنگ هشت ساله دفاع مقدس و مواجهه ایشان با رژیم بعث کشتار حجاج بیت الله حرام، غائله منا جنگ با داعش و شهدای مدافع حریم اهل بیت علیهم السلام و اکنون مدافعان و مجاهدان عرصه سلامت. یکی از رهاوردهای عظیم انقلاب اسلامی برای بشریت مرگ آگاهی است. جامعه اسلامی مدام به روایت مرگ و راویان مرگ آگاهی نیاز کما اینکه سید شهیدان اهل قلم با قلم و صدای خویش ما را به سوی مرگ آگاهی رهنمون می ساخت و راه آسمان را به ما نشان میداد. آوینی راوی مرگ آگاهی و راوی راه آسمان بود. انقلاب اسلامی پرورانده این دست راویان است؛ در جنگ روایت نیاز مبرمی به آفرینش این سنخ از راویان داریم. ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
قیام جوانان.mp3
8.35M
🔰 پادکست قیام جوانان 🎙 حجت‌الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی . ۵ آبان ۱۴۰۱ 🔹 قیام جوانان برای ساختن ایران الگوی پیشرفت اسلامی، ترجمان امروزی یکتا موعظه خدای احد و واحد است. 🔸«أن تقومُوا لِلّه» امروز قیام جوانان برای ساختن ایران الگوی پیشرفت اسلامی است. 🔹دعوت راهبردی رهبری: - دعوت به آینده تمدنی دیگر است. - عصای موسوی همگرایی جبهه انقلاب اسلامی است. - ید بیضایی است که در روشنایی این ید بیضاء، سازمان‌های عریض و طویل که در یک کلاف سردرگمی گیر کرده‌اند یک نقطه روشنی پیدا می‌کند. - یعنی کشت طوفان علیه هژمونی آمریکا. - یعنی به چالش کشیدن یک تاریخ تعریف از انسان. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت حجت الاسلام شادرو بسم رب الحسین علیه السلام در وصف سید مصطفای عزیز،قسمت اول نوشتن از برادری عزیز و دلسوز و مجاهد،خودش توانی میخواهد که امیدوارم مانند ایام حیاتش،برادری کند و مدد برساند تا قلم دقیق تر توصیفش کند. سید عزیز دغدغه خدا داشت، ترجمه این دغدغه برایش یاری ولی خدا بود، یاری ولی خدا را در پیشبرد طرح او میدید، پیشبرد طرح ولی تحقق دین بود، تحقق دین،امروز برایش پیشبرد انقلاب اسلامی بود، پیشبرد انقلاب اسلامی مصادیق متعدد دارد،مهمترش این است که راهبردی ترینش را انجام دهیم، راهبردهایش را در مواجهه فعال با ولی‌ میفهمیم، مواجهه فعال ولی با مباحثه و مطالعه و استفاده از اساتید حول طرح رهبری حاصل میشود. و این ماموریت زندگی سید مصطفای عزیزم بود. او‌ طرح راهبردی ولی را رسیدن به تمدن توحیدی میدانست، مقدمه آن ایران پیشرفته اسلامی است، برای ایران پیشرفته هم عزم مردم را میخواهیم که به خواستگاه توحید قیام کنند،هم جوانانی که پیشتاز این قیامند. این جوانان هم باید با تبیین عزم های مردم را برای قیام توحیدی برانگیزند،لازمه این مردمان این است که محور مناسباتشان ولایت و اخوت باشد. هم با خواستگاه توحیدی مسائل بومی خود را بیابند و با خواستگاه توحیدی بدان پاسخ دهند و طراحی پیشرفت کنند. قیام جوانان برای ساخت ایران. همه این طرح ها نیاز به تولید اندیشه ناظر به عینیت دارد،او این مساله را در تعامل با عاقله نخبگانی میدید،بخشی از این عاقله را خودش با فداکاری تشکیل داد. —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
در وصف سید مصطفای عزیزم قسمت دوم: چند‌وقت قبل از عروجش،با هم حرف میزدیم و از کارهایش میپرسیدم، ماموریتش کار روی گفتمان پیشرفت بود،البته جز دبیر نشست عنوان دیگری را یدک نمیکشید،چون برای پیش بردن کارها نیازی به اسم و رسم نیست. او نیاز جوانان قائم را راهبری فرهنگی آنان میدید که ماموریت حوزه آن است که راهبر فرهنگی تربیت کند،طبیعتا برای آن محتوا هم باید تولید کند،مشورت آخرم با او حول همین مساله بود که شاید از همه مشورت گیری هایم از او،پخته تر مشورت میداد. اندیشه حول مواسات هم در این طرح جایش معلوم است،اینجا خوب میطراوید چون خودش شدیدا عامل به مواسات بود، غصه زندگی بچه ها را میخورد، غصه انقلابی عمل نکردن رفقا، اطعام که جزء اعتقادات جدیش بود برای تقویت برادری.شب آهر دیدارمان هم سر سفره ش مهمان بودم،نمیدانستم که یک هفته بعد او زیر خاک است و‌ من اسیر خاک. رفتارهای شخصی سید را هم ذیل این دغدغه توحیدی و اندیشه راهبردی میبینم. از فضای غرب زده حالش بهم میخورد،در جلسات از این غرب زدگی ها به جوش می آمد،گاهی مخاطب را به خاطر زدن جمهوری اسلامی طرد میکرد،ولی به خواستگاه انقلابی دوباره نازش را میکشید،آری مومن اینگونه است،محکم و مهربان،محکم روی اعتقادات و مهربان در رفتار. برای جمهوری اسلامی حاضر بود کار گل هم بکند.انتخابات ۹۶ کار هماهنگی ساده انجام‌میداد.گفت هر کاری بگی در ستاد میکنم. محل مشورت همه بود و‌پشتیبانی میکرد جماعات انقلابی را. در برخورد با استاد فلاح عزیز،این اواخر خیلی خوب نسبت گرفته بود،کار او را جلو‌ میبرد ولی مواجهه ش با حضرت استاد فعال بود،گاهی استاد به خاطر سید کارهایی را میکرد یا نمیکرد. طبیعتا چنین آدمی نیاز به معنویت دارد،نماز اول ماه،روزه های مستحبی،زیارت ۲۷ رجب،روضه،شبی در اتاقش روضه قشنگی از حضرت صدیقه گذاشتم،فردا پیگیرش بود،روضه میگذاشت و بعدش اطعام میکرد،با اساتید اخلاق ارتباط میگرفت،ظرف ها را میشست،میگفت توصیه استادم هست،محبت ورزیدن برای خدا،دستگیری از دوستان و آنها که من هم نمیشناسم. صد حیف که ما را با غم فقدانش رها کرد و پر کشید،خیلی دوست دارم خوابش را ببینم،از حال و هوای آن سویش بپرسم،دوست دارم کنار امام خمینی ره باشد،تربیت شده مکتب او بود،تشییع جنازه ش همه میسوختیم،همه آتش گرفتیم،چقدر وداعش سخت بود،چقدر دل کندن از او جانکاه بود. سید مصطفای عزیزم،دلم خیلی برایت خیلی تنگ شده عزیز دلم،اگر میدانستم که آخرین دیدارمان است،یک دل سیر به آغوش میکشیدمت،بالای قبرت موقع تلقین به برادر حمزه عزیز گفتم:به سید بگو سفارش ما را به حضرت زهرا سلام الله بکند. خوش به حال امام که تو پای مکتبش تربیت شدی، خوش به حال آقا که تو سربازش بودی، خوش به حال تو که در این مکتب بزرگ شدی و سربازی کردی. حیف که کارهایت به ثمر نرسیده پر کشیدی. یا علی علیه السلام🖤🖤🖤 —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️یادداشت سرکار خانم طالبی؛ مدیریت موسسه عالی حوزوی رفیعه المصطفی(ع) هوالحیّ والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر ویقیمون الصلاة ویوتون الزکاة ویطیعون الله ورسوله اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم(توبه ۷۱) عمق داغی که بر دلها نشست، نشان از سفر اندیشمندی می داد که گرچه بر مسیر شکفتن زود از بین ما رفت، اما رهیدن از دار دنیا و پیوستن به طریق توحید، عبودیتش را هم جوهره ربوبیت کرده بود و اثر تربیتی اش را، از عناوین اعتباری اش، فراتر نموده بود. خدمت گمنام در مسیر مکتب امام، تامل جهت تولید فکر و ایده در محور پیشرفت، جستجوی حیات توحیدی در لباس مصلح بودن، تامل در نحوه مواجهه با اندیشه های متکثر فرهنگی مدرن با حفظ زیّ اندیشمندی طلبگی، قیام برای تحقق وحدت و همدلی حتی پس از سفر از بدن خاکی، همه نشانه های مسرت بخش ادامه مسیر حجه الاسلام سید مصطفی مدرس مصلی، است که بل احیاء عند ربهم یرزقون و این، ادامه مدد وی به مبارزین تمدن غربی را نوید می دهد. انشاءالله. خانم طالبی مدیریت موسسه عالی حوزوی رفیعه المصطفی(ع) —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi
▪️دلنوشته آقای میثم یاوری سلام آقا سید مصطفی سلام برادر عزیزم هنوز در بُهتم و باورم نمی‌شود که دیگر آن صورت مهربان را نمی‌بینم. آنقدر حواست به همه چیز و همه کس بود و در مقابل، آنچنان متواضع و خاکسار بودی که گویی اصلاً نیستی. مثل روحی، مثل نوری، مثل رایحه‌ی آرامش‌بخشی همه جا بودی ولی پیدا نبودی. می‌شد با عقلی هوشیار و دلی زنده، دائماً حس‌ات کرد و می‌شد از سر غفلت و دل‌مردگی، نادیده‌ات گرفت. گویا انسان هرچه خدایی‌تر و موحدتر باشد، این‌گونه‌تر می‌شود! این روزها دائماً با خودم در کلنجارم و در ستیزه، که در مقابل تو، جزو دسته‌ی اول بوده‌ام یا دسته دوم!😭 پیش امام رئوف ضمانت‌مان کن که نمیریم و زنده به محضرش شرفیاب شویم. برادر رو و دل‌سیاهت، میثم یاوری —---— ◼️ سید مصطفی مدرس مصلی 🔗@seyyedmodarresi